|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>شبهات>سلمان رشدی > سلمان رشدی و بازگشت به قرون وسطی
شماره مقاله : 2292 تعداد مشاهده : 331 تاریخ افزودن مقاله : 5/5/1389
|
سلمان رشدي و بازگشت به قرون وسطي!
نوشته: مصطفي حسيني طباطبائي
امّا کار سلمان رشدي از مقولة ديگري است، او رماننويسي و قصّهپردازي را بهانه قرار داده تا به مقدّسات ديني ناسزا بگويد! او «تخيل» را با «واقعيت» در هم آميخته تا به سهولت، بزرگان دين را در معرض توهين قرار دهد. او در پي مدارک و مأخذ براي سخنان خود برنميآيد به همين جهت، صفحات کتاب وي از ارجاع به منابع تاريخي خالي است، چيزي که براي سلمان رشدي اهميت دارد و «پيام نهايي» او شمرده ميشود، انکار ديانت و سَبُک شمردن اخلاق و تشويق خواننده به ثروتاندوزي و عشرتطلبي است! در پشت سرش نيز سياستهاي شوم غربي ايستادهاند و از وي حمايت ميکنند. بنابراين کار تازة او دربارة پيامبر بزرگوار اسلام -صلى الله عليه وآله وسلم- نوعي ارتجاع و واپسگرايي شمرده ميشود. بازگشتي انحطاطآميز به قرون وسطي است، بازگشت به روزگاري است که استشهاد و استدلال در برابر اسلام، جاي خود را به افتراء و استهزاء داده بود و خيالبافي و افسانهسرايي به جاي پژوهشهاي تاريخي حکومت ميکرد. بنابراين شگفتآور نيست که ملاحظه کنيم سلمان رشدي بهنگام ياد آوردن نام پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- واژة ماهوند[1] (به معناي تاريکي) را به کار ميبرد زيرا اين واژه چنانکه پروفسور انگليسي مونْتگُمْري وات در کتاب: «محمّد، پيامبر و سياستمدار» آورده در اروپاي قرون وسطي براي استهزاء پيامبر اسلام -صلى الله عليه وآله وسلم- بکار برده ميشد[2] و سلمان رشدي، نويسنده کهنهانديش و قرون وسطايي است که خود را هندي مترقّي و انگليسي متجدّد نشان ميدهد!
و شگفت از سياستمداران عقبافتادهاي که سلمان رشدي را براي رويارويي با اسلام و مسلمانان برگزيده يا تشويق کردهاند، آيا آنها، پهلواني نيرومندتر از وي براي پا نهادن در اين ميدان سراغ نداشتند؟ آيا ديگر کشيش متعصّب ولي پُر مطالعهاي همچون «هانري لامنس» در دستگاه عريض و طويلشان يافت نميشد؟ آيا آنان، يهودي حديثساز ولي با سوادي چون «ايگناس گلدزيهر» در مؤسّسات شرقشناسي خود پيدا نکردند، که دست بدامان سلمان رشدي زدند؟! اگر چنين باشد بايد گفت معلوم ميشود که خاورشناسي دلخواهِ سياستمداران، به حالت احتضار افتاده و در لحظههاي جان دادن است!
ما خوب ميدانيم که نگارش کتاب: «آيات شيطاني[3]» به قلم سلمان رشدي، به منزلة واکنشي خصمانه در برابر انقلاب اخير ايران شمرده ميشود و همانگونه که پس از جنگهاي صليبي، سياستمداران غرب دشنامنامههايي را بر ضدّ اسلام و پيامبر بزرگش انتشار دادند امروز نيز در صدد برآمدهاند تا تبليغات ضدّ غربي ايران را بدينوسيله پاسخ گويند! (چنانکه کتاب سلمانرشدي بوضوح از انقلاب ايران بدگويي ميکند) ولي:
اولاً: کشور ايران تنها کشور اسلامي در جهان نيست تا سياستمداران غرب بمحض خشمناک شدن از ايرانيان، با اسلام به خصومت برخيزند. اسلام، فرهنگ عظيم گستردهاي است که نزديک به يک ميليارد انسان را در سراسر گيتي زير پوشش خود دارد و اهانت به مقدسات اين قشر عظيم البته در روابط آنها با غرب اثر منفي ميگذارد و مشکلاتي را فراهم مي آورد که روي هم رفته بنفع سياست غربي نيست چنانکه در گردهمآييهاي مسلمانان دنيا و اعتراضات شديد ايشان به رشدي و حمايت کنندگانش، اين معنا نمودار شد.
ثانياً: رويارويي ظفرمندانه! با يک فرهنگ ريشهدار و ژرف و پهناور که هزاران دانشمند چون: بيروني و ابنسينا و ابن رشد و غزالي و رازي و ابن هيثم ... و جز ايشان را پرورش داده، هرگز با زشتگويي و استهزاء و دروغپردازي ممکن نيست. آيا سياستمداران غرب و به ويژه ديپلماتهاي انگليس (يعني پناهگاه سلمان رشدي) اينمعناي ساده را نفهميدهايد.؟!
ثالثاً: بزرگان گفتهاند: «آزموده را، آزمودن خطا است» آري، بدخواهان اسلام در غرب، پيش از اين تجربه کردهاند که مبارزه با پيامبر گرامي اسلام -صلى الله عليه وآله وسلم- از راه استهزاء و افتراء به جايي نميرسد و به نتيجه دلخواه نميانجامد و چندي نميگذرد که پژوهشگراني منصف از ميان خودشان برميخيزند و به نفي و ردّ تهمتها همّت ميگمارند و «عذر تقصير به پيشگاه محمّد و قرآن» مينگارند! بنابراين، خطاي گذشته را نبايد از سر گرفت بويژه که امروز دانش و فرهنگ بشر توسعه يافته و ارتباط مردم جهان با يکديگر بيش از روزگار پيشين شده و از طرفي، محقّقان اسلامي نيز خاموشي نميگيرند و بزودي از چهرة زشت تهمتها پرده بر ميگيرند و نداي ايشان در رسوايي و دروغپردازان به همه جا ميرسد و آرزوي دشمنان نقش بر آب ميشود!
رابعاً: سلمان رشدي در آيات شيطاني خود! نه تنها پيامبر اسلام و همسران و ياران او را به استهزاء گرفته بلکه بنياد ديانت را انکار نموده و تشويق چنين کسي در اين روزگار که مغربزمين از ضعف خداپرستي و اخلاق، ضربههاي زيانبار ميخورد، به مصلحت غرب تمام نميشود و اقدامي است که بر آتش الحاد و فساد دامن ميزند و بحران معنويت را در آنجا افزونتر ميکند.
سياستمداران غربي که خود را به منافع کشورشان علاقمند نشان ميدهند، اگر از ما نويسندگان اسلامي و پيروان محمّد -صلى الله عليه وآله وسلم- سخن حق را نميشنوند، لااقل به اندرز بزرگان و دانشمندان خود گوش فرا دهند و دشمني با خويشتن را به کنار نهند که بقول دانشمند شهير فرانسوي: لوئي دوبُرْگلي:
«خطر يک تمدّن خيلي پيشرفته در خود آن تمدّن نيست بلکه اگر در آنجا به موازات پيشرفتهاي مادّي، ترقّي روحاني ايجاد نشود خطري پديد ميآيد که آن را محصول عدم تعادل بايد شمرد»[4].
آري، امروز کشورهاي غربي بدام اين خطر جدّي درافتادهاند و اختلاف سطح ماديات در معنويات، آسيبهاي سختي بر آنان وارد ساخته و رواج فساد و اعتيادهاي ويرانگر و بيماريهاي روحي و جنسي (مانند ايدز و غيره) در آنديار، گواه روشني بر اين مدّعا شمرده ميشود.
پس بکجا ميرويد؟ و چرا بجاي درمان دردهاي خود، با درمانگران اين بيماريها يعني پيامبران خدا، سر عناد و لجاج داريد.؟!
چرا به الحاد و فساد که تعادل تمدّن شما را بر هم ميزند، براي تاخت و تاز ميدان ميدهيد؟ چرا از امثال سلمان رشدي در اعلان کفر بخدا و انکار اديان و تمسخر پاکدامني تقوي پشتيباني ميکنيد و جايزههاي پياپي به او ميبخشيد؟ ...
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- Mahound.
[2]- به کتاب: «محمّد، پيامبر و سياستمدار» ترجمه اسماعيل واليزاده، صفحه 289 نگاه کنيد.
[3]- The Satanic Verses.
[4]- به کتاب: «نور و مادّه Matiere et Lumiere» اثر لوئي دوبرگلي، فصل مربوط به «ماشين روح» رجوع شود.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|