|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > اعتقاد ائمه در مورد عمر رضی الله عنه
شماره مقاله : 2510 تعداد مشاهده : 335 تاریخ افزودن مقاله : 17/5/1389
|
اعتقاد ائمه در مورد عمر رضی الله عنه س– عقیده ائمه در مورد عمر بن خطاب رضی الله عنه چیست با اختصار بفرمایید؟ ج- علی بن ابی طالب علیه السلام میگوید:«و ولیهم والٍ فأقامَ واستقامَ حتى ضرَبَ الدین بجرانه» یعنی: کسی فرمانروای آنان شد و امور را به پا داشت تا اینکه پایه های دین استقرار یافت[1]. شارحان نهج البلاغه از جمله میثم بحرانی و دنبلی گفته اند: آن فرمانروا عمر بن خطاب است، و جمله «و ضرَبَ الدین بجرانه» کنایه از استوار کردن دین مانند شتری که روی زمین خوابیده[2]. بیعت علی با عمر رضی الله عنه علی علیه السلام میگوید: «وقتی زمان مرگ او(ابوبکر) فرارسید دنبال عمر فرستاد و او را خلیفه قرار داد و ما شنیدیم و اطاعت کردیم و خیر خواهی و دلسوزی نمودیم، عمر رفتار و سیره ای پسندیده و خوب داشت»[3]. علی علیه السلام دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر رضی الله عنه در آورد این مطالب را بزگترین مورخ شیعه احمد بن یعقوب در تاریخ خود بیان کرده است و گفته: «در این سال عمر بن خطاب رضی الله عنه امّ کلثوم را از علی علیه السلام خواستگاری کرد که دختر علی و فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و سلم است، علی علیه السلام گفت: او کوچک است، عمر رضی الله عنه گفت: منظور من آن نیست که فکر کرده ای...بنابراین او را به ازدواج عمر در آورد و ده هزار دینار را مهریه او قرار داد»[4]. نگرانی علی علیه السلام برای عمر رضی الله عنه از رفتن به جنگ روم علی بن ابی طالب علیه السلام نگران شرکت کردن عمر رضی الله عنه در جنگ روم بود، از اینکه آسیبی به او برسانند، چون عمر پایگاه مسلمین و مرجع و پایه عرب بود. وقتی عمر رضی الله عنه خواست شخصاً در جنگ علیه روم شرکت کند با علی علیه السلام مشورت کرد، علی گفت: «وقتی تو خود به جنگ دشمن بروی و با آنها روبه رو شوی و برایت اتفاقی بیفتد، مسلمین پناهگاهی جز دورترین سرزمینشان نخواهند داشت، و بعد از تو مرجعی نیست که به سوی آن باز گردند، بنابراین مردی جنگجو را به سوی آنها بفرست و افراد آزموده و خیرخواه را برای همراهی او آماده کن اگر خداوند او را پیروز گرداند این چیزی است که تو دوست میداری، و اگر نتیجه غیر از این باشد تو پناهگاه و مرجع مسلمین خواهی بود». و در روایتی دیگر آمده است که علی علیه السلام گفت: «اگر عجم فردا به تو نگاه کنند میگویند: این پایه و ریشه عرب است اگر آن را قطع کنید راحت میشوید ..»[5]. آرزو کردن علی علیه السلام برای داشتن عملکرد عمر رضی الله عنه علی علیه السلام آرزو میکرد که با اعمالی همچون عملکرد عمر رضی الله عنه به دیدار خداوند متعال بشتابد. وقتی که عمر بن خطاب علیه السلام توسط ابولؤلؤ مجوسی مورد اصابت خنجر قرار گرفت؛ دو پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و سلم علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نزد او حاضر شدند، ابن عباس رضی الله عنه گفت: «ما صدای امکلثوم دختر علی بن ابی طالب را شنیدیم که گفت: وای عمر!... و زنانی همراه او گریه میکردند و صدای گریه در خانه بلند شد، و ابن عباس گفت: سوگند به خدا که اسلام آوردنت عزت و قدرتی بود، و به حکومت رسیدنت فتح و پیروزی بود، و تو دنیا را سرشار از عدالت کردی، آنگاه عمر رضی الله عنه گفت: ای ابن عباس تو به این چیزها برای من گواهی میدهی، می گوید: گویا ابن عباس گواهی دادن را نپسندید و توقف کرد، آنگاه علی علیه السلام به او گفت: بگو بله، و من هم با تو گواهی میدهم، ابن عباس گفت: بله. و در روایتی دیگر آمده است که علی علیه السلام برشانهی ابن عباس زد و گفت:گواهی بده[6]. وقتی عمر را غسل دادند و کفن کردند، علی علیه السلام وارد شد و گفت: «هیچ کس روی زمین نیست که من دوست داشته باشم با اعمال صالح نامهی کردار او به ملاقات خدا برگردم جز این مرد که (جنازهاش) در میان شما پوشانده شده است»[7]. و مجلسی را در مورد این فرموده پیامبر صلی الله علیه و سلم که فرمود: «بار خدایا اسلام را بوسیله عمر قدرت و عزت بده: پرسیدند؟ گفت: حدیث صحیح است و از محمّد باقر علیه السلام روایت شده است[8]. تکریم و احترام عمر رضی الله عنه نسبت به اهل بیت عمر رضی الله عنه اهل بیت را مورد تکریم و احترام قرار میداده بطوری که او حسین علیه السلام را بر فرزند خود عبدالله علیه السلام برتری میداد و عمر رضی الله عنه سخن معروفش را در مورد حسین علیه السلام گفت: «مگر مو بر سر غیر از شما روییده است (تحسین زیبایی موی او کرد)»[9].
[1] - نهج البلاغه ت / الصالح ، ص 507 ، ت / عبده 4 / 107 ، و خصائص الائمه ، ص 124 ابوالحسن محمد بن حسین موسوی بغدادی متوفای سال 406 هجری . [2] - شرح نهج البلاغه ابن میثم 5 / 463 ، الدرة النجفیه دنبلی ، ص 394 و این کتاب شرح نهج البلاغه می باشد . [3] - الغارات ابراهیم ثقفی م 283 هجری 1 307 . [4] - تاریخ یعقوبی 2 / 149 – 150 ، و فروع کافی 5 / 346 ، و تهذیب الاحکام 8 / 16 طوسی، مناقب آل أبي طالب ج3/162،الشافي ص116 نوشته علم الهدى. [5] - نهج البلاغه ، صبحی صالح ، ص 193 و 203 – 204 . [6] - شرح النهج 3 / 146 . [7] - کتاب الشافی علم الهدی ، ص 171 ، و معانی الاخبار صدوق ، ص 117 . [8] - بحار الانوار ، ج 4 کتاب السماء و العالم . [9] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 3 / 110 .
به نقل از: سؤال و جوابهایی در مورد شیعیان اثنا عشری، تألیف: عبدالرحمن بن سعد الشثری، مترجم: اسحاق دبیری
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|