|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عبدالله بن عامر بن کريز
شماره مقاله : 2739 تعداد مشاهده : 279 تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389
|
عبدالله بن عامر بن کريز
او عبدالله بن عامر بن کريز بن ربيعه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصي ميباشد و همانطور که از نسبش پيداست از قبيله قريش است[1]. عبدالله در عهد رسول صلي الله عليه و آله و سلم و در سال چهارم بعد از هجرت متولد شد و چون رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در سال هفتم بعد از هجرت براي أداي عمره قضاء، به مکه آمدند[2]، عبدالله را نزد حضرت صلي الله عليه و آله و سلم بردند. ابن حجر در اين رابطه روايت ميکند که: چون عبدالله را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بردند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از آب دهان مبارک خويش در دهان عبدالله ريختند، پس حضرت صلي الله عليه و آله و سلم سؤال کردند که آيا او فرزند زني از بني سليم است، اطرافيان پاسخ دادند که همينگونه است، حضرت فرمودند: که او بسيار به ما قريشيان، شباهت دارد. و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از آب دهان خويش در دهان او ريختند و او را به خداوند سپردند و آن کودک نيز آب دهان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را ميبلعيد. حضرت رو به اطرافيان نمود و فرمود: اين کودک، مردمان را سيراب خواهد نمود. نقل ميکنند که چون عبدالله به سرزميني وارد ميشد، آب مييافت و خود و سربازانش را از آن سيراب مينمود.[3] عبدالله بن عامر، پيش از اينكه در سال29 بعد از هجرت به ولايت بصره منصوب شود، هيچ سمت اداري و يا نظامي نداشته بود. نسبت ميان عثمان بن عفان و عبدالله به اين صورت بود که مادر عثمان، أروي بنت کريز بن ربيعه، خواهر عامر، پدر عبدالله و بالطبع، عمه عبدالله به شمار ميآمد. نيز همانطور که قبلاً بيان شد، مادر عبدالله از قبيلهي بني سليم بود.[4] چون عبدالله به ولايت بصره رسيد، تنها بيست و چهار يا بيست و پنج سال سن داشت[5]. و تا زمان شهادت عثمان رضي الله عنه در آن منصب باقي ماند. پس از شنيدن خبر شهادت عثمان، سپاهي بزرگ فراهم آورد و با اموال خود عزم مکه نمود اما در آنجا به زبير بن عوام رضي الله عنه ملحق شد و همراه او به بصره بازگشت و در کنار او در جنگ جمل شرکت نمود. عبدالله، بر خلاف جمل، در صفين حضور نداشت و از هيچ يک از طرفين جانبداري نکرد.[6] هر چند قلقشندي در کتاب خود بر اين باور است که او در ماجراي حکميت همراه معاويه بوده است.[7] او در دوران خلافت معاويه، سه سال ولايت بصره را بر عهده داشت، اما پس از برکناري از مقام خود، به مدينه رفت و تا پايان عمر، يعني سال پنجاه و هفت بعد از هجرت در آنجا ماند.[8] ابن قتيبه روايت ميکند که او به سال پنجاه و نهم بعد از هجرت در مکه وفات يافت و او را در عرفات دفن نمودند. ابن سعد در مورد ويژگيهاي برجسته او چنين ميگويد: عبداالله مردي بود شريف و با اصل و نسب، سخاوتمند و بزرگوار، ثروتمند، صاحب فرزندان بسيار و شيفته عمران و آباداني[9] ابن حجر نيز در مورد او چنين گفته است: عبدالله مردي بود بخشنده و سخاوتمند، نترس و دلير.[10] او از سخاوتمندترين مردمان بصره[11] و بخشندهترين مسلمانان به شمار ميآمد[12]. عبدالله در فتوحات، نقش برجستهاي از خود نشان داد و توانست پس از کشتن يزدگرد، آخرين پادشاه آنان، و نيز خرذاد مهر، برادر رستم فرخزاد، براي هميشه رؤياي زردشتيان را که قصد داشتند حکومت پيشين خود را احيا کنند به يأس تبديل کند. علاوه بر تواناييهاي او در مسايل حکومتي و نظامي، عبدالله اهتمامي خاص به معارف اسلامي داشت. گويند که او از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حديثي نقل کرده است[13]، هر چند که صحاح ستّه از او روايتي نقل نکردهاند.[14] اما ابن قتيبه بيان داشته که حديثي را که او روايت نموده، ابن قانع و ابن منده، از طريق مصعب زبيري ذکر کردهاند که او نيز از طريق پدرش از جد خود، مصعب بن ثابت بن خنظله بن قيس نقل ميکند که از عبدالله بن زبير و عبدالله بن عامر روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «من قتل دون ماله فهو شهيد»[15] (هر کس به خاطر دفاع از اموالش کشته شود، شهيد محسوب ميگردد). إصلاحات اقتصادي که عبدالله در بصره انجام داد عبدالله بن عامر، در کنار پيروزيهاي عظيمي که در مقابل زردشتيان به دست آورد و توانست سپاهيان آنان را در جاي جاي ايران در هم شکند، اصلاحات اقتصادي چشمگيري را در بصره انجام داد. از جمله اين اصلاحات، بازار بصره بود. عبدالله با هزينه خود زميني را در مرکز بصره خريداري کرد و بازار را در آنجا بنا نموده و سپس آن را به مردم شهر هديه داد[16]. اين اقدام، سبب افزايش اعتبار و اهميت اين بازار و نيز رونق تجارت در آن شهر شد. از ديگر اقدامات مهم ابن عامر گسترش شبکه آبرساني شهر بصره بود. ابن قتيبه نقل ميکند که عبدالله دو رود را در شهر حفر نمود. يکي از آنها در شرق شهر واقع بود و رود ديگر را مردم به رود ام عبدالله ميشناختند[17]. عبدالله بن عامر به زياد بن ابي سفيان که عهدهدار ديوان و بيتالمال بود و در غياب ابن عامر و عزيمت آن به ميادين جنگ، کفيل او ميشد[18]، دستور داده بود تا رود «ابله» او را حفر نمايد. خليفه ابن خياط نقل ميکند که چون عبدالرحمن بن ابي بکره[19] که از جانب زياد مسئول حفر رود بود توانست مسير حفر رود را از ميان کوه عبور دهد و آب را در آن رها سازد. گويند جريان آب چنان تند بود که عبدالرحمن نتوانست با اسب خود از آن عبور كند.[20] خود عبدالله بن عامر نيز آبراهه و حوض بزرگي را در شهر بنا نمود و آن را به نام مادر خود، حوض ام عبدالله ناميد.[21] از ديگر نهرهايي که در زمان ابن عامر حفر شدند رود نافذ، مولاي ابن عامر بود که او عهدهدار مسئوليت حفر آن گرديد و چون موفق به انجام آن شد، به نام او مشهور گشت.[22] رود ديگر، رود مره، مولاي ابوبکر صديق بود که چون موفق به حفر آن گرديد، به رود مره شناخته ميشد.[23] نهر اساوره که خود ابن عامر آن را بنا نموده بود از ديگر نهرهاي بصره محسوب ميشد.[24] همچنين مولف فتوح البلدان، از پلي در بصره نام ميبرد که به پل «قره» مشهور بوده است، اين پل که منسوب به قره بن حيان باهلي بود بر رودي قديمي قرار داشت که بعدها ابن عامر آن را خريداري نموده و در اختيار مردم شهر قرار داد.[25] با اين توضيحات، ميبينيم که عبدالله بن عامر تا چه حد به حفر چاهها و نهرها که موجب رونق کشاورزي ميشد، اهميت ميداد تا بتواند از اين طريق پايههاي اقتصاد ولايت تحت امر خود را تقويت نمايد. همچنين به دليل موقعيت ويژه و استراتژيک بصره، تجار و بازرگانان بسياري از آن ناحيه عبور ميکردند و به همين دليل، او بازار شهر بصره را به شکل جديد خود تأسيس نمود. اما اهميت اين شهر بيشتر به خاطر آن بود که بصره مرکزي جهت هدايت و تقويت روند فتوحات در ايران محسوب ميشد. در واقع ميزان تلاش ابن عامر در راستاي ايجاد اصلاحات بنيادين در منطقه را ميتوان در اين عبارت او جستجو نمود: ميخواهم وضعيت به صورتي باشد که اگر زني سوار بر مرکب شد و از منزل خود عزم مکه نمايد، در تمامي طول مسير، به آب و بازارهاي پر رونق دست رسي داشته باشد.[26] بدون شک اهميت اين اصلاحات چشمگير در شهري که مرکز تقويت و فرماندهي فتوحات در ايران محسوب ميشد، از پيروزيهايي که ابن عامر، خود، در ايران به دست ميآورد، کمتر نبود. دکتر صالح علي بيان ميدارد که فتوحات عظيم سپاهيان اسلام در ايران، درآمدهاي ولايت بصره را به نحو چشمگيري افزايش داد و باعث ايجاد رونق اقتصادي و رفاه مالي مردمان آن ديار شد. اين خود، سبب گرديد که تجار و پيشهوران بسياري روانه آن شهر شوند و به اين ترتيب شهر بصره هر روز بزرگتر ميشد و مدنيت در آن پيشرفت مينمود.[27] با وجود درآمدهاي سرشار بيتالمال بصره و رونق اقتصادي و تجاري شهر و نيز امنيت بالاي آن منطقه که همه به خاطر مديريت کم نظير والي آن محقق شده بود، ميبينيم که عبدالله بن عامر، مردي است متواضع و مردمدار که در منزل خويش را به روي مردم باز نگه ميدارد و به خاطر همين مسأله، حاجب و پردهدار خود را مورد سرزنش قرار ميدهد که چرا در منزل او را به روي مراجعهکنندگان بسته است.[28] ابن عامر از چنان شهرت و اعتباري در بصره برخوردار بود که ابن سعد نقل ميکند که گفتار و رفتار ابن عامر زبانزد خاص و عام مردم بصره بود[29] و به همين دليل جاي تعجبي ندارد که او نزد مردمان بسيار محبوب و مورد احترام آنان بود.[30] همانطور که قبلاً بيان نموديم عبدالله بن عامر تا زمان شهادت عثمان بن عفان رضي الله عنه در منصب ولايت بصره باقي ماند.[31] اين بود يکي ديگر از واليان عثمان، والياي که در بصره، نهر حفر ميکرد تا مردم از آن بهرهمند شوند، مردي که براي اولين بار، در صحراي عرفات حوض و چشمه بنا نمود.[32] ابن عامر، مردي بود که به خاطر اقدامات شايسته و خدمات والاي خود به امّت، به تعبير ابن تيميه، در قلب امّت جاي داشت و آنان هميشه سپاسگذار او بودند.[33] ذهبي در مورد او چنين گفته است: ابن عامر، از جمله امرا و سرداران شجاع و سخاوتمند عرب محسوب ميشد که در عين قدرت و شجاعت مردي صبور و مهربان بود.[34]
[1]- البداية و النهاية (8/91). [2]- تهذيب التهذيب (5/272). [3]- سير اعلام السلاء (3/19) و تهذيب التهذيب (5/273) و اسد الغابة (3/293). [4]- طبقات ابن سعد (5/31) و تهذيب التهذيب (5/272). [5]- البداية و النهايه (8/91). [6]- مجله «المورخ العربي» شماره21، صفحه128. [7]- سير أعلام النبلاء (3/21) [8]- المعارف،321. [9]- مجله «المورخ العربي» شماره21، صفحه129. [10]- تهذيب التهذيب (5/272). [11]- العقد الفريد (1/293). [12]- صبح الأعشي (1/450). [13]- المعارف،321. [14]- المعارف،321. [15]- حاکم (3/639). [16]- الطبقات الکبري (5/73). [17]- مجله «المورخ العربي» شماره21، صفحه134 [18]- فتوح البلدان،351. [19]- تاريخ خليفة بن خياط (1/142). [20]- فتوح البلدان،351. [21]- مجله «المورخ العربي»، شماره21، عبدالله بن عامر، صفحه134. [22]- مجله «المورخ العربي» شماره21، صفحه134 و فتوح البلدان،354. [23]- مجله «المورخ العربي» شماره21، صفحه136. [24]- فتوح البلدان، ص353-354. [25]- المعارف، ابن قتيبة،321. [26]- التنظيمات الإجتماعية و الإقتصادية،30-31. [27]- مجله «المورخ العربي» شماره21، عبدالله بن عامر، محمد جاسم حمادي،138. [28]- طبقات ابن سعد (5/33). [29]- مجله «المورخ العربي» شماره21، صفحه138. [30]- البداية و النهاية (8/91). [31]- البداية و النهاية (8/91). [32]- منهاج السنة (3/189-190). [33]- سير أعلام النبلاء (3/21). [34]- سير اعلام النبلاء (3/21).
به نقل از: ترجمه شناخت سيره عثمان بن عفّان رضي الله عنه، تأليف: دکتر علي محمد محمد صلابي
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|