|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>عثمان بن عفان رضی الله عنه > آيا عثمان در مورد بيتالمال مسلمين با خويشان خود مجامله مينمود؟
شماره مقاله : 2731 تعداد مشاهده : 274 تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389
|
آيا عثمان در مورد بيتالمال مسلمين با خويشان خود مجامله مينمود؟
اگر عثمان اهل مجامله با خويشان و نزديکان خود ميبود، ميبايست نا پسريش، محمد بن ابي حذيفه، را از خوان نعمت خلافت بهرهمند ميساخت اما عثمان مردي بود که تنها افراد توانا و با کفايت را در دولت خويش به کار ميگرفت، و در جواب درخواست او چنين گفت: اي فرزندم! اگر در تو توان لازم را ميديدم، از تو در حکومت خويش استفاده ميکردم، اما آن کفايت و توان را در تو مشاهده نميکنم.[1] بايد دانست که اين جواب عثمان، به خاطر نفرت از ناپسريش نبود، زيرا در غير اين صورت هرگز در جريان عزيمت سپاهيان اسلام به جانب مصر، از مال و ثروت خويش او را تجهيز نمينمود و به او اين فرصت را نميداد تا لياقت خود را اثبات کند[2] همانطور که گفتيم عثمان، تنها از افراد لايق و با کفايت در حکومت خود استفاده ميکرد و در همين راستا از جوانان نيز بهره ميبرد. در واقع عثمان، در اين زمينه، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را الگوي خود ساخته بود که جوانان لايق و توانمند را به کار ميگرفت. به عنوان مثال، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چون سپاهي را جهت مقابله با روميان تدارک ديد، اسامه بن زيد بن حارثه را که جواني کم سن و سال بود به فرماندهي آن سپاه تعيين نمود[3] و پس از فوت آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم ، ابوبکر صديق، اسامه را با وجود آنکه تني چند از بزرگان صحابه، از او درخواست کرده بودند تا فردي مسنتر از اسامه را به جاي او انتخاب کند، باز هم در سمت خود ابقا کرد. گويند چون آن صحابه، درخواست خود را نزد ابوبکر مطرح کردند، او ناراحت شد و به ايشان گفت: آيا ميخواهيد فردي را عزل نماييم که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ، خود، او را عهدهدار آن مسئوليت نموده است؟![4] عثمان رضي الله عنه نيز در واکنش به انتقاداتي که در رابطه با انتصاب افراد جوان در مناصب کشوري و لشکري متوجه او بود، به سيره رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم استناد مينمود و به منتقدين خود پاسخ ميداد که او تنها افرادي را در حکومت به کار گرفته است که از لياقت و توان لازم، صبر، آرامش، گذشت و وقار کافي برخوردار بودند و از زيردستان و افراد تحت امر آنان و مردماني که در منطقه تحت تسلط آن واليان ميزيستهاند سؤال کنيد. بدانيد که پيش از من نيز رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ابوبکر و عمر، افرادي جوانتر از افراد را در حکومت خويش به کار گماشتند[5]. در روايت است که بعد از عثمان، علي در دوران خلافت خود در مورد اين نوع عملکرد عثمان، خطاب به مردم چنين گفت: اي مردم! بدانيد که عثمان تنها مردان کامل و عدالتپيشه را به کار ميگمارد، او را به اين دليل که افراد جوان را در حکومت خويش به کار ميگرفت ملامت نکنيد که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز جوانان را به مسئوليتهايي مهم ميگمارد کما اينكه عتاب بن اسيد را که هنوز بيست سال سن داشت امير مکه نمود.[6] واليان عهد عثمان، همه، آگاه به عقايد و احکام شريعت بودند و هرگز در تمسک جستن به دين، راه افراط و تفريط را در پيش نميگرفتند. هر چند آنان نيز چون ديگر انسانها، مرتکب اشتباهات و خطاهايي ميشدند، اما شايسته نيست که به خاطر آن اندک موارد اشتباه و خطا، همهي فضايل و خدمات چشمگير عظيم آنان به دولت و امت اسلام را از ياد برد. در گفتارهاي پيشين، به تفصيل، راجع به اقدامات واليان در ولايات تحت امر خود و خدمات درخشاني که آنان به اسلام و مسلمين تقديم نمودند، صحبت شد و بيان کرديم که به خاطر درايت و شجاعتهاي آنان و امر ايشان بود که آن فتوحات عظيم حاصل آمد و صدها هزار نفر به دين اسلام مشرف شدند. حقيقتاً اگر اين واليان و امرا چنان ايمان راستين و صادقانه و آن درايت و لياقت لازم را نميداشتند هرگز عزم جهاد با کفر و طاغوتيان زمان را نمينمودند و خود و سپاهيانشان را در آن ميادين مرگبار و وحشتزاي نبرد گرفتار نميکردند بلکه بالعکس، رفاه و آسايش خود و اطرافيانشان را بر ميگزيدند و از آن نعمتهاي فراواني که در اختيارشان بود نهايت لذت را ميبردند. در واقع، بايد دانست که آن پيروزيها و فتوحات بزرگي که واليان و امراي عهد خلفاي راشدين رضي الله عنه به دست آوردند ثمره خصايل و فضايل نيک و حسنهاي بود که در پرتو قرآن و سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به بار آورده بود و هر سردار و دولتمردي که قصد دارد بر اين امت، حکومت براند ميبايست از آن سرچشمه خصايل و فضايل کمنظير خود را سيراب کند تا بتواند صلاحيت و لياقت مناصب کشوري و لشکري را به بهترين شکل، به دست آورد.[7] بدون شک، هر فردي که به تاريخهاي معتبر، نظري دقيق بيافکند و در راه و روش و رفتار و گفتار واليان و سرداران عهد عثمان، بنگرد، به اثرات جهاد و نبردهاي آنان با دشمنان دين، بيانديشد و از مديريت کمنظير آنان در حکومت و تلاش ايشان در جهت تأمين رفاه و سعادت و امنيت امت اسلام آگاه شود، بيقين، به خاطر داشتن چنين تاريخ با شکوه و درخشان و وجود چنين مردان و رجال با کفايتي به خود خواهد باليد. در حقيقت با آن سياستها و درايتهاي عثمان و واليان و أمراي او در آن برههي حساس از تاريخ اسلام بود که نه تنها خطر دشمنان نسبت به کيان امت اسلام از ميان رفت بلکه قلمرو حکومت اسلامي و ميزان قدرت و ثروت آن به چنان حدي رسيد که کمتر در تاريخ، مانند آنرا ميتوان يافت. اما ميبينيم که روايتهايي مجعول و بياساس، واليان و امراي اين عهد را مورد حملات ناجوانمردانه خود قرار ميدهند و آنان و اقدامات ايشان را مهمترين عامل شورش و طغيان مردم ميدانند. بايد دانست که طبق روايات معتبر و مستند، اين واليان و امرا مرتکب هيچ اقدامي نشدند که مردم را عليه حکومت تحريک نمايد و بدون شک آن رواياتي که چنين توهمي را ايجاد ميکنند تنها ساخته و پرداخته ذهن بيمار جاعلان آنها است. از سوي ديگر همين روايات، در مراحل بعد، خود عثمان را متهم ميکنند که او واليان و امرا را از ميان خويشان و نزديکان خود انتخاب ميکرد و همين باعث شد تا مردم از اين سياست تبعيضآميز به ستوه آيند و سر به عصيان بر دارند. ما در جاي خود، با ذکر دلايل کافي و قاطع، اين اتهامات ناروا را رد و بطلان آنها را اثبات ميکنيم. در واقع، عليرغم اهتمام و عنايت ويژهاي که عثمان در تعيين افراد اصلح و مديران و سرداران شايسته و توانمند به کار ميبست، باز ميبينيم که اين شخصيت ممتاز و کمنظير در تاريخ اسلام و نيز واليان و امراي لايق و با کفايت او از تهمتها و افتراهاي فتنهانگيزان و دروغپردازان منافق در امان نمانده و از همان دوران، زير باراني از توهينها و افتراها قرار گرفتهاند. آنچه که بيشتر از همه، تأسف برانگيز است، تحت تأثير قرار گرفتن محققان و پژوهشگران قديم و جديد از اين روايات ميباشد. آنان اين روايات دروغين را به طور غير منصفانه و بدون هيچ نوع تحقيق و تفحّص دقيق و درستي در نوشتههاي خود منعکس نموده و آنها را پايه و اساس استدلالهاي خود قرار دادهاند. در ميان اين نويسندگان ميتوان افراد زير را نام برد که در آثار خويش اين رويه نادرست را در پيش گرفته و در مورد صحابه و تابعين، احکامي ناعادلانه و گاه نادرست را صادر کردهاند: طه حسين در کتاب «الفتنه الکبري»، راضي عبدالرحيم در کتاب «النظام الإداري و الحربي»، صبحي صالح در کتاب «النظم الإسلامية»، مولوي حسين در کتاب «دراسات في النظم العربيه و الإسلاميه»، محمد ملحم در کتاب «تاريخ البحرين في القرن الاول الهجري»، بدوي عبداللطيف در «الأحزاب السياسيه في فجر الإسلام» انور رفاعي در کتاب «النظم الإسلاميه»، محمد ريس در کتاب «النظريات السياسيه»، علي حسني خربوطلي در کتاب «الإسلام و الخلافه»، ابو الأعلي مودودي در کتاب «الملک و الخلافه»، و سيد قطب در کتاب «العداله الإجتماعيه». در پايان اين گفتار، ميتوان گفت که عثمان بن عفان رضي الله عنه اين يار رسولالله و مهاجر في سبيلالله که جزو سابقين اولين به شمار ميآيد، خليفهاي مظلوم بود که هم پيشينيان آگاهانه و يا از روي جهل، نسبت به او جفا روا داشتند و هم معاصرين ما در حق او جانب انصاف و عدالت را رعايت نکردهاند.[8]
[1]- تحقيق مواقف الصحابة في الفتنة (1/247). [2]- تحقيق مواقف الصحابة في الفتنة (1/247) و تاريخ الطبري (5/416). [3]- تحقيق مواقف الصحابة في الفتنة (1/247)، تاريخ الطبري (5/416). [4]- تاريخ الطبري (5/416). [5]- همان (5/355). [6]- البداية و النهاية (7/178). [7]- المدينة و المنورة؛ فجر الإسلام و العصر الراشدي (2/211). [8]- حاشية المنتقي من منهاج الإعتدال، ص390.
به نقل از: ترجمه شناخت سيره عثمان بن عفّان رضي الله عنه، تأليف: دکتر علي محمد محمد صلابي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|