|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>دعا و اذکار>دعا > استجابت دعا
شماره مقاله : 2356 تعداد مشاهده : 519 تاریخ افزودن مقاله : 7/5/1389
|
بايد دانست كه خداوند متعال همانطور كه وعده داده است دعاء سؤال كنندگان را اجابت ميكند، در صورتيكه كه آداب دعاء را رعايت كنند، يعنى در دعايشان مرتكب حرام نشوند مانند دعاء كردن به قطع صله رحم، دعاء كردن بدعت آميز و همراه با شرك مانند توسل به مردگان و غيره، و در صورتيكه دعاء بنده همراه با آداب و خالى از حرام باشد، در اينصورت خداوند دعايش را مستجاب ميكند، ولى چند مسئله ديگر در استجابت دعاء بايد در نظر گرفت و آن اينست كه، اولا استجابت دعاء معنايش اين نيست كه حتما خواسته هايش بر طرف شود، زيرا در استجابت دعاء خداوند ممكن است يكى از اشياء زير را براى او قرار دهد، يعنى:
1- مطلبش و خواسته هايش را بر آورده كند.
2- خواسته هايش بر آورده نشود ولى به اندازه آن دعاء شر و مصيبت از او دفع و رفع ميكند.
3- خواسته هايش بر آورده نشود ولى به اندازه آن دعاء در روز قيامت پاداش در نظر گرفته ميشود.
زيرا پيامبر صلى الله عليه و سلم فرموده است:
« مَا عَلى الأَرْضِ مُسْلِمٌ يَدْعُو اللَّه تَعالى بِدَعْوَةٍ إِلاَّ آتَاهُ اللَّه إِيَّاهَا، أَوْ صَرَف عنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا. ما لَم يدْعُ بإِثْم، أَوْ قَطِيعَةِ رحِمٍ » فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ القَوْم: إِذاً نُكْثِر. قَال: « اللَّه أَكْثَرُ». رواه الترمذي وقال حَدِيثٌ حَسنٌ صَحِيح: وَرَواهُ الحاكِمُ مِنْ رِوايةِ أَبي سعيِدٍ وَزَاد فِيهِ: « أَوْ يَدَّخر لهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلَها » .
يعنى: "بر روي زمين مسلماني نيست که دعائي به دربار خدا نمايد، مگر اينکه خداوند آن را بوي مي دهد، يا مثل آن از بدي را از وي دور مي گرداند، ماداميکه به گناه و قطع صلهء رحم دعا نکند. مردي از آن گروه گفت: ازين بعد زياد دعا مي کنم.
فرمود: خداوند بيشتر ( يعني احسان او تعالي از درخواست شما زيادتر است).
حاکم درروايتش افزوده: يا ذخيره کند براي او مثل پاداش او را.
بنابراين استجابت دعاء يعنى يكى از موارد فوق برايش برآورده ميشود، و بدون شك خداوند بهترين چيزى كه به بنفع بنده دعاء كننده اش باشد برايش در نظر ميگيرد، يعنى اگر برآورده شدن خواسته هاى دنيويش برايش خير باشد آنرا برايش ميسر ميكند، ولى اگر برايش خير نباشد مصيبت از او دور ميكند و يا پاداش براى او در روز قيامت در نظر ميگيرد.
ولى هيچوقت نبايد در استجابت دعاء عجله كرد زيرا اين خودش سبب تاخير برآورده شدن خواسته ميشود، پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:
« لا يزَالُ يُسْتَجَابُ لِلعَبْدِ مَا لَم يدعُ بإِثم، أَوْ قَطِيعةِ رَحِم، ما لَمْ يَسْتعْجِلْ » قِيل: يا رسُولَ اللَّهِ مَا الاسْتِعْجَال؟ قَال: « يَقُول: قَدْ دعَوْت، وَقَدْ دَعَوْتُ فَلَم أَرَ يَسْتَجِيبُ لي، فَيَسْتَحْسِرُ عِنْد ذلك، ويَدَعُ الدُّعَاءَ » .
يعنى: "هميشه براي بنده اجابت مي شود، تا زمانيكه به گناه و قطع صلهء رحم دعاء رده باشد، بشرطيکه شتاب و عجله ننمايد. گفته شد: يا رسول الله صلي الله عليه وسلم شتاب خواهي چيست؟
فرمود: مي گويد: همانا دعاء کردم و دعاء کردم و نديدم که برايم اجابت شود، پس در اين اثناء خسته شده و دعاء را ترک مي کند.
و حكمت در تاخير دعاء اينست كه خداوند بنده اش را بيازمايد وگرنه خداوندى كه خير براى بنده اش ميخواهد برايش هيچ مشكلى نيست كه در يك لحظه تمام خواسته هايش را برآورده كند.
مثلا در مورد ايوب عليه السلام كه پيامبر بود و دعاى پيامبران مستجاب ست، دچار مريضى شد و مال و اهل و فرزندانش را از دست داد، و از خداوند گشايش ميطلبيد ولى پس از 18 سال از آن مريضى نجات يافت و خداوند مال و اهل و فرزندانش را به او برگرداند، و نتيجه اش اين بود كه در اين ابتلا و آزمايش پيروز شد و خداوند در مورد او ميفرمايد:
"وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿41﴾ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿42﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿43﴾ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾
«و ياد كن بنده ما ايوب را آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: شيطان مرا به رنجوري و عذاب مبتلا كرده است» مراد از عذاب: بيماري وي است و بجز اين، خانواده و مالش نيز از بين رفته بود. دليل اينكه ايوب درد و رنجوري و مشكلاتش را بهشيطان نسبت داد، زيرا شر به خداوند نسبت داده نميشود، و در حديث صحيح امده: "و الشر ليس اليك" (شر به تو نسبت داده نميشود).
در حديث شريف آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و سلم فرمودند: «بلاي نبي خدا ايوب، هجده سال بر وي طول كشيد تا بدانجا كه خويش و بيگانه او را ترك كردند، جز دو مرد كه از مخصوصترين برادران دينياش بودند و صبح و شام احوال وي را ميپرسيدند. پس روزي يكي از آن دو تن به رفيقش گفت: آيا ميداني ؛ به خدا سوگند كه ايوب مرتكب گناهي شده است كه هيچيك از جهانيان مرتكب آن نگرديده! رفيقش پرسيد: مگر او چه گناهي كرده است؟ گفت: آخر هجده سال است كه خداوندأ بر وي رحم نكرده كه اين رنجوري و درد را از وي بردارد! پس چون آن دو نزد ايوب رفتند، آن مرد شكيبايي نكرد تا سخن رفيقش را به او نگويد. ايوب گفت: من از آنچه تو ميگويي چيزي نميدانم، جز اينكه خداي عزوجل ميداند [كه من براي او چنان خاشع و مطيع بودم] كه وقتي از نزد دو تن كه باهم كشمكش ميكردند، ميگذشتم و هر دو نام خداوندأ را ميبردند،به خانهام بازگشته و از جاي آنها كفاره ميدادم، از آنجا كه دوست نداشتم نام خداوندأ جز در حق ياد شود. سپس رسولاكرمص افزودند: چنان بود كهايوب در آن بيماري خويش به قضاي حاجت ميرفت و چون از قضاي حاجت فارغ ميگشت، زنش دست وي را گرفته او را به خانه ميآورد. روزي ايوب در حاجت خويش دير ماند و زنش را فرانخواند كه وي را برگرداند زيرا در اين هنگام بود كه خداوندأ بر او وحي فرستاد كه: (پايت را به زمين بزن، اينك اين شستن گاهي است سرد و نوشيدني) «آيه بعد». و چون زنش از ديركرد وي نگران شد و رفت تا بنگرد كه چرا دير كرده است، بناگاه ديد كه ايوب درحالي بهسوي او ميآيد كه خداي عزوجل رنج و درد و علت همه را از تن وي برطرف ساخته و او بر نيكوترين صورت خويش است. پس چون زنش او را ديد [نشناختش] و گفت: هان! خداوندأ به تو بركت دهد، آيا نبي خدا ـ اين رنجو رمبتلا ـ را ديدهاي، سوگند به خداي توانا كه من مردي را مانند تو شبيهتر به وي نديدهام، هنگامي كه سالم بود! ايوب گفت: بدان كه من خود، همان ايوب هستم. ايوب دو ظرف داشت: ظرفي براي گندم و ظرفي براي جو. پس خداوندأ دو ابر را فرستاد، يكي از آنها بر سر ظرف گندم آمد و در آن طلا ريخت و از آن لبريزش كرد و ابر ديگر در ظرف جو طلا ريخت و آن را از طلا لبريز ساخت».
پس به ايوب گفتيم: «پايت را به زمين بزن. اينك اين شستن گاهي است سرد و نوشيدني» و ايوب پايش را بر زمين زد پس از زير پايش چشمهاي جاري جوشيدن گرفت و او در آن چشمه غسل كرد و صحيح و سالم از آن بيرون آمد. سپس چشمه ديگري فواره زد و او از آن آبي سرد و گوارا نوشيد. اين امر دليل بر آن است كه مرض وي از امراض جلدي غير ساري بود و در عين حال، مرضي نفرتبار نبود.
«و خانوادهاش را به او بخشيديم» به قولي: خداي عزوجل بعد از آنكه آنها را ميرانده بود، مجددا زندهشان گردانيد. بهقولي ديگر: خداي عزوجل آنها را پس از پراكندهساختنشان، ديگرباره جمع كرد «و مانند آنان را» نيز «همراه آنها» به او بخشيديم. چنين بود كه حق تعالي بر شمار خانواده ايوب افزود و بعد از پيروزي وي در آن ابتلا، آنان دوچند تعدادي شدند كه قبل از ابتلاي وي بودند.آري! به ايوب اين چنين لطف كرديم: «از سر رحمتي از نزد خويش و تا پندي براي خردمندان باشد» كه در سختيها و ابتلاها به خدا پناه برند و از او انتظار فرج وگشايش را داشته باشند.
سپس خداوند ايوب را مورد ستايش قرار داده و ميفرمايد: «ما او را شكيبا يافتيم» بر بلايي كه بدان مبتلايش كرده بوديم زيرا او به آفتي بزرگ در جسمش و به از بين رفتن مال و خانواده و فرزندانش آزموده شد اما صبر كرد، چندانكه براي هميشه به صبر وي مثل زده ميشود «چه نيكو بندهاي» بود ايوب! «به راستي او اواب بود» يعني: او با استغفار و توبه، بهسوي خداوند بسيار بازگشت ميكرد.
و بيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "وَمَنْ يسْتعْفِفْ يُعِفَّهُ الله وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللَّه، وَمَنْ يَتَصَبَّرْ يُصَبِّرْهُ اللَّه. وَمَا أُعْطِىَ أَحَدٌ عَطَاءً خَيْراً وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ" (مُتَّفَقٌ عَلَيْه)
يعنى: "و کسي که سئوال نکند خداوند او را عفيف نگه مي دارد، و کسي که خود را به صبر وادارد، خداوند به وي توفيق صبر مي دهد، براي هيچکس بخشش و عطائي بهتر و وسيع تر از صبر داده نشده است."
و پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "عَجَباً لأمْرِ الْمُؤْمِنِ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْر، وَلَيْسَ ذَلِكَ لأِحَدٍ إِلاَّ للْمُؤْمِن: إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْراً لَه، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خيْراً لَهُ » رواه مسلم.
"کار مسلمان انسان را به شگفتي و تعجب وا ميدارد. زيرا همهء کارش براي او خير است، و اين امر براي هيچکس جز مسلمان ممکن نيست. اگر به وي فراخي و آساني روي دهد شکر کند، برايش خير است، و اگر به او سختي برسد هم صبر کند برايش خير است.
و از خباب ابن الارت وارد شده است كه: "شَكَوْنَا إِلَى رسولِ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم وَهُو مُتَوسِّدٌ بُردةً لَهُ في ظلِّ الْكَعْبةِ ، فَقُلْنَا: أَلا تَسْتَنْصرُ لَنَا أَلا تَدْعُو لَنَا؟ فَقال: قَد كَانَ مَنْ قَبْلكُمْ يؤْخَذُ الرَّجُلُ فيُحْفَرُ لَهُ في الأَرْضِ في جْعلُ فِيهَا، ثمَّ يُؤْتِى بالْمِنْشارِ فَيُوضَعُ علَى رَأْسِهِ فيُجعلُ نصْفَيْن، ويُمْشطُ بِأَمْشاطِ الْحديدِ مَا دُونَ لَحْمِهِ وَعظْمِه، ما يَصُدُّهُ ذلكَ عَنْ دِينِه، واللَّه ليتِمنَّ اللَّهُ هَذا الأَمْر حتَّى يسِير الرَّاكِبُ مِنْ صنْعاءَ إِلَى حَضْرمْوتَ لا يخافُ إِلاَّ الله والذِّئْبَ عَلَى غنَمِه، ولكِنَّكُمْ تَسْتَعْجِلُونَ » رواه البخاري.
وفي رواية : « وهُوَ مُتَوسِّدٌ بُرْدةً وقَدْ لقِينَا مِنَ الْمُشْركِين شِدَّةً » .
يعنى: "به پيامبر صلي الله عليه وسلم شکايت کردم در حاليکه ايشان بردي (پتو) پوشيده و در سايهء خانهء کعبه بودند، گفتم: چراي براي ما طلب نصرت نمي کنيد و چرا براي ما دعا نمي کنيد؟ فرمودند: در گذشته مرد (مسلمان) گرفته شده و در گودالي که در زمين براي او حفر کرده بودند نهاده مي شد، سپس اره بر سرش گذاشته شده و دو قسمت مي شد، و سيخ هاي داغ شدهء آهني را در زير گوشت و استخوانش فرو مي کردند، او و وجودش را با آن سيخ ها شانه مي کردند. با آن همه او را از دينش باز نمي داشت. بخدا سوگند هر آينه خداوند اين دين را به کمال خواهد رساند بنحوي که سواره از صنعاء به حضرموت برود و جز خدا و خطر گرگ بر گوسفندانش از چيزي نهراسد، ولي شما شتاب زده ايد.
و در روايتي آمده که ايشان بردي (لباس خط خط) را پوشيده بودند و ما هم از مشرکين اذيت و سختي ديده بوديم."
با اينحال بسيارى از مردم اگر اجابت دعايشان به تأخير افتاد، جزع و فزع ميكنند در حاليكه خداوند تواناست كه فوراً دعاي آنها را اجابت كند، ولي اين يك نوع ابتلاء و امتحان براي بندگانش ميباشد، چون حكمت الهي موجب شده تا بندگان خود را امتحان كند، و ممكن است اجابت بنده را بتأخير انداخته تا صدق و راستي او را بداند، چون اگر صادق باشد بر شدائد و مصيبتها صبر كرده استوار ميشود، و بجز خدا كس ديگري را نخواهد خواند، اگر هم كوهها بر سرش پايين آيد، و يا زمين شكافته شده او را ببلعد، و اين گونه اشخاص اعتماد و توكلشان بر خدا قوي و محكم است.
پس مطمئاً خداوند درخواست او را بدون جواب نميگذارد و فرد ديگر در اين امتحان به فتنه افتاده و فريفته ميشود، ايمان او ضعيف شده، و شيطان اينكار را برايش زينت داده تا او را از دايره اسلام خارج نمايد.
و مصداق آن ابتلا و امتحاني كه براي بشريت است، خداوند ميفرمايد: أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ(2)وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ(3) سورة العنكبوت.
[آيا مردمان گمان برده اند همين كه بگويند ايمان آورده ايم به حال خود رها ميشوند و ايشان (با تكاليف و وظايف و رنجها و سختيهايي كه بايد در راه آئين آسماني تحمل كرد) آزمايش نميگردند؟ ما كساني را كه قبل از ايشان بوده اند (با انوع تكاليف و مشقات و با اقسام نعمتها و محنتها) آزمايش كرده ايم، آخر بايد خدا بداند چه كساني راست ميگويند، و چه كساني دروغ ميگويند].
بنابراين بايد صبر كرد تا خداوند متعال خواسته بنده دعاكارش را برآورده كند و بايد متاكد باشيد اگر از خداوند طلب كنيد آنچه را براىيتان خير است در وقت مناسب براى شما برآورده خواهد كرد.
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|