“سیف الدین قُطز” و پایان افسانهی شکست ناپذیری مغول
شاید از هنگام پیدایش زمین تا حالا، هیچ مصیبتی بزرگتر از حملهی مغول بر سرزمین فارس و ملتهای مسلمان نرفته است.
فاجعهای که هرگز نه قبل و نه بعد از آن، تاریخ مثل آن را به چشم ندید و شلاق نابودی و دمار را بر پیکره آن فرود نیاورده.
حملهی مغول به جهان اسلام، میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد و هزاران شهر و آبادی را ویرانه ساخت و قیامت را برای مردم مجسم و متحقق ساخت.
نگاهی به برخی از جنایات مغول
"تعداد کشتهشدگان مرو به نظر ابن اثیر هفتصد هزار نفر و به گفته جوزجانی دو میلیون و چهارصد هزار نفر، تعداد کشتهشدگان هرات در سال ۶۱۹ ه. ق به گفته جوزجانی یک میلیون و چهارصد هزار نفر و به گفته سیفی یک میلیون و ششصد هزار نفر. در این میان بسیاری از شهرها مانند نیشابور که در آن شهر تغاجار داماد چنگیز کشته شده بود کلاً قتل عام میشوند، حتی مغول به حیوانات نیز رحم نمیکنند بیش از یک میلیون و هشتصد هزار کشته. در شهر بامیان نیز کلیهی مردم با تمامی جانداران به قتل میرسند، چرا که در آن شهر نیز پسر جغتای نوهی چنگیز به قتل رسیده بود و چنگیزخان که بعضی از نویسندگان و تاریخنگاران او را میستایند و میگویند که قصد انتقامگیری نداشت دستور می دهد حتی جنین در شکم مادر و گربهها و سگها را نیز بکشند". (۱)
در این میان تنها اهل خوارزم بودند که توانستند درحدود چهار ماه در برابر این سیل عظیم مغول سد ایجاد کنند و در بعضی مواقع آنها را به عقب برانند.
از میان سلاطین خوارزمشاهی، سلطان جلال الدین محمد خوارزمشاه از بزرگترین قهرمانان و دلاورمردانی است که در چند نقطه بر مغولان هجوم برده و آنها را به سختی شکست داد. اما به دلیل تفرقهای که بین لشکریان رخ داد و باعث شد بعضی از فرماندهان با سپاهیان خود از لشکر سلطان جلال الدین جدا شوند، و از طرف دیگر خیانت و کشتار ملحدان اسماعلیلی و همچنین هجوم صلیبیها، همه دست به دست ِهم داد تا سلطان نتواند پیروزی خود را به اتمام برساند.
اینها فقط قسمتی از جنایتهای مغول در سرزمین فارس است،اما جنایتهای مغول به مراتب بیشتر و بدتر از آن چیزی است که ذکر شد، خاصتا، که بعد از کشتار مردم فارس، عراق و مناطقی تحت خلافت عباسی بود نیز تحت تصرف مغول در آمد و به دلیل حقد و کینهی آنها با اسلام و مسلمین، چندین برابر بیشتر از آن چیزی که در فارس رخ داد، به قتل و کشتار دست زدند.
تولد و اسارت سیف الدین قطز
در این گیرو و دار جنگ، خواهر سلطان جلال الدین، پسری به نام محمود به دنیا آورد. در حملهی وحشیانهی مغول به خوارزم که به نابودی آن شهر منجر گشت و تقریباً تمامی مردم شهر به غیر از تعدادی انگشت شمار به شهادت رسیدند، محمود به همراه تعدادی دیگر از کودکان به بردگی گرفته شدند.
محمود خردسال در همان اوان کودکی و در حال اسارت نیز از خود ضعف نشان نمیداد و بدین خاطر مغولان به او لقب قطز دادند که در زبان مغولی به معنی سگ وحشی میباشد.
سربازان مغول که از شخصیت و نسبت قطز با سلطان جلال الدین آگاهی نداشتند، از جان او در گذشته و برای بدست آوردن مال او را به تجارِ برده فروخته و آنها نیز قطز را به همراه سایر کودکان در بازار برده به معرض فروش گذاشتند.
در دمشق شخصی به نام ابن الزعیم او را خریداری کرد. قطز با وجودی که بردهای خردسال بود، توانست در دمشق لغت عربی و قرآن کریم و آموزشهای ابتدایی فقه اسلامی را فرا بگیرد.
در تاریخ وارد شده که روزی استادِ قطز، او را زد . قطز گریه کرد و یک روزِ کامل چیزی نخورد. هنگامی که استاد تصمیم گرفت برود، به شخصی به نام حاج علی فراش سفارش کرد تا قطز را دلداری داده و به او طعام بدهد.
فراش میگوید: زمانی که پیش قطز آمدم به او گفتم: آیا به خاطر یک ضربهی استاد، این همه گریه میکنی؟ قطز گفت: گریهی من بخاطر کتک خوردن نیست، بلکه بخاطر این است که او پدر و جد مرا لعنت کرده و این در حالی است که آنها از او بهتر و افضلتر هستند.
پس به او گفتم: مگر پدر تو کیست؟ مگر نه این است که او کافری بیش نبوده؟ قطز جواب داد: قسم به خدا که من مسلمانی فرزند مسلمانی دیگر هستم. من محمود بن مودود، خواهرزادهی خوارزمشاه و از فرزندان پادشاهان هستم.
قطز در همان ایام نوجوانی در اسب سواری و استفاده از شمشیر و آلات جنگی، مهارت و تبحر خاصی یافت و تقریبا تمامی فنون جنگی را یاد گرفت.
به سلطنت رسیدن قطز
در زمان سلطنت ملک نجم الدین ایوب از خاندان سلاح الدین ایوبی، بسیاری از بردگان ترک به مصر آورده شدند که از جمله آنها عز الدین ایبک ترکمانی بود که بعدها او نیز قطز را خریداری کرده و به مصر آورد.
در اواخر حکومت ایوبیان، اختلافاتی میان درباریان و فرماندهان رخ داد که سبب شد بردگان مملوکی به قدرت برسند.
قضیه از این قرار بود که پس از وفات ملک نجم الدین ایوب، فرزند او تورانشاه به قدرت رسید. هنگامی که تورانشاه بر تخت سلطنت تکیه زد، راه ناسازگاری را با همسر پدرش، شجرة الدر در پی گرفت و بر بردگان و مملوکانی که توسط پدرش به مصر آورده شده بودند، ستم روا کرده و تعدادی از آنها را به قتل رساند.
این امر سبب شد تا شجرة الدر، مملوکان را علیه او بشوراند و او را به قتل برساند. کشته شدن تورانشاه، سبب شد تا برای اولین بار و آخرین بار تا این زمان، یک زن که همان شجرة الدر همسر نجم الدین ایوب می باشد در مصر به حکومت برسد.
اگر چه تمامی بزرگان دربار و سپاه بر سلطنت شجرة الدر اتفاق کردند، ولی او بیش از سه ماه حکومت نکرد، چرا که خود او صلاح را در این دید که از سلطنت استعفا داده و آن را به عز الدین ایبک ترکمانی واگذار نماید و خود او نیز همسر او شد.
با به قدرت رسیدن عز الدین ایبک ترکمانی، حکومت سلسله ایوبیان به پایان رسید و سلطنت ممالیک (بردگان) شروع شد.
ایبک که از جنگ آوری و چابک سواری قطز و تدبیر و ایمان قطز آگاهی داشت او را فرماندهی لشکر و وزیر دست راست خود قرار داد.
عز الدین ایبک مدتی امور را تحت تصرف خود داشت تا اینکه توسط همسرش، شجرة الدر و با کمک گروهی از ممالیک به قتل رسید و علت قتل او این بود که همسر او متوجه شد که ایبک می خواهد بر سر او هوو (زن دوم) بیاورد.
بعد از کشته شدن عزالدین ایبک توسط همسرش شجرة الدر، فرزند پانزده سالهی او به نام نورالدین علی به حکومت رسید.
به حکومت رسیدن این نوجوان پانزده ساله مصادف با تصرف و نابودی بغداد توسط مغول و کشته شدن خلیفهی عباسی توسط لشکر هولاکو و در پی آن تسلط آنان بر شام و حلب بود.
لشکر مغول تا آنجا پیش رفته بود که در پشت دروازههای مصر، برای حمله به آنجا اردو زده بود.
در این زمان بزرگان و اعیان دولت که شاه جوان را از تدبیر امور عاجز میدیدند او را از سلطنت خلع کرده و به اتفاق آراء، قطز را که ستارهای در حال طلوع بود، به سلطنت منصوب کردند.
قطز بلافاصله به اصلاحِ امور و سر و سامان دادن به اوضاع و احوال مملکتی پرداخت. ابتدا رقیبانش در شام و مصر را به سوی خود جذب کرد و آنها را به صفوف لشکر خود در آورد. سپس به تقویت روحیهی مردم و سربازان خود پرداخت و آنها را برای اولین رویارویی با لشکر مغول آماده ساخت.
ورود نمایندگانی از جانب مغول
مغول که تا نزدیکیهای مصر پیش آمده بودند، نمایندگانی را به همراه نامهای که سراسر تهدید و اهانت بود و در آن خواستار تسلیم ممالیک شده بودند، نزد قطز فرستادند.
متن نامه بدین شرح بود:
"امور را به ما واگذار کنید تا در امان بمانید قبل از اینکه پرده (از قدرت ما) برداشته شود و پشیمان شوید. یقینا درمورد شهرهایی را که ویران ساختیم و مردمانی را که قتل عام کردیم به گوش شما رسیده است. پس چگونه (وبه کجا) فرار میکنید درحالی که ما شما را دنبال می کنیم. شما هرگز از شمشیرهای ما جان سالم به در نخواهید برد... تعداد ما برابر با تعداد ریگزارهاست. کسی که با ما درافتد، پشیمان میگردد. پس خودتان را با دست خودتان به هلاکت نیندازید."
با این تهدیدات، قدم قطز برای لحظهای هم متزلزل نشد، چرا که او مومن و مسلمانی بود که شهادت در راه الله را بر خواری و خفت در برابر دشمنان دین و انسانیت ترجیح میداد. او با خود اندیشید که در هر صورت، "إحدی الحسنیین" ـ یکی از دو خوبی ـ را بدست خواهد آورد، یا پیروز میشود و یا به درجهی رفیع شهادت نایل میگردد.
از سویی دیگر، او از خاندان خوارزمشاهیان و خواهرزادهی قهرمانی همچون سلطان جلال الدین بود که دلی همچون شیر داشت و یک تنه در برابر مغولان مقاومت میکرد و بارها آنها را به عقب رانده و بعضی از شهرها را از آنها پس گرفته بود. او قبلا میدانست که سخن از شکستناپذیری مغول افسانهای بیش نیست، چونکه او در اوان کودکی شکست مغول را دیده بود. لذا :
نمایندههای مغولان را حبس کرد و نامهی آنها را پاره نمود و برای بالا بردن روحیهی سربازان و خرد کردن روحیهی مغول، آنها را از دم تیغ گذرانید و آنها را بر دروازه به صلابه کشید.
آماده سازی و تجهیز لشکر برای رویاروری با مغول
قطز تصمیم گرفت به جای اینکه در مصر بماند و منتظر هجوم مغولان باشد و حالتی دفاعی را در پیش بگیرد، قبل از اینکه لشکر مغول آمادگی کافی را پیدا کرده و مصر را محاصره کند، برای رویاری با مغول، به شام لشکری کشی کند.
او جبههی داخلی را باعزل تمامی کسانی که در حمایت و شجاعت آنها شک داشت، تقویت کرد وبه جای آنها افرادی از نزدیکان خود که به آنها اعتماد کافی داشت را منصوب کرد. سپس در شهر قاهره و سایر شهرهای تحت سلطهی خود اعلام جهاد نمود و مردم را برای جنگ فرا خواند.
برای تجهیز لشکر به جمع آوری اموال پرداخت و مالیاتهایی را بر مردم تعیین کرد، اما بسیاری از علما که در بین آنها علامه و دانشمند بزرگ، عزّ بن عبدالسلام نیز قرار داشت، بر این امر اعتراض کردند و از او خواستند تا بودجهی لازم برای تجهیز لشکر را از اموال فرماندهان ممالیک تأمین نماید تا جایی که در اختیار فرماندهان هیچ مالی غیر از اسب و سلاح آنها برای جنگ، چیز دیگری باقی نماند و اگر باز هم نیاز لشکر برآورده نشد، آنگاه بر مردم مالیات ببندد.
قطز که متوجه شد این فرمان بر بعضی از أمرا گران آمده است، بر آنها فریاد بر آورد:
ای فرماندهان مسلمانان، زمانی بود که شما از اموال بیت المال میخوردید، اما امروز از جنگ و جهاد کراهت دارید. من در راه رفتن به جنگ هستم پس هر کس که قصد جهاد دارد همراه من میآید و هر کس که از جهاد روی گردان باشد به خانهاش بر میگردد اما خداوند از او آگاه است و پایمال شدن حرمت و ناموس مسلمانان بر گردن بازماندههاست.
این سخنان قطز بر فرماندهها بسیار تاثیر گذاشت و آنها را متحول کرد و همهی آنها به اعلام جهاد پاسخ مثبت دادند.
قطز به همراه لشکر از مصر خارج گشته و پس از پیوستن لشکر شام به او، به غزه رسید.
قطز فرماندهی خط مقدم لشکر خود را، بیبرس که بسیار قوی ودارای روحیه جنگآوری بالایی بود قرار داد.(۲) قبل از شروع جنگ، بیبرس با تعداد سربازی که در اختیار داشت بر مقدمهی لشکر مغول یورش برده و آنها را از پای درآوردند.
این امر باعث بالا رفتن روحیهی بقیهی لشکریان که به همراه قطز به آنها پیوسته بودند، شد. پیروزی خط مقدم لشکر قطز بر پیش قراولان لشکر مغول سبب شد تا پشت صلیبیهایی که هنوز در بعضی مناطق حضور داشتند و گاه بر قسمتهایی از سرزمینهای مسلمین یورش میبردند، به لرزه در آید و از قدرت و کمیت وکیفیت سپاه قطز به وحشت بیفتند و برای در امان ماندن از خشم و هجوم سپاه اسلام، به آنها تعهد دهند تا به مغولان بر علیه آنها هیچ کمکی نکنند.
قطز نیز آنها را تهدید کرد که در صورت هرگونه مساعدت مغول و همکاری با آنها بر علیه مسلمانان، قبل از مغول، به آنها حمله خواهد کرد.
نبرد عین جالوت
در صبح روز جمعه، ۲۶ رمضان سال ۶۵۸هـ مصادف با ۱۲۶۰م، دو لشکر در مکانی به نام عین جالوت با هم برخورد کردند و جنگ سختی میان آنها در گرفت. پس از مدتی از شروع جنگ، لشکر مغول، مرتفعات جبهه را تصرف کرده که این امر سبب شد تا ستون چپ لشکر مغول به راحتی بتواند با وحشیانهترین حالت ممکن بر قسمت راست سپاه مسلمانان یورش ببرد.
این یورش سبب شد تا سپاه مسلمانان از هم بپاشد و نزدیک بود تا آخرین امید مسلمانان در برابر مغول بر باد برود و با شکست سپاه قطز، جهان به ورطهی نابودی کشیده شود که ناگهان سیف الدین قطز از بالای اسب به پایین آمده و کلاهخود خود را بر زمین کوبید. با صدای بلند فریاد بر آورد: "وا اسلاماه وا اسلاماه."
پس همهی کسانی که صدای فریاد او را شنیدند، اطراف او را فرا گرفتند و با تمام قدرت بر لشکر مغول هجوم برده و توان آنها را بر هم زدند و آنها را به عقب راندند. قطز مدام فریاد می زد: "یا الله انصر عبدک قطز علی التتار". یعنی: خدایا بندهات قطز را در برابر مغول یاری کن.
از خوش اقبالی مسلمانان در این هجوم، کتبغا فرماندهی لشکر مغول به هلاکت رسید و مغولان به سمت شمال عقبنشینی کردند. مغولان بار دیگر صفوف لشکر خود را منظم کردند اما سیف الدین قطز آنها را دنبال کرده و پس از ساعتها جنگ و درگیری بین دو طرف، بالاخره مسلمانان پیروزی خود را قطعی کردند و مغولان برای اولین بار در تاریخ خود، جام بزرگترین شکست خود را که منجر به شکستهای بعدی آنها شد، سر کشیدند.
در این هنگام سیف الدین قظز از بالای اسب، پایین آمده و برای تشکر از پروردگارش، پیشانی را بر خاک نهاده و سجدهی شکر به جا آورد .
در جنگهای پس از عین جالوت، سپاه ممالیک به فرماندهی سیف الدین قطز و بیبرس، به پاک کردن سریع شهرهای شام از لوث مغول پرداختند و دمشق و حلب را از آنها پس گرفتند و لشکر از پای در آمدهی مغول از شهرهای شام فرار کردند.
هرچند که جنگ عین جالوت، پایان کار مغول نبود اما شروعی شد برای شکستهای بعدی آنها که توسط ملک الظاهر بیبرس بعد از قطز ادامه یافت. اهمیت نبرد عین جالوت به فرماندهی سیف الدین قطز در این است که این جنگ، خط قرمز و پایان دهندهی هجومها و پیروزیهای مغول بر علیه دولتهای اسلامی بود که تر و خشک را با هم نابود کرده بود.
پیروزی در این جنگ، در ظاهر همانند بقیهی پیروزیها و فتوحات در تاریخ متصور میشود که نصیب بسیاری از فرماندهان شده است. اما ارزش و اهمیت فرماندهی غازی، سیف الدین قظز و پیروزی او در عین جالوت،از آنجا روشن میشود که او جهان اسلام را که بیش از دو سوم آن به آتش کشیده شده بود، از نابودی نجات داد و پس از کشته شدن ملیونها مسلمان توسط مغول، از کشته شدن بیشتر مسلمانان جلوگیری کرد.
سیف الدین قطز، افسانهی شکست ناپذیری مغول را که سالها به تاخت و تاز پرداخته بودند از بین برد و در مسلمانان این باور را ایجاد کرد که با نیروی ایمان و استعانت از خدای متعال، پیروزی بر هر رقیب و دشمنی ممکن است. او استراتژی مغول را که تا به روش هجومی بود به استراتژی دفاعی تبدیل کرد و به این طریق، شوکت و قدرت مغول را از بین برد.
آنچه قابل توجه میباشد این است که چگونه قطز از خانوادهای درباری، به پایین کشیده شد و به اسارت در آمد، اما اسارت جسم او باعث نشد که عزت نفس و پشتکار و امید و آروزی خود را که همان شکست مغول بود از دست دهد تا جایی که با تلاش فراوان و پشتکار هرچه تمامتر در آموزش علوم دینی و فنون رزمی توانست بار دیگر، جایگاه واقعی خود در نقطهای دیگر از جهان بدست آورد و آرزویی را که از هنگام کودکی در سر میپروراند، تحقق بخشد.
شهادت سیف الدین قطز
گرچه قهرمان نبرد عین جالوت، برای ملت خود و امت مسلمان در سراسر جهان، فرح و خوشحالی را به ارمغان آورد اما دست اجل این فرصت را از او گرفت تا بتواند برای لحظاتی در کنار مردم خود این پیروزی بزرگ و تاریخی را جشن بگیرد.
سیف الدین قطز هم همانند داییش سلطان جلال الدین و بسیاری از فرماندهان مسلمان دیگر، قربانی خیانت لشکریان خود شد. زمانی که سلطان تمامی سرزمین شام را از لوث مغول پاک کرد ودوباره امنیت و آرامش را به آنجا بر گردانید، در راه بازگشت به مصر تعدادی از لشکریان او را غافلگیر کرده و او را به شهادت رسانیدند.
عمر سلطنت او بیش از یازده ماه به طول نیانجامید اما خدماتی که در طول این مدت انجام داد و پیروزیهایی که به دست آورد، نام او را در تاریخ جاودانه کرد تا جایی که باعث افتخار مسلمانان گردید و او را الگویی برای زندگی فرزندان خود قرار دادند.
زیرنویس:
۱- نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام فریدون اسلام نیا ص ۱۳۹
۲- ملک الظاهر بیبرس که ان شاء الله سیرت او را نیز در مقالات بعدی ذکر خواهیم کرد، هماننند قطز از بردگانی بود که با نشان دادن لیاقت خود به مراتب بالایی دست یافته بود و به همراه قطز در جهاد با مغول شرکت کرد وی سپس اشتباه بزرگی مرتکب شده و قطز را به قتل رسانید و به جای او بر تخت نشست. اما بعدها خدمات شایانی انجام داد تا این خطای خود را جبران نماید که از جملهی آنها میتوان به اخراج کامل مغول از سرزمینهای مصر و شام اشاره کرد.
منابع و مصادر
۱- عقد الجمان فی تاریخ أهل الزمان لبدر الدین العینی
۲- فوات الوفیات لمحمد بن شاکر الکتبی
۳- سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی لالعصامی
۴- أعیان العصر وأعوان النصرللصفدی
۵- سیر اعلام النبلا للذهبی
۶- الوافی بالوفیات للصفدی
۷- نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام فریدون اسلامنیا
۸- www.toutankharton.com
9- http://www.marefa.org
10- http://zakeronline.net
11- http://netayman.jeeran.com
12- http://www.qatarshares.com
نویسنده: طارق محیایی درگهانی
برگرفته از: بیداری اسلامی