|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > بیعت عمومی با ابوبکر رضی الله عنه
شماره مقاله : 2644 تعداد مشاهده : 322 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
بیعت عمومی با ابوبکر رضی الله عنه
بیعت عمومی با ابوبکر صدیق رضی الله عنه : روز پس از گردهمایی سقیفه و بیعتی که با ابوبکر رضی الله عنه صورت گرفت، مسلمانان برای بیعت عمومی با ابوبکر رضی الله عنه جمع شدند؛ عمر فاروق رضی الله عنه در آن روز نقش مهمی در بیعت عموم مسلمانان با ابوبکر رضی الله عنه داشت.[1] انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: ابوبکر رضی الله عنه یک روز پس از آنکه با وی در سقیفه بیعت شد، برمنبر نشست؛ عمر رضی الله عنه برخاست و پیش از ابوبکر رضی الله عنه سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی، چنین گفت: «ای مردم! من دیروز به فکر و اندیشهی خود به شما سخنانی گفتم که نه از آنچه در کتاب خدا یافتهام، بود و نه از آنچه رسولخدا صلی الله علیه و سلم به آن سفارش فرمودهاند؛ چراکه من چنین میپنداشتم که رسولخدا صلی الله علیه و سلم تا آخر درمیان ما میمانند و ما را راهبری میکنند.[2] خداوند متعال، در میان شما کتابی باقی نهاده که مایهی هدایت و رهیابی است؛ پس اگر به این کتاب تمسک ورزید، خداوند بلند مرتبه، شما را به راه راست ره مینماید؛ همانطور که رسولخدا صلی الله علیه و سلم را هدایت کرده است. خدای متعال، ارادهی شما را بر این هماهنگ فرموده تا زمامداری امور خویش را به بهترین خود یعنی یار دلسوز رسولخدا صلی الله علیه و سلم و کسی که در سفر هجرت با پیامبر صلی الله علیه و سلم همراه بود، واگذار کنید؛ پس برخیزید و با ابوبکر رضی الله عنه بیعت کنید.» مردم برخاستند و به طور عمومی و همگانی با ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیعت کردند. ابوبکر رضی الله عنه پس از حمد و ثنای الهی چنین فرمود: «ای مردم! مرا در حالی به امارت خویش گماشتید که (گمان نمیکنم) بهترین شما باشم؛ پس اگر نیک و درست عمل کردم، یاریم دهید و اگر بد و نادرست رفتار کردم، اصلاحم کنید. صداقت و راستی، (چون)امانت است (که خوب و کامل ادا شده) و دروغ، کمال خیانت؛ کسی که در بین شما ضعیف (و حقباخته) است، در نزد من قوی خواهد بود تا به خواست خدا، حقش را به او بازگردانم و هر کس که در میان شما قوی است (و حق دیگران خورده)، در نزد من ضعیف خواهد بود تا به خواست خدا حق را از او بستانم (و به ذیحق بازپس دهم.) هیچ قومی، جهاد در راه خدا را ترک نمیکنند مگر آنکه خدای متعال، آنها را خوار و ذلیل میگرداند و فحشا و بدکاری در هیچ قومی گسترش نمییابد مگرکه خدای متعال، همهی آنها را به بلا و عذابی عمومی گرفتار میسازد. از من تا زمانی که از خدا و رسولش اطاعت میکنم، فرمان پذیرید و هرگاه از اطاعت خدا و رسول، سرتافتم، نباید از من اطاعت کنید. خداوند، شما را مورد رحمت خود قرار دهد؛ برای نماز برخیزید.»[3] در صحیح امام بخاری رحمه الله نیز به بیعت عمومی صحابه رضی الله عنه با ابوبکر صدیق رضی الله عنه اشاره شده است.[4] این خطبهی شکوهمند با آنکه مختصر و کوتاه میباشد، از باارزشترین خطبههای اسلامی به شمار میاید؛ چراکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه در آن، به بیان اصول عدالتگستری و مهرورزی در تعامل میان حکومت و مردم میپردازد و بر این تأکید میکند که اطاعت از ولیامر و کاردار مسلمانان، منوط به این است که او، فرمانبردار خدا و رسول باشد؛ ابوبکر صدیق رضی الله عنه در این خطبه به صراحت، نقش جهاد را در سرافرازی امت بیان میفرماید و از فحشا و بدکاری برحذر میدارد که مایهی فساد، فروپاشی و ازهمگسیختگی جامعه میباشد.[5] بررسی سخنرانیها و رخدادهای پس از وفات رسول اکرم صلی الله علیه و سلم ، این زمینه را برای پژوهشگر فراهم میآورد تا سیمای حکومت اسلامی دورهی خلافت راشده را بهتر بشناسد. آنچه در این پهنه ، بیشتر جلوه مینماید، موارد ذیل است: 1ـ مفهوم بیعت: علما، تعریفهای گوناگونی از بیعت ارائه دادهاند. ابنخلدون، بیعت را این چنین تعریف کرده است: «بیعت، پیمانی است که بر اطاعت ولیامر و کاردار مسلمان بسته میشود.»[6] برخی هم بیعت را همپیمانی بر مبنای اسلام دانستهاند[7] و عدهای بیعت را عهد و میثاق استوار برای حفظ و اقامهی کتاب و سنت، تعریف کردهاند.[8] مسلمانان، به هنگام بیعت با امیر و کاردار خود، به نشانِ بستن پیمانی استوار، دست در دستش مینهند. کلمهی بیعت، آنگونه که معلوم است از ریشهی بیع به معنای داد وستد گرفته شده و به جهت همانندی و تشابه با دست دادن فروشنده و خریدار، بدین اسم نامیده شده است.[9] آنچه از بیعت مسلمانان با ابوبکر صدیق رضی الله عنه مشخص میشود، این است که هر گاه سرامدان امت با کسی که تمام شرایط زمامداری را دارد، بیعت کردند، بر دیگران نیز بیعت با وی لازم میگردد و بر آنان واجب میشود تا کاردار مسلمان را در مقابل سرکشان و آشوبگران یاری رسانند و برای حفظ یکپارچگی و پایداری امت در برابر دشمنان داخلی و خارجی خلیفه را همراهی کنند.[10] رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: (من مات و لیسَ فی عنقه بیعة مات میتة الجاهلیةِ) [11] یعنی: «هر کس در حالی بمیرد که در گردنش بیعتی نیست، مرگش (بر صفتِ دورهی) جاهلیت است.» این حدیث، وجوب بیعت با کاردار مسلمان را روشن میکند و به بیان وعید سختی دربارهی ترک بیعت میپردازد که هر کس، در آن حال بمیرد، زندگی و مرگش بر ضلالت و گمراهی است.[12] رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: (و من بایع إماما فأعطاه صفقة یده و ثمرة قلبه فلیطعه ما استطاع، فإن جاء آخر ینازعه فاضربوا عنقَ الآخر)[13] یعنی: «هر کس، با خلیفهای پیمان اطاعت و یاری بست، پس تا میتواند از او اطاعت کند و اگر شخص دیگری با خلیفه درگیر شد (و بر سر خلافت با خلیفه تنازع نمود)، پس گردن آن شخص را بزنید.» از آنجا که این حدیث به کشتن فرد یا افراد درگیر با خلیفه دستور میدهد، بیانگر حرام بودن سرکشی از خلیفه و نزاع با وی میباشد؛ چراکه با وجود خلیفهی اسلامی، بستن پیمان با شخص دیگری به معنای شوریدن بر خلیفهای میباشد که اطاعت او بر مسلمانان واجب است.[14] در مرکز حکومت، شخص خلیفه از مردم بیعت میگیرد و در سایر مناطق، نمایندگان وی از مردم بیعت میگیرند؛ چنانچه مردم مکه و طائف با نمایندگان ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیعت کردند. بیعت با خلیفهی واجد شرایط بر سرآمدان قومی و علمی و امیران منطقهای و اهل شورا واجب است و بیعت عمومی مردم با شخص خلیفه ضروری نیست؛ بلکه بیعت تودهی مردم با خلیفه، این است که تحت بیعت سرآمدان و اهل شورا در بیعت خلیفه داخل شوند.[15] البته برخی از علما بر این باورند که بیعت عمومی با خلیفه ضروری است؛ چراکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه پس از بیعت همگانی مسلمانان، عهدهدار خلافت اسلامی شد.[16] بیعت به آن معنا که برای ابوبکر صدیق رضی الله عنه شکل گرفت، تنها به خلیفهی اسلامی اختصاص دارد و با هیچ کس دیگری در بود و نبود حکومت اسلامی چنین پیمانی بسته نمیشود؛ چراکه این گونهی بیعت، شرایط و احکام خاص خودش را دارد.[17] خلاصه اینکه: بیعت به معنای خاص آن، پیمانی است که با خلیفه در مورد اطاعت و حرفشنوی از او بسته میشود و در مقابل، او را ملزم به این میکند که در پهنهی حکومت، مطابق شریعت الهی عمل کند. به عبارت دیگر، بیعت، پیمانی است دوطرفه که خلیفه در یک طرف آن قرار دارد و مسلمانان، در سوی دیگر آن هستند؛ بیعت، خلیفه را از یک سو به این ملزم میسازد که بر اساس کتاب و سنت حکومت کند و به طور کامل در برابر احکام و باورهای دینی گردن نهد و از دیگر سو مسلمانان را موظف میکند به اینکه در حدود شریعت، کاملاً تابع و فرمانبردار خلیفه باشند. بیعت، از ویژگیهای منحصر به فرد سیستم حکومتی اسلام درمیان نظامهای حکومتی قدیم و جدید است و خلیفه و شهروندان را ملزم به پایبندی احکام و آموزههای شریعت میسازد و سزاوار و روا نمیداند که در قالب حکومت اسلامی، خلیفه یا شهروند از احکام و دستورات دینی پا فراتر بگذارند و یا قوانینی به تصویب برسانند که مخالف کتاب و سنت و اصول کلی شریعت میباشد و بلکه چنین رویکردی را خروج از دایرهی اسلام و ستیزهگری با نظام حکومت اسلام میشناسد. خداوند متعال، کسانی را که چنین رویهای در پیش میگیرند، بیایمان و نامسلمان معرفی میکند.[18] 2ـ مصادر قانونگذاری در حکومت ابوبکر صدیق: ابوبکر صدیق رضی الله عنه در بخشی از خطبهای که ایراد فرمود، چنین گفت: «تا زمانی که از خدا و رسول اطاعت کردم، از من اطاعت کنید و هر گاه از اطاعت خدا و رسول سرتافتم، پس نباید از من فرمان پذیرید.» از این فرمودهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه میتوان چنین نتیجه گرفت که مصادر قانونگذاری در حکومت ابوبکر رضی الله عنه از این قرار بوده است: الف) قرآن کریم: خداوند متعال، میفرماید:{ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیک الْکتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکم بَینَ النَّاسِ بِما أَرَاک اللَّه وَلا تَکنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیما (١٠٥)} (نساء:105) یعنی: «ما، قرآن را بهحق بر تو نازل کردهایم تا در میان مردم طبق آنچه خدا به تو نشان داده، حکم کنی و مدافع خائنان نباش.» قرآن کریم که حاوی احکام شرعی مربوط به امور زندگی است، نخستین منبع و مصدر تشریع و قانونگذاری میباشد. قرآن، دربردارندهی اصول و پایههای مورد نیاز در اصلاح و بِهکرد تمام شاخههای زندگانی است و پایههای اساسی تشکیل حکومت را برای مسلمانان تبیین میکند. ب) سنت نبوی: سنت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم ، دومین منبعی است که قانون اساسی حکومت اسلامی بر پایهی آن تدوین میشود و از خلال آن این امکان فراهم میشود تا شیوههای اجرایی لازم برای پیادهکردن احکام قرآن، ارزیابی و تبیین گردد.[19]ساختار حکومت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نمونهی کاملی از حکومت اسلامی بود که شریعت اسلامی و آموزههای ناب دینی، در آن فراتر و والاتر از هر قانونی به شمار میآمد. خلافت ابوبکر رضی الله عنه این حقیقت را روشن ساخت که حکومت اسلامی، بهترین گونهی حکومت است که تمام ساز و کارهای آن در خدمت اسلام میباشد؛ کسی که در این نوع حاکمیت در رأس قرار دارد، ملزم به اجرای دستورات دینی در عرصهی حکومت است و حق ندارد ذرهای از آن را پس و پیش نماید.[20]در حکومتی که ابوبکر صدیق رضی الله عنه حاکم بود و شهروندانش، صحابهی کرام رضی الله عنه بودند، شریعت فراتر از همه بود و همگان ـ حاکم و شهروندان ـ در برابر دستورات دینی گردن مینهادند و بر همین اساس بود که ابوبکر صدیق رضی الله عنه از مردم خواست تا تنها در محدودهی اطاعت از خدا و رسول از او فرمانبرداری کنند؛ آنان، این را به خوبی میدانستند که: «در معصیت خدا، هیچ اطاعتی نیست (و نباید در آنچه مایهی نارضایتی خدا است، از امیر و هر کس دیگری اطاعت نمود) و تنها در نیکیها باید اطاعت کرد.»[21] 3ـ نظارت همگانی بر حاکم، حق شهروندی مردم در حکومت اسلامی: ابوبکر صدیق رضی الله عنه در خطابهاش به مردم چنین فرمود: «اگر نیک و درست عمل کردم، مرا یاری رسانید و اگر عملکردم نادرست بود، مرا اصلاح کنید.» این ابوبکر صدیق رضی الله عنه است که نظارت بر خلیفه و پرسشگری وارزیابی عملکردش را حق تکتک افراد میشناسد و از مردم میخواهد تا در برابر اشتباهاتش بایستند و او را به انتخاب و انجام رویهی درست ملزم کنند.[22] ابوبکر رضی الله عنه در نخستین خطابهاش، این مسأله را روشن کرد که حاکم نیز ممکن است رویهی اشتباه و نادرستی در پیش بگیرد؛ بنابراین حق شهروندان است که در برابر اشتباهات وی بی تفاوت نباشند و او را همواره مورد ارزیابی قرار دهند. ابوبکر رضی الله عنه خلافت را برای خود امتیازی نمیدانست که به آن بهانه، خود را برتر از دیگران بپندارد؛ چراکه او میدانست با وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم نبوت خاتمه یافته و دیگر پیامبر معصوم در رأس حکومت نیست که به طور مستقیم و از طریق وحی، راهنمایی شود و هرگز به خطا نرود؛ ابوبکر رضی الله عنه میدانست که با وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم دورهی عصمت پایان یافته و حکومت وی، بر مبنای انتخاب و بیعت مردم شکل گرفته است.[23] در فقه سیاسی ابوبکر رضی الله عنه مردم حق داشتند با نظارت بر عملکرد حاکمیت در ادارهی حکومت مشارکت کنند و بتوانند در جنبههای مختلف ادارهی امور از پرسشگری و نظارت گرفته تا خیرخواهی و حمایت از حاکمیت، نقش فعال و زندهای داشته باشند. در حاکمیت دینی، مردم میتوانند و بلکه باید حاکم را یاری رسانند تا شریعت الهی را به اجرا درآورد و در امور دین و جهاد، بازوی خلیفه باشند تا خلیفه احساس سرخوردگی و ناتوانی نکند و حقوقش محترم شمرده شود؛ چراکه جایگاه خلیفه از آن جهت که وظایف بزرگ و سنگینی چون اعلای شریعت الهی بر دوش اوست، بس والا ومحترم میباشد و این وظیفه را فراروی مردم قرار میدهد که در تکریم و احترام خلیفه کوتاهی نکنند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: (إنّ من إجلال اللّه تعالی: إکرام ذیالشیبة المسلم و حامل القرآن غیر المغالی فیه و الجافی عنه و إکرام ذیالسلطان المقسط) یعنی: «همانا از بزرگداشت خدای متعال است که: پیرمرد مسلمان مورد احترام قرار گیرد؛ حافظ قرآن که از حقوق قرآن تجاوز و غفلت نکرده، تکریم گردد و حاکم دادگستر و عادل، گرامی و محترم شمرده شود.»[24] مردم وظیفه دارند خیرخواه زمامداران خود باشند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم سه بار فرمودند: (الدین النصیحة) یعنی: «دین، عبارت است از نصیحت و خیرخواهی.» صحابه عرض کردند: «خیرخواهی برای چه کسی؟» رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: (للّه ـ عز و جل ـ و لکتابِه و لرسولِه و لأئمة المسلمینَ و عامتهم) یعنی: «برای خدا، برای کتاب خدا، برای پیامبرش و برای زمامداران مسلمانان و عموم مردم.»[25]صحابه رضی الله عنه این را به خوبی دریافته بودند که بقا و ماندگاری این امت در گرو پایداری حاکمان و زمامداران میباشد؛ از همینرو نیز این را از وظایف شهروندی میدانستند که همواره برای اصلاح و اندرز زمامداران کوشا باشند؛ واقعاً جای افتخار است که در آن زمان، وظایف و حقوق شهروندی از سیاستهای راهبردی ابوبکر رضی الله عنه در خلافت اسلامی قرار گرفت و این سیاست وی، در قالب کمیتههای ویژه و تخصصی و مجالس مشورتی نمودار گشت. در عین حال جای بسی اندوه و افسوس است که اینک کشورهای اسلامی، آن الگوی حکومتی را نادیده میگیرند و به سبب همین جاهطلبی حکام اسلامی، مصایب امت گسترش یافته است؛ بلکه عقبماندگی کنونی مسلمانان، زاییدهی خودسری و دیکتاتورگری حاکمانی است که روح شجاعت و مشارکت خیرخواهانهی امت را از بین برده و در عوض تخم بزدلی را کاشتهاند تا نارضایتی، راه به جایی نبرد. نهادینه شدن نظارت همگانی بر حاکم در میان جامعهی اسلامی، مایهی گسترش دین به تمام دنیا و در نتیجه بازیابی قدرت وشوکت از دسترفتهی پیشین خواهد بود.[26] 4 ـ عدالت و برابری در میان مردم: ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جمع مردم چنین فرمود: «کسی که درمیان شما ضعیف (و حقباخته) است، در نزد من قوی خواهد بود تا به خواست خدا حقش را به او بازگردانم و هر کس که درمیان شما قوی است (و حق دیگران خورده) در نزد من ضعیف خواهد بود تا به خواست خدا حق را از او بستانم (و به صاحب حق بازپس دهم).» یکی از اهداف حکومت اسلامی، ایجاد سیستم و نظامی اسلامی است که شکلگیری جامعهی اسلامی را به دنبال داشته باشد؛ شورا، عدالت، برابری و آزادی از مهمترین ابزار تشکیل نظام اسلامی مطلوب در جهت ایجاد جامعهی اسلامی است که در نخستین سخنرانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه در دوران خلافتش، کاملاً هویدا است. نقش شورا در چگونگی گزینش ابوبکر رضی الله عنه و بیعت با وی مشهود است؛ به مسألهی عدالت نیز در سخنرانی وی تصریح میشود. بدون تردید عدالتی که در اندیشهی ابوبکر رضی الله عنه بود و از آن سخن گفت، مهمترین رکن جامعه و حکومت اسلامی است؛ زیرا در جامعهای که جور و ستم حاکم است و عدالت را نمی شناسد، اسلام معنا ندارد. عدل و دادگری، امری معمولی و داوطلبانه نیست که به میل و خواستهی حاکم یا فرمانروا باشد و هرگاه بخواهد، ترکش کند؛ بلکه عدالت و دادگستری درمیان مردم از نگاه دین، یکی از مهمترین و بزرگترین وظایف دینی به شمار میاید و امت بر وجوب آن اجماع کردهاند.[27] این حکم، برگرفته از قرآن و سنت است. یکی از اهدافی که حکومت اسلامی دنبال میکند، تشکیل جامعهای اسلامی است که عدالت و برابری بر آن حاکم باشد تا گونههای مختلف جور و ستم را ریشهکن سازد؛ جامعهای که در فضایی باز، این امکان را برای همه فراهم آورد تا حقوق و خواستههای خود را به آسانترین شکل ممکن و بدون هیچ هزینهای مطالبه نمایند؛ جامعهای اسلامی که تمام عوامل بازدارنده از دستیابی به حقوق و خواستههای شهروندی را از سر راه صاحبان حق بردارد تا همه بتوانند بدون هیچ نگرانی و دغدغهای به خواستههای شرعی خود دست یابند. اسلام، این وظیفه را فراروی حکام قرار داده تا درمیان مردم به عدل و داد رفتار کنند و بدون توجه به زبان، وطن و جایگاه اجتماعی افراد، رویکرد عادلانهای با ایشان داشته باشند. اسلام، به حاکمان و قاضیان دستور داده تا عدالت را رعایت کنند و درمیان مردم به عدل و داد حکم نمایند و اصلاً به این توجه نکنند که دادخواه، دوست آنان است یا دشمنشان؛ فقیر است یا ثروتمند؛ کارگر است یا کارفرما.[28] خداوند عز و جل میفرماید:{ یا ایها الَّذِینَ آمنُوا کونُوا قَوَّامینَ لِلَّه شُهدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلا یجْرِمنَّکم شَنَآنُ قَوْم عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِیرٌ بِما تَعْملُونَ (٨)} (مائده:8) یعنی: «ای اهل ایمان! از کسانی باشید که در انجام واجبات الهی میکوشند و به عدالت و دادگری گواهی میدهند؛ و بغض و دشمنی قومی، شما را بر آن ندارد که عدالت را رعایت نکنید؛ (بلکه با دشمنان نیز) عدالت کنید که این عمل به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید که همانا خداوند، از آنچه انجام میدهید، آگاه است.» ابوبکر رضی الله عنه چنان عادل و دادگر بود که در عدالت، الگوی بینظیر و نمونهای است که دلها را میرباید و خردها را به شگفت وامیدارد. عدالت از نگاه ابوبکر رضی الله عنه دعوت عملی اسلام بود که دلها را برای پذیرش ایمان فتح میکرد؛ ابوبکر رضی الله عنه در بخشش و دهش به مردم، عدالت و برابری را رعایت میکرد و از مردم میخواست تا او را در عدالت و دادگستری یاری دهند؛ ابوبکر رضی الله عنه به حدی منصف و دادگر بود که خودش را از ترس الهی در معرض قصاص قرار داد[29]: عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما میگوید: ابوبکر صدیق رضی الله عنه در روز جمعهای گفت: «فردا برای تقسیم شترهای زکات جمع شوید و (هنگام تقسیم شترها) کسی بدون اجازه نزد ما نیاید.» زنی، افساری به شوهرش داد و گفت: «این افسار را با خودت ببر؛ شاید به خواست خدا، شتری نصیبمان شود.» شوهر آن زن به مکانی رفت که شترها را تقسیم میکردند؛ آنجا ابوبکر وعمر رضی الله عنهما را دید که به میان شترها رفتهاند؛ او نیز به نزد ابوبکر وعمر رفت. ابوبکر رضی الله عنه به آن مرد رو کرد و گفت: «چرا (بدون اجازه) نزد ما آمدی؟» و سپس افسار را از دستش گرفت و با آن، او را زد. ابوبکر رضی الله عنه پس از تقسیم شترها، آن مرد را صدا زد و افسار را به او داد و از او خواست تا قصاص کند. عمر رضی الله عنه که نظارهگر ماجرا بود، گفت: «به خدا که او قصاص نمیکند؛ تو هم این روش را پیاده نکن (که خلیفه مورد قصاص قرار گیرد.) » ابوبکر رضی الله عنه فرمود: «چه کسی مرا از بازخواست الهی در روز قیامت میرهاند؟» عمر رضی الله عنه پیشنهاد کرد تا ابوبکر رضی الله عنه آن مرد را راضی کند. بنابراین ابوبکر رضی الله عنه به غلامش دستور داد تا برای راضی کردن آن مرد، به او شتری با پالان و همچنین بالاپوشی مخملی و پنج دینار بدهد.[30] اصل برابری و مساواتی که ابوبکر رضی الله عنه در خطبهاش به آن اشاره کرد، یکی از اصول و زیرساختهای مورد تأکید در اسلام برای ایجاد جامعهی اسلامی است؛ اسلام، به حدی بر مساوات و برابری تأکید کرده که در این پهنه بر قوانین جدید عصر حاضر پیشی گرفته است. چنانچه الله جل جلاله می فرماید:{ یا ایها النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکم منْ ذَکرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکم شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمکم عِنْدَ اللَّه أَتْقَاکم إِنَّ اللَّه عَلِیم خَبِیرٌ (١٣)}(حجرات:13) یعنی: «ای مردم! ما، شما را از مرد و زنی آفریدهایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامیترین شما در نزد خدا با تقواترین شما است. بیگمان خداوند (از کردار و پندار شما) آگاه و باخبر است.» همهی مردم اعم از حاکم و شهروند، زن و مرد، عرب و غیرعرب وسفید و سیاه، از نگاه اسلام برابرند؛ اسلام، تمام تفاوتهای جنسی، نژادی، نسبی و طبقهای را بیاعتبار میداند و همگان را همسان و برابر میشناسد.[31] بازنگاهی به گفتاری که پیش از این از ابوبکر صدیق رضی الله عنه آوردیم و کنکاشی در عملکرد وی، اصل برابری را در خلافت اسلامی روشن میسازد. ابوبکر صدیق رضی الله عنه در تقسیم اموال عمومی، مساوات و برابری را رعایت میفرمود؛ ابنسعد و دیگر سیرتنگاران، آوردهاند: ابوبکر رضی الله عنه در سُنح ـ محلی در حومهی مدینه ـ جایی داشت که بیت المال در آن بدون هیچ نگهبانی نگهداری میشد. به ابوبکر رضی الله عنه پیشنهاد کردند تا نگهبانی بر بیت المال بگمارد. ابوبکر رضی الله عنه گفت: «بر بیت المال بیم سرقت نمیرود.» و دلیلش را قفلی که بر خزانه بود، دانست. به همین منوال ادامه یافت و ابوبکر رضی الله عنه موجودی بیت المال را در میان مسلمانان تقسیم کرد؛ ابوبکر رضی الله عنه از سنح که در حومهی مدینه بود، نقل مکان کرد و در مرکز مدینه سکونت گزید و بیتالمال را نیز به محل اقامتش منتقل نمود. مال زیادی از معادن جهینه به بیت المال سرازیر گشت و در دوران خلافتش، معدن بنیسلیم نیز راهاندازی شد… . ابوبکر رضی الله عنه موجودی بیتالمال را بهطور مساوی درمیان مردم تقسیم میکرد و به همه ـ آزاد و غلام، زن و مرد، بزرگ و کوچک ـ سهم یکسانی میداد. عایشه رضی الله عنها میگوید: ابوبکر رضی الله عنه در سال اول به همه ـ مردان و زنان آزاد و همچنین غلامان و کنیزان ـ ده سهم داد و در سال دوم بیست سهم؛ عدهای به نزد ابوبکر رضی الله عنه آمدند و گفتند: «ای خلیفهی رسولخدا! شما بیتالمال را به طور مساوی در میان مردم تقسیم کردید و خود میدانید که از همین مردم، کسانی هستند که پیشینهی بهتر و بیشتری در اسلام دارند؛ لذا پیشنهاد میکنیم به چنین کسانی سهم بیشتری بدهید!» ابوبکر رضی الله عنه چنین پاسخ داد: «کسی منکر فضیلت و پیشینهی این افراد نیست؛ اما پاداش آنها با خدا است و این، مال عمومی و اسباب زندگانی است و باید همه را در آن برابر دانست.»[32] دهش یکسان از بیتالمال، رویهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه در دوران خلافتش بود. باری عمر فاروق رضی الله عنه به ابوبکر صدیق رضی الله عنه گفت: «ایا در سهم بیتالمال کسانی را که دو بار هجرت کردند و به سوی دو قبله نماز گزادند، با کسانی که در فتح مکه مسلمان شدند، برابر میدانی؟» ابوبکر رضی الله عنه پاسخ داد: «آنان، برای خدا عمل کردند و پاداششان نیز با خدا است؛ اما در نیازهای دنیوی، همه برابرند.» عمر فاروق رضی الله عنه در دوران خلافتش، رویهی دیگری در تقسیم یبتالمال در پیش گرفت و برای کسانی که پیشینهی بیشتری در اسلام و جهاد داشتند، سهم بیشتری تعیین کرد. اما ایشان در واپسین روزهای خلافتش چنین فرمود: «اگر فرصت میداشتم، دیگر این رویه را دنبال نمیکردم و همان روش ابوبکر رضی الله عنه را در پیش میگرفتم و سهم همه را برابر قرار میدادم.»[33] ابوبکر رضی الله عنه همواره اسب و شتر و سلاح جنگی میخرید و به مجاهدان میداد تا در راه خدا بکار گیرند. یک سال لباسهای مخملی و گرم خرید و در زمستان میان فقرای مدینه تقسیم کرد؛ ابوبکر رضی الله عنه تمام اموالی را که در دوران خلافتش به خزانه رسید و دویست هزار برآورد کردهاند، در راههای خیر صرف کرد.[34] ابوبکر رضی الله عنه برای برقراری عدالت و برابری اجتماعی، شیوهای خدایی در پیش گرفت و برای این منظور در برآورده ساختن حقوق ضعیفان و ناتوانان کوشش زیادی نمود. او، سطح زندگانیش را در تراز طبقهی مستضعف قرار داد تا بتواند به خوبی درد ناتوانان را از نزدیک ببیند و بشنود. ابوبکر رضی الله عنه خودش را درمیان مستضعفان و بلکه فردی از آنان قرار داد تا از ایشان غافل نشود…. آری این اسلام بود که در دولتِ نامور این مردِ دردآشنا حکومت میکرد و او را بر آن میداشت تا ستم و بیعدالتی را به زیر کشد و درمیان مردمش عدل و داد، بگستراند و بدینگونه پایههای حکومتش را قوی گرداند و نقش حکومت را در رعایت حقوق ملت و امت پاس بدارد.[35] ابوبکر رضی الله عنه از نخستین لحظههای خلافتش کوشید تا حکومتش را بر پایهی زیرساختهای برابرخواهانه و دادگسترانه پیریزی نماید و باید هم اینگونه میبود که او، به خوبی میدانست عدالت، مایهی سرافرازی و عزت حکومت و مردم است. همین امر، او را بر آن داشت تا استراتژی برابرخواهی را به اجرا درآورد و همواره فرمان الهی را به یاد داشته باشد که:{ إِنَّ اللَّه یأْمرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَایتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَینْهى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمنْکرِ وَالْبَغْی یعِظُکم لَعَلَّکم تَذَکرُونَ (٩٠)} (نحل:90) یعنی: «همانا خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشش به نزدیکان دستور میدهد و از ارتکاب گناهان بزرگ (چون شرک و زنا) و انجام کارهای ناشایست و ستمگری (و تجاوز به حقوق دیگران) نهی میکند. خداوند شما را اندرز میدهد تا پند بگیرید.» ابوبکر رضی الله عنه همواره میخواست تا مسلمانان بر حکومت اسلام و دعوت اسلامی اطمینان یابند؛ او خوب میدانست که این مهم تنها بر پایهی عدالت و دوری حاکم از خودسری میسر میگردد. حکومت عدل اسلامی چنین میطلبد که حاکم فراتر از عناوین فردی یا باورهای شخصی عمل کند و عدالت و رحمت را در حکومتش رعایت نماید. زیرساخت حکومت ابوبکر رضی الله عنه انکار خویشتن بود و دوری از خودخواهی و خودسری تا بتواند به رضای خدا و رابطهای عمیق و محکم با او، نیاز جامعه و درد ضعیفان را دریابد و بدور از خودخواهی، عدل و داد بپا دارد و عدالت را قربانی خود و خانوادهاش نکند و با کمال آگاهی و بیداری به انجام امور بزرگ و کوچک حکومت، بپردازد.[36] آنجا که پرچم عدالت برافراشته گردد، مستضعفان، دستیابی به حقوقشان را ناممکن نمیدانند و باور میکنند که در سایهی حکومت عدل، ضعف و بیچارگی پایان مییابد و در جامعه، ضعیفی نمیماند که به حقش نرسد یا حقش پایمال گردد؛ در جامعهای که عدالت، نهادینه شود، ستم ریشهکن میگردد و هیچ ظالمی نمیتواند با پشتوانهی منصب، قدرت و نزدیکی به رأس حکومت یا مسؤولان حکومتی بر کسی ستم کند؛ و قطعاً عزت واقعی و قدرت راستین همین است.[37] ابنتیمیه رحمه الله چه زیبا فرموده که: «خداوند متعال، حکومت عادل و دادگستر را هرچند که کافر باشد، یاری میدهد؛ همانطور که حکومت ظالم را هرچند که مسلمان باشد، نصرت نمیکند… بر پایهی عدالت است که مردم راه درست و شایسته در پیش میگیرند و ثروتها فزونی مییابد.»[38] 5 ـ صداقت و راستی، اساس تعامل حکومت و مردم: ابوبکر صدیق رضی الله عنه در سخنرانیش تصریح کرد که : «صدق و راستی، کمال امانت است؛ و دروغ، کمال خیانت.» این فرموده، بیان یک برنامه و استراتژی مهم از سوی ابوبکر رضی الله عنه بود که بر پایهی آن، صدق و راستی، اساس تعامل حکومت و مردم قرار میگرفت و بر ایجاد فضای مورد اطمینان درمیان حاکمیت و مردم تأثیر مهمی مینهاد ومنجر به این میشد که پلهای ارتباطی مردم و حاکمیت، استوار و قابل اعتماد گردد. این گفتار ابوبکر رضی الله عنه یک منش سیاسی برگرفته از فراخوان اسلام به صداقت و راستی بود:{ یا ایها الَّذِینَ آمنُوا اتَّقُوا اللَّه وَکونُوا معَ الصَّادِقِینَ (١١٩)} (توبه:119) یعنی: «ای مؤمنان! از (خشم و عذاب) خدا بترسید و با صادقان و راستان (همگام) باشید.» رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: (ثلاثة لایکلّمهم اللّه یوم القیامةِ و لایزکیهم و لاینظرُ إلیهم و لهم عذابٌ ألیم: شیخٌ زانٍ، و ملِک کذابٌ و عائل مستکبر)[39] یعنی: «خداوند، در روز قیامت با سه گروه سخن نمیگوید (و از آنان رومیگرداند)؛ آنان را (به عفو خویش) پاک نمیفرماید (و نمیآمرزد) و به آنان نگاه (رحمتآمیز) نمیکند و بلکه عذاب دردناکی در انتظار این سه گروه میباشد: پیرمرد زناکار، پادشاه (حاکم) دروغگو و فقیری که تکبر ورزد.» این گفتهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه که صداقت و راستی را بهسان امانتی دانست، معانی و مفاهیم زیادی در خود دارد و گویا از چنان درونمایهای برخوردار است که به مردم، شهامت و نشاط میبخشد و آنان را به ایندهای درخشان نوید میدهد. ابوبکر رضی الله عنه دروغ را خیانت برمیشمارد و معانی دقیقی از صداقت و دروغ ارائه می دهد تا همگان بدانند که حاکم دروغگو، نمایندهی خیانتکاری است که نان ملت میخورد و آنان را میفریبد؛ چقدر بدبخت و نگونسار است آن حاکمی که دروغ به خورد مردم میدهد و نامش را چیز دیگری مینهد! ابوبکر صدیق رضی الله عنه خیانت را صفت حاکمانی بیان میکند که به ملت دروغ میگویند تا همه دریابند که حاکم دروغپرداز، نخستین دشمن ملت است.. ایا خیانتی بزرگتر از این وجود دارد که حاکمی دشمن ملتش باشد؟ این موضع و تعبیر ابوبکر صدیق رضی الله عنه از آن خبر میدهد که وی، اِشراف عجیبی بر دنیا داشته و این، از مهمترین ویژگیهایی است که در شمار توانمندیهای حکومتگران قرار میگیرد و شگردی اساسی در پهنهی حاکمیت به حساب میاید؛ اندک تأملی در نخستین سخنرانی ابوبکر رضی الله عنه و عملکرد وی در خلافت اسلامی، این حقیقت را روشن میسازد که ابوبکر رضی الله عنه در عرصهی سیاست و حکومت، جلو و پیشگام بود و همواره نهج و روش رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را مد نظر داشت.[40] اینک ملتهای جهان، نیازمند چنین شیوهای از نوع حکومت الهی هستند که تعامل حاکمیت و مردم را بر اساس راستی و اعتماد دوطرفه شکل دهد و چنان فضایی بر جوامع، حاکم کند که تقلب و دستاندازی در انتخابات را از میان ببرد و باعث شود تا رسانههای گروهی، ابزار شایعهپراکنی و دروغپردازی بر ضد مخالفان و منتقدان حکومتها نباشند. دستیابی به چنین فضای باز و سالمی، نظارت همگانی بر حاکمیت را میطلبد تا حاکمان و مسؤولان حکومتی ناگزیر شوند در برابر مطالبات عمومی، صداقت و امانت پیشه نمایند و این امکان، برای شهروندان فراهم گردد که بتوانند با نهادینه شدن پرسشگری از حاکمان، مانع کجرویهای کارداران خود شوند.[41] 6ـ جهاد در راه خدا، اولویت حکومت ابوبکر رضی الله عنه : ابوبکر صدیق رضی الله عنه در بخشی از سخنرانی تاریخی خود در نخستین روز خلافتش چنین فرمود: «هیچ قومی، جهاد در راه خدا را ترک نکردند، مگرکه خدای متعال، آنان را به خفت و خواری کشاند.»[42] ابوبکر رضی الله عنه خلق و خوی مجاهدانهاش را در میادین نبرد کفر و ایمان، به طور مستقیم از رسولخدا صلی الله علیه و سلم فراگرفته و حقیقت فرمودهی رسولخدا صلی الله علیه و سلم را دریافته بود که فرمودهاند: (إذا تبایعتم بالعینة و أخذتم أذناب البقر و رضیتم بالزرعِ و ترکتم الجهادَ سلّط اللّه علیکم ذلاًّ لاینزعه حتّی ترجعوا إلی دینکم)[43] یعنی: «هرگاه به عینه داد و ستد کنید و دُم گاوها را بگیرید[44] و به کشت وزراعت خرسند و راضی گردید و جهاد در راه خدا را رها کنید، خداوند، بر شما خواری و خفتی مسلط میکند که آن را از شما برنمیدارد تا آن که به دینتان بازگردید.» از آنجا که ابوبکر رضی الله عنه به خوبی میدانست که پیامد ترک جهاد، خفت و خواری است، لذا یکی از اولویتهای حکومتش را پرداختن به جهاد قرار داد.[45] جهاد از آن جهت فرض شده که توان امت را برای ظلمستیزی گرد آورد؛ مظلومان را از چنگال جور و ستم رهایی بخشد و غبار بیچارگی از آنان بزداید؛ برای محرومان، آزادی به ارمغان آورد؛ دعوت اسلام را به سراسر جهان گسترش دهد و تمام عواملی را که بر سر راه دعوت قرار دارد، از میان ببرد. 7 ـ مبارزه با مفاسد اجتماعی، اولویت دیگر خلافت ابوبکر رضی الله عنه : ابوبکر رضی الله عنه با بیان اینکه پیامد گسترش فساد و بیبندوباری در جامعه، عذابی عمومی از سوی خدای متعال است، فرمودهی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را یادآوری کرد که فرمودهاند: (لمتظهر الفاحشةُ فی قوم حتّی یعلنوا بها إلاّ فشا فیهم الطاعونُ و الأوجاعُ التی لمتکن مضت فی أسلافهم الّذین مضوا...)[46] یعنی: «هرگز فحشا و بدکاری در قومی به طور علنی نمایان نمیشود مگر آنکه طاعون و بیماریهایی درمیانشان شیوع مییابد که در گذشتگانشان نبوده و سابقه نداشته است…». فحشا و بدکاری، بیماری مهلکی است که جوامع را به نابودی میکشد و آنها را چنان نسبت به ارزشها بیتفاوت میگرداند که دیگر پاکی و قداستی نمیشناسند و آنگونه رو به پستی مینهند که غیرتشان میرود و به هر رذالتی تن میدهند.ابوبکر رضی الله عنه در جایگاه خلافت از ارزشهای اخلاقی پاسداری کرد[47]و در پهنهی خلافت کوشید تا امت را همچنان پاک بدارد و از بدیهای اخلاقی و ضد ارزشها، حفظ کند؛ ابوبکر رضی الله عنه امت توانایی میخواست که تسلیم شیطان نشوند و توانشان در شهوت و هواپرستی نفرساید؛ او، خواهان امتی بود که خیر و نیکی به بارآورد و فضیلت و کرامت را به جامعهی بشری تقدیم کند. جایگاه و نقش اخلاق در شکلگیری حکومت نمونه و پیدایش تمدن، بر کسی پوشیده نیست. چراکه تباهی اخلاق و منش، مقدمهی بربادی امتها است و نتیجهای جز تباهی و نابودی نخواهد داشت. بررسی آگاهانهی تاریخ، چرایی و چگونگی پیدایش تمدنهایی را که در زمان داوود، سلیمان، ذوالقرنین و … بر پایهی اخلاق و دین درست به وجود آمد، پاسخ میدهد و این حقیقت را روشن میسازد که هرگاه کرم فساد و بدکاری به جان جامعه یا تمدنی افتاد، آن را در مقابل شیطان به زیر کشید و باعث شد تا مردمانش در برابر نعمتهای الهی ناسپاسی کنند و در ورطهی بلا و نابودی بیفتند و تمدنشان فروپاشد.[48] ابوبکر رضی الله عنه از این قانون الهی آگاه بود و خوب میدانست که فرجام عیاشی، فساد و بدکاری چیزی جز هلاکت و نابودی نیست:{ وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهلِک قَرْیةً أَمرْنَا متْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیها الْقَوْلُ فَدَمرْنَاها تَدْمیرًا (١٦)} (إسراء:16) یعنی: «و هرگاه بخواهیم شهر و دیاری را نابود گردانیم، افراد دارای آن را به اطاعت خدا و ترک معاصی فرمان میدهیم و چون آنان، فسق و معصیت ورزند، پس فرمان نزول عذاب بر آنجا قطعی میگردد وآنگاه آن مکان را درهممیکوبیم (و ساکنانش را نابود میکنیم.)» در قرائت دیگری ¼ أَمرْنَا» آمده که در این صورت، معنای ایه این چنین میباشد: «و هرگاه بخواهیم شهر و دیاری را نابود کنیم، افراد دارا و شهوتران آنجا را سردار و چیره میگردانیم…». خوشگذرانی و شهوترانی، حالتی نفسانی است که تاب و استقامت انسان را در شریعت الهی از بین میبرد. البته باید دانست که توانگری و بهرهمندی از نعمتهای الهی، در مفهوم ناز و نعمتی که در این ایه آمده، نمیگنجد[49] و منظور ایه، عیاشی، شهوترانی و غفلت از یاد خدا میباشد. اینک شایسته و زیبندهی حاکمان و کارداران مسلمان است که سیاستی همچون سیاست ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای مبارزه با مفاسد اجتماعی در پیشبگیرند. چراکه حاکم متقی، مدبر و عادل، حاکمی است که برای نهادینه کردن ارزشهای اخلاقی درمیان امت میکوشد؛ پیامد چنین تلاشی این خواهد بود که بر ملتی حکم خواهد راند که طعم آدمیت را چشیده و خون انسانیت در رگهایش جریان یافته است.. اما حاکم و کاردار بیتدبیر و بیخرد، به ارزشهای اخلاقی بهایی نمیدهد و بلکه قدرت و توانش، ابزاری برای گسترش بیبندوباری و تصویب قوانینی میشود که هرزگی و فساد را وجاهت قانونی میبخشد. فرایند حکمرانی حاکمان فاسد و هرزهگر این است که ارزشهای اخلاقی از میان میرود و مردم به سوی رذالت، پستی وحیوانصفتی سرازیر میشوند و سرگشتگانی میگردند که تنها به لذایذ و زیباییهای فریبنده میاندیشند؛ اینها، تازهبهدورانرسیدههایی هستند که ذرهای مردانگی و شهامت در آنان یافت نمیشود و مصداق فرمودهی الهی میباشند که: { وَضَرَبَ اللَّه مثَلا قَرْیةً کانَتْ آمنَةً مطْمئِنَّةً یأْتِیها رِزْقُها رَغَدًا منْ کلِّ مکانٍ فَکفَرَتْ بِأَنْعُم اللَّه فَأَذَاقَها اللَّه لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما کانُوا یصْنَعُونَ (١١٢)} (نحل:112) یعنی: «خداوند، (برای آنان که عیاشی و کفران نعمت میکنند، داستان) مردمان شهری را مثال میزند که در امن و امان به سر میبردند و روزیشان به وفور از هر طرف به سویشان سرازیر میشد؛ اما آنان کفران و ناسپاسی نعمت خدا نمودند و خداوند هم به خاطر کاری که کردند، (آن نعمتها را از ایشان گرفت و در عوض) به آنان لباس گرسنگی و هراس چشانید.» آنچه بررسی کردیم، شرحی بود بر سخنرانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه که در نخستین روز خلافتش ایراد کرد و سیاستهای حکومتش را ترسیم و تبیین نمود؛ ابوبکر رضی الله عنه حدود مسؤولیتهای حاکم را توضیح داد و به تبیین میزان رابطهی حاکمیت و مردم پرداخت. در سخنرانی ابوبکر رضی الله عنه مهمترین ارکان تشکیل حکومت و ساز و کارهای اساسی، برای فرهنگسازی در جامعه بیان شده است. آنچه در تشکیل خلافت اسلامی به ریاست ابوبکر صدیق رضی الله عنه و اتفاق نظر صحابه رضی الله عنه در بارهی خلافت در خور توجه میباشد، این است که صحابه رضی الله عنه خواهان ماندگاری سیستم و نظامی بودند که رسولخدا صلی الله علیه و سلم آن را بنیان نهادند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم از دنیا رفتند و مسلمانان، بر اساس رهنمودهای دین و قرآن که از رسولخدا صلی الله علیه و سلم به آنان رسیده بود، به تکلیف خود عمل کردند و با همبستگی و اتفاق نظری که از ایشان در روز وفات پیامبر صلی الله علیه و سلم پدیدار گشت، مشخص شد که آنان، همچنان خواستار تداوم نظامی هستند که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بنا نمودند.[50]با آنکه بهرهمندی مسلمانان از حکومت ابوبکر رضی الله عنه زمان زیادی نبود، اما تعیین و تبیین میزان اختیارات حاکمیت از سوی ابوبکر رضی الله عنه در سخنرانی تاریخیش، نشان رشد و بالندگی اندیشههای سیاسی وی از آن زمان تا عصر حاضر میباشد. آزادیخواهان و عدالتطلبان برهههای مختلف تاریخ، کمتر سیاست و حکومتی چون حکومت شورایی ابوبکر رضی الله عنه در گسترهی تاریخ بشریت مییابند.[51] خلافت اسلامی را بهترین، داناترین، مؤمنترین و زرنگترین شاگرد محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم راهبری نمود و نشان داد که خلافت اسلامی، بهترین شیوهی حکومت است.امام مالک رحمه الله مضامین و شرایط ارزشمندی را که در سخنرانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه شرح دادیم، شرایط امام و حاکم اسلامی دانسته و گفته است: «تنها کسی، شایستهی خلافت است که از این شرایط برخوردار باشد.»[52]
[1] عصر الخلفاء الراشدين، ص30 [2] عمر فاروق رضی الله عنه با اين سخنان، به اشتباه خود در روز وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم اذعان ميكند كه گفته بود: رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم نمردهاند و…. نگاه كنيد به: نهاية الارب نويري.(مترجم) [3] البداية و النهاية (6/305) – آنگونه كه برخي از سيرتنگاران، نگاشتهاند، منظور از نماز در اين گفتار ابوبكر رضی الله عنه ، نماز بر جنازهي رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم است.(مترجم) [4] نگاه كنيد به: صحيح بخاري، كتاب الأحكام، شمارهي7219 [5] التاريخ الإسلامي (9/28) [6] المقدمة، ص209 [7] نگاه كنيد به: جامع الأصول من أحاديث الرسول (1/252) [8] نظام الحكم في الإسلام، ص248 [9] مرجع سابق، ص250 [10] مرجع سابق، همان صفحه [11] مسلم، كتاب الإمارة، شمارهي1851 [12] نظام الحكم في الإسلام، ص250 [13] مسلم، كتاب الإمارة، شمارهي1852 [14] نگاه كنيد به: نظام الحكم في الإسلام، ص253 [15] مرجع سابق [16] فقه الشوري، ص439؛ عصر الخلفاء الراشدين، ص30 [17] نظام الحكم في الإسلام، ص254 [18] مرجع سابق، ص152 [19] فقه التمكين في القرآن الكريم، ص432 [20] نظام الحكم في الإسلام، ص227 [21] بخاري، شمارهي7145 [22] فقه الشوري و الإستشارة، ص441 [23] فقه الشوري و الإستشارة، ص441 [24] صحيح سنن أبي داود، شمارهي3504 [25] مسلم، كتاب الإيمان، باب أن الدين النصيحة، شمارهي55 – جايگاه اين حديث در نزد حديثشناسان چنان والا است كه برخي از شارحان حديث، آن را حديثي محوري دانستهاند كه تمام امور ديني در آن نهفته است؛ مفهوم نصيحت آن چنان گسترده ميباشد كه برخي گفتهاند: در زبان عربي، هيچ كلمهاي نميتواند مفهوم اين واژه را دقيق بيان كند…. *نصيحت و خيرخواهي براي خدا، يعني: ايمان به خداي يگانه و شرك نورزيدن به او، پاسداشت حرمت صفات الهي و دوري از الحاد در صفات، پاك دانستن خداوند متعال از تمام نقايص و كاستيها، اطاعت و فرمانبرداري از خداي متعال و اجتناب از معصيتش، دوستي و دشمني به خاطر خدا، دوستي با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا، جهاد با كافران، اذعان به نعمتهاي الهي و شكر و سپاسگزاري از خداوند متعال، و…. علاوه بر اين بايد دانست كه فرآيند اين نصيحت و خيرخواهي، متوجه خود انسان مي شود؛ چراكه خداوند متعال از خيرخواهي اين و آن بينياز است.. خيرخواهي براي كتاب خدا يعني: ايمان به اينكه قرآن، كلام خدا است كه به سوي بندگان فرو فرستاده شده، تلاوت قرآن با خضوع و خشوع، رعايت حرمت قرآن، فهميدن آموزههاي قرآن و تلاش براي نشر علوم قرآني و…. خيرخواهي براي رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم يعني: ايمان آوردن به رسالتش و پذيرش بيچون و چراي آنچه آورده (و از طرق صحيح – نه ساختگي و دروغين – به ما رسيده) است، اطاعت از آن بزرگوار و عمل به سنت صحيحش، تلاش و كوشش براي نشر دعوتي كه به خاطر آن مبعوث شد، آراستگي به اخلاقش، محبت با خاندان و يارانش و…. خيرخواهي براي زمامداران مسلمانان يعني: همكاري با آنان در راه حق و اطاعت و فرمانبرداري از ايشان در محدودهي شريعت الهي، پند و اندرز دلسوزانهي حاكمان و كارداران؛ البته برخي از شارحان حديث، ائمهي مسلمين را علماي دين معنا كردهاند …. خيرخواهي براي عموم مسلمانان يعني: ارشاد و راهنمايي آنان به آنچه مصالح دنيا و آخرتشان، در آن است، تعليم آموزههاي ديني به آنان، فراخوانشان به نيكيها و بازداشتن آنها از بديها، از مال و آبروي آنها چون مال و آبروي خود پاسباني كردن و….(مترجم) [26] تاريخ الدعوة إلي الإسلام، ص249 [27] نگاه كنيد به: تفسير رازي (10/141) و فقه التمكين في القرآن الكريم ص445 [28] فقه التمكين في القرآن الكريم، ص459 [29] تاريخ الدعوة إلي الإسلام، ص410 [30] مرجع سابق، ص411 [31] فقه التمكين في القرآن الكريم، ص460 [32] ابوبكر الصديق، نوشتهي طنطاوي، ص187؛ طبقات ابنسعد (3/193) [33] الأحكام السلطانية از ماوردي، ص201 [34] تاريخ الدعوة إلي الإسلام، ص258 [35] ابوبكر رجل الدولة، ص46 [36] الصديق، نوشتهي هيكل پاشا، ص224 [37] تاريخ الدعوة إلي الإسلام، ص246 [38] السياسة الشرعية، ص10 [39] مسلم، كتاب الإيمان، شمارهي172 [40] أبوبكر رجل الدولة، ص36 [41] فقه الشوري و الإستشارة، ص442 [42] البداية و النهاية (6/305) [43] سنن أبيداود، شمارهي3462؛ آلباني اين حديث را صحيح دانسته است. [44] عينه، نوعي معاملهي ربوي است؛ بدین صورت که شخصی، کالایی را به کسی بفروشد و سپس همان کالا را با قیمت کمتری از او بخرد و منظور از گرفتن دم گاوها، چسبيدن به دنيا و كارهاي دنيوي ميباشد. (مترجم) [45] أبوبكر رجل الدولة، ص73 [46] صحيح آلباني (2/370)؛ ابنماجة، شمارهي4019 [47] أبوبكر رجل الدولة، ص66 [48] تاريخ الدعوة إلي الإسلام، ص252 [49] منهج كتابة التاريخ الإسلامي، نوشتهي محمد صامل، ص65 [50] دراسات في الحضارة الإسلامية، ص210و219 [51] أشهر مشاهير الإسلام في الحرب و السياسة، ص120 [52] تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص92
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|