|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > قرآن کريم از ديدگاه امام علي رضي الله عنه
شماره مقاله : 2425 تعداد مشاهده : 327 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1389
|
قرآن کريم از ديدگاه امام علي -رضي الله عنه- 1- امام -رضي الله عنه- در يکي از خطبههايش ميفرمايد: «وإنَّ القرآن ظاهره أنيق، وباطنه عميق، لا تفنى عجائبه، ولا تنقضي غرائبه، ولا تكشف الظلمات إلاَّ به». «ظاهر قرآن دلکش و زيباست، باطن و درون آن عميق و ژرف است، شگفتيهاي آن به پايان نميرسد و تاريکيها را جز با آن نميتوان زدود»[1].
اين توصيفي که ايشان از قرآن مينمايد، نشانگر آن است که امام -رضي الله عنه- کاملاً به قرآن ايمان دارد، به قرآني غير از اين قرآن قائل نيست و قرآن هميشگي همين است که تغيير نمييابد.
2- و در نهجالبلاغه آمده است:
ايشان قبل از وفات، چنين وصيت فرمود: «وصيتي لكم ألا تشركوا بالله شيئًا، ومحمّد -صلى الله عليه وآله وسلم-؛ فلا تضيّعوا سنّته، أقيموا هذين العمودين، وأوقدوا هذين المصباحين، وخلاكم ذمّ!».
«وصيت من به شما اين است که چيزي را با خدا شريک نکنيد و سنت محمد -صلى الله عليه وآله وسلم- را ضايع نکنيد، اين دو پايه مهم را برپا داريد، اين دو چراغ را برافروزيد و دوريکردن شما از اين دو، بدبختي است!»[2].
اين آخرين سخن اوست که در آن، ياران و مؤمنان را به سه چيز وصيت ميکند:
شرکنورزيدن به خدا، ضايعنکردن سنّت پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم-، و کتاب و سنت را دو پايه و دو چراغ دينناميدن. پس علي ادّعا نکرده که قرآن ديگري هم وجود دارد و از کسي نخواسته که به دوازده امام اقتدا نماييد و از آنها پيروي کند، بلکه او هدايت را فقط در اين دو چراغ منحصر دانسته و در آستانه مرگ به اين مهم اقرار نموده است و به مهمترين چيزها توصيه کرده و توصيه خود را در تمسک به اين دو چراغ هدايت منحصر نموده است.
3- و در جاي ديگر فرموده است: «فالقرآن آمر زاجر، وصامت ناطق، حجة الله على خلقه، أخذ عليه ميثاقهم، وارتهن عليهم أنفسهم، أتمّ نوره، وأكرم به دينه، وقبض نبيه ص وقد فرغ إِلى الخلق من أحكام الهدى به».
قرآن امرکننده و بازدارنده است، خاموش گوياست، حجت خدا بر خلق خداست و خدا از مردم بر آن عهد گرفته و بدان پايبند ساخته است. خداوند نورش را کامل نموده و با قرآن، دينش را اکرام کرده است و در حالي که همه احکام هدايت را در قرآن گرد آورد، پيامبرش را از به سوي خود بازگرداند»[3].
در اين سخن عظيم تأمل کنيد: پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- بعد از آن که همه احکام اسلام در قرآن جمعآوري شده بود، وفات نمود پس قرآن قانون کاملي است و بعد از او کسي نميتواند آيين و قانون وضع کند.
4- امام علي -رضي الله عنه- در بياني ديگر قرآن را چنين توصيف مينمايد: «فإن الله سبحانه لم يعظ أحدًا بمثل هذا القرآن، فإنه حبل الله المتين، وسببه الأمين، وفيه ربيع القلب، وينابيع العلم، وما للقلب جلاء غيره، مع أنه قد ذهب المتذكرون، وبقي الناسون أو المتناسون، فإذا رأيتم خيرًا فأعينوا عليه، وإذا رأيتم شرًا فاذهبوا عنه، فإن رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- كان يقول: يا ابن آدم! اعمل الخير ودع الشر، فإذا أنت جواد قاصد».
خداوند هيچ کسي را با چيزي مثل اين قرآن پند نداده است، قرآن ريسمان محکم خداست و بهار دلها و سرچشمه دانش است، و جز آن هيچ چيزي قلب را روشن نميکند. پندپذيران رفتهاند و فراموشکاران ماندهاند، پس هرگاه خيري ديديد مردم را در آن ياري کنيد و اگر شرّي ديديد، از آن دور شويد. چون که پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- ميگفت: اي فرزند آدم! نيکي کن و کار بد را رها کن، آنگاه ميبيني که تو بخشنده و درستکار هستي»[4].
و در اين سخن او بينديش که فرمود: «واعلموا أن هذا القرآن هو الناصح الذي لا يغش، والهادي الذي لا يضل، والمحدّث الذي لا يكذب، وما جالس هذا القرآن أحد إلا قام عنه بزيادة أو نقصان، زيادة في هدى، أو نقصان من عمى.
واعلموا أنه ليس على أحد بعد القرآن من فاقة، ولا لأحد قبل القرآن من غنى، فاستشفوه من أدوائكم، واستعينوا به على لأوائكم، فإن فيه شفاءً من أكبر الداء، وهو الكفر والنفاق، والغي والضلال، فاسألوا الله به، وتوجهوا إليه بحبّه، ولا تسألوا به خلقه، إنه ما توجه العباد إلى الله تعالى بمثله.
واعلموا أنه شافع مشفّع، وقائل مصدّق، وأنه من شفع له القرآن يوم القيامة شفّع فيه، ومن محل به القرآن يوم القيامة صدّق عليه؛ فإنه ينادي مناد يوم القيامة: ألا إن كل حارث مبتلى في حرثه وعاقبة عمله، غير حرثة القرآن.
فكونوا من حرثته وأتباعه، واستدلوه على ربكم، واستنصحوه على أنفسكم، واتهموا عليه آرائكم، واستغشوا فيه أهواءكم».
«و بدان! که اين قرآن اندرزگويي است که فريب نميدهد. راهنمايي است که انسان را گمراه نميکند. گويندهاي است که دروغ نميگويد. هر کس با اين قرآن همنشيني کند، در حالي بلند ميشود که يا به او افزوده شده يا از او کاسته شده است: يا به هدايتش افزوده شده و يا از نابينايياش کم شده است.
و بدانيد هر کس که قرآن را داشته باشد، فقير نيست و هر کس که قرآن را نداشته باشد، توانگر نيست. پس بيماريهايتان را با آن شفا بخشيد و براي رفع بدبختيها از آن کمک بگيريد، زيرا قرآن از بزرگترين بيماري که کفر و نفاق و گمراهي است، نجات ميدهد و شفا ميبخشد. پس با آن از خدا بخواهيد و با دوستي آن به خدا روي آوريد. و قرآن را وسيلهاي براي خواستن از مردم قرار ندهيد، و چيزي مانند قرآن وجود ندارد که بندگان با آن به خدا روي آورند.
و بدانيد که قرآن شفاعت ميکند و شفاعت آن پذيرفته ميشود: هر کس که قرآن برايش شفاعت کند، شفاعتش پذيرفته ميگردد، و هر کس که با مشغولشدن به قرآن بيکار مانده، قرآن روز قيامت او را تأييد ميکند. زيرا در روز قيامت ندا دهندهاي ندا ميدهد: هان! آگاه باشيد که هر کس زراعت نموده و زميني را کاشته است، در مورد زراعت و سرانجام کارش گرفتار خواهد شد به جز کاوشگران قرآن. پس از پيروان قرآن باشيد و آن را به عنوان دليلي به پروردگارتان ارائه دهيد و با آن خودتان را نصيحت کنيد، و ديدگاههاي خود را به آن عرضه داريد»[5].
آيا امکان دارد که اين امام يا يکي از فرزندانش، کوچکترين سخني دربارة تحريف قرآن و يا کم و اضافهشدن آن بگويند؟ آيا چنين چيزي معقول است؟ آيا وقت آن فرا نرسيده که به روايتهايي که دم از تحريف قرآن ميزنند نگاهي دوباره بيندازيم و از تحريف و قائلان به آن اظهار بيزاري نماييم و به چشمه زلالي که علي و فرزندانش از آن استفاده ميکردند، برگرديم؟
5- امام -رضي الله عنه- در بياني ديگر ميفرمايد: «ولكم علينا بكتاب الله تعالى وسنة رسوله -صلى الله عليه وآله وسلم- والقيام بحقه، والنعش لسنته». «ما بايد کتاب خدا و سنت پيامبرش را در ميان شما زنده کنيم و حق آن را بجا آوريم»[6].
و باز يارانش را توصيه نموده و ميفرمايد: «وعليكم بكتاب الله، فإنه الحبل المتين، والنور المبين، والشفاء النافع، والري الناقع، والعصمة للمتمسّك، والنجاة للمتعلّق، لا يعوجّ فيقام، ولا يزيغ فيستعتب، ولا يخلقه كثرة الرد، وولوج السمع، من قال به صدق، ومن عمل به سبق».
«به کتاب خدا تمسّک بجوييد، زيرا آن ريسمان محکم الهي، نور آشکار، شفادهندهاي سودمند و نوشيدني گواراست. هر کس بدان تمسک بجويد، مصون خواهد بود و هر کس بدان چنگ زند، نجات مييابد. کج نميشود تا به راستگشتن نياز داشته باشد. منحرف نميشود تا به راه آورده شود. هر چند تکرار شود، کهنه نميگردد. هر کس با زبان آن سخن بگويد، راست گفته، و هر کس بدان عمل کند، پيشي گرفته است»[7].
بر شماست که همواره بدان پايبند باشيد.
به راستي که اين وصيتي گرانبهاست. پس آيا مخالفان، آن را ميفهمند؟
6- وقتي که خوارج به امام -رضي الله عنه- اعتراض کردند که چرا به جاي قرآن افراد را حکم قرار داده است، خطاب به آنها فرمودند: «إنّا لم نحكم الرجال، وإنما حكمنا القرآن، هذا القرآن إنما هو خط مسطور بين الدفتين، لا ينطق بلسان، ولا بدّ له من ترجمان، وإنما ينطق عنه الرجال، ولما دعانا القوم إلى أن نحكم بيننا القرآن، لم نكن الفريق المتولّي عن كتاب الله سبحانه وتعالى، وقد قال الله تعالى عزّ من قائل: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾. (النساء: 59)، فردّه إلى الله أن نحكم بكتابه، وردّه إلى الرسول أن نأخذ بسنته، فإذا حكم بالصدق في كتاب الله، فنحن أحـق الناس بـه، وإن حكم بسنة رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- فنحن أحق الناس وأولاهم بها».
«ما افراد را داور و حَکَم قرار نداديم، بلکه قرآن را حَکَم و داور قرار داديم، اين قرآن در مصحفها و اوراق نوشته شده است، سخن نميگويد و بايد کسي آن را بيان کند و افراد از آن سخن بگويند. وقتي آنها از ما خواستند تا قرآن را ميان همديگر داور قرار دهيم، نخواستيم آن گروهي باشيم که از کتاب خدا روي برميگردانند، خداوند متعال نيز ميفرمايد: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾. (النساء: 59). «و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا(با عرضه به قرآن) و پيامبر(با رجوع به سنّت نبوي) بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد)».
برگرداندن آن به خدا يعني اينکه کتاب او را داور و حَکَم قرار دهيم و ما از همه مردم به آن سزاوارتريم و اگر به سنت پيامبر حُکم شود، ما از همه مردم به آن سزاوارتر و شايستهتريم هستيم»[8].
در اينجا امر شده که همه مسايل فقط به کتاب و سنّت برگردانده شوند، نه اينکه افراد - هر کسي که باشند - حاکم قرار داده شوند؛ و فقط بايد قرآن و سنّت را داور و حَکَم قرار داد و به آن مراجعه کرد، چون تنها منبع شريعت فقط قرآن و سنت ميباشند. علي نفرمود که من حق تشريع و قانونگذاري دارم و آنچه من انجام دادهام دليلي است که جايز نيست کسي از آن فراتر برود، بلکه علي هرکاري ميکرد با استناد به قرآن و سنت آن را انجام ميداد. سپس بنگريد که ميفرمايد: «ما به آن سزاوارتريم...» پس او -رضي الله عنه- خودش را در جاي پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- قرار نميدهد و بلکه او مثل هر مسلمان ديگري ميکوشد تا از پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- پيروي نمايد.
7- و ميفرمايد: «في القرآن نبأ ما قبلكم، وخبر ما بعدكم، وحكم ما بينكم». «در قرآن خبر پيشينيان و کساني که بعد از شما ميآيند و حکم آنچه در ميان شماست، ذکر شده است»[9].
--------------------------------------------------------------------------------
[1]) 1/288 (18).
[2]) 15/143 (223).
[3]) 10/115.
[4]) 10/31.
[5]) 10/18 (177).
[6]) 9/259/170.
[7]) 9/203 (156).
[8]) 8/103 (125).
[9]) 19/220 (319).
از کتاب: نهج البلاغه را دوباره بخوانيم، تأليف: عبدالرحمن بن عبدالله الجميعان، ترجمه: جعفر سبحاني، 1427/1385هـ.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|