|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>عیسی بن مریم علیه السلام
شماره مقاله : 2942 تعداد مشاهده : 348 تاریخ افزودن مقاله : 3/6/1389
|
عیسی پسر مریم علیه السلام
{ مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانَا یأْکلانِ الطَّعَامَ انْظُرْ کیفَ نُبَینُ لَهُمُ الآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یؤْفَکونَ (٧٥)} [1] (مائده: 75). نسب عیسی علیه السلام : حضرت مسیح عیسی پسر مریم، آخرین پیغمبر بنی اسرائیلی است نامش عیسی لقبش مسیح کنیهاش ابن مریم است. به مریم دختر عمران نسبت داده میشود، چون بدون پدر از او تولد یافته در زبان عبری «یشوع» نام دارد و به معنی مخلّص (فرشتهی نجات) است و در انجیل «یسوع» نامیده میشود. عیسی عبد و برگزیدهی خدا است و کلمهی خداوند است که به مریم باکرهی طاهرهی عفیفهی پاکدامن القاء کرد { وَصَدَّقَتْ بِکلِمَاتِ رَبِّهَا وَکتُبِهِ وَکانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ (١٢)}[2] (تحریم: 12) عیسی، آخرین پیغمبر بنی اسرائیلی است چنانکه محمد صلی الله علیه و سلم آخرین حلقهی همهی انبیاء و رسولان است. درود و سلام خداوند بر همهی آنها باد. نسب عیسی در انجیل: هرگاه سخن از نسب عیسی به میان میآید، نصاری نسبت (یوسف نجار را) به یاد میآورند چون حضرت عیسی در نزد ایشان به (یسوع پسر یوسف نجار) مشهور است. چون حضرت مریم قبل از حامله شدن به عیسی نامزد یوسف نجار بود و چون حامله گردید در خواب به یوسف امر کردند مسئله را مخفی بدارد و آن را آشکار نکند چون یوسف از هر گناهی پاک و مبری میباشد[3]. چنانکه انجیل متی در صفحهی ا تا 20 بر این مطلب انگشت نهاده است. یوسف نجار یکی از جوانان صالح و پرهیزگار یهودی بود و در اوج عفت و طهارت می زیست. سپس از مریم خواستگاری اما هرگز التقاء و ازدواج بین آنان صورت نگرفت. عادت مرسوم در نزد آنها این بود که پسر جوان در میان دختران طایفهی خود یکی را انتخاب کند، سپس مدتی را بدون رابطهی همسری به منظور آشنایی با اخلاق یکدیگر، با هم سپری کنند و در صورت رضایت طرفین از هم دیگر تن به ازدواج با هم بدهند و اگر یکی ناراضی بود بدون اتصال جنسی خطبه و عقد فسخ گردد. انجیل (برنابا) به صراحت میگوید: مریم از زمانی که احساس کرد به عیسی حامله است یوسف نجار را بعنوان معاشر خود (بدون روابط جنسی) برگزید. در میان تمامی انجیلها تنها انجیل متی و انجیل لوقا نسب حضرت عیسی را ذکر کردهاند و تعجب در اینجا است که اختلاف فاحش و تناقض واضحی بر سر نسب او در این دو انجیل مشاهده میکنیم. به طوری که به هیچ وجه با هم جور در نمیآیند. این مسئلهها را بر آن میدارد که معتقد باشیم اهل کتاب به دور از تحقیق مطالب را مینویسند و بدون یقین و ثبوت ایمان میآورند و هرچه را که سران دین بگویند، بدون تحقیق تصدیق کرده و میپذیرند و اینکه قطعاً تحریف و تبدیل به تورات و انجیل راه پیدا کرده است، چنانچه قرآن بدان تصریح میکند و با یک نگاه میتوان تعارض و تناقض بین مشهورترین انجیلهای نصاری (انجیل متی و لوقا) کشف کرد. نسب عیسی در انجیل لوقا: یسوع بن یوسف نجار بن هالی بن لاوی بن ملکی... تا به یهوذا پسر یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم میرسد. نسب عیسی در انجیل متی: یسوع پسر یوسف نجار پسر یعقوب پسر متان پسر یعازر... تا یهوذا پسر یعقوب. با تتبع در این دو نسب درمییابیم اختلافی شدید بین آنها وجود دارد. انجیل لوقا گوید: یوسف نجار پسر هالی بوده اما انجیل متی گوید: پسر یعقوب است. لوقا گوید: هالی از فرزندان ناثان پسر داوود است در حالیکه متی گوید: از فرزندان سلیمان پسر داوود است. انجیل لوقا گوید: نیاکان و اجداد مسیح، غیر پادشاه و غیرمشهور بودهاند انجیل متی گوید: سلاطین و مشهور بودهاند. انجیل لوقا گوید: بین داود و عیسی 40 نسل فاصله وجود دارد در حالی که انجیل متی گوید 16 نسل فاصله است. نمی دانم جمع و تفریق بین این تناقضات در کتاب مقدسی، چگونه حاصل میشود که میلیونها مسیحی بدان ایمان دارند؟! راه چارهای جز این نداریم که بگوییم: دست تحریف به انجیلها راه یافته و سران یهود و نصاری کتب مقدس را تحریف کردهاند. کسانی که قرآن تحریف آنها دربارهی کتب مقدس را تایید کرده است. مریم کیست؟ مریم دختر عمران صدیقهی باکره و دختر عفیفهای است که در حجرهی فضیلت و پاکی تربیت یافت و پاک زیست. خداوند متعال در جاهای متعددی از قرآن به تعریف و تمجید از او پرداخته است.{ وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکلِمَاتِ رَبِّهَا وَکتُبِهِ وَکانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ (١٢)}[4] (تحریم: 12). پدرش عمران مردی بزرگوار و دانشمندی فرزانهای از دانشمندان بنی اسرائیل بود. همسرش (مادر مریم) (به روایت ابن اسحق) عقیم بود نذر کرد اگر حامله شود فرزند خود را به خدمت بیت المقدس اختصاص میدهد. خداوند دعای او را استجابت نمود و به مریم حامله گردید چون وضع حمل کرد، دید آنچه از او جدا شده دختر است در حالی که انتظار پسر میکشید تا به خدمت بیت المقدس اختصاص داده شود. از باب اعتذار و تأسف دست دعا به سوی خداوند بلند کرد و گفت:{ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیسَ الذَّکرُ کالأنْثَى وَإِنِّی سَمَّیتُهَا مَرْیمَ وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِک وَذُرِّیتَهَا مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ (٣٦)} [5](آل عمران: 36). اما خداوند آن را نیکو پسندید و به صورت نیکو پرورش داد و او مادرش را از شر شیطان مصون نگاه داشت. مریم تحت کفالت زکریا: در حالی که مریم طفلی صغیر بود پدرش عمران از دنیا رفت، مریم به کسی احتیاج داشت که مراقبش باشد و او را پرورش کند، مادرش او را به مسجد برد و تسلیم عابدان و پارسایان مقیم آنجا نمود، در مسئله کفالت او با هم اختلاف کردند. سرانجام زکریا که پیغمبر آن عصر و شوهر خواهرش (و به گفتهای شوهر خالهاش) بود مسئولیت کفالت او را بعهده گرفت و به منظور قطع نزاع بر سر کفالت او به قرعهکشی روی آوردند که قرعه به نام او درآمد. حضرت مریم تحت کفالت حضرت زکریا قرار گرفت مکان شریفی در مسجد را به او اختصاص داد، که هیچ کسی جز او وارد آن نمیشد. مریم در آنجا به عبادت خداوند و خدمت بیتالمقدس مشغول بود. شب و روز از عبادت دریغ نمیکرد، تا آنجا که در میان بنی اسرائیل بعنوان ضرب المثل صلاح و تقوا و صفات کریمه مشهور گردید. حضرت زکریا در اثنای نگهداری و خدمت از مریم با امری عجیب مواجه شد. طعام و میوههایی نزد او مییافت که در بازار وجود نداشت و در آن اوقات وجودش غیرمعهود بود مثلاً میوه تابستان را در زمستان و میوهی زمستان را در تابستان نزد او مییافت از سر دهشت و تعجب از او سؤال میکرد این از کجا برای تو میآید؟{ فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکفَّلَهَا زَکرِیا کلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَک هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ (٣٧)}[6] (آل عمران: 37). نشأت و پرورش مریم باکره: حضرت مریم در محیطی آکنده از عفت و طهارت و به دور از گناه و محرمات پرورش یافت. در جوار مسجد میزیست و عنایت خداوند همواره شامل حال او بود ملائکه نزد او میآمدند و او را به مقامی رفیع مژده میدادند مبنی بر اینکه برگزیدهی زنان، و از هر گونه گناه و ناپاکی دور است و او را به فرزندی بزرگوار مژده میدادند که دارای شأنی عظیم خواهد بود و در گهواره و در عمر کهولت با مردم سخن میگوید و از صالحین و برگزیدگان خواهد بود و او را بر عبادت و قنوت بیشتر تشویق میکردند. مریم این چنین بر طهرات و عبادت و به دور از آلودگی و گناه و رذایل پرورش یافت { وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاک وَطَهَّرَک وَاصْطَفَاک عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ (٤٢)یا مَرْیمُ اقْنُتِی لِرَبِّک وَاسْجُدِی وَارْکعِی مَعَ الرَّاکعِینَ (٤٣)} [7] (آل عمران: 43-42). مژده به حضرت مسیح: چون مریم به سن بلوغ زنانه رسید و پا در عمر 13 سالگی نهاد، روزی از محراب خارج شد و برای استراحت به سوی جهت شرقی بیتالمقدس رفت. در حالی که راه می رفت و از اهل و قوم خود دور میشد، جوانی سفید روی زیبای خوشاندام در مقابلش ظاهر شد. مریم به ترس و اضطراب افتاد و در کارش مشکوک شد و از ترس اینکه مبادا قصد سوء علیه او داشته باشد از او دوری گزید و فرار کرد و گفت: { ق إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْک إِنْ کنْتَ تَقِیا (١٨)} [8] (مریم: 18). مریم گمان کرد انسانی عادی است که در این مکان بر او پیدا شده... و اصلاً به ذهنش خطور نمیکرد که ملائکه کریم باشد. خداوند او را پیشش فرستاده تا مژده فرزندی بزرگوار و پیغمبری عظیم الشأن را به او بدهد. این جوان جبرئیل بود که خود را در لباس انسانی به او نشان داد، جوان یاد شده به او اطمینان داد و حقیقت امر را با او در میان نهاد سپس نفخهای در جیب پیراهن او دمید، که به رحمش رسید و بوسیله این نفخه به حضرت مسیح حامله گردید { وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکانًا شَرْقِیا (١٦)فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا (١٧)قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْک إِنْ کنْتَ تَقِیا (١٨)قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّک لأهَبَ لَک غُلامًا زَکیا (١٩)} [9] (مریم: 19- 16). مفسرین گفتهاند: آنکه در جیب پیراهن او نفخ کرد و از آن حامله گردید جبرئیل روح الأمین، روح القدس بود،{ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِینُ (١٩٣)عَلَى قَلْبِک لِتَکونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ (١٩٤)}[10] (شعراء: 194-193). زیرا آنکه وحی را فرود آورده قطعا جیرائیل بوده است. ابوحیان در تفسیرش گوید: ملائکه خدا در صورت انسان بر او ظاهر شد تا به او انس بگیرد و از او نترسد، چون اگر در صورت و شکل ملائکه بر او نازل میشد قطعاً از او می ترسید و نمیتوانست سخنان او را بشنود... و این مطلب که مریم از دیدن آن صورت زیبا، به خدا پناه برد بهترین گواه بر عفت و پاکی او میباشد[11]. چون در مقابل مریم ظاهر شد و فهمید که آنچه در مقابل خود دارد ملائکه است نه انسان، با او انس و الفت گرفت اما چون مژده فرزند را به او داد متحیر شد چون او هنوز ازدواج نکرده و کسی هم به او نزدیک نگشته بود چگونه امکان داشت صاحب فرزند شود { قَالَتْ أَنَّى یکونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَک بَغِیا (٢٠)} [12] (مریم: 20). اما در جواب شنید که این به قدرت و ارادهی خدا است و هیچ چیز بر او سخت نیست و هرگاه چیزی را اراده کند میگوید: بشو فوراً میشود { قَالَ کذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلَی هَینٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَکانَ أَمْرًا مَقْضِیا (٢١)}[13] (مریم: 21). مدت زمان حمل: عمر مریم به هنگام حمل به حضرت عیسی علیه السلام 13 سال بود و علماء در مدت حمل اختلاف کردهاند، برخی آن را یک ساعت و گروهی 9 ساعت پنداشتهاند، عدهای هم آن را 8 ماه ذکر کردهاند. قول اخیر از ابن عباس رضی الله عنه منقول است. اما قول صحیح اینکه او همانند سایر زنان بصورت طبیعی به او حامله شده و وضع حمل کرده است. ابن کثیر میگوید: ظاهر این است که همانند سایر زنان 9 ماه به او حامله بود بعضی به آیه { فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکانًا قَصِیا (٢٢) فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکنْتُ نَسْیا مَنْسِیا (٢٣)} [14] (مریم: 22-23). استدلال کرده گفتهاند: عطف بوسیله فاء دلیل بر تعقیب است اما قول صحیح اینکه تعقیب و دنبالهروی در هر چیزی بر حسب آن میباشد. آیا ندیدهای که خداوند میفرماید: { ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (١٤)}[15] (مؤمنون: 14). معلوم است که فاصله هر مرحلهای تا مرحلهی دیگر به مفاد حدیث، صحیح چهل روز است[16]. مفسرین گویند: چون جبرئیل در جیب پیراهن او دمید، آن نفخه در رحم او اثر کرد و فوراً بوسیلهی آن حامله گردید. ابن کثیر روایت منسوب به ابی پسر کعب را مردود دانسته که جبرئیل در دهان او دمید نه در فرجش و گفته: این برخلاف چیزی است که از سیاق داستان مریم در قرآن کریم فهم میشود؛ زیر قرآن میگوید: کسی که به سوی مریم فرستاده شده، همان فرشتهی بزرگ جبرئیل علیه السلام بوده و او صرفاً در جیب لباسش دمید. آنگاه آن نفخه وارد فرجش شده است. چنانکه خداوند میفرماید:{ وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکلِمَاتِ رَبِّهَا وَکتُبِهِ وَکانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ (١٢)}[17] (تحریم: 12). ضمیر در کلمهی فیه به فرج برمیگردد نه به دهان. اتهام بر مریم: روایت شده چون آثار حمل بر مریم هویدا شد اولین کسی که بر آن اطلاع پیدا کرد یکی از نزدیکان او به نام یوسف نجار (که از بندگان صالح به شمار میرفت) بود، بنا به روایت ابن کثیر یوسف پسر خالهی مریم بود از این امر شدیداً به تعجب افتاد، چون در عفت و دیانت مریم شکی نداشت با این وصف او را (بدون شوهر) حامله یافت. روزی بصورت کنایه و تعریض به او گفت: ای مریم آیا زراعت بدون بذر امکان وجود دارد؟! مریم گفت: بلی چه کسی اولین زراعت آفرید؟ یوسف گفت: آیا فرزند بدون پدر امکان دارد؟ گفت: بلی خداوند آدم را بدون ذکر و انثی آفرید. یوسف گفت: داستان خود را برای من تعریف کن. گفت: خداوند مرا به کلمه از سوی خود به نام مسیح عیسی پسر مریم مژده داده { بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ (٤٥)} [18] (آل عمران: 45). آنگاه، یوسف فهمید که مریم پاک است و این حمل به اراده و مشیت حکیمانه خدا میباشد. سدی با اسناد خود از اصحاب روایت میکند: مریم روزی بر خواهرش «همسر زکریا» وارد شد خواهرش گفت: آیا میدانی من حامله هستم؟ مریم گفت: و شما نیز میدانید که من هم حامله هستم، همسر زکریا مریم را در آغوش کرد و گفت: من میبینم جنینی که در شکم من است برای جنین شما سجده میبرد. امام مالک گوید: من عقیده دارم که این مورد، به خاطر برتری و تفضیل عیسی بر یحیی است، به من خبر رسیده که عیسی و یحیی پسر خالهی همدیگر بودهاند[19]. در میان بنی اسرائیل شایع شد که مریم حامله است اندوه و حسرت فراوانی بر خانواده زکریا مستولی گردید و عدهای از زندیقیان مریم را متهم به رابطه نامشروع با یوسف نجار کردند، چون او هم در مسجد به عبادت مشغول بود. گروهی دیگر به رابطه نامشروع با زکریا متهمش کردند. ابن جریر گوید: یهود قصد کشتن زکریا را کردند از دست آنان فرار کرد. سپس او را گرفتند، و با اره دو قطعهاش نمودند[20]. پس او به دست یهودیان مجرم به شهادت رسید. درود و سلام خداوند بر او باد. خواب یوسف نجار: مؤرخان میگویند: چون مریم احساس حمل کرد و ترسید که افراد قومش او را متهم به زنا کنند با پیشنهاد یوسف مبنی بر عقد کردنش، موافقت کرد. یوسف مرد صالحی بود از خانواده داود علیه السلام بود اهل اخلاص و تقوا بود؛ بوسیله نماز و روزه دائمی به او تقرب میجست و بدست خود کار می کرد و از دسترنج خود در نجاری ارتزاق میکرد. حضرت مریم حقیقت وضعیت خود را (مبنی بر حاملهگی بدون اینکه کسی با او نزدیکی کرده باشد) برای یوسف توضیح داد و به او خبر داد که جبرئیل به او مژده داده است. یوسف در وهلهی اول مشکوک گردید و خواست از خواستگاری او منصرف شود. اما در خواب ملائکهای دید که او را توبیخ کرد و گفت: چرا قصد دوری گزیدن از همسر خود داری؟ بدان آنچه در رحم او قرار گرفته به اراده و مشیت خدا بوده او در باکرهگی فرزندی بدنیا میآورد و شما او را یسوع می خوانید. شراب مسکرات و هر نوع گوشت نجس بر او حرام است چون او قدوس و پیغمبر خدا است و به سوی قوم بنی اسرائیل روانه گردیده تا یهوذا در قلب او رسوخ کند و بنی اسرائیل را به سوی شریعت خدا (آنطور که در قانون موسی مکتوب است) برگرداند. خداوند قوت عظیمی به او میبخشد و معجزات بزرگی بر دست او جاری میشوند که منجر به خلاصی بسیاری خواهد شد. گویند: چون یوسف از خواب پرید، شکر خدا بجای آورد و همراه مریم تمامی عمر خود با اخلاص کامل، صرف خدمت به (دین) خدای کرد. والله اعلم[21]. ولادت حضرت مسیح علیه السلام : مشهور است که حضرت مسیح در بیتلحم متولد گردید، و مریم چون فرار کرد و از سرنوشت پسرش ترسید فوراً او را به بیت المقدس برگردانید. قرآن کریم داستان تولد او را در سورهی مریم به وضوح بیان کرده است. خلاصه آن چنین است: چون ایام حاملگی او در بیتلحم پایان یافت و دوران وضع حمل فرا رسید به تنهی درخت خرمای خشکیدهای پناه برد و از شدت درد، تنهی آن درخت را در بغل گرفت و عیسی را به دنیا آورد. به هنگام وضع حمل به خاطر شدت آلام و احساس غربتی که داشت و به جهت آن که به هنگام دیدن فرزندش با انکار و اتهام قومش مواجه میشود، گفت: { یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکنْتُ نَسْیا مَنْسِیا (٢٣)}[22] (مریم: 23). مریم از جنبهی دینی آرزوی مردن را کرد، زیرا ترسید که از ناحیهی قومش انگشت اتهام و سوءظن به سویش دراز شود و ناسزا و فحش و بد و بیراه بشنود... بدین ترتیب مریم باکرهی عذراء را تکان داد، فرزند خود را بدنیا آورد و درخت خشک شده خرما را تکان داد آنگاه خرمای تازه و چیده شده، بر مریم یکی یکی پایین افتادند. مریم از آن خرماها خورد و از چشمهای که خداوند بخاطر او در آنجا جاری کرد، آشامید. خداوند متعال به پاس دینداری مریم و احترام فرزندش این نعمتها را بر او باراند. تولد حضرت عیسی مسیح علیه السلام در روز سهشنبه 24 ماه دسامبر یعنی حدوداً چیزی بالغ بر ششصد (600) قبل از تولد حضرت محمد صلی الله علیه و سلم بوده است. حضرت مریم فرزند کوچک و نوزاد خود را برداشت و در حالی که او را در بغل داشت، او را پیش قومش آورد. چون او را دیدند از این حادثه به دهشت افتادند و نسبت به مریم مظنون شدند چگونه این فرزند را به دنیا آورده در صورتی که تا به حال ازدواج نکرده؟ دهشت آنان از این بابت فزونی میگرفت که مریم از خانوادهی باشرف پاکدامن و باعفت بود. پدرش عمران از بزرگان و اشراف بود. بلکه رئیس علمای زمان بود. خانوادهی ایشان مرکز فضل و شهامت و دینداری بود. پس چگونه امکان دارد که مریم مرتکب این عمل خبیث شده باشد؟ در اینجا مریم سکوت اختیار کرد و به طرف فرزند کوچکش اشاره کرد تا با آنها به سخن بپردازد، سؤالات آنها را پاسخ دهد و اتهامات آنها را جواب گوید؟ زیرا برای اثبات بیگناهی و پاکی او هیچ دلیلی بهتر از سخن نوزاد وجود نداشت. خداوند زبان عیسی را بگشود و به افتراهای آنان پاسخ داد: { فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکانًا قَصِیا (٢٢)فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یا لَیتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکنْتُ نَسْیا مَنْسِیا (٢٣)فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّک تَحْتَک سَرِیا (٢٤)وَهُزِّی إِلَیک بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیک رُطَبًا جَنِیا (٢٥)فَکلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَینًا فَإِمَّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکلِّمَ الْیوْمَ إِنْسِیا (٢٦)فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یا مَرْیمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیئًا فَرِیا (٢٧)یا أُخْتَ هَارُونَ مَا کانَ أَبُوک امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کانَتْ أُمُّک بَغِیا (٢٨)فَأَشَارَتْ إِلَیهِ قَالُوا کیفَ نُکلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا (٢٩)قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا (٣٠)وَجَعَلَنِی مُبَارَکا أَینَ مَا کنْتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَالزَّکاةِ مَا دُمْتُ حَیا (٣١)وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیا (٣٢)وَالسَّلامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَیوْمَ أَمُوتُ وَیوْمَ أُبْعَثُ حَیا (٣٣)}[23] (مریم: 33- 22). زندگی حضرت عیسی: چون هشت روز از عمر او بگذشت مادرش او را با خود به نزد هیکل برد در آنجا ختنه گردید و او را به دستور جبرئیل (یسوع) عیسی نام نهاد. ختنه سنت انبیاء و جزو خصال فطری است و در شریعت تمامی پیامبران از دوران ابراهیم علیه السلام متداول و سنت بوده است. در انجیل برنا با مطلبی که بر ختنه شدن عیسی دلالت دارد: «چون به عمر هشت روزی رسید طبق شریعت پروردگار (چنانکه در کتاب موسی مکتوب است) (مریم و یوسف) آن کودک را برداشتند فرزند را برداشت و با خود به هیکل بردند تا ختنهاش کنند او را ختنه کردند و یسوع نامش نهادند چنانکه قبل از آنکه شکم مریم به او باردار شود، از سوی ملایکه به این نام نامگذاری شده بود. عیسی در حمایت مادرش در تپهای بلند که برای آنها (از هر لحاظ) آرامبخش و مطمئن بود و در کنار آن چشمهای قرار داشت، به دور از بیتلحم نشأت و رشد یافت. چنانکه خداوند میفرماید:{ وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیمَ وَأُمَّهُ آیةً وَآوَینَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ (٥٠)}[24] (مؤمنون: 50). هیرودس قصد کشتن عیسی میکند: در زمان تولد عیسی علیه السلام حاکم ظالمی بنام هیرودس به دستور (قیصر اوغسطس) بر منطقه حکمرانی میکرد. از طریق کاهنان به گوش او رسیده بود که نوزادی تولد یافته دارای شأن و مقام بزرگی خواهد بود و بر تمامی یهودیان حکمرانی خواهد کرد. دستور داد هر پسری که در بیت لحم بدنیا آمده، کشته شود این مطلب فقط در انجیل متی و برنابا آمده است سایر انجیلها آن را ذکر نکردهاند. یوسف نجار در خواب دید که به او دستور دادند از ترس هیرودس، عیسی و مادرش را بردارد و به مصر ببرد. فوراً اقدام کرد و آنها را با خود به مصر برد و تا زمان هلاکت هیرودس در آنجا ماند و چون هیرودس هلاک شد، یوسف در خواب دید که به او دستور دادند بچه را برداشته با مادرش به مملکت خود برگرداند. چون آنهایی که قصد کشتن او را داشتند هلاک شدهاند[25]. آنگاه یوسف آنها را بازگرداند. مجادلهی عیسی با دانشمندان: حضرت عیسی هنگام بازگشت از مصر هفت سال داشت از مصر بازگشت به الخلیل رسید و در شهر ناصره اقامت کرد (شایان ذکر است نصاری منسوب به شهر ناصره میباشند) حضرت عیسی در ناز و نعمت و حکمت پرورش یافت. چون به عمر دوازده سالگی رسید با مادرش مریم و یوسف نجار به بیت المقدس رفت تا در آنجا طبق شریعت مکتوب خدا در تورات سجده ببرد، چون نمازش به پایان رسید او را نیافتند. مادرش با پسرعمویش یوسف نجار در پی وی به بیت المقدس بازگشتند او را نیافتند سرانجام بعد از سه روز او را در هیکل در میان علماء یافتند که دربارهی ناموس با آنها به احتجاج می پرداخت و تمامی مردم را با سؤالها و جوابهای خود به اعجاب برانگیخته بود و میگفتند: چگونه این همه معلومات را بدست آورده در حالی که تازهرس است و پیش هیچ احدی درس نخوانده است. مادرش چون او را بدید در آغوشش کشید و گفت: چه کردی سه روز است ما بدنبال تو هستیم؟ جواب داد مگر نمیدانی که خدمت خداوند مقدم بر خدمت پدر و مادر است، سپس همراه ایشان به ناصره برگشت[26]. تاریخ از مدت زمان بعد از این واقعه تا دوران نبوت حضرت عیسی سکوت کرده که در مدت این هفده سالگی کجا بوده و به چه چیز اشتغال داشته است. ابتدای نبوت عیسی علیه السلام : حضرت عیسی علیه السلام چون به عمر سی سالگی رسید به نزد یحیی پسر زکریا آمد که در میان نصاری به یوحنای معمدان موسوم است او را غسل تعمید[27] داد. سپس جبرئیل (روح القدس) بر او فرود آمد. بعد از این مدت چهل روز به صحرا رفت و طی این مدت همواره روزه دار بود. بعد از آن خداوند وحی (کتاب انجیل) را بر او فرستاد و از آن زمان دوران نبوت حضرت عیسی شروع گردید. در قرآن کیفیت و زمان نزول وحی بر عیسی مشخص نگردیده اما عبارات انجیلهای در دسترس اتفاق دارند که شروع نبوت او در عمر سی سالگی بوده است. بعضی از تاریخ نویسان و مفسرین مسلمان نیز بر این رویه رفتهاند. علمای توحید میگویند: پیغمبران غالباً در چهل سالگی به نبوت برگزیده شدهاند اما یکی از ویژگیهای عیسی اینکه در سنین سی سالگی به نبوت رسیده، چون قبل از رسیدن به چهل سالگی به آسمانها صعود کرد و دلیل بر نبوت عیسی این فرمودهی الهی است: { وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (٦)}[28] (صف: 6). فراخوانی حضرت عیسی مسیح: حضرت عیسی در جامعهی یهودی که انحرافات فراوان در آن رواج کرده بود مردم را به توحید و دین خدا فراخواند و به سبب تمرد آنها از شریعت موسوی خرافات و اباطیل فراوان در میان آنها رواج یافته بود. به بیماری قساوت قلب مبتلا شده بودند، در نتیجه شریعت خدا را تحریف کرده، نصوص تورات را به بازی میگرفتند و از راه راست کاملاً منحرف گشته بودند. حضرت عیسی در میان ایشان مبعوث گردید تا آنها را به صراط مستقیم بازگرداند و تحریف و تبدیل راه یافته به شریعت را تصحیح کند. حضرت عیسی علیه السلام به طرز خستگیناپذیر اوامر خدا را به آنها تبلیغ میکرد و احکام شریعت جدید را تعلیم میداد که در آن بعضی از محرمات که به علت سرکشی و طغیان در شریعت موسی علیه السلام بر آنان حرام گشته بود حلال گردید. خداوند به زبان سید مسیح در این زمینه میفرماید:{ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَلأحِلَّ لَکمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیکمْ وَجِئْتُکمْ بِآیةٍ مِنْ رَبِّکمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ (٥٠)} [29] (آل عمران: 50). خداوند بر دستان عیسی معجزات خیره کننده و عجیبی (جهت تأیید و تصدیق رسالت او) به جاری ساخت که در بحث معجزاتش به آنها اشاره خواهیم کرد. یهودیان به جای تصدیق و تکریم عیسی علیه السلام علیه او راه عناد و جفا در پیش گرفتند. او در اثنای دعوت از کاهنان و رؤسای یهود بی مهری و شداید فراوان دید و دربارهی مسائل دینی و اصول شریعت حضرت موسی علیه السلام که آنها آن را تحریف کرده بودند با ایشان به جدال شدید پرداخت با فریسیون[30] و کتبه[31] و کهنه[32] به جدال و مناظره پرداخت و با دلایل قوی و حجج دامغه آراء ایشان را باطل کرد. حضرت عیسی آشکارا به دعوت پرداخت و با منحرفین به مجادله برخاست و آنها را به سوی خدا و استقامت در دین فرا میخواند و فساد روش و اعمال ریاکارانهی آنها را برملا و آشکار میکرد، تا کار به جایی رسید که توان تحمل او را نیافتند و خواستند هر طور شده از دست او خلاص شوند. بزرگان و احبار یهود گرد آمدند و در مورد مسیح به مشاوره پرداختنند و گفتند: میترسیم دین ما را به فساد بکشاند و مردم از او تبعیت کنند. رئیس کاهنان گفت: اگر یک نفر کشته شود بهتر است از اینکه ملتی به کلی نابود گردد. لذا بر قتل او به توافق رسیدند. نزد بیلاطس بنطی که از طرف حاکم روم به نام قیصر بر یهودیان حکمرانی میکرد علیه او شکایت کردند و برای تحریک او گفتند: عیسی میخواهد حکومت کنونی را سرنگون کند و خود پادشاه یهود شود. او را تشویق و تحریک نمودند تا راضی شد جهت رهایی از او، او را بوسیلهی صلیب اعدام کند. حضرت عیسی متوجه نقشهی آنان شد در نتیجه خود را مخفی کرد. گفتهاند: سوار بر الاغی راهی اورشلیم گردید. یارانش با نیاتی خالص از او را استقبال کردند. گفت: گروهی از شما که با من میخورند و میآشامند مرا تسلیم خواهند کرد. سپس به توصیه و نصیحت یارانش پرداخت و گفت: «زمان اینکه انسان به سوی پدرش بازگردد فرارسیده من به جایی میروم که شما توان آمدن به آنجا را ندارید وصیت مرا در گوش بدارید و فراموش نکنید بعد از من «فاراقلیط»[33] او بعنوان پیغمبر در میان شما خواهد بود هرگاه «فاراقلیط» با روح حقگویی و راستگویی پیش شما آمد، او بر من گواهی میدهد و بخاطر این مطلب را به شما یادآور میکنم؛ اگر زمان ظهورش فرا رسید او را به یاد بیاورید. من او را برای شما تعریف کردم. من به سوی کسی که مرا فرستاده باز میگردم. هرگاه روح حق به نزد شما آمد شما را به سوی حق هدایت میکند و شما را به امور بسیار خبر میدهد و مرا ستایش مینماید و بدین زودیها من از شما پنهان خواهم شد. سپس مسیح علیه السلام چشمش را به آسمان دوخت و گفت: ساعت موعود فرا رسید، (خدایا!) من در روی زمین تو را تمجید کردم و کاری را که به من سپرده بودی، به اتمام رساندم. حضرت عیسی بعد از این کلمات با شاگردانش به مکانی برگشت که در آنجا اجتماع میکردند. در میان شاگردانش فردی خائن به نام (یهوذا اسخریوطی) وجود داشت. او یکی از حواریون منافق بود که حضرت مسیح در کلام پیشین به او اشاره کرد (بعضی از شما با من روی یک سفره میخورند و میآشامند سپس مرا تسلیم دشمن میکنند) این مرد به مکان اختفای مسیح آشنا بود. چون مأموران را دید که در جستجوی عیسی هستند، تا او را بکشند، در مقابل پولی ناچیز (سی درهم) محل اختفای عیسی و یارانش را به آنها نشان داد. چون به آنجا رسیدند، خداوند آن مرد خائن را به شکل عیسی درآورد او را گرفتند و اعدام کردند و حضرت عیسی به آسمانها رفعت داده شد. { وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَک مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یقِینًا (١٥٧)} [34] (نساء: 157). عمر عیسی به هنگامی که خداوند او را به سوی خود رفعت داد، 33 سال بود در نتیجه زمان دعوت او در میان بنی اسرائیل سه سال بوده است، چون در عمر سی سالگی مبعوث گردید. مسئلهی به صلیب کشیدن مسیح: ما مسلمانان در مورد مصلوب واقع شدن حضرت مسیح عقیده داریم، که آنچه خداوند متعال در قرآن کریم در مورد آن فرموده عین حق و صواب است و هرگز بطلان بدان رو نخواهد کرد، و آن اینکه خداوند متعال حضرت عیسی را از کید یهود نجات داد و او را زنده به سوی خود رفعت بخشید. شکل عیسی را بر صورت و جسم مرد خائن که یهودیان را به محل اختفای او راهنمایی کرده بود انداخت و به جای عیسی او را اعدام کردند و خداوند از باب احترام و تکریم برای عیسی او را از کید و شر یهودیان خلاص کرد. { وَمَکرُوا وَمَکرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ (٥٤)}[35] (آل عمران: 54). عقیده مسلمانان در مورد حضرت عیسی بهتر، پاکتر، گرامیتر و باشرفتر از عقیده نصاری میباشد که میپندارند حضرت عیسی مصلوب واقع شده و یهود او را مورد هر گونه توهین و اهانت قرار دادند سپس دست و پای او را بر تخته میخکوب کردند و از باب کفاره گناهان فرزندان آدم و فدای بشریت او را به قتل رساندند. حواریون نیز همانند یهودیان در مورد حضرت عیسی شک و اختلاف فراوان دارند در اینکه آیا فرد مصلوب عیسی است یا یهوذا؟ زیرا چون آن خائن محل اختفای عیسی را به آنها نشان داد، خود قبل از آنان وارد شد. غیر از عیسی کسی آنجا نبود، خداوند او را به صورت عیسی درآورد و عیسی را به سوی آسمان رفعت بخشید. یهودیان وارد شدند و غیر از یهوذا کسی را نیافتند که به شکل عیسی درآمده بود، گفتند: اگر این عیسی است، پس رفیق ما کجاست؟ و اگر این رفیق ماست پس عیسی کجاست؟ خلاصه او را گرفتند و به دار آویختند در حالی که فریاد برمیآورد من یهوذا هستم، اما آنها میگفتند: دروغ میگویی تو عیسی هستی. بالآخره در حال شک و گمان او را دار زدند. قرآن عقیده یهود و نصاری پیرامون موضوع «صُلب و فدایی عیسی» را مردود دانسته و عقیدهی حقگرای مسلمانان را ذکر کرده که در این زمینه فصلالخطاب است:{ وَبِکفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْیمَ بُهْتَانًا عَظِیمًا (١٥٦)وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَک مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یقِینًا (١٥٧)بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیهِ وَکانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکیمًا (١٥٨)} [36] (نساء: 158- 156). عجبا نصاری با اینکه به الوهیت عیسی یا فرزند خدا بودن او عقیده دارند میگویند: او به صلیب کشیده شد! اگر خدا مصلوب واقع شود پس حال مخلوقات چگونه خواهد بود؟ و چه کسی به ادارهی هستی میپردازد؟ این چه کسانی هستند که او را به دار آویختهاند؟! آیا آنها بدترین مخلوقات خدا (یعنی یهود کثیف) نیستند؟ چگونه خداوند نتوانست خود را از دست آنها رها کند؟ چه شیرین سروده آنکه گوید: أَعباد المسیح لنا سؤال نروم جوابه ممن وعاه إذا صلب الإله بفعل عبد یهودی فما ذا هذا الإله؟[37] به راستی که خداوند از این چرندیات و یاوهگوییهای آن ظالمان بسیار به دور است! موضوع فدای بشریت: میگویند: حضرت مسیح به دار آویخته شد تا بنی آدم از گناه و خطایا پاک شوند. آیا این سخن صحیح است، و با عدالت الهی و منطق سلیم سازگار است؟ مگر گناه عیسی چه بود که فدای گناهان بشریت شود؛ آیا منطق عدل قبول میکند انسان به جرم گناه دیگری مجازات شود؟! اگر برادر تو (مثلاً ) مرتکب قتل یا زنایی شود جرم و تاوان شما چیست که مجازات شوید و به خاطر جرم دیگری مجازات گردید؟ حکم صریح خدا میفرماید: { وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (١٥)}[38] (اسراء: 15)،{ کلُّ نَفْسٍ بِمَا کسَبَتْ رَهِینَةٌ (٣٨)} [39] (مدثر: 38)،{ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیهَا (٤٦)}[40] (فصلت: 46). منطق سالم میگوید، فقط شخص مجرم مستحق عقوبت است. اما تعصب کور و تفکر بیمارگونه، که مردان کلیسا بدان فکر میکنند و اذهان مردم غافل را بدان فریب میدهند، چیزی دیگری میگوید! سید رشید رضا در تفسیر المنار میگوید: نصاری سرانجام حضرت عیسی را بسیار بد و شرمآور تصویر کردهاند و اعتقاد به حصول آن را (طبق تصورات خودشان) اصلی از اصول دین و پایهای از پایههای عقاید خود دانستهاند و مقبولیت ایمان هر کسی در گرو ایمان به آن است، زیرا بدون حصول همچو ایمانی هیچ عمل صالحی سودمند و هیچ عبادت و نیکی بدون اعتقاد به مصلوب واقع شدن حضرت مسیح مقبول واقع نخواهد شد. و برای آن عقیدهی خود اصلی در عهد قدیم جستجو کرده و بر مبنای آن ادعا کردهاند آدم که اولین بشر است، خدا را نافرمانی کرد و از درخت ممنوعه خورد بدین گونه خطا کار شد و تمامی نسلهایش خطاکار و مستحق عقاب و هلاکت ابدی در آخرت واقع شدند. همهی فرزندان آدم خطاکار بوده و مسئولیت گناه خوردن پدر بزرگشان حضرت آدم را تحمل میکنند، و چون از جمله صفات خدا صفات عدل و رحمت است عدل و رحمت او ایجاب میکند هیچ خطایی بیعتاب نماند و گرنه عادل نخواهد بود، این بود که خداوند خواست فرزند خود را که او به ذات خود عین خدا است در رحم یکی از زنان نسل آدم قرار داد و بعنوان جسد در رحم او تجلی کرد و از آن انسانی کامل بدنیا آمد. این انسان از جهتی، انسان و فرزند مریم بود و از جهتی دیگر خدای کاملی بود، چون فرزند خدا بود و از تمامی معاصی معصوم بود و بعد از اینکه همانند سایر انسانها زندگی میکند، میخورد، میآشامد، لذت و الم میبیند دشمنان خدا و شریعت میآیند او را به شکلی فجیع و ناجوانمردانه میکشند به دار میزنند و بعد از تشویه صورت او را در حالت مصلوب به فجیعترین شیوهها میکشند تا فدای بشریت شود[41]. گویم: این سخن باطل است و عدل و رحمت بوسیلهی آن تحقق نمییابد چون از عدالت نیست فرد معصوم و بیگناه را بیاورند و جرم و گناه دیگران را به گردن او اندازند. علاوه بر این با کتاب مقدس خودتان هم در تضاد است؛ چون در سفر تثینه آمده است: فرزندان به خاطر پدر و مادر و پدر و مادر بخاطر گناه فرزندان کشته نمیشوند هر انسانی فقط در مقابل گناه خود کشته میشود. حواریون چه کسانی اند؟ عیسی بن مریم را یاران و شاگردانی بوده که به خاطر صفای قلب و پاکی نیتشان به «حواریون» نامگذاری شدند. اینها، از جمله یاران حضرت مسیح هستند و شبیه صحابهی گرامی (کسانی که رسول خدا صلی الله علیه و سلم را یاری و حمایت نمودند) میباشند. در حقیقت قرآن کریم آن را ذکر نموده، در فرمودهی زیر الهی به تمجید و ستایش از آنها پرداخته است: { فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}[42] و خدای تعالی برای هر پیامبری، حواریون و انصاری قرار داده است، چنانکه پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده: «هر پیامبری که خداوند، قبل از من، او را به سوی امتی مبعوث داشته، قطعاً، از میان امتش، حواریون و یارانی را برای او قرار داده است». حواریون دوازده نفر زیر بودهاند: 1) سمعان موسوم به پطرس 2) اندراوس برادر سمعان 3) یعقوب بن زبدی 4) یوحنا بن زبدی برادر یعقوب 5) برثولماوس 6) فیلپس 7) متی العشار 8) توما 9) یعقوب بن حلفی 10) لپاوس الملّقب به تداوس 11) سمعان القانونی 12) یهوذا الأسخریوطی این اسامی از انجیل متی برگرفته شدهاند علاوه بر اینها برنابا و تداوس نیز از این شاگردان بودهاند که کلیسا نام آنها را از لیست حواریون دوازدهگانه حذف کرد، چون به الوهیت عیسی عقیده نداشتهاند. برنابا انجیلی دارد موسوم به انجیل برنابا که کلیسای امروزی بدان اعتراف نمیکند، چون در آن چیزهای مخالف عقیدهی کلیسا وجود دارد و در آن به اوصاف پیامبر امتی که عیسی بدان مژده داده، اشاره شده است. چنانچه قرآن میفرماید:{ الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الأمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ (١٥٧)} [43] (اعراف: 157). انجیلهای نصاری: انجیل: یکی از کتب آسمانی چهارگانه است که خداوند بر پیغمبران بزرگوار فرو فرستاده و ایمان به همهی آنها واجب است. این چهار کتاب زبور، تورات، انجیل و قرآن نام دارند. زبور بر داود، تورات بر موسی، انجیل بر عیسی و قرآن بر حضرت محمد صلی الله علیه و سلم فرود آمده است. لفظ انجیل عبری بوده و به معنای مژده است. انجیل معروف نصاری چهار عددند: 1- انجیل متی 2- انجیل یوحنا 3- انجیل لوقا 4- انجیل مرقس علاوه بر اینها انجیل دیگری بنام برنابا وجود دارد که کلیسای امروزی بدان اعتراف نمیکند این انجیل از سایر انجیلها به حق و صواب نزدیکتر است. آیا این انجیلها صحیح هستند؟ بطور قطع هیچ یک از انجیلهای کنونی، انجیل خدایی فرود آمده بر عیسی علیه السلام نیستند و همگی دستخوش تحریف و تبدیل گردیدهاند، قرآن کریم به این تحریف تصریح کرده، این انجیلها در میان خود اختلاف فراوان دارند خداوند تنها یک انجیل فرو فرستاده ولی هماکنون چهار انجیل وجود دارد. استاد نجار در قصص الأنبیا گوید: «امروزه، در کجا آن انجیل مسیح که قرآن کریم آن را ذکر نموده، یافت میشود؟ انجیل حقیقی فرود آمده بر عیسی هم اکنون وجود خارجی ندارد. آنچه امروزه به نام انجیل در دسترس است داستانهایی است که شاگردان عیسی و کسان دیگر آنها را تألیف کرده و از مسخ و تحریف، حذف و زیادت مصون نمیباشند! حضرت عیسی تنها یک انجیل آورده ولی انسانها با مرور زمان آن را ترک کرده، از دست دادند در نتیجه به کتابهایی روی آوردند که از سوی بعضی از شاگردان مسیح و شاگردان آنها تألیف و گردآوری شدهاند و این انجیلها آن چنان گسترش و ازدیاد یافتند که از مرز صد انجیل تجاوز کردند اما کلیسا هر انجیلی را که برخلاف میل خود تشخیص داد از صحنه بدر کرد و تنها انجیلهای چهارگانهی معروف امروزی مورد تایید کلیسا واقع شدند که آنها نیز از نظر سند منقطع بوده و مؤلف حقیقی آنها معلوم نیست. بعضی ترجمه شده و از نظر دینی و صداقت مورد اطمینان نیستند و بین آنها اختلاف شدید وجود دارد که نمیتوان بین آنها توفیق ایجاد کرد. لذا در صورت صحت یکی بطلان دیگری قطعی است»[44]. انجیلهای کنونی تألیفات تاریخی تدوین شده پیرامون حضرت مریم و عیسی هستند و وقایع زندگی حضرت را از بدو تولد تا انتهای حیات زمینیاش طبق عقاید خود به تصویر کشیدهاند چنانچه حاوی اخبار و روایاتی پیرامون زندگی حضرت (یوحنا معمدان) یحیی هستند. و هیچ یک از این انجیلها در زمان حیات عیسی تألیف نشدهاند بلکه بعد از رفع او به سوی آسمان تدوین گردیدهاند. 1- انجیل متی: که قدیمیترین انجیل موجود در بین مسیحیان است چهار سال بعد از رفع عیسی به سوی آسمان به زبان عبری تدوین گردیده و ترجمهی آن هم اکنون در دسترس است. اما آیا مترجم آن کیست و آیا اصل آن در دسترس است تا با ترجمه مقایسه شود؟ همهی اینها سؤالهایی بیجواب هستند. بنابراین انجیلی که نه اصلش معروف است و نه ترجمهاش معلوم و هیچ سندی متصل به عیسی و شاگردانش ندارد چگونه میتواند معتبر باشد؟ 2- انجیل مرقس: انجیل مرقس 23 سال بعد از رفعت عیسی به زبان یونانی تدوین گردید. نصاری در تاریخ تألیف آن اختلاف دارند. گروهی گفتهاند: پطرس فرماندهی حواریون آن را تدوین و تألیف کرده است. عدهی دیگری گویند مرقس انجیل خود را بعد از مرگ پطرس و بولس تألیف کرده است. در کتاب مرشد الطالبین آمده: انجیل مرقس به منظور سودرسانی به مسیحیان و به دستور بطرس در سال 60 تدوین گردیده و این انجیل منکر الوهیت حضرت مسیح است. شما میبینید که مؤرخان مسیحی، در تعیین کردن نویسندهی این انجیل، شک دارند و به طور قطعی نمیتوانند آن را معرفی کنند. چنانکه ثابت شده حضرت عیسی آن را ننوشته و بر کسی دیکته نکرده است. لذا نمیتواند مورد اطمینان باشد. 3- انجیل لوقا: به اتفاق تمامی مؤرخین مسیحی این انجیل 20 سال بعد از رفع عیسی تألیف گردیده است و به اتفاق، لوقا از شاگردان عیسی و شاگرد شاگردان او نبوده است، بلکه شاگرد بولس بوده که یک یهودی متعصب بر مسیحیت بود، مسیح را در حیاتش ندیده است و نسبت به نصاری بسیار اسائهی ادب میکرد و چون دید مخالفت او با نصاری سودی در بر ندارد از در حیله وارد شد، به دین مسیح درآمد و اعتقاد به مسیح را اظهار داشت و ادعا کرد در حالت بیهوشی عیسی را لمس کرده و او را بر اسائهی ادب نسبت به یارانش نکوهش کرده و همزمان به او مأموریت تبشیری داده، در مقابل کلیسا از در حیله درآمد اکل میته و شرب خمر را بر آنها حلال کرد، لوقا چیزهای فراوانی بر انجیل متی و مرقس افزوده است که شبه انگیز است[45]. از تحقیق علمی ثابت میشود که انجیل لوقا شبهه دار میباشد و نویسندهاش بولس متهم است که اصول عقاید دین مسیح را دستکاری کرده و ثابت میکند این اثر ربطی از نظر کتابت و املا به حضرت مسیح ندارد. 4- انجیل یوحنا: 32 سال بعد از رفع عیسی نوشته شده، کلیسا عقیده دارد نویسندهی آن یوحنا بن زبدی یکی از شاگردان مسیح بوده است، اما جمهور محققین نصاری انتساب این کتاب به او را نفی میکنند و میگویند: این کتاب اثر یکی از شاگردان مدرسه اسکندریه در قرن دوم میلادی میباشد. دائرة المعارف انگلستان که 500 دانشمند مسیحی در تألیف آن شرکت داشتهاند میگوید: «بدون هیچ شکی انجیل یوحنا کتاب مزوری است که نویسندهی آن به منظور مقابله با دو تن از شاگردان مسیح (متی و یوحنا) آن را به رشته تحریر در آورده و این نویسنده مزور ادعا کرده که جزو حواریون بوده و حضرت مسیح او را دوست داشته است...». در این انجیل فقراتی دال به الوهیت عیسی وجود دارد. تعجب اینجاست که کلیسا امروزی بر معتقدات موجود در این انجیل که با اصول دین عیسی مخالفت صریح دارند. صحه میگذارد، هر چند میداند که، این انجیل به هیچ وجه به یوحنا شاگرد عیسی علیه السلام نسبت داده نمیشود. شیخ نجار در کتاب قصص الأنبیاء صورتهایی از تناقضات و اضطرابات موجود در انجیلهای کنونی را ارائه میدهد که آشکارا عدم وثوق به محتویات آنها را روشن مینماید، در صورت تمایل به آن مراجعه کنید. در خاتمه واضح است که انجیلهای کنونی همگی تحریف شده بوده و قابل اعتماد نیستند و چیزی غیر از انجیل فرود آمده بر عیسی میباشند و با وجود این اضطراب نمیتوان به آن اعتماد داشت. عقیدهی نصاری دربارهی مسیح: در مورد شأن و منزلت هیچ یک از پیغمبران به اندازهی حضرت عیسی اختلاف نشده است. جدل و مباحثهای پیرامون نبوت هیچ یک از پیامبران رخ نداده، آن چنان که پیرامون نوبت عیسی رخ داده است، جای تعجب اینکه اهل کتاب در مورد منزلت حضرت عیسی راه افراط و تفریط در پیش گرفتهاند. یهودیان ادعا کردهاند او حرام زاده است، چون بدون پدر بدنیا آمده... در مقابل مسیحیها ادعا کردهاند که او فرزند خداست، چون از روح او آفریده شده و جزئی از اوست. این دو گروه هر دو در شأن او راه غلو در پیش گرفتهاند و به گمراهی درافتادهاند، زیرا حقیقت را قرآن کریم بیان داشته که میفرماید: او یکی از پیغمبران خداست و بر بنی اسرائیل مبعوث گردیده مادرش صدیق و عفیفه بوده و عورت خود را حفظ کرده از قانتین بوده است. { مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانَا یأْکلانِ الطَّعَامَ انْظُرْ کیفَ نُبَینُ لَهُمُ الآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یؤْفَکونَ (٧٥)}[46] (مائده: 75). محتویات این آیه رد بر هر دو گروه (یهود و نصاری) است که اولی او را حرامزاده و دومی فرزند خدا میداند به این ادبیات رفیع بنگر که در غایت ابداع اشاره به خوردن آشامیدن عیسی و مادرش مینماید که بر انسان بودن آنها دلالت میورزد، چون خداوند نیاز به خوردن و آشامیدن ندارد. هر کسی اهل خوردن و آشامیدن باشد ناگزیر باید به دستشویی برود و این حالت شایستهی خدا یا فرزند خدا نیست. قرآن کریم به تفصیل از عقاید نصاری پرده برداشته و بیان کرده که آنها سه گروه هستند. 1- گروهی معتقد است که عیسی خداست چون از روح او آفریده شده است. 2- گروهی عقیده دارد که عیسی خداست چون خداوند در او تجسم پیدا کرده و به زمین فرود آمده تا مردم را از گناهاشان نجات دهد. 3- گروهی به تثلیث عقیده دارند و میگویند: خداوند در سه چهره اب، ابن و روح القدس جلوه میکند و همه با هم خدا را تشکیل میدهند. یک در عینی یک بودن سه و سه در عین سه بودن یک است. در کتاب قصص الأنبیاء عبارت زیر آمده است: «نصاری برای خود عقیدهای تراشیدهاند مبنی بر اینکه خداوند از سه چهره مرکب است و هر سه یکی هستند. خداوند پایین آمده و در مریم حلول کرده و بصورت انسان درآمده و از او یسوع بدنیا آمده تا آخر مزخرفات. حضرت مسیح این سخن را بر زبان نرانده و از آن خبر ندارد. اما چون مسیحیها مسیحیت را بین بتپرستان معتقد به اقانیم و تجسم خدا در سه چهره نشر دادند، این عقیده به میان مسیحیان راه پیدا کرد و خواستند بین توحید مسیحیت راستین و بتپرستی آنها توافق بوجود آورند و حضرت عیسی را خدا پنداشتند بدین معنی که خدا در مریم حلول کرد و در صورت انسان تجسم پیدا نمود»[47]. جای سؤال است چگونه امکان دارد حضرت عیسی خدا باشد و حال اینکه همانند سایر انسانها از دامن زنان خارج شده و تولد یافته است؟ و همانند آنها میخورد و میآشامد، میخوابد و بیدار میشود. به درد و رنج و تعب میافتد به حمام و نظافت احتیاج دارد.{ وَتَعَالَى عَمَّا یقُولُونَ عُلُوًّا کبِیرًا (٤٣)}[48] (اسراء: 43). قرآن کریم مزاعمه و اباطیل نصاری را پاسخ داده و گمراهی و کفر و بهتان آنها را در شأن حضرت مسیح گوشزد کرده میگوید: { یا أَهْلَ الْکتَابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللَّهِ وَکلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیرًا لَکمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ یکونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَکفَى بِاللَّهِ وَکیلا (١٧١)} [49] (نساء: 171). و{ لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکمْ إِنَّهُ مَنْ یشْرِک بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ (٧٢)لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ ینْتَهُوا عَمَّا یقُولُونَ لَیمَسَّنَّ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (٧٣)أَفَلا یتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَیسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (٧٤)مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانَا یأْکلانِ الطَّعَامَ انْظُرْ کیفَ نُبَینُ لَهُمُ الآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یؤْفَکونَ (٧٥)} [50] (مائده: 72-75). اگر یهود و نصاری مسئله عیسی را عجب بپندارند بدین خاطر که بدون پدر آفریده شده است، پس مسئله آدم عجیبتر است. زیرا او بدون پدر و مادر بدنیا آمده است. آنکه توانسته آدم را بدون پدر و مادر از گِل بیافریند قطعاً در توان دارد عیسی را بدون پدر بیافریند و هیچ چیز در آسمان و زمین او را عاجز و ناتوان نمیکند. به همین خاطر، قرآن کریم، آدم را به عنوان مثال آورده، میگوید: { إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَیکونُ (٥٩)الْحَقُّ مِنْ رَبِّک فَلا تَکنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (٦٠)} [51] (آل عمران: 60-59). معجزات عیسی: معجزات عیسی بسیارند که قرآن بعضی از آنها را ذکر نموده است. همانند معجزات سایر پیغمبران بر الوهیت او دلالت ندارند بلکه نشانهی صدق نبوت او میباشند. از جمله: شفای امراض صعب العلاج، خوب کردن شخص کور، زنده کردن مردگان، خبردادن دربارهی بعضی از امور غیبی و سخن گفتن در گهواره و... خداوند فرماید: { إِذْ قَالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ اذْکرْ نِعْمَتِی عَلَیک وَعَلى وَالِدَتِک إِذْ أَیدْتُک بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکهْلا وَإِذْ عَلَّمْتُک الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکونُ طَیرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأکمَهَ وَالأبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْک إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَینَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ (١١٠)}[52] (مائده: 110). خاتمه آیا حضرت عیسی به روی زمین باز میگردد؟ وظیفهی محولهی حضرت عیسی به انتهاء نرسیده و به روی زمین باز خواهد گشت تا رسالت خود را به اتمام رساند و دعوت خود را ابلاغ کند. او هم اکنون زنده در آسمان است، خداوند او را با روح و جسد به آسمان رفعت بخشیده و هم اکنون زنده است و در آنجا به سر میبرد. درحقیقت صادق مصدوق از آن خبر داده و ما به آنچه که قرآن و حدیث پیامبر معصوم صلی الله علیه و سلم دربارهی او گفتهاند، باور داریم. در حدیث شریف آمده: «چیزی نمانده که عیسی بن مریم به عنوان حَکمی دادگر، به میان شما فرود آید، آنگاه صلیب را میشکند و خوک را میکشد و جزیه را برمیدارد». باری، او با شریعت قرآن حکومت خواهد کرد، جز اسلام، آیینی را از هیچ کسی نمیپذیرد. او بعد از فرود به شریعت اسلام عمل میکند و جز اسلامی هیچ دینی از کسی نمیپذیرد. فصلوات ربی وسلامه علیه وعلى نبینا وعلى سائر الأنبیاء والمرسلین. [1]) مسيح پسر مريم جز پيغمبري نبود پيش از او نيز پيغمبراني رفتهاند و مادرش نيز زن بسيار راست كردار و راستگويي بود هم عيسي و هم مادرش غذا ميخوردند بنگر كه چگونه آيات را براي آنان توضيح و تبيين ميكنيم دوباره بنگر كه چگونه ايشان باز داشته ميشوند. [2]) و او سخنان پروردگارش و كتابهايش را تصديق كرد و از زمرهي مطيعان و فرمانبرداران خدا بود. [3]) انجيل متي ص 1-20 [4]) همچنين خداوند مريم دختر عمران را مثل زن است كه دامن به گناه نيالوده و خود را پاك نگاه داشت و ما از روح متعلق به خود در آن دميديم و او سخنان پروردگارش و كتابهايش را تصديق كرد و از زمرهي مطيعان و فرمانبرداران بود. [5]) گفت: خداوندا من او را دختر زائيدم ولي خدا بدانچه او بدنيا آورده آگاهتر است (خدا بهتر ميدانست كه) پسر مانند دختر نيست (و گفت): من او را مريم نام گذارده و او و فرزندانش را از اهريمن مطرود در پناه تو مي دارم. [6]) زكريا او را سرپرست كرد هر گاه زكريا وارد عبادتگاه او مي شد غذايي را در پيش او مييافت به مريم گفت: اين از كجا براي تو ميآيد؟ گفت: اين از سوي خدايست خداوند به هر كس كه بخواهد بيحساب و بيشمار روزي ميرساند. [7]) هنگامي كه فرشتگان گفتند: اي مريم خدا تو را برگزيده و پاكيزهات داشته است و تو را بر همهي زنان جهان برتري داده است* اي مريم هميشه خاشعانه به اطاعت و عبادت پروردگارت مشغول شو و با نمازگزاران به سجده و ركوع بپرداز. [8]) گفت: من از تو به خداي مهربان پناه ميبرم اگر پرهيزگار هستي. [9]) در كتاب از مريم سخن بگو آن هنگام كه در ناحيه شرقي از خانوادهاش كنار گرفت* و پردهاي ميان خود و ايشان افكند ما جبرئيل خويش را به سوي او فرستاديم و جبرئيل در شكل انسان خوش قيافهاي بر مريم ظاهر شد* (مريم لرزان) گفت: من از تو به خداي مهربان پناه ميبرم اگر پرهيزگاري، (جبرئيل) گفت: پروردگارت من را به سوي تو فرستاده است تا به تو پسر پاكيزهاي ببخشم. [10]) جبرئيل آن را فرو آورده است* بر قلب تو تا از زمرهي بيمدهندگان باشي. [11]) بحر المحيط جلد 6 ص 180. [12]) گفت: چگونه پسري خواهم داشت در حالي كه انساني با من نزديكي نكرده است و زناكار هم نبودهام. [13]) (جبرئيل) گفت: همانگونه است پروردگار تو گفته است اين كار براي من آسان است بخاطر آن است كه (ميخواهم) او را معجزهاي براي مردمان كنيم و رحمتي از سوي خود سازيم ديگر كار انجام يافته است. [14]) (مشيت خدا تحقق يافت و مريم) بدو باردار شد و با جنين در مكان دوردستي گوشه گرفت* درد زايمان او را به كنار تنهي خرمايي كشاند گفت: كاش پيش از اين مرده بودم و چيز ناقابل فراموش شدهاي بودم. [15]) سپس نطفه را بصورت لخته خوني و اين لخته خون را به شكل قطعه گوشت جويده و اين تكه گوشت جويده را بسان استخوان ضعيفي در ميآوريم و بعد بر استخوان گوشت ميپوشانيم و از آن پس او را آفرينش تازه اي بخشيده و پديدهي ديگري خواهيم كرد والامقام و مبارك يزدان است كه بهترين اندازه گيرندگان و سازندگان است. [16]) البداية والنهاية ج2. ص64. [17]) ما از روح متصل به خود در آن دميديم و او سخنان پروردگارش و كتابهايش را تصديق كرد و از زمرهي مطيعان و فرمانبرداران بود. [18]) به كلمه خود كه نامش مسح عيسي پسر مريم است (مژده دهيد). [19]) البداية والنهاية جلد 2 ص 65. [20]) البداية والنهاية جلد 2 ص 65. [21]) انجيل برنا با فصل دوم به نقل از كتاب «العقيدة الإسلامية» استاد حينكه ميداني [22]) (مريم) گفت: كاش پيش از اين مرده بودم و چيز ناقابل فراموش شده بودم. [23]) بدو باردار شد و با جنين در مكان دوردستي گوشه گرفت درد زايمان او را به كنار تنه خرمايي كشاند گفت: كاش پيش از اين مرده بودم و چيزي ناقابل و فراموش شدهاي بودم* (جبرئيل) از پايين او وي را صدا زد* غمگين مباش پروردگارت پايين تو چشمهاي پديد آورده است* تنه خرما را بجنبان و بتكان تا خرمايي نورسيده دست چيني بر تو فرو بارد* پس بخور و بياشام و چشم را روشن دار و هرگاه كسي را ديدي بگو كه: من براي خداي مهربان روزه نذر كردهام و به همين دليل امروز با انساني سخن نميگويم. مريم او را در آغوش گرفت و پيش اقوام و خويشان خود برد آنان گفتند: اي مريم عجب كار زشتي كردهاي* اي خواهر هارون نه پدر تو مرد بدي بود و نه مادرت زني بدكاري* مريم اشاره بدو كرد، گفتند: ما چگونه با كودكي كه در گهواره است سخن بگوييم؟ گفت: من بندهي خدايم بر من كتاب را خواهد فرستاد و مرا پيغمبر خواهد كرد* و مرا در هر كجا كه باشم شخص پربركت و سودمندي مينمايد و مرا به نماز خواندن و زكات دادن تا وقتي كه زنده باشم سفارش ميفرمايد* و (مرا) به نيكي و نيك رفتاري در حق مادرم و مرا زورگو و بدكار نميسازد* و سلام (خدا) بر من است آن روز كه متولد شدهام و آن روز كه ميميرم و آن روز كه زنده و برانگيخته ميشوم. [24]) ما پسر مريم و مادرش را نشانهاي (بر قدرت خود) كرديم و آن دو را به تپهاي پناهنده كرديم كه آرامش و امنيت و آب جاري داشت. [25]) به قصص الأنبياء مراجعه شود. [26]) به نقل از انجيل متي و برنابا. [27]) غسل تعميد در ميان مسيحيان غسلي است به منظور توبه از گناه انجام ميگيرد. [28]) و خاطر نشان ساز زماني را كه عيسي پسر مريم گفت: اي بني اسرائيل من فرستادهي خدا به سوي شما بوده و توراتي را كه پيش از من آمده است تصديق ميكنم و به پيغمبري كه بعد از من ميآيد و نام او احمد است مژده ميدهم اما هنگامي كه آن حضرت همراه با معجزات روشن (و دلايل مقنن) به پيش ايشان آمد گفتند: اين جادوي آشكاري است. [29]) و (من پيغمبرم كه) تصديق كننده آن چيزي هستم كه پيش از من از تورات بوده است و (آمدهام) تا پارهاي از چيزهايي را كه بر شما حرام شده است برايتان حلال كنم و نشانهاي را برايتان آوردهام بنابراين از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد. [30]) فريسيون: زاهدان بودند كه خود را براي عبادت اختصاص داده بودند. [31]) كتبه: نويسندگان شريعت و تورات بودند. [32]) كهنه: خادمان هيكل و معبد بودند. [33] ) فاراقليط: همان پيغمبري است كه مسيح به آن بشارت داده است: {و مبشّراً برسولٍ یأتى من بعدى اسْمُهُ أحمد}. [34]) نه او را كشتند نه بدار آويختند و ليكن بر آنان مشتبه شد و كساني كه درباره او اختلاف پيدا كردند راجع بدو در شك و گمانند و آگاهي بدان ندارند و آنها به گمان سخن ميگويند و يقيناً او را نشكتهاند. [35]) نقشه كشيدند و خداوند چارهجويي كرد و خداوند بهترين چارهجويان است. [36]) و (خداوند بر آنان خشم گرفت) به سبب كفر ورزيدنشان و افتراي بزرگي كه بر مريم بستند و ميگفتند كه: ما عيسي پسر مريم پيغمبر خدا را كشتيم در حالي كه نه او را كشتند و نه به دار آويختند و ليكن بر آنان مشتبه شد و كساني كه دربارهي او اختلاف پيدا كردند راجع بدو در شك و گمانند و آگاهي بدان ندارند و تنها به گمان سخن ميگويند و يقيناً او را نكشتهاند* بلكه خداوند او را در پيش خود به مرتبهي والايي رساند و خداوند چيره و حكيم است. [37]) اي بندگان مسيح ما سؤالي داريم كه جواب آن را از كسي ميخواهيم كه آن را بداند. (بگوييد ببينيم) اگر خدا بوسيلهي كار يك عبد يهودي به دار آويخته شود، پس اين چه خدايي است؟!! [38]) هيچ كسي گناه ديگري را بر دوش نميكشد. [39]) هر كس دربارهي كارهايي كه كرده است گروگان ميشود. [40]) هر كسي كه كار شايستهاي بكند به نفع خود ميكند و هر كس كه كار بد بكند به زيان خود ميكند. [41]) تفسير منار جلد 6 ص 20. [42]) آن گاه كه عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: ياران من [در راه دعوت] به سوى خدا چه كسانى هستند؟ حواريان گفتند: ما ياوران [دين] خدا هستيم. به خدا ايمان آوردهايم و گواه باش به آنكه ما فرمانبرداريم. [43]) (به ويژه رحمت خود را اختصاص ميدهيم به) كساني كه پيروي ميكنند از فرستادهي (خدا محمد مصطفي) پيغمبر امتي كه در تورات و انجيل نگاشته مييابند او آنان را به كار نيك دستور ميدهد و از كار زشت باز ميدارد و پاكيزهها را برايشان حلال مينمايد و ناپاكي را بر آنان حرام ميسازد و فرو مياندازد و بند و زنجير را از ايشان بدر ميآورد پس كساني كه به او ايمان آورند. از او حمايت كنند و وي را ياري دهند و از نوري پيروي كنند كه (قرآن نام است و همسان نور مايهي هدايت مردمان است و) به همراه او نازل شده است بيگمان آنان رستگارند. [44]) القصص الأنبياء ص 391. [45]) قصص الأنبياء – ص400. [46]) مسيح پسر مريم جز پيغمبري نبود پيش از او نيز پيغمبراني رفتهاند و مادرش نيز زن بسيار راستكار و راستگويي بود هم عيسي و هم مادرش غذا ميخوردند، بنگر كه چگونه آيات را براي آنان توضيح و تبيين ميكنيم دوباره بنگر كه چگونه ايشان (از حق با وجود اين همه دشمني) بازداشته ميشوند. [47]) قصص ص 454. [48]) (خداوند) خيلي والاتر و بالاتر از آنچه آنان ميگويند، ميباشد. [49]) اي اهل كتاب در دين خود غلو مكنيد و دربارهي خدا جز حق مگوييد بيگمان عيسي مسيح پسر مريم فرستاده خدا است و او واژه (معني پديده فرمان بكن) است كه خدا آن را به مريم رساند و او داراي روحي است از سوي خدا، پس به خدا و پيغمبرانش ايمان بياوريد و مگوييد كه (خدا) سه تا است، دست برداريد كه به سود شما است خدا يكي بيش نيست كه الله است و حاشا كه فرزندي داشته باشد و حال آنكه از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و كافي است خدا مدبر باشد. [50]) بيگمان كساني كافرند كه ميگويند: خدا همان مسيح پسر مريم است (در صورتي كه) عيسي گفته است: اي بني اسرائيل خداي يگانه را بپرستيد كه پروردگار من و شما است بيگمان هر كس انبازي براي خدا قرار دهد خدا بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاهش آتش است و ستمكاران يار و ياوري ندارند. بيگمان كساني كافرند كه ميگويند: خداوند يكي از سه خدا است (در صورتي كه) معبودي جز معبود يگانه وجود ندارد و اگر از آنچه ميگويند دست نكشند به كافران آنان عذاب دردناكي خواهد رسيد. آيا به سوي خدا برنميگردند و از او آمرزش نميخواهند خداوند داراي عفو و رحمت فراوان است. مسيح پسر مريم جز پيغمبري نبود پيش از او نيز پيغمبراني رفتهاند و مادرش نيز زن راستكار و راستگويي بود هم عيسي و هم مادرش غذا ميخورند، بنگر كه چگونه آيات را براي آنان توضيح و تبيين ميكنيم دوباره بنگر كه چگونه ايشان باز داشته ميشوند. [51]) مسئلهي عيسي براي خدا همچون مسئلهي آدم است كه او را از خاك بيافريد سپس بدو گفت: پديد آي و پديد آمد* (اين بيان دربارهي آفرينش عيسي) حقيقتي است از جانب پروردگارت پس از ترديدكنندگان مباش. [52]) در آن هنگام خداوند گفت: اي عيسي پسر مريم بياد آور نعمت مرا كه بر تو و مادرت ارزاني داشتم بدان گاه كه توسط جبرئيل تو را نيرو بخشيدم و ياري دادم، ميان گهواره با مردم سخن ميگفتي و در (سن پختگي) و ميانه سالي (بعنوان پيغمبر با ايشان صحبت مينمودي، و به ياد آور) آنگاه را كه نوشتن و دانش سودمند و تورات و انجيل را به تو آموختم و (بياد آور) آنگاه را كه به دستور من چيزي از گل به شكل پرنده ميساختي و بدان ميدميدي و به فرمان من پرنده (زنده) ميشد و كور مادرزاد و مبتلاي به بيماري پيسي را به فرمان من بيرون ميآوردي، و (بيادآور) آنگاه را كه شر بني اسرائيل را از سر تو كوتاه كرديم در آن موقع كه دلايل و معجزات بدان مينمودي و كافران ايشان ميگفتند: اينها جز جادوي آشكار چيز ديگري نمي تواند باشد. از کتاب: پیغمبری و پیغامبران در قرآن، مؤلف : شیخ علی صابونی، مترجم : محمد ملازاده
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|