|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > استراتژی ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای مبارزه با دخالتهای بیگانگان
شماره مقاله : 2671 تعداد مشاهده : 311 تاریخ افزودن مقاله : 24/5/1389
|
استراتژی ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای مبارزه با دخالتهای بیگانگان
در جریان سرکوبی مرتدها، بسیاری از قبایل عرب به همسایگان قدرتمند خود یعنی ایران و روم پناهنده شدند. قبایلی که در همسایگی قلمرو حکومت ایران یا روم قرار داشتند، با وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم کوشیدند تا خود را به یکی از این دو قدرت نزدیک کنند. ایران و روم نیز این قبایل را به نفع خود به استثمار کشیدند و آنان را به شورش بر ضد حکومت اسلامی فرا خواندند و از آنان در برابر خلافت اسلامی پشتیبانی کردند.[1] نخستین اقدام ابوبکر صدیق رضی الله عنه برای مبارزه با دخالتهای بیگانگان، این بود که لشکر اسامه بن زید رضی الله عنه را برابر دستور رسولخدا صلی الله علیه و سلم به شام اعزام کرد؛ این اقدام خلیفهی اول رضی الله عنه قبایل عرب را ضعیف کرد و آنان را سر جایشان نشاند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه خالد بن سعید بن عاص را در رأس لشکری به حمقتین که از مناطق مرزی شام بود، فرستاد و عمرو بن عاص رضی الله عنه را به تبوک و دومهالجندل گسیل کرد؛ علاء حضرمی رضی الله عنه را به بحرین و سواحل خلیج فارس اعزام کرد. مثنی بن حارثهی شیبانی نیز پس از سرکوب مرتدهای بحرین به جنوب عراق رفت. سجاح بنت حارث تمیمی که از قبایل مسیحی عرب در عراق و زیر سلطهی ایران بود، با دیدن توان و قدرت مسلمانان ترسید و به عراق بازگشت. مسلمانان، به رهبری ابوبکر صدیق رضی الله عنه در کمال هوشیاری و آمادگی قرار داشتند و از مرزهای شمالی به خوبی پاسداری کردند. علاء حضرمی رضی الله عنه امتداد شرق تا غرب مرزهای شمالی را که در مجاورت قلمرو ایران و روم قرار داشت، حفظ نمود و خالد بن ولید رضی الله عنه در شمال نجد مستقر شد؛ عمرو بن عاص رضی الله عنه در دومة الجندل و خالد بن سعید رضی الله عنه در اطراف شام به صیانت از مرزها پرداختند.[2] ایرانیان که میدیدند اسلام در حال پیشرفت است و تمام نیروهای طغیانگر را از پیش رویش برمیدارد، همانند افعی در کمین و در پی فرصتی بودند که اسلام را از بین ببرند. با مرتد شدن برخی از قبایل عرب، فرصت را برای اجرای نقشهی شومشان مناسب دانستند. قبیلهی بکر بن وائل با وفات رسولخدا صلی الله علیه و سلم در امارت بحرین طمع بست و به کسری پیوست. پیشنهاد بنیبکر بن وائل در مورد امارت بحرین مورد قبول کسری واقع شد و کسری، منذر بن نعمان را با هفتهزار سوارکار و پیادهنظام با بنیبکر بن وائل همراه کرد و یکصد دسته از سواران را در اختیارشان گذاشت تا به جنگ مسلمانان بروند؛ اما به گفتهی کلاعی، اینها گروه ناچیزی بودند که برای مسلمانان هیچ عددی به شمار نمیرفتند.[3] مسیلمهی کذاب نیز از همکاریهای شاه و درباریان ایرانی بیبهره نبود.[4] دکتر محمد حسین هیکل میگوید: سجاح، به همراه پیروانش به تحریک ایرانیان و عمالشان ، از عراق به سوی شبهجزیرهی عربستان روان شد تا بدینسان آتش فتنه و آشوب در بلاد عربی گسترش یابد.[5] نقش ایرانیان، در گسترش فتنه و دسیسهگری بر ضد مسلمانان نمایان شد. رومیها، خطر و تهدید بزرگتری بر ضد اسلام بودند. چراکه آنان دارای عقیدهای بودند که آن را آسمانی و بهحق میدانستند و از اینرو در برابر اسلام نسبت به ایرانیها سرسختی بیشتری میکردند. آنان، در پهنهی حکومت، ساختار پیشرفتهتری داشتند و از توان و قدرت بیشتری برخوردار بودند و روابطشان با متحدان و بسیاری از قبایل و حکومتهای محلی خوب بود.[6] رومیها از همان روزی که نامهی دعوتی رسولخدا صلی الله علیه و سلم را دریافت کردند، در پی چارهاندیشی برای رویارویی با مسلمانان برآمدند که دو جنگ مؤته و تبوک از نمونههای آن میباشد. آنان، در این دو جنگ این واقعیت را دریافتند که به راحتی نمیتوانند با مسلمانان درگیر شوند و یا نیروهای مسلمان را بخرند و جذب خود کنند. مسلمانان نیز در جنگهای مؤته و تبوک به میزان اخلاص و دلدادگی عربهای مسیحی به همکیشانشان پی بردند و فهمیدند که آنان، تا آنجا که بتوانند با رومیها در برابر اسلام میایستند. علیرغم توافقات رسولخدا صلی الله علیه و سلم پس از جنگ تبوک با امیران شام که دستنشاندهی رومیان بودند، باز هم حکومت روم از کشمکش و درگیری با مسلمانان به قصد نابودی اسلام، دست نکشید. ابوبکر صدیق رضی الله عنه این واقعیت را به خوبی درک کرده بود که رومیها در پی براندازی اسلام هستند و این، یکی از دلایلی بود که او را بر آن داشت تا لشکر اسامه رضی الله عنه را بیچون و چرا اعزام کند. قبایلی از قبیل لخم، غسان، جذام، بلی، قضاعه، عذره و کلب در شمال شبهجزیره عهدشکنی کردند و قطعاً در پس این عهدشکنی، از حمایتهای نظامی و مالی و دسیسههای حکومت روم برخوردار بودند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه با زبان حال به رومیها فهمانید که بهرغم شورش برخی از قبایل عرب، چیزی از عزم و توانمان کم نشده و میتوانیم از اسلاممان در برابر بزرگترین هجوم نیز دفاع کنیم و در برابر تجاوز قدرتی چون شما بایستیم.[7] هرج و مرج در شبهجزیرهی عربستان، آرزویی بود که دو قدرت ایران و روم در سر میپروراندند تا از این طریق کار اسلام، خاتمه یابد. با همین پندار خام بود که ایران و روم از هیچ همکاری و مساعدتی با شورشیان و مرتدها فروگذار نکردند و بلکه فراریان مرتد را پناه دادند. همکاریهای این دولتها با مرتدها، سبب شد تا مسلمانان با درک دسیسهگریهای بیگانگان پس از ساماندهی اوضاع و احوال شبهجزیره، به جنگ با دو ابرقدرت فارس و روم بپردازند.[8] ابوبکر صدیق رضی الله عنه از مرکز اسلام، لشکرها را اعزام کرد و آنها را از هر جهت تجهیز نمود تا در چشم دشمنان، بزرگ و قدرتمند جلوه کنند و در دل دشمن ترس و دلهره بیندازند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه موفق شد اسلام را بر تمام شبهجزیره حاکم کند. وی پس از برقراری امنیت در شبهجزیره و گردننهادن همگان در برابر اسلام، متوجه فتح عراق و شام شد. برقراری امنیت و ایجاد آرامش در شبهجزیره، دستآوردی بود که میتوان آن را پیامد عزم و ارادهی خلیفهی بزرگوار رسولخدا صلی الله علیه و سلم در جهاد با مرتدها و همین طور ایمان راسخ و تدبر وی دانست که با خلوص و وارستگی صحابه (مهاجرین و انصار رضی الله عنه ) همراه شد و به پاکسازی شبهجزیره از آلودگیهای شرک و ارتداد انجامید و ساختار حکومت اسلامی را آنچنان قوت بخشید که به شهرها و آبادیهای عراق و شام نفوذ کرد و در اندک زمانی دو قدرت فارس و روم را به زانو درآورد. عمدهترین دلیل این پیروزی پرافتخار، یکپارچگی عملیاتی و فکری و عقیدتی شبهجزیره بود که زیر یک پرچم و با پشتگرمی و اطمینان خاطر از پشت جبهه، دو قدرت آن روز را شکست داد.[9]
[1] دراسات في عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص311 [2] حروب الردة، ص174و175 [3] الإكتفاء في تاريخ المصطفي و الثلاثة الخلفاء (3/318و319) [4] نگاه كنيد به: الإسلام و حركات المضادة، ص146، نوشتهي دكتر خربوطلي. [5] حركة الردة، ص146 [6] حركة الردة، از عتوم، ص146 [7] حركة الردة از عتوم، ص150 [8] موسوعة التاريخ الإسلامي، دكتر احمد شلبي (1/388) [9] حركة الردة، ص323
به نقل از کتاب: ابوبکر صدیق(تحلیل وقایع زندگی خلیفه اول)، مؤلف :دکتر علی محمد صلابی، مترجم : محمد ابراهیم کیانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|