|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>وحشی بن حرب
شماره مقاله : 3070 تعداد مشاهده : 819 تاریخ افزودن مقاله : 6/6/1389
|
وحشی بن حرب شیرخدا، حمزه، شجاعانه و با شدت جنگید. بسیاری از پرچمداران مشركان را كه از بنیعبدالدار بودند، به قتل رساند. او در حالی كه در قلب سپاه دشمن مشغول كارزار بود، توسط پرتاب سرنیزه فردی به نام وحشی، به شهادت رسید. وحشی میگوید: حمزه در جنگ بدر، طعیمه بن عدی بن خیار را كشته بود. مولایم، جبیر بن مطعم، به من گفت: اگر حمزه را در انتقام عمویم به قتل برسانی، آزاد هستی. بنابراین زمانی كه مردم برای جنگ از مكه خارج شدند، من هم با آنها حركت كردم. در سپاه در برابر یكدیگر قرار گرفت. سباع، از سپاه مشركان به میدان آمد و مبارز طلبید. حمزه بن عبدالمطلب در مقابلش از صف مسلمانان بیرون آمد و چنین گفت: ای سباع! ای فرزند ام انمار، كه شغلش ختنهكردن زنان بوده است، آیا با خدا و رسول او سرجنگ داری؟ آن گاه بر او حمله كرد و او را چنان از پای درآورد كه گویی سباع در میدان وجود نداشته است. من پشت تخته سنگی برای حمزه كمین نمودم. وقتی كه به من نزدیك شد، نیزهام را به طرف او پرتاب كردم به گردنش فرو رفت و به شهادت رسید. بعد از جنگ به اتفاق مردم به مكه برگشتم، تا اینكه اسلام در مكه انتشار یافت. از آنجا به طائف گریختم؛ سپس با تعدادی از مردم طائف به سوی مدینه حركت كردم؛ البته به من گفته بودند كه آن حضرت با فرستادگان قومی به خشونت رفتار نمیكند. بعد از اینکه به مدینه رسیدم و با پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم روبرو گردیدم، گفت: تو وحشی هستی؟ گفتم: آری. فرمود: «حمزه را تو كشتی؟» گفتم: بلی. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «آیا میتوانی چهرهات را از من پنهان كنی.» وحشی میگوید: به خاطر اینكه رسول خدا صلی الله علیه و سلم مرا نبیند، از آنجا رفتم و بعد از وفات آن حضرت، هنگامی كه مسیلمه كذاب، ادعای پیامبری كرده بود، تصمیم گرفتم كه در جنگ با مسیلمه شركت كنم، شاید بتوانم قتل حمزه را جبران بكنم. من در ركاب سایر مجاهدین در این جنگ شركت كردم. مردی را دیدم مانند شتری خاكستری با موهای به همریخته كنار دیواری ایستاده بود، با سرنیزهام چنان به سینهاش زدم كه از میان شانههایش درآمد. سپس مردی از انصار پرید و با شمشیر برسرش كوبید. عبدالله بن فضل میگوید: سلیمان بن یسار از عبدالله بن عمر رضی الله عنه چنین روایت میکند: آن روز كنیزكی بر روی بام خانهای فریاد كشید: امیرالمؤمنین، مسیلمه، توسط غلامی سیاه رنگ كشته شد.[1] اگر میتوانی كاری كن كه من چهرهات را نبینم[2] در این سفارش كریمانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم هیچ اشارهای به مؤاخذه و سرزنش نسبت به وحشی نیست؛ بلکه تنها به وی خاطرنشان مینماید كه دیدنش سبب رنجش روحی آن حضرت میگردد و خاطرة حادثه عمویش، حمزه رضی الله عنه و مثلهكردن وی را باری دیگر در ذهنش مجسم مینماید و احساسات درونی بشری را برمیانگیزد. به همین جهت خطاب به وحشی گفت: چهرهات را از من پنهان كن تا این خاطره تلخ تكرار نشود[3]. در روایت صحیحی است كه وحشی می گوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمدم، به من گفت: وحشی هستی؟ گفتم:آری. گفت: حمزه را تو به قتل رساندی؟ گفتم: بلی و خدا را سپاس میگویم كه او را به دست من گرامی داشت و مرا به دست او به كام مرگ ذلت بار نفرستاد. قریش به رسول خدا صلی الله علیه و سلم میگفتند: آیا او را دوست داری، در حالی كه قاتل حمزه است؟ وحشی میگوید: من از رسول خدا، درخواست استغفار نمودم. آن حضرت سه مرتبه آب دهانش را به زمین انداخت و به سینهام زد و فرمود: «ای وحشی، از اینجا برو و همانطور كه قبلاً برضد دین خدا جنگیدهای، در راه خدا به جنگ بپرداز.»[4] این عملکرد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بیانگر این موضوع است که خدمت به اسلام میتواند سوابق كفرآمیز او را جبران نماید؛ پس رسول خدا صلی الله علیه و سلم بهترین عمل را برای این منظور، جهاد در راه خدا معرفی كردند؛ چنانكه بر اثر آن، وحشی به لشكر اسلام پیوست و راه یمامه را در پیش گرفت و سركردة كفر، مسیلمه، را به هلاكت رسانید و بعد از قتل او میگفت: من بهترین بنده خدا، سردار شهیدان، حمزه، و بدترین انسان روی زمین، مسیلمه كذاب، را كشتهام.[5] زیرنویس: [1]- بخاری، مغازی، شماره 4072. [2] همان. [3]- التاریخ الإسلامی، حمیدی، ج 5، ص 141. [4]- الطبرانی، با سند حسن، ج 22، ص 139، شماره 370 به نقل از صحیح السیره النبویه، ص 286. [5]- محمد رسول الله، ج 3، ص 602. برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|