تعداد ائمه
س- آیا امامت نزد علمای شیعه منحصر به تعدادی معین است؟
ج- استاد اساتید شیعیان نخستین عبدالله بن سبأ یهودی امر وصیت را منحصر به علی رضی الله عنه می دانست[1] ولی بعد از او افرادی آمدند و امامت را به مجموعهای از فرزندان علی تعمیم دادند. در رجال کشی آمده است که «مؤمن طاق» یا شیطان طاق منحصر بودن امامت را در افرادی از اهل بیت اشاعه کرد!!
و هنگامی که امام زید بن علی علیه السلام از این امر آگاه شد او را خواند و به او گفت: به من خبر رسیده که تو ادعا میکنی در میان آل محمّد صلی الله علیه و سلم امام واجب الاطاعه وجود دارد؟ مؤمن طاق گفت: بله و یکی از آنها پدرت علی بن حسین بود، زید بن علی گفت: « آیا پدرم لقمه گرم غذا را با برایم سرد میکرد بعد در دهانم میگذاشت که مبادا دهانم بسوزد ولی به نظر تو نسبت به گرفتار شدنم به گرمای و آتش جهنّم برایم دلسوزی نمیکرد؟
مؤمن طاق گفت: گفتم پدرت نخواسته تو را از آن خبر کند چون دوست نداشته به آن کفر بورزی؟ چون اگر به آن کافر میشدی او نمیتوانست برای تو شفاعت کند»[2].
توضیح:
شیطان طاق بدینصورت دروغ امامت را اختراع کرد و به یکی از اصول دین شیعه تبدیل شد، همچنین امام علی زین العابدین بن حسین را متهم کرد که اساس دینشان را حتی از پسر خود که برگزیده آل محمّد بود مخفی و کتمان نموده همانگونه که امام زید را متهم کرد به اینکه به مقام حقیرترین پیروان آخوندهای شیعه هم نرسیده که لیاقت داشته باشد به امامت ایمان بیاورد،....علمای شیعه خودشان این روایت را در معتبرترین منابع شیعه نقل و روایت میکنند، و اعلام میکنند که شیطان طاق با بیشرمی و گستاخی هرچه تمامتر ادعا کرده که او در مورد زین العابدین به اندازهای شناخت داشته که پسرش زید بن علی به نداشت، و حتی در مسائل اصول دین هم پسرش را به اندازه شیطان طاق آگاه نکرده!.
س- آیا علمای شیعه در مورد تعداد ائمه اختلاف دارند؟
ج- بله !!
کلینی از ابی جعفر رحمه الله روایت کرده که (حاشا ازاو) گفت: «خداوند پنهانی و به صورت سرّی ولایت را به جبرئیل در میان گذاشت، جبرئیل هم آن را با محمّد صلی الله علیه و سلم در میان گذشت، او هم آن را با علی در میان گذاشت، و علی با هر کس که بخواهد پنهانی در میان میگذارد».[3]
مازندرانی شارح الکافی میگوید: «به هر کس از معصومین و مؤمنان رازدار که بخواهد نیز در میان میگذارد» [4].
پس این روایت نه تعداد ائمه را مشخص کرده و نه اشخاص آنان تعیین کرده است، چون در آن زمان که این حدیث ساخته شده قضیه هنوز استقرار نیافته بود؟
سپس این مسأله نزد علمای شیعه پیشرفت کرد و روایاتی به میدان آمد که ائمه را هفت تن اعلام کرد و میگفتند: «امام هفتم قائم ماست»[5]. و اسماعیلیه بر هفت امام مستقر شدند.
اما وقتی تعداد ائمه نزد فرقههای موسویه یا قطعیه، و نیز نزد فرقهی موسوم به اثناعشریه افزایش یافتند؛ این روایت فوق در عقیده پیروان این گروه تردید ایجاد کرد، لذا بنیانگذاران و مؤسسان مذهب شیعه کوشیدند جهت برونرفت از این چالش و رفع شک و تردید از پیروان خود این روایت را جعل کردند:
از داود رقی روایت است که گفت: «به ابا الحسن رضا عرض کردم: فدایت شوم در مورد تو هیچ شکی ندارم جز حدیثی که از ذریح شنیده ام که از ابی جعفر روایت میکند. گفت: آن حدیث کدام است؟ عرض کردم: ذریح میگوید: از ابوجعفر شنیدم که میگفت: ان شاءالله امام هفتم قائم ما است. فرمود: راست میگویی، و ذریح هم راست گفته، ابو جعفر هم راست گفته است، آنگاه شک و تردید من بیشتر شد، سپس گفت: ای داود بن ابی خالد! سوگند به خدا اگر موسی به رفیقش نمیگفت انشاء الله مرا بردبار خواهی یافت چیزی از او نمیپرسید، و همچنین اگر ابو جعفر نمیگفت: ان شاءالله (اگر خدا بخواهد) همانطور میبود که او گفته بود. میگوید: آنگاه بر آن یقین کردم[6]».
و علمایشان این را از باب بداء و تغییر خواست خداوند قرار دادهاند.
سپس قضیه نزد علمای شیعه متحول گردید و روایاتی در الکافی یافته شد که می گویند: «ائمه سیزده تا هستند»!!
کلینی[7] از ابی جعفر علیه السلام روایت میکند که گفت: «پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: من و دوازه تن از فرزندانم و تو ای علی میخ ها و کوههای زمین هستیم که خداوند بوسیله ما زمین را ثابت نگه داشته که ساکنانش در آن فرو نروند، و وقتی دوازده تن از فرزندانم تمام شوند، و از دنیا بروند، زمین ساکنان خود را فرو میبرد و به آنها مهلت داده نمی شود».
این روایت بیانگر این است که ائمه ایشان علاوه بر علی علیه السلام دوازده تن هستند، و با علی سیزده نفر میشوند، و سوگند به خدا که این مطلب همه ساختار شیعه را نابود و منهدم میکند!
و کلینی از ابی جعفر و او از جابر روایت کرده که گفت: «نزد فاطمه رفتم در حالی که لوحهای در دست داشت که اسامی آن دسته از فرزندانش که وصی هستند در آن نوشته شده بود، من دوازده تا را شمارش کردم که آخرین آنها امام قائم بود»[8].
و برای تبیین و روشنگری بیشتر گمراهی شیعه، کافی است که بحث را با روایت ذیل به پایان برسانم.
شیخ شیعه فرات کوفی با سند خود از امام زید بن علی بن حسین علیه السلام روایت کرده که گفت: «معصومین ما پنج نفر هستند، نه سوگند به خدا آنها شخص ششم ندارند»[9].
ضربه کمر شکن
ای پیروان مذهب شیعه! آیا میدانید که علمای شما به وجود چند مهدی معتقدند؟
یکی از باورهای عجیب علمای شیعه این است میگویند: «بعد از قائم شما دوازده مهدی دیگر هست!!.
از جعفر روایت کردهاند که او از پدرانش و آنها از علی علیه السلام روایت کردهاند که گفت: «پیامبر صلی الله علیه و سلم در شب وفات گفت: ای ابا الحسن کاغذ و دواتی بیاور، آنگاه پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم وصیت خود را دیکته کرد و در آن آمده است که فرمود: ای علی بعد از من دوازده امام خواهند بود، و بعد از آنها دوازده مهدی میآید، تو اولین امام از دوازده امام هستی، ... و حدیث را ادامه داد تا اینکه گفت: حسن ـ یعنی امام عسکری ـ باید امامت را به پسرش محمّد بسپارد که نیروی ذخیره آل محمّد صلی الله علیه و سلم است، تعداد اینها دوازده امام میشوند، سپس بعد از او دوازده مهدی میایند و هنگامی که وفات محمّد بن حسن عسکری فرا رسید، باید امامت را به پسرش واگذار کند که اولین مهدی است، و او سه اسم دارد: یک از نامهایش نام من است، و یکی نام پدرم است که عبدالله است، و اسم سوم او مهدی است، و او اولین مؤمنان است»[10].
تعارض:
طوسی روایت کرده که تعداد ائمّه یازده نفر هستند، چنان که ابی حمزه از جعفر نقل کرده که گفت: «ای ابا حمزه بعد از قائم یازده مهدی میاید»[11].
یک دلیل آتش افروز
شیعه روایت کرده اد که علی علیه السلام خاتم الوصیین است، بنابراین بعد از او کسی وصی نیست، و این روایت شالوده آنان را از اساس ویران كرده است و سقف (خانهها) از بالای سرشان بر سرشان فرو ریخته است.
روایتشان میگوید: علی صلی الله علیه و سلم (حاشا از او)گفت: «من امین و خزانه دار و رازدار و دروازهبان و چهره و راه و ترازوی خدا هستم، و من مردم را نزد خدا حشر و جمع میکنم، من آن کلمه خدا هستم که متفرق ها را با آن جمع کرده و جمع ها را با آن متفرّق می سازد، من اسماء حسنای خدا و امثال عُلیا و نشانه های بزرگ خدا هستم...و ازدواج اهل بهشت و عذاب اهل دوزخ و بازگرداندن همه مردم به من واگذار شده. من امیرمؤمنان و سردسته مؤمنان و نشانه سابقین پیشین و زبان گویندگان و خاتم وصیین و وارث پیامبران و جانشین پروردگار عالمیان و راه راست و حجّت خدا بر اهل آسمانها و زمینها هستم. من کسی هستم که خداوند در ابتدای آفرینش با او بر شما حجّت اقامه کرده و من شاهد روز جزا هستم و من آن کسی هستم که از مرگ و بلاها با خبر است، من سخن فیصله دهنده و جدا کننده نسب ها هستم،...ابرها و رعد و برق و تاریکی و نور و بادها و کوهها و دریاها و ستارگان و ماه برای من رام و مسخّر شدند...من هدایت دهنده ام و همه چیز را شمارش کردم، من کسی هستم که خدا نام و کلمه و حکمت و علم و فهم خود را به من ارزان بخشید...»[12].
آخوندهای شیعه برای خدا کدام اوصاف و ویژگیهای اختصاصی باقی گذاشتهاند؟!
{ وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالأرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ (٦٧)}(زمر:67)
یعنی: آنان آن گونه كه شایسته است خدا را نشناختهاند در روز قیامت سراسر كره زمین یكباره در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده میشود . خدا پاك و منزّه از شرك آنان است.
اختلاف بر سر تعداد ائمه تا حد تکفیر
س - آیا علمای شیعه به علّت اختلافی که در مورد تعداد ائمه دارند یگدیگر را تکفیر کرده اند؟
ج – بله، خیلی زیاد، (از خداوند عافیت و سلامتی را خواستاریم) به عنوان مثال در سال (199هـ) شانزده نفر مرد در اطراف دروازه منزل ابوالحسن دوم علی رضا علیه السلام گردآمدند و یکی از آنها به نام جعفر بن عیسی خطاب به او گفت: «سرورم! از آنچه ما از دست یاران خود از آن رنج می بریم نزد خدا و نزد تو شکایت میکنیم، رضا گفت: شما چه مشکلی دارید؟ جعفر گفت: سوگند به خدا آنها ما را کافر و زندیق میشمارند، و از ما تبری میجویند، آنگاه گفت: یاران علی بن حسین و محمّد بن علی و یاران جعفر و موسی صلوات الله علیهم اینگونه بودند، و اصحاب زراره دیگران را کافر میدانستند، و دیگران هم آنها را کافر محسوب میکردند، و یونس گفت: فدایت شوم آنها ما را زندیق می پندارند»[13].
وضعیت نسل و گروه اول آنها اینگونه بوده است، چه رسد به وضعیت علمای معاصر شیعه که چندید قرن بعد از آنان آمدهاند، و خداوند بسی راست و درست فرموده است:
{ إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ (٦٩)فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ (٧٠)}آنها واقعاً پدران خود را در گمراهی یافتهاند (چنان دل و دین به تقلید نیاكان دادهاند كه انگار) آنان را به دنبال نیاكانشان به شتاب میرانند. (صافّات:69-70)
[1] - ن ک بحارالانوار 36 / 342 .
[2] - رجال کشی ، ص 186 ، اصول کافی 1 / 174 .
[3] - أصول الكافي ج2/577 (كتاب الإيمان والكفر ح10 باب الكتمان) .
[4] - شرح جامع مازندرانی 9 / 123 .
[5] - رجال کشی ، ص 373 ، بحار الانوار 48 / 260 .
[6] - رجال کشی ، ص 373 – 374 ابی عمرو محمد بن عمر کشی متوفای 350 هجری .
[7] - الکافی 1 / 534 .
[8] - اصول کافی 1 / 532 .
[9] - تفسیر فرات از فرات بن ابراهیم بن فرا ت کوفی ، ص 123 .
[10] - بحار الانوار 13 / 137.
[11] - الغیبه للحجه ، ص 258 ابی جعفر طوسی معروف به شیخ الطائفه متوفای 460 هجری .
[12] - كتاب الرجعة ص205 أحمد الأحسائي .
[13] - رجال کشی ، ص 498 – 499 .
به نقل از: سؤال و جوابهایی در مورد شیعیان اثنا عشری، تألیف: عبدالرحمن بن سعد الشثری، مترجم: اسحاق دبیری