Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

 پيامبر صلى الله عليه و سلم در حديثى فرموده است كه:" إذا ذكر أصحابي فأمسكوا" يعنى: "اگر ياران من ياد شوند پس نگه داريد (يعنى در مورد اختلافات و منازعاتشان سخن نگوييد) (حديث صحيح - سلسلة احاديث صحيح شيخ البانى).

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>وليد بن عقبه

شماره مقاله : 2740              تعداد مشاهده : 456             تاریخ افزودن مقاله : 26/5/1389

وليد بن عقبه


او وليد بن عقبه بن ابي معيط بن ابي عمرو بن اميه بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصي و برادر مادري عثمان بن عفان بود. او هر چند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درک نمود اما مدّت زمان اين افتخار بسيار اندک بود.[1]
وليد در دولت خلافت ابوبکر و عمر که تنها افراد لايق و با کفايت و راست کردار و امانت‌دار را در حکومت خويش به کار مي‌گرفتند، جزو کارگزاران آنان بود. در واقع همين سياست دقيق ابوبکر و عمر در تعيين واليان و امراي خود بود که سبب شد اسلام، با سرعتي خيره کننده، گسترش يابد و بلاد وسيعي به زير سلطه خود برد، وليد توانست به خاطر ايمان راستين و لياقت و توان بالاي خود، اعتماد شيخين را به خود جلب نمايد و به همين دليل مناصب و مأموريت‌هاي مهمي را به او واگذار کردند.[2] اولين مسئوليتي که او در خلافت ابوبکر صديق رضي الله عنه به عهده گرفت، رساندن نامه‌هاي محرمانه خليفه به خالد بن وليد بود که در سال12 بعد از هجرت، همراه سپاهيان اسلام در جنگ مذار با ايرانيان به کارزار مشغول بود.[3]
سپس ابوبکر، وليد را به کمک و ياري سپاه عياض بن غنم فهري فرستاد.[4]
در سال13 بعد از هجرت، وليد از جانب ابوبکر، مسئول جمع‌آوري زکات قبيله قضاعه بود و چون ابوبکر صديق عزم فتح شام نمود، به وليد چنان اطمينان و اعتماد داشت که او را در کنار عمرو بن عاص فرمانده سپاهيان اسلام نمود، سپاه عمرو به جانب فلسطين حرکت کرد و سپاه وليد، شرق اردن را هدف خويش قرار دادند.[5]
در سال15 بعد از هجرت و در عهد عمر، وليد امير سرزمين قبايل تغلب و قسمت عرب‌نشين منطقه جزيره بود.[6]
او در اين منصب، مسئول بود تا مراقب آن باشد که دشمنان از پشت به سپاهيان مستقر در شام حمله نکنند. او در طول مدتي که عهده‌دار اين منصب بود تلاش مي‌کرد با روش‌هايي خردمندانه و نيکو و مردم پسند، مسيحيان قبايل اياد و تغلب را که بيشتر قلمرو آن سرزمين در اختيار آنان بود، به پذيرفتن دين اسلام تشويق نمايد.[7]
با اين سوابق درخشان بود که وليد در عهد عثمان، ولايت کوفه را به دست گرفت. او از جمله عادل‌ترين و مهربان‌ترين واليان عثمان محسوب مي‌شد. در تمام مدت حکومت او بر کوفه، سپاهيان تحت امر او، به پيروزي‌هاي چشم‌گيري در ايران دست يافتند کما اين‌كه پس ازمرگ او، امام شعبي[8] که از تابعين صاحب علم و فضل بود، چون در مجلسي از شجاعت‌ها و رشادت‌هاي مسلمه بن عبدالملک بن مروان (120 ه‍(ياد مي‌شد، او به سخن آمد و در ستايش وليد بن عقبه چنين گفت: شما جنگ‌ها و حکومت وليد را نديديد. او چون به جنگ مي‌رفت به پيروزي‌هاي عظيمي دست پيدا مي‌کرد و تا زمان بر کناري او از ولايت کوفه، هيچ احدي ضعف و خطايي را از او مشاهده‌ ننمود.[9]
وليد بسيار مردم را دوست مي‌داشت و نسبت به آنان بسيار مهربان بود. پس از پنجاه سال همچنان منزل او در نداشت تا مردم بتوانند به او مراجعه کنند و نيازهاي خود را نزد او مطرح کنند.[10]
عثمان هنگام انتصاب او به ولايت کوفه چنين گفت: من او را نه به اين خاطر که برادر من است به ولايت کوفه برگزيدم، بلکه او را به اين دليل به اين منصب انتخاب کردم که او فرزند ام حکيم بيضاء، عمه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و دوقلوي پدر آن حضرت مي‌باشد. ولايت براساس اجتهاد استوار است. عمر نيز پس از عزل مردي بزرگ چون سعد بن ابي و قاص، فردي را به ولايت کوفه برگزيد که از نظر سوابق و اعتبار در حد سعد نبود.[11]
نکته‌اي که در اين‌جا لازم است راجع به آن صحبت شود اتهامي است که به اين قهرمان اسلام و مرد مورد اعتماد ابوبکر و عمر و عثمان بود، وارد مي‌کنند. اين اتهام همان ادعاي فاسق و شراب‌خوار بودن وليد است که بايد در اين‌جا به طور مفصّل به اين قضيه بپردازيم.
عدّه‌اي بر اين باورند که آيه زير در مورد وليد نازل شده است:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (6)}الحجرات: 6
(اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! اگر شخص فاسقي خبري را به شما رسانيد درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي - بدون آگاهي (از حال و احوالشان و شناخت راستين ايشان‌ -) آسيب برسانيد، و از كرده خود پشيمان شويد).
اين قول براساس روايت افرادي است که روايت کرده‌اند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ، وليد بن عقبه را براي جمع‌آوري زکات بني مصطلق نزد آنان فرستاد، در ميانه راه به او خبر داد که بني مصطلق مرتد شده‌اند و از پرداخت زکات امتناع مي‌کنند و به همين دليل براي جنگ با وليد، به سوي او روانه شده‌اند، وليد نيز که ترسيده بود، بدون کسب اطمينان از صحت اين خبر، نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بازگشت و او را از ماجرا با خبر نمود، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيز خالد بن وليد را به جانب بني مصطلق فرستاد تا از صحّت و سقم قضيه اطلاع حاصل نمايد. چون او نزد بني مصطلق رسيد، آنان به او گفتند: که اينان هرگز مرتّد نشده‌اند و همچنان به اسلام پايبند هستند. پس از اين ماجرا بود که آيه فوق‌الذکر نازل شد.
هر چند روايتي ديگر نيز در همين رابطه نقل شده است اما بايد دانست که سندي موصول[12]، و صحيح[13] در مورد اين قصه به ما نرسيده است، به عبارتي بهتر، اين قصه داراي سندي ضعيف مي‌باشد. اگر علماي دين، احاديثي را که در مورد فضايل و اعمال نيک مي‌باشند و در آن‌ها نه حلالي حرام مي‌شود و نه حرامي به حلال تبديل مي‌گردد، با وجود ضعف سند آن‌ها، مي‌پذيرند و در آثار خود ارائه مي‌کنند. اما ما حق نداريم چنين روشي را در خصوص اين روايت ضعيف در پيش بگيريم، زيرا اين حديث، حلالي را حرام کرده است، در واقع اين روايت ضعيف، مردي را که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را درک کرده است به فسق و فجور متهم مي‌کند. چطور مي‌توان اين روايت ضعيف را پذيرفت حال آن‌که خود آيد به ما دستور مي‌دهد که در رابطه با صحت و سقم اخبار و اطلاعات بايد اطمينان حاصل نمود. اين آيه، خود، اساس علم روايت را که همانا يقين داشتن از صحت يک روايت مي‌باشد، بيان مي‌دارد.
در خصوص اين داستان، بايد تنها به احاديثي که هم سند آن‌ها صحيح است و هم متن و محتواي آن‌ها درست مي‌باشند، استناد نمود. اگر در اين روزگار، اين داستان را در مورد يکي از بزرگان و رجال معتبر، نقل کنند، آيا آن‌را به راحتي و بدون تحقيق قبول مي‌کنيم که آن‌را اين‌گونه بدون مطالعه و تحقيق، در شأن يکي از صحابه و مرداني که در عهد خلفاي راشدين مسئوليت‌هاي خطيري به عهده داشته، بپذيريم؟!
اين داستان، در مورد تاريخ اسلام بيانگر مسايلي مهم از عقايد اسلامي مي‌باشد، بنابراين در اين نوع مسايل نبايد به راحتي و بدون تحقيق، اخبار و رواياتي را باور نمود. بايد اين نکته را در نظر داشت که وليد بن عقبه، از جمله افرادي بود که در فتح مکه، اسلام آوردند. در طول تاريخ نيز طعنه‌ها و تهمت‌هاي بسياري به اين افراد وارد شده است. عده‌اي از مؤرخان بر اين باورند که اين قبيل افراد به زور اسلام آوردند و دين هرگز در دل و جان آنان رسوخ ننمود، اما بايد دانست که اين توهمي باطل و ناروا است.[14]
اخبار و روايات مربوط به وليد نيز، به تبع همين قضيه، آکنده از دروغ‌ها و توهمات راويان آن‌ها شده است، که هر يک براساس مذهب و مسلک خويش در آن دخل و تصرف نموده‌اند. در واقع شخصيت‌هايي چون وليد، به ميداني براي اثبات توان و مهارت و نبوغ سرشار و تخيل وسيع راويان در جعل روايات و دخل و تصرف در آن‌ها، تبديل شده است.[15]
آنچه اين داستان و قضيه فرستادن وليد به جانب بني مصطلق را دچار اشکال مي‌کند، حديثي موصول مي‌باشد که رجالي معتمد و مورد اطمينان آن را بازگو نموده‌اند و آن اين است که وليد در روز فتح مکه، نوجواني کم سن و سال بوده است و نمي‌توان پذيرفت که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چنين فردي را به چنان مأموريتي بفرستد. فياض بن محمد رقي از جعفر بن برقان و او از ثابت بن حجاج کلابي و او نيز از عبدالله همداني نقل مي‌کند که وليد بن عقبه چنين گفته است: در روز فتح مکه، مردم فرزندان خود را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي‌آوردند تا آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم دست بر سر آنان بکشد و بر ايشان دعا نمايد، من را نيز که به عطر زعفران خوشبو نموده بودند، نزد ايشان بردند تا مرا نيز مسح و دعا نمايند، اما ظاهراً حضرت صلي الله عليه و آله و سلم از آن بو خوششان نمي‌آمد و به همين دليل مرا مسح نکردند.[16]
در واقع حضور وليد در اين داستان ساخته و پرداخته گرايشات مذهبي و فرقه‌اي بوده است. وليد اموي و از قبيله عثمان بود و همين، دشمنان بسياري را براي او تراشيد؛ فردي که اسم وليد را در اين داستان گنجانيد، مردي شيعي مذهب و رافضي مسلک بنام محمد بن سائب كلبي بود. ابن حجر او را از جمله شيعيان کوفه مي‌داند و در مورد او چنين مي‌گويد: در کوفه، دو دروغ‌پرداز قهّار وجود داشتند که به جعل روايات و دخل و تصرف در آن‌ها مي‌پرداختند. آن دو کلبي و سدي بودند.[17]
بايد دانست که اين جاعل حديث با انتخاب وليد که هم در عهد ابوبکر عهده‌دار جمع‌آوري زکات قبايل قضاعه بود و هم در دوران عمر، چنين مسئوليتي را در رابطه با قبايل تغلب که در منطقه جزيره ساکن بودند، بر عهده داشت، قصد داشت به شيوة ديگر منابع شيعه، بر عثمان بن عفان و ديگر خلفاي راشدين طعنه و تهمت زند[18].
ما منکر شأن نزول آيه که در مورد قبيله بني مصطلق است نمي‌باشيم، بلکه نقش وليد در اين ماجرا و فاسق بودن او را نمي‌پذيريم. اگر در آيه دقت نماييم، لفظ فاسق به صورت نکره ذکر شده است و مي‌دانيم که هرگاه لفظي به صورت نکره در مقام شرط و يا نفي قرار بگيرد، مفهومي عام و فراگير را در بر مي‌گيرد و بر يک فرد دلالت نمي‌کند[19].
اجراي حد شرب خمر در مورد وليد
در صحيح شيخين، ماجراي اجراي حد شرب خمر در مورد وليد و عزل او از ولايت کوفه که پس از شهادت شهود عليه وليد به دستور عثمان بن عفان صورت گرفت، به ثبت رسيده است. بايد دانست که در اين قضيه نه تنها ايرادي بر عثمان وارد نمي‌باشد بلکه خود، از افتخارات حکومت عدل عثمان است. امام بخاري اين ماجرا را به طور مبسوط در باب مناقب عثمان ذکر مي‌نمايد.[20]
علي بن ابي‌طالب در سرزنش افرادي که اين جريان را از ضعف‌هاي حکومت عثمان مي‌دانند، خطاب به آنان چنين گفت: مثال وضعيتي که شما در آن قرار گرفته‌ايد و در آن به ايراد گرفتن از عثمان مي‌پردازيد، چونان فردي است که خود را آماج طعنه‌ها و تهمت‌هاي خود قرار مي‌دهد شايد بتواند يار و ياور خود را از پاي در آورد.[21]
مگر گناه عثمان چيست که مردي را به خاطر گناهش حد زد و او را از مقامش عزل نمود؟!
چرا به عثمان طعنه مي‌زنيد حال آن‌که اقدامات و تصميمات خود را در حضور ما اجرا مي‌نمود؟![22]
بايد دانست که چنين اتفاقي در زمان عمر نيز پيش آمده و او قدامه بن مظعون را که از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود و در عهد عمر امارت بحرين را داشت به اتهام شرب خمر، حدّ زد و او را از مقام خويش برکنار نمود.[23]
مؤرخان بيان داشته‌اند که هيچ دليلي بر شرب خمر وليد وجود ندارد. ابن حجر در الإصابه چنين مي‌گويد: عده‌اي از کوفيان عليه وليد توطئه نموده و با هم همداستان شدند که او را به ناحق به شرب خمر متهم کرده و عليه او شهادت دهند.[24]
ابن خلدون نيز با اشاره به اين واقعيت چنين گفته است: غوغا سالاران و فتنه‌انگيزان هميشه اتهامات و شايعات بي‌اساس را متوجه واليان و امراي عثمان مي‌کردند و روز به روز بر شدت اين قضايا افزوده مي‌شد. در هيمن راستا وليد را به شرب خمر متهم نمودند و عده‌اي از آن غوغا‌گران عليه او شهادت دادند تا سرانجام عثمان شهادت آنان را پذيرفته و او را حد زد و از مقام خود عزل نمود.[25]
طبراني اصل اين ماجرا را اين‌گونه بازگو مي‌کند: يک شب پسران ابو زينب و ابو مورع و جندب بن زهير به قصد سرقت به منزل ابن حيسمان رفته و پس از درگيري با ابن حيسمان او را به قتل رساندند. ابو شريح خزاعي که از صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و همسايه ابن حيسمان بود، همراه فرزند خويش شاهد ماجرا بودند. وليد نيز به حکم عثمان، آن جوانان را قصاص کرد. اين اقدام وليد، باعث شد که پدران آن جوانان کينه او را به دل گيرند و منتظر فرصتي براي انتقام از او باشند. آنان در همه حال، مراقب رفتار و کردار وليد بودند تا شايد نقطه ضعف و بهانه‌اي از او به دست آورند. نقل مي‌کنند که روزي ابو زبيد شاعر، که از مسيحيان تغلب بود، نزد وليد رفت، مردم ابو زبيد را که به واسطه وليد به اسلام ايمان آورده بود به شرب خمر متهم کردند، عده‌اي از بي‌خبران نادان نيز ادعا مي‌کردند که وليد همنشين ابو زبيد و ملازم يکديگر هستند.
ابو زينب و ابو مورع اين قضيه را بهترين فرصت براي گرفتن انتقام از وليد دانستند و به همين دليل به مدينه رفتند و با خود دو شاهد را نزد عثمان بردند تا آنان در مورد شرب خمر وليد عليه او شهادت دهند. آنان نيز شهادت دادند که وليد را هنگام استفراغ کردن ديده‌اند.
عثمان نيز اعلام نمود: تنها فردي که شراب نوشيده است، استفراغ مي‌کند. پس دستور داد تا وليد را از کوفه نزد او بياورند، وليد نيز سوگند ياد کرد که هرگز شراب نخورده است و همچنين عثمان را از خصومت ابو زينب و ابو مورع نسبت به خود آگاه نمود. عثمان به او گفت: اي برادر! صبور باش. هر چند ما حدود خداوند عزوجل را در مورد تو اجرا مي‌کنيم اما بدان که سزاي شهادت دروغ، آتش دوزخ است.[26]
محب الدين خطيب در همين رابطه مي‌گويد: در صحيح مسلم است که وليد هنگام نماز صبح، پس از اتمام آن دو رکعت رو به مردم­کرد و گفت: آيا بايد بيشتر بخوانم يا همين كافي است. نيز از طريق احمد، نقل است که او چهار رکعت خواند. اما بايد گفت که هيچ کدام از شاهدان به اين مسايل اشاره نکرده‌اند. در واقع امام مسلم، اين اضافات را از قول حضين که راوي آن ماجرا است نقل مي‌کند، حال آن‌که حضين نه جزو شاهدان قضيه بود و نه آن مطالب را از شاهد و يا شخصيت معروفي نقل کرده است. از طرف ديگر، خود حضين، هنگام رخ دادن ماجراي دروغين، در کوفه نبوده است تا شاهد ماجرا باشد، بنابراين، اين بخش از سخنان او، بي‌اعتبار است[27].
اين سرنوشت والي عثمان بر کوفه، وليد بن عقبه بود. مردي مجاهد و فاتح، عادلي که هر چه در توان داشت در راه خدمت به اين امّت صرف مي‌کرد، اما پاداش او آن ظلم و ستمي بود که به او روا داشتند. او مي‌ديد که روز به روز بر قدرت و نفوذ ناپاکان و دروغگويان و سيطره آنان بر صالحان امت افزوده مي‌شود و هر کاري را که بخواهند انجام مي‌دهند. به همين دليل، بعد از شهادت عثمان، عزلت پيشه نمود و در مزرعه خويش، به دور از هياهو و جنجال غوغاسالاران، عمر گذرانيد. اين مزرعه، در پانزده مايلي شهر «رقه» که از توابع منطقه جزيره محسوب مي‌شد، قرار داشت و همان جايي بود که در دوران خلافت عمر، در آن‌جا به جهاد و نبرد با دشمنان پرداخته و مردم را به دين اسلام دعوت نموده بود.[28]
ديگر او خود را از جار و جنجال جنگ‌هاي ميان علي و معاويه، دور نگه داشت و جانب هيچ کدام از طرفين را نگرفت تا اين‌كه بسال 61 بعد از هجرت و بنا به قولي ديگر، در دوران خلافت معاويه، در همان مزرعه خويش وفات يافت و در همان جا نيز به خاک سپرده شد.[29]
 


[1]- فصل الخطاب في مواقف الصحابة، 78.
[2]- تاريخ طبري (4/168).
[3]- تاريخ طبري (4/194).
[4]- فصل الخطاب في مواقف الأصحاب، 78.
[5]- تاريخ طبري (5/28).
[6]- فصل الخطاب في مواقف الاصحاب، 78.
[7]- فصل الخطاب في مواقف الاصحاب، 78.
[8]- التمهيد و البيان،40.
[9]- تاريخ الطبري (5/251).
[10]- العواصم من القواصم، 86.
[11]- فصل الخطاب في مواقف الأصحاب، 79.
[12]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/176).
[13]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/182).
[14]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/173).
[15]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/173).
[16]- مسند احمد (4/32).
[17]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/179).
[18]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/180).
[19]- المدينة النبويه، فجر الاسلام و العصر الراشدي (2/180).
[20]- صحيح بخاري، کتاب مناقب عثمان.
[21]- تاريخ الطبري (5/278).
[22]- تحقيق مواقف الصحابه في الفتنة (1/421).
[23]- العواصم من القواصم، 93.
[24]- الإصابة (3/638).
[25]- تاريخ ابن خلدون (2/473) و فصل الخطاب في مواقف الأصحاب، 81.
[26]- تاريخ طبري (5/277).
[27]- العواصم من القواصم، 96-97.
[28]- العواصم من القواصم، 94.
[29]- البداية و النهاية (8/216).


به نقل از: ترجمه شناخت سيره عثمان بن عفّان رضي الله عنه، تأليف: دکتر علي محمد محمد صلابي



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

ابن‌سعد رحمه الله در الطبقات الكبري می گوید: «هیچ کسی ترساتر از حسن بن علی و عمر بن عبدالعزیر سراغ ندارم؛ آنان، چنان ترسا بودند که گویا آتش جهنم، تنها برای آنها آفریده شده است». الطبقات الكبري (5/398)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 5489
دیروز : 5614
بازدید کل: 8795648

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010