حدیث مُدرَج:
مُدرَج اسم مفعول از«ادرَجتُ» الشیء في الشیء است؛ یعنی داخل کردم چیزی را در چیز دیگر.
و در اصطلاح علم حدیث به حدیثی گویند که در سند یا متن آن چیزی داخل یا درج شده باشد که در اصل جزو حدیث نیست و علاوه بر این، بیان نشده که در سند یا متن حدیث ادراج یا زیادتی وارد شده تا مخاطب متوجه آن شود.
بعنوان مثال: قصه ی ثابت بن موسی الزاهد در روایتی که نقل شده:«من کثرت صلاته باللیل حسن وجهه بالنهار» (ابن ماجه 1333)
اصل ماجرا اینگونه بوده که روزی شریک بن عبدالله قاضی در مجلس طلاب خود مشغول روایت حدیث بود و نقل می کرد: «حدثنا الاعمش عن ابی سفیان عن جابر قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ...» در این لحظه شریک ساکت می شود تا این قسمت روایت وی را بنویسند که ناگهان ثابت بن موسی وارد مجلس شریک می شود و هنگامیکه چشمان شریک به ثابت می افتند می گوید: «من کثرت صلاته باللیل حسن وجهه بالنهار»، در حالیکه او این عبارت را در حق ثابت می گوید دیگران گمان می کنند که این عبارت ادامه ی روایتی است که شریک برای آنها می گفت لذا آنها این عبارت را اشتباها داخل در روایت شریک می کنند در حالیکه منظور شریک از این عبارت ثابت بن موسی بود زیرا او فرد زاهد و پرهیزکاری بود و او آن عبارت را در مورد او گفت.
بنابراین گاهی ادراج عمدی نیست و بر اثر خطا صورت می گیرد ولی چنانچه عمدی باشد، پس بدون شک این عمل جز از سوی افراد سست ایمان و دارای عقیده ی متزلزل رخ نمی دهد.
امام سمعانی می گوید: «کسی که عمدا ادراج کند، از عدالت ساقط می شود و هرکس حرفی را بجای حرف دیگری قرار دهد در شمار دروغگویان است» (تدریب الراوی ص 98)
معمولا راویان حدیث صحیح یا حسن اگر چنانچه زیادتی داخل متن یا سند حدیث شده باشد بدان تصریح می کنند زیرا می ترسند که کسی عبارت ادراج شده را از زبان آنان نقل کند.
حدیث مدرج دو قسم است:
الف) ادراج در سند حدیث.
ب) ادراج در متن حدیث.
ادراج در سند یعنی اینکه عبارتی وارد روایت شده است که در اصل، آن عبارت مربوط به سیاق سند نیست همانند مثال فوق که در آن شریک عبارتی را در حق ثابت بن موسی بکار برد درحالیکه آن عبارت مربوط به سند حدیثی که از ابتدا نقل می کرد نبود.
اما ادراج در متن خود به سه قسم تقسیم می شود:
1- ادراج در اول حدیث. که این نوع از احادیث مدرج قلیل و اندک هستند.
2- ادراج در وسط حدیث. که تعداد این نوع از احادیث نوع اول نیز کمتر هستند.
3- ادراج در آخر حدیث. که بیشتر احادیث مدرج از این نوع هستند.
مثال نوع اول: ابتدا باید گفت که علت این نوع از ادراج اینست که مثلا راوی حدیث در ابتدا مشغول گفتن کلامی برای مخاطبین خود است بعد می خواهد تا کلام خویش را با استناد به حدیثی محکم کند ولی او یکدفعه و بلافصل اقدام به نقل حدیث می کند و لذا مخاطب گمان می کند که تمامی گفته های او داخل در حدیث است.
مثال: حدیثی که خطیب بغدادی آنرا از طریق ابوقطن و شبابه از شعبه از محمد بن زیاد از ابوهریره روایت می کند که او (یعنی ابوهریره) گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:«اسبغوا الوضوء، ویل للاعقاب من النار» حال در این حدیث عبارت«اسبغوا الوضوء» که در اول حدیث آمده در حقیقت جزو فرموده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم نیست بلکه اصل فرموده ایشان عبارت «ویل للاعقاب من النار» است و عبارت اولی در حقیقت کلام ابوهریره است که راویان حدیث یعنی ابوقطن و شبابه اشتباها کلام وی را بعنوان فرموده ی پیامبر قلمداد نموده اند. و این امر در روایت مشابهی در صحیح بخاری درک می شود چنانکه بخاری از آدم از شعبه از محمد بن زیاد از ابوهریره آورده که گفت: اسبغوا الوضوء فان ابا القاسم صلی الله علیه وسلم قال:«ویل للاعقاب من النار»
مثال نوع دوم: حدیث عایشه ام المومنین رضی الله عنها در مورد آغاز وحی است که گفت:«کان النبی صلی الله علیه وسلم یتحنث فی غار حراء – و هو التعبد – اللیالی ذوات العدد.»(بخاری باب آغاز وحی)
حال در این حدیث عبارت (و هو التعبد) جزو کلام عایشه رضی الله عنها نیست بلکه توضیحی بر حدیث از جانب زهری است که در اثناء حدیث داده است و سپس مخاطبان اشتباها گمان کرده اند که آن عبارت زهری نیز کلام عایشه رضی الله عنهاست.
مثال نوع سوم: حدیثی است که در صحیح بخاری از ابوهریره نقل شده است: «للعبد المملوک اجران والذی نفسی بیده لولا الجهاد والحج و بر امی لاحببت ان اموت و انا مملوک»
در این حدیث عبارت « للعبد المملوک اجران » مربوط به فرموده ی پیامبر صلی الله علیه وسلم است و عبارت " والذی نفسی بیده لولا الجهاد والحج و بر امی لاحببت ان اموت و انا مملوک " در حقیقت کلام ابوهریره رضی الله عنه است و او خواسته تا حدیث را توضیح و به اصطلاح آن دو اجر که به مملوک می رسد را روشن نماید. زیرا ممکن نیست که پیامبر صلی الله علیه وسلم آرزوی بردگی نماید (حدیث اشاره دارد به آرزوی بردگی توسط پیامبر!) زیرا تعالیم اسلامی کلادر تلاش بر ریشه کن کردن برده داری بوده حال چگونه کسی که رسول خداست آرزو می کند که برده ی یکی دیگر باشد. از طرفی پیامبر صلی الله علیه وسلم خود در زمان کودکی مادرشان را از دست داده اند لذا امکان نداشت که به مادر خود نیکی کنند! پس قطعا ممکن نیست که عبارت اخیر از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد.
سوال: چگونه می توان پی به ادراج حدیث برد؟
به چند طریق علمای متبحر این مسئله را تشخیص می دهند:
1- با توجه به روایتهای مشابه دیگر(مقایسه می کنند)
2-برخی از ائمه ی سرشناس و مطلع بر ادراج حدیث خبر می دهند.
3-راوی خود به درج در حدیث اعتراف می کند.
4-با توجه به کلام حدیث پی می برند که ممکن نیست چنین گفته ای از جانب گوینده باشد (مانند مثال سوم)
حکم حدیث مدرج:
ادراج در متن یا سند حدیث به اجماع علمای محدث و فقیه حرام است مگر اینکه به قصد تفسیر حدیث صورت گیرد (مانند مثال دوم).
============================