|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مسائل فقهی>دزدی > کیفر دزدی
شماره مقاله : 2448 تعداد مشاهده : 587 تاریخ افزودن مقاله : 15/5/1389
|
در واقع خود دزد بعنوان يك مشكلساز در جامعه است كه بايد از فعاليت دزديش كاسته شود، لذا خداوند متعال جزاى دزد را در اين دنيا معين كرده است و آنهم بريدن دست راستش هست تا سبب شود هم خودش و هم مردم در آينده به فكر دزدى نباشند. خداوند متعال ميفرمايد:
"وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ" ﴿المائدة: 38﴾
«و مرد و زن دزد؛ دست آنان را ببريد» يعني: حد شرعي مرد و زن دزد اين است كه دست راست هر يك از آنان را از بند ببريد «به كيفر آنچه كردهاند» از عمل دزدي. اين مجازات «نكالي است» يعني: عذابي است بازدارنده و عبرتانگيز «از جانب الله» پس بر آنان اندوهگين نباشيد «و خداوند عزيز حكيم است» يعني: حق تعالي غالبي است كه در حكم خويش مورد معارضه قرار نميگيرد، همان گونه كه در حكم خويش بر بريدن دست مرد و زن دزد، صاحب حكمت نيز هست.
بنابراين همانطور كه خداوند بدون هيچ زحمتى نعمت دست را به بنده اش عطا فرموده است، خود او نيز حكم كرده است كه در حالت دزدى دستش بريده شود.
و علما اتفاق نظر دارند که هرگاه سارق براي بار اول دزدي کرد، دست راستش (تا مچ دست) قطع شود و هرگاه بار دوم دزدي کرد پاي چپش (تا نصف ساق) قطع شود، و در اينکه اگر بار سوم دزدي کند پس از قطع دست و پايش چه شود، بين علماء اختلاف هست، اکثر علماء گفتهاند دست چپش قطع شود، و اگر پس از آن براي بار چهارم دزدي کرد، پاي راستش هم قطع ميشود، و اگر پس از آن دزدي کرد تعزير و زنداني شود، ولى قول صحيح آنست كه براى بار سوم اگر دزدى كرد دست چپش بريده نميشود، بلكه تعزير و يا زندانى ميشود، زيرا با بريدن دو دستانش ديگر نميتواند عبادت را (مانند طهارت و غيره) انجام دهد و يا غذا بخورد، لذا قول صحيح آنست كه براى بار سوم دزدى فقط تعزير و يا زندانى ميشود.
و بريدن دست دزد در واقع سبب ميشود كه جامعه اصلاح شود، زيرا مردم براى مخارج زندگيشان بجاى دزدى به فكر كار ميافتند، همانطور كه قصاص سبب حيات وزندگى ميشود، و خداوند ميفرمايد: " وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة: 179﴾
يعنى: «و اي خردمندان! براي شما در قصاص زندگانياي است تا اينكه به تقوا روي آوريد» به اعتبار اين كه قصاص به خودداري مردم از قتل يكديگر ميانجامد و از بيم قصاص، از خونريزي بپرهيزيد. پس اين قصاص است كه حياتي آرام و پايدار را برايجامعه فراهم كرده و از ميزان جنايت قتل در جامعه بشري ميكاهد زيرا هنگامي كه قاتل به خوبي بداند كه اگر بكشد، كشته ميشود؛ يقينا از ارتكاب عمل قتل دست برميدارد و در اينجاست كه دو حيات محفوظ ميماند، يكي حيات مقتول وديگري حيات خود قاتل، و در مورد دزدى نيز همينطور، وقتيكه مردم ديدند با دزدى دستشان قطع ميشود از دزدى خوددارى ميكنند و در عوض براى مخارج زندگى به فكر كار و تلاش ميافتند.
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|