|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>خلافتها و حكومتهاي اسلامي>بنی امیه، تاریخ تحلیلی
شماره مقاله : 31 تعداد مشاهده : 671 تاریخ افزودن مقاله : 3/5/1388
|
نگارنده : ياسين احمدي
تاريخ تحليلي بني اميه
پیش گفتار تاریخ وگذشته ی هرملت بیانگر فعالیت ، زندگی وتکاپوی آنها است. با بررسی احوال گذشتگان می توان به آینده ی آن ملت امیدوار شد. سیر وحرکت بشر بسوی ارتقا و پیشرفت بمثابه ی ساختمان در دست احداث است كه گروهی پس از گروه دیگر ، عملیات ساخت وساز را ادامه می دهند ، ازاینرو انسان بی تاریخ انسانی بی نام ونشان ، وفاقد هر گونه هویت وشناسنامه است. پس اگر قوم يا ملتی بخواهد به حیات وبقای خود ادامه دهد راهی جز شناخت وآگاهی نسبت به دو زمان گذشته و حال ندارد، بنابراين لازم است گذشته را بخوبی بشناسد از امروز آگاهی کامل داشته باشد تا در نتیجه به فردای آباد وپربار برسد. نگاه ما به تاریخ نگاهی عبرت انگیزاست وهیچگاه نگاه ما به تاریخ نگاه همراه با حسرت وندامت نیست ؛ زیرا لاجرم پرونده های گذشتگان بسته شده و راهی برای حذف یا ایجاد تغییر در آن یافته نمی شود ، آنچه مهم است ، اين است كه از اشتباهات وخطاها به دور باشیم وتجربه های بخطا رفته را تکرار نکنیم . شناخت تاریخ اسلام برای تک تک ما مهم است زیرا تاریخ اسلام نقطه ی عطف وتحول در زندگی بشریت است وبی شک قسمت اعظم صفحات تاریخ بشریت را اشغال نموده است. ازمهمترین عوامل معرفی تاریخ اسلام بعنوان تاریخ ناکارآمد وبی تاثیر ، كه سبب به وجود آمدن ذهنيت منفي براي خوانندگان مي شود. صورت وتصویر تاریخ اسلام از مراجع غربی مستشرقین با زاویه های بسیار متفاوت فکری ،فرهنگی ویا از تاریخ تدوین شده ی عربی شامل حکایتها وافسانه هاي غير معتبر است،گرفته شده است. آنچه که درنظر دارم و در پیش روي داريد تاریخ تحلیلی بنی امیه است، تاریخی که پایه واساس تمدن اسلامی برآن کوبیده شده است، تاریخی با فراز ونشیب بسیار زیاد، كه هرگز نمی توان آنرا از تاریخ تمدن اسلامی جدا کرد. با شناخت کامل وهمه جانبه ی تاریخ بنی امیه واسبا ب قدرت وتوانمندیها وعوامل ضعف وانحطاط ، به همراه در نظر گرفتن زمان و مکان و احوال فکری و روحی اسلامی می توان به درس های تحلیلی عبرت انگیز ومناسب و واقع گرانه رسید. وانشاء الله وباتوفیق خدواوند عزوجل تاریخ تحلیلی بنی امیه بر این سایت براي استفاده خوانندگان عزیز قرار خواهد گرفت و اميد است كه صاحبنظران ما را از نکته نظرات خود محروم نکنند.
Yasin_ebrahim2001@yahoo.com
نظام حکومتی در خلافت اسلامی نظام حکومت وادره ی دولت اسلام ، نظام خلافتی است.خلیفه به صورت شورایی انتخاب می شود ،وظایف ومسولیت خليفه به صورت مجمل از این قرار است : اداره ی امور دینی ومملکتی یا به تعبیر دیگر سیاست و اداره ی امور دین و دنیا از طرف مردم به او واگذار شده وقدرتش را از مردم می گیرد ، زیرا از طرف مردم جهت اداره ی امور آنها انتخاب شده و در برابر جامعه و مملکت اسلامی کاملا مسئول است ؛ پس هرگاه مردم بر خلافت او توافق کنند وقدرت را به وي وگذار نمودند ، این حق را پيدا مي كنند كه در برابر اشتباهات و لغزشها ، او را استيضاح کنند و در سلطه ی او مشارکت داشته باشند و مشارکت آنها در حدود ترسیم شده از طرف خلیفه قابل اجرا است . شخص خلیفه با آن درایت لازمی که داراست افراد شایسته را اختیار کرده ومجلس شورايی را تشکیل می دهد و هرگاه مشكل و يا مسئله اي مطرح مي شود خليفه بعد از تبادل نظر وذکر ادله ی کافی موضوع را حل و فصل می کرد وراي نهايي را بیان می كرد سپس بعد از آن با اقتدار لازم امر تصویب شده را اجرا می کرد. اعلان مصوبه ها از طريق منابر صورت می گرفت ، منبر در آن زمان بمثابه ی مجله وروزنامه رسمی کشور عمل می کرد، وبعد از اعلام مصوبه مردم حق نظر خویش را مطرح كنند ، از این حهت اینگونه نظام رنگ ولباس دمکراسی را به خود می گیرد. سلطه های موجود در عصر خلفای راشدین از تنوع امروزي برخوردار نبود ، امروزه ما باسه قوه ی ؛مقننه ،مجریه ، وقضائیه سروکار داریم ،که در آن زمان جز قوه قانونگذاری دیگر قوه ها در دست خود خلیفه بود و بعد از تصویب قانون در اجرا دست خليفه کاملا باز بود، مادامی که از محدوده شرع تخطی وتجاوز نكند ، همچنین در امر قضایی انتخاب وعزل قضاة بدست خلیفه است (1) از این جهت که خلافت اسلامی خاص یک خاندان ویا افراد خاصی نیست وانتخاب بواسطه ی شورای حل عقد (نخبگان) صورت می گیرد ، می توان آن را به حکومت جمهوری تشبیه کرد ، واز جهتی که انتخاب او بطور دائمی است و مدت زمان خلافت تعیین نمی شد با حکومت پادشاهی شبا هت دارد؛ واز طرفی دیگر چون خلیفه مقید وملزم به پیروی از کتاب وسنت وآنچه که شورای حل عقد تصویب نمایند،می باشد و در هیچ صورت حق وضع قوانين را از طرف خویش ندارد ؛ می توان خلافت اسلامی را با حکومت دمکراتیک شبا هت داد (پس با مقداری تساهل وسهل انگاری می توان خلافت اسلامی را اینگونه تعبیر نمود كه : حکومت پادشاهی با نظام یک پارچه خاص به خود وشبیه نظام جمهوری است )(2) 1) الدولة الامویة الدکتور یوسف العش ص:16 2)خلفاء الراشدون عبدالوهاب النجار ص:24
کیفیت انتخاب خلیفة با برسي وتحقيق ، بصورت مجمل می توان گفت: صورت انتخاب خلیفة در قرآن صراحتاَ نیامده تا مسلمانان در شيوه انتخاب خلیفه ملزم به آن باشند وحتی نظام خاصی از رسول الله صلی الله علیه وسلم صادر نشده تا بدان صورت فرمانروایان انتخاب گردند وآنچه که نظر محققان وپژوهشگران را به خود جلب می کند این است که رسول خدا نخواستند صورت خاصی رابه امت خویش تحمیل نمایند که باتغییر زمان ومکان دچار تغییر وتزلزل گردد و امت در تنگنا قرار گیرد بنابر این می توان ادعا کرد که مبنای شورایی عمل کردن پایه واساس است و امت در انتخاب خلیفه این آیه را مد نظر خویش قرار دهند( وامرهم شورا بینهم)[ الشوری :38] وبا عقل ودرایت شیوه ی مناسب آن عصر که مضمون این آیه را اجرا نماید انتخاب کرده وخلیفه خویش را اختیار کنند. خوب است با را ه و روش هایی که در عصر خلا فت راشدین در انتخاب خلیفه اتخاذ شده آشنا شویم : روش اول : انتخاب حضرت ابو بکر بطور خلاصه داستان از این قرار است انصار در سقیفة بنی ساعدة در روز دوم وفات پیامبر جهت انتخاب خلیفه بعد از رسول الله گرده هم آمدند حضرت ابوبکر وعمر و ابو عبیدة از این تجمع آگاه شدند با قبل از اینکه انصار امری را که اسباب تفرقه واختلاف باشد تصویب نمایند خویش را به آنجا رساندند. بعد از گفتگو وتبادل نظر حاضرین با حضرت ابوبکر رضی الله عنه بیعت کردند.زیرا مناسبتر وشایسته تر از ابو بکر برای تصدی این منصب را نیافتند. روش دوم: انتخاب خليفه بعد به پیشنهاد خليفه قبل و سپس عموم مردم با او بيعت كردند. ابوبكر صديق قبل از وفات عمر بن خطاب را از منبر مدینه برای تصدی این منصب به اصحاب پیشنهاد دادند ،بدین روش حضرت عمر بعد از ابوبکر زمام خلافت را بعد از ابوبکر به دست گرفتند . اگرچه حضرت ابوبکر در پیشنهاد دادن حضرت عمر به سبب امانت وعدالتی که در وی می دیدند بخطا نرفتند اما این روش ،روش آنچنان مناسبی نمی تواند باشد،زیرا نکند زمامداران امور از اینگونه شیوه سوء استفاده کنند وبه زور وبا سلب نمودن حق رای از مردم هرکسی که بخواهند انتخاب کنند، روش سوم :انتخاب خلیفة بعهده ی شوری . افرادی سرشناس ومطاع بین مردم که دارای اعتبار خاصی می باشند که می توان آنها را خبرگان نام برد امر انتخاب خلیفه وتعیین رهبر به آنها واگذار می شود وسپس بنابر توافق جمع ، خلیفه پيشنهاد می گردد .و سپس اين مردم هستند كه راي نهايي را صادر مي كنند. حضرت عمر رضی الله عنه این روش را جهت انتخاب خلیفه بکار گرفتند با آینده نگری ودرایت وشناختی که از جامعه خویش داشتند به این نتجه رسیده بودند که جز این روش روش دیگری جوابگو نخواهدبود وبا سرپیچی یکی از مدعیان قدرت ، جامعه به هرج ومرج کشانده خواهد شد وسپس این زخم به سختی التیام خواهد گشت وقدرت وپیشرفت جامعه اسلامی فروکش خواهد شد . لذا حضرت عمر رضی الله عنه وصیت کردند که انجام اين مهم به عهده شش نفر از بزرگان صحابه كه از هر جهت شایستگی خلافت را داشتند گذاشته شود و تا زمانی که برسر پيشنهاد یک خلیفه به توافق نرسیده اند محل را ترک نکنند. حضرت عمر با بکار گیری این روش تمام راههای فتنه وآشوب را به روی مدعیان قدرت بستند. روشهای انتخاب خلیفه را در عصر صحابه بصورت مختصر بیان داشتیم ، حال با توجه به مبناي شورايي بودن انتخاب خليفه و عدم تعيين روش خاص ، لازم است انسانها در هر عصر وزمان برای بهبود وضعیت حکومتی که در بر گیرنده ی وضعیت دینی ومعیشتی خویش است نهایت سعی وتلاش خود را بكار گيرند و بهترین ومناسبترین روش انتخاب خلیفه را اختیار کنند تا زمام امور در دست فردی شایسته ولایق قرار گیرد وبه نحو شایسته کشتی لبریز از مسافران را به ساحل أمن وامان هدایت نماید.
عوامل انتقال خلافت به امویان با تحلیل تاریخ آن دوران و قضاوت تاریخ نویسان پی به عوامل متعددی برای انتقال خلافت به امویان می بریم که در اینجا به بررسی این عوامل می پردازیم اما قبل از آن باید متذکر نکته ای شوم که عدم رعایت آن بسیاری از تحلیل گران تاریخ را به اشتباه و لغزش کشانده است. و آن نکته، نظر افکندن به تاریخ گذشته با چشم انداز امروزی است و تطبیق کردن عوامل موجود بر عوامل و اسباب گذشته در پدید آمدن حوادث است.ما مقوله «تاریخ تکرار ناپذیر است» را انکار نمی کنیم لکن می توان گفت: هرگاه عوامل وعلتها بوجود آیند لاجرم حادثه ومعلول بوجود خواهد آمد واز این جهت است که تاریخ را درس «چگونه زیستن» معرفی کرده اند بنابراین سیاستمدارانی که سهم بسزایی از گنجینه پزبار تاریخ را دارا هستند کمتر دچار اشتباه ولغزش می شوند. دکتر یوسف العش در کتاب الدولة الامویة در باره ی عوامل انتقال خلافت به امویان اینچنین می گوید: در زمان حضرت عثمان رضی الله عنه تغیرات بس بزرگی رخ داد، واین تغییرات سبب تغییر در شیوه ی حکومت داری شد، این تغییرات در برگیرنده ی اموری چند بود: اول: دامنه ی جهان اسلام بدلیل فتوحات گسترش یافت، تا اینکه تا جایی که مدینه شایستگی پایتخت این گستره ی بزرگ را نداشت، زیرا به نسبت شهرهای اطراف ، شهر دور افتاده ا ی بود و دیگر توان اداره ی آن قلمرو را نداشت ، درصورتی که دمشق (شام) شایستگی بیشتری جهت پایتخت بودن را بدست آورد. دوم: مرکز اصلی وحساس اقتصادی آن زمان تغییر یافت . منطقه ی حجاز بوسیله غنیمتهای بدست آمده از جنگ ؛ زندگی معیشتی خویش را می چرخاند، واثری از اقتصاد ودرآمد درآن دیده نمی شد ودر وضعیت اقتصادی نا بسامان بسر می برد. سوم:طبیعت زندگی ومعیشتی افراد دگرگون شد ، مردم از زندگی زاهدانه وخشن عهد پیامبر ودو خلیفه راشد، پا به زندگی ناز وتنعم واسراف نهادند، که به طور طبیعی با حکومت مدینه موافقت ومناسبتی نداشت چهارم: دگرگونی در خود جامعه بوجود آمد. طبقه صحرا نشینان وساکنان بادیه آن کسانی که در عهد دوخلیفه در انزوا بودند، پا به عرصه ی جامعه نهادند وبا مشارکت وظهور آنان تاثیراتی در جامعه بوجود آمد ، ونیروهای زیادی جهت متوقف نمودن آنان صرف شد . پنجم: تغییری بزرگ در جامعه ایجادشد. نسل جدیدی از افراد پا به عرصه ی وجود گذاشت، ودر پی بدست آوردن جایگاه اساسی خویش در جامعه بودند، این نسل دیگر نسل صحابه رضی الله عنهم نبودند، وبا نسل گذشته فرق داشتند ،نسلی با ویژگی غیر از ویژگی صحابه ودر عصری غیر از عصر آنان نسلی خودجوش وانقلابی که از واقعیت زندگی خویش راضی نبودند. ششم: اضافه براین، تفکر ومفهوم جدیدی از زندگی در وجود آنها متبلور شد ، تا جایی که تز دوران صحابه در رابطه وشیوه ی زندگی کردن را قبول نداشتند ودر برابر فرمانش گردن نمی نهادند. باوجود این همه تغییرات در آن عصر ، حکومت خلفایراشدین از چند جهت ، شیوه ی نوین از حکومتداری آن زمان بود؛ 1ـ شورایی، حکومت را اداره کردن، در حالی که حکومت داری آن زمان بصورت فردگرایانه ومستبدانه اداره می شد. 2 ـ از جهت تقسیم در آمدها ی دولت بر شهروندان ، تقسیم وتوزیع آن بطور عادلانه بود که سایر ین را در بر می گرفت (1) از جهتی دیگر حکومت خلفای راشدین از نظر نظام اداری بسار ساده وبدون تشریفات بود ، بصورتی که عده ای اندک شورشی، وار د مدینه می شوند وبه منزل خلیفه ی راشد حمله می برند وبدون هیچ مانع ومقاومتی اورا بشهادت می رسانند، وسبب این سادگی نظام اداری این بود که صحابة رضی الله عنهم قریب العهد به تربیت پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند و با اینگونه نظام می شد آنها را اداره کرد و مشکلی در اداره ی آنها دیده نمی شد ؛ هرکدام از آنها مسؤلیت خویش را می شناخت وآن را به بهترین وجه انجام می داد ، اما مشکل همان نسل جدید، با تفکر جدید بود که اصحاب رضی الله عنهم بسبب مشغول شدن به فتوحات وادامه دادن مسیری که رسول الله صلی الله علیه سلم پیموده بود واز تربیت آنان غافل شدند این نسل جدید با تفکر جدید،ازمیان خلفای راشدین، عمر رضی الله عنه این خطر را کاملا احساس می کرد از اینرو کمتر به کبار صحابة رضی الله عنهم اذن جهاد وترک مدینه می داد زیرا با رفتن ویا شهادت آنها نسل جدید از مربیان شایسته محروم می ماند ، اما این نکته در زمان عثمان رضی الله عنه رعایت نشد ودر نتیجه اوضاع به این صورت کشیده شد که دیگر حکومت خلفای راشدین توان استمرار را نداشت ؛ به ناچار باید حکومتی بر سر کار می آمد که با نسل وتفکر جدید وکیفیت زندگی آنها سازگار باشد . این جریان جدید باعث شد فردی از افراد خانواده ای که در جاهلیت با تفکری نزدیک به تفکر جدید وهمین ویژگی که جامعه ی جدید خواهان آن بود وآشنا یی کامل با آن حکومت را تحویل گیرد. حق اینست که معاویة رضی الله عنه ، نمایندگی این نسل جدید را با مفهوم وتفکرات وخواسته هایشان در زندگی بر عهده گیرد، ایشان یکی از بهترین گزیده های این تفکر جدید بودند. سرزمین شام شایستگی مرکز وپایتخت جامعه ی جدید را داشت ؛ مردمان عرب آن دیار در عهد غسانیان ودر اثر مجاورت با رومیان به شیوه ی تمدنی ودر ناز وتنعم زندگی می کردند وبا این شیوه تفکر آشنا بودند ، وکیفیت حکومتداری خواسته ی نسل جدید با فکر آنها مناسبت ومشابهت داشت . عرب های ساکن شام در زمینه ی شهرنشینی وتمدن از مردم عراق پیشه گرفته بودند ودر تصدی این امر صلاحیت بیشتری داشتند؛ زیرا از زمان بسیار دور با این شیوه حکومتداری آشنا بودند.... پس بطورطبیعی این امر اقتضا می نمود ، که شامیان در بدست گرفتن حکومت ، آن حکومتی که از دست خلفای راشدین خارج می شد ، پیش قدم شوند. به خاطر عواملی از قبیل زیستن بیست ساله معاویة رضی الله عنه درمیان آنها و ولی دم حضرت عثمان بودن جهت انتقام گرفتن از قاتلین او، ونبوغ فرماندهی و اقتدار او ، اوضاع کاملا موافق ومساعد آنها بود، به این سبب اهل شام یکپارچه از او اطاعت کردند وهمه یک صدا از او پیروی نمودند. خلاصه سخن این است : فتنه ای که منجر به شهادت عثمان رضی الله عنه شد، تعبیری از روش جامعه ی جدید با تفکرات جدیدش ، وجنگ جمل تعبیری از مقاومت کسانی که به خلافت راشده سخت چنگ می زدند، وخواهان برگرداندن حکومت به صلح وصفای گذشته بودند... حکومت راشده در جنگ جمل وصفین از خویش دفاع کرد، لیکن زمانه از او پیشی گرفت ، وتوان دفاع طولانی را از دست داد ،نماینده ی اخیر آن حسن بن علی رضی الله عنه ؛ که صلح رااز جنگ شایسته تر دانست، متوقف نمودن جنگ میان مسلمانان وجمع کردن آنها را وظیفه ی خویش می دانست؛ واینچنین شد که با معاویة رضی الله عنه صلح کردند ودر نتیجه حکومت از حجاز به شام انتقال یافت(2) اهل شام برخلاف عراق وحجاز یکپارچه بودند ، دامنه ی تفرقه واختلاف در عراق وحجاز روز به روز وسیع تر می شد وفرقه های مختلف جهت برگرداندن خلافت به حجاز، فعالیت می کردند در حالی که متحد شدن آنان مقابل اهل شام بسیار سخت و دشوار بود . بنابراین معاویة با همان فهم واقتدار ونفوذ سیاسی خویش توانست سرزمین شام را یکپارچه کند و این نوزاد متولد شده که حکومت بنی امیة بود وضعیت بسیار مناسبی برای رشد وپیشرفت در آنجا یافت.
دولت أمویان
امیة بن عبدشمس بن عبدمناف ؛در جاهلیت سروری از سران قریش ،تاجری سرمایه دار و باتعداد فرزندان زیاد و چشمگیر ، فردی سرشناس ومعروف در میان قریش بود. اموال وسرمایه وتعدادفرزندان وکثرت خاندان عاملی بسیار مهم واساسی در بدست آوردن جاه ومقام بشمار می آمد.تعداد فرزندان امیة 10نفر بودند ، به نام های (حرب ، وابوحرب، سفیان ،ابوسفیان ،عمرو ، ابوعمرو، العاص،ابو العاص ، والعیص ، وابوالعیص).از میان آنها حرب بن امیة فردی معروف وشاخص بود؛ اوفرمانده ی قریش در جنگ معروف فجار بود،جنگی که با ادامه واستمرار آن هیبت ومقام قریش در میان دیگر قبیله ها را بخطر انداخته بود، وبا کشت وکشتار وخونریزی در این جنگ موقعیت قریش دچار تزلزل قرار می گرفت وبا شکست آنها در این جنگ دیگر قبیله های عرب آن زمان برعلیه آنها جرات دار مي شدند.اما نکته ای که لازم است بدانیم اين است كه؛ با وجود قهرمانان اگر چه تعداد آنها اندک باشند هیچگاه از عواقب وپیشآمدهاي بد نباید ترسید .در این هنگام ،حرب بن امیه با جدیت تمام واردعمل شد وبه مکان مرتفع وقابل رؤیت صعود کرد،ودر همان جا استقرار یافت، وبا تکان دادن لباس خویش جنگ بین طرفین را متوقف نمود سپس تمام دیه ها را متقبل شد وبرای محکم کاری این عقد، فرزند خویش ابوسفیان را گرو گذاشت. بنابراین حرب با این حرکت با ارزش ،نجات بخش وقهرمان این جنگ شد اما با آمدن اسلام ،معیارهای سیادت وسروری دگرگون شد دیگر مردم به مرور وخود به خود از عصبیت وقوم گرایی فاصله گرفتند. و ارزش افراد با کارایی وتقوا و عمل در پیشبرد اسلام مورد سنجش قرار می گرفت وموقعیت بنی امیة دیگر مثل گذشته نبود، نکته ی قابل ذکر این است که در برهه ای از زمان بنی امیة وبنی هاشم رقیب یکدیگر بودند ؛ بنی امیة با مال وثروت وتعداد فرزندان وبنی هاشم از جهت دینی وپرده داری خانه کعبه با هم به رقابت می پرداختند.بنی أمیة وبنی هاشم بعد از ظهور اسلام به مکه و به دلیل محاصره ی اقتصادی واجتماعی اعمال شده بر بنی هاشم در شعب أبی طالب از هم جدا شدند وبا وجود این جدایی ام مهمي رخ نداد که باعث حذف دیگری از عرصه ی سیاسی واجتماعی شود.اعتبار وسیادت بنی هاشم با وجود ابوطالب ، ارتباط تنگاتنگ داشت ، با وفات ابوطالب وهجرت فرزندان وبرادران وی ، جو مکه برای بروز بنی أمیة بسیار مناسب گشت وبه موقعیت مطلوب ومورد نظر خویش رسیدند.در این فضای خالی سیاسی ،وبا کشته شدن افراد سرشناس وبرجسته ی مکه در جنگ بدر ؛ شخصیتی از بنی إمیة بنام ابوسفیان در عرصه ی سیاسی مکه ودر جنگ أحد وخندق مطرح شد وقدرت فرماندهی وسازماندهی خویش را آشکار نمود.وهمچنین در فتح مکه اهمیت این خاندان از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم با اعلام : کسی که شمشیرش را زمين گذارد ، وکسی که وارد مسجد شود، وکسی که وارد خانه ی ابوسفیان شود در امان است ؛ ابراز می شود. و از مشهورترین افراد بنی أمیة بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم ،یزید بن ابی سفیان رضی الله عنه - فرمانده ی شاخص عهد ابی بکر رضی الله عنه و والی عمر رضی الله عنه بر دمشق - وبرادر وی معاویة بن ابی سفیان رضي الله عنهم كه شهربان شهرهای شام مي باشد، با وفات برادرش يزيد بن ابي سفيان، سيدنا عمر رضي الله عنه معاويه راكه شخصيتي مديرو ومدبر در اداره امور مملكتي بود گزینه ی مناسب جهت ولایت مداری شام دیدند و او را برای تصدی این منصب انتخاب نمودند.در زمان عثمان رضی الله عنه کل شام زیر نظر معاویة رضی الله عنه اداره می شد،واز جهتی دیگر معاویة افرادی را برای اداره ی شهرها وروستاهای شام تعیین می نمود ، وافرادی از قریش وبنی عبد شمس روانه ی شام شدند وبا حسن تدبیر، کل شام را مطیع خویش نمود .بعد از عثمان رضی الله عنه ولایت شام ومصر کاملا در قبضه ی معاویة رضی الله عنه وبصورت غیر قابل تصور همه یک دست ویک صدا مطیع وفرمانبردار او بودند، اما در مقابل فرمانروایی سيدنا علی رضی الله عنه بسب اختلافات فرقه ایی وتعداد اقوام و گروه های سیاسی ؛ گره خورده بود وبه هیچ وجه توان یکپارچه شدن برعلیه شام را نداشتند، تا جایی که علی رضی الله عنه در خطبه های خود به جدیت آنها را آماج گله های خود قرار می داد، و بعد از به شهادت رسيدن سيدنا علي رضي الله عنه بر اثر صلحي كه سيدنا حسن بن علي رضي الله عنهم با سيدنا معاويه رضي الله عنه انجام دادنداتحاد و برادري در سرزمين اسلام حاكم شد و به همين سبب آن سال با نامعام الجماعۀ شناخته شد ومعاویة رضی الله عنه برکل مملکت اسلامی آن زمان را حکمرانی کردند. باوجود این عوامل که در مبحث عوامل منجر به انتقال خلافت از راشدین به امویان مورد برسی قرار گرفت ؛ دولت بنی امیة متولد شد وقسمتی از تاریخ اسلام ( از 41- 132هجری- 661-750 م)بنام خویش ثبت نمودند..
عصر معاویة بن أبی سفیان بیوگرافی معاویة بن أبی سفیان : او معاویة بن ابی سفیان بن صخر بن حرب بن أمیة بن عبدشمس بن عبد مناف است،15سال قبل از هجرت در مکة دید به جهان گشود و در روز فتح مکه،ودر سن 23 سالگی مسلمان شد.در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم کاتب وحی بودند ، در عهد أبی بکر بعنوان فرمانده ی ارتشی که برای مدد برادرش یزید بن ابی سفیان فرستاده شد،برگزیده شد ودر زیر پرچم برادرش در فتوحات شهرهای صیدا،عرفه، جبل ، بیروت ودیگر شهرهای ساحلی دمشق ، خدمت می کرد.سپس سيدنا عمر ولایتی اردن را به او واگذار نمود ،و همچنين ولایت قسمتی از شام را بعد از وفات یزید بن ابی سفیان در طاعون عمواس به معاویة سپردند ، ودر عهد عثمان رضی الله عنه، کل شام در زیر امارت وی قرار گرفت و والیان شهرهای اطراف توسط او تعیین می شدند.معاویة به استمرار در زمان سيدنا عثمان والی شام بودند وبا شهادت خلیفه سوم ، اهل مدینة با علی رضی الله عنه بیعت نمودند ، اما از طرفی دیگر معاویة با علی بیعت نکرد وسخت براین امر پافشاری می نمود؛ زیرا علی را به کم کاری در قضیه ی عثمان رضی الله عنه وپناه دادن به قاتلین وشورشیان ، متهم مي کرد، در مقابل اهل شام بر خون خواهی عثمان رضی الله عنه با معاویة بیعت کردند وسپس در جنگ صفین در مقابل یکدیگر صف آرائی کردند و در نهایت اهل شام با معاویة رضی الله عنه واهل عراق با علی رضی الله عنه بیعت کردند، از این به بعد یکی امامت شام ودیگری امامت عراق را به عهده داشتند.به استمرار آتش اختلاف میان آنها زبانه می کشید ، بعد از شهادت علی رضی الله عنه امام حسن رضی الله عنه زمام خلافت بعد از پدر به عهده گرفت و با صلح با معاویة رضی الله عنه خلافت را به او سپرد .اهل عراق وشام در سال 41 هجری یکپارچه با معاویة رضی الله عنه بیعت نمودند، وبه سبب اتفاق نظر مردم بر یک امر بعد از همه ی این اختلافات ؛ آن سال را عام الجماعة نام گذاشتند .پس ابتدای خلافت معاویة ماه ربیع الاول سال 41 هجری، بود.از این به بعد معاویة بعنوان خلیفة مسلمانان بشمار می آید ، زیرا همه ی اهل حل وعقد بر خلافت او اتفاق نظر داشتند،و یکپارچه تمام مملکت اسلامی با وی بیعت کردند واز او پیروی نمودندبنابراین معاویة با نبوغ وواقتدار سیاسی توانست، موافقین ومخالفین خویش را یکپارچه ومتحد سازد وبا بهره گیری از توان افراد زیرک ونابغه وسیاستمدار آن زمان ، کل جهان اسلام را به زیر یک پرچم جمع کند، ودولت اموی به دست او زاده ی تاریخ شد وسپس بعد از این همه درگیری وتشنج واختلاف ، جهان اسلام بار دگر نفس تازه ای کشید وگلهای زیبای خویش شکوفا شد وفتوحات اسلامی دوباره از سر گرفت ، بطور طبیعی سخت ترین ضربهها و صدمه ها از اختلافات درونی و داخلی مسلمانان به ما رسیده است ، وبیشترین توان امت صرف سرکوب نمودن مخالفان درونی دولت گشت واز جهتی دیگر به دشمنان چنان فرصت داده شد تاخویش را بازیافت کنند، ودر نتیجه با تمام نیرو وقدرت سخن وفکر زهر آلود خویش را با نهایت بی رحمی به پیکر خسته وقدرت ازدست داده ی ما تزریق کنند.
فتوحات دوران معاویة بن ابی سفیان
معاویة بعد از سرکوب شورشیان داخلی وخوارج وآرام نمودن اوضاع داخلی به فتوحات خارجی پرداخت، فتوحات وجهاد تضمین کننده وعامل ارتقاء و پیشرفت اسلام است ، زیرا موانع دعوت اسلامی را را از بین می برد وزمینه ی قبول در میان انسانها ی به زیر ظلم وستم کشیده را آماده ومهیا می کند وآنها را از زیر استبداد بیرون می کشد وسپس بعد از آن آزادانه هر فکر وایده ای را که خود به آن رسیده اند انتخاب می کنند، بنابراین اصحاب رضی الله عنهم مفهوم و اهمیت جهاد در زندگی انساها را به خوبی درك كرده بودند ودر ادامه و استمرار آن سخت تلاش می کردند و نام و عمل جهاد فی سبیل الله را زنده نگه می داشتند. از این جهت معاویة رضی الله عنه از پا ننشست ومسیر جهاد را ادامه داد و ارتش مسلمانان را با ابتکار سازماندهی نمود. در شرق دولت اسلامي و مرزهای شهرهای ایران، بعلت در گیری های داخلی وسرکوب شورشیان ، فتوحات کمتری صورت گرفت. عبدالله بن سوار العبدی ، آن کسی که امیر سپاه اسلام در مرز سند بود، دوبار به شهر قیقان یورش برد، در حمله ی دوم ، اهل قیقان از ترکان مدد خواستند و در این درگیری شهید شد، بعد از او مهلب بن ابی صفرة ازدی ، به مرز سند لشکرکشی کرد تا اینکه به شهر لاهور رسید ودر نتیجه شهر قیقان را فتح کرد. همت و نگاه مسلمانان به شمال وغرب دولت اسلام بود ؛ آن جهتی که مملکت روم قرار داشت دو پادشاه هم عصر معاوية رضي الله عنه بنام قسطنطين دوم فرزند هركول دوم كه در سال (641م) تا(668م) وديگري قسطنطين چهارم (بوكاناتس درسالهاي (668م) تا سال (685م) فرمانروايان روم بودند، به استمرار بر شهرهاي اسلامي مجاور خويش يورش مي بردند وامنيت را ازآنها سلب مي كردند. معاویة رضی الله عنه برای مقابله با رومیان ارتش زمینی را تقویت و اولین نیروی دریایی اسلام توسط وی تاسیس شد وتعداد کشتی های جنگي به 1700عدد رسید. با تحرک نیروی دریایی به تعداد فتوحات مسلمانان اضافه شد وغنایم قابل ملاحظه ای عاید دولت اسلام گشت، از جمله فتوحات دریایی این عصر؛ فتح جزیره ی قبرص، و قسمتی از جزایر یونان و جزیره ی رودس ، که توسط جنادة بن ابی میة الازدی فتح شده می توان نام برد. از تغیيرات معروف وبی سابقه ی ارتش وجنگ های زمینی ؛ تشکیل ارتش زمستانی وتابستانی توسط معاویة رضی الله عنه است ، ارتش تابستانی در فصل تابستان وارتش زمستانی در زمستان جهاد می کردند، با لشکر کشی مکرر ، خود بخود مرزهای دولت اسلام از نفوذ دشمن در امان ماند، زیرا بهترین دفاع حمله است ومعاویة رضی الله عنه این تاکتیک را بخوبی اجرا می نمود وجنگها را به خانه و خاک دشمن می کشاند . معاویه بر عملی نمودن بشارتهای پیامبر صلی الله علیه وسلم ، حریص بود ، شب و روز در فکر فتح قسطنطنیة بود درسال (48)هجري ارتش عظيمي به فرماندهي سفيان بن عوف سازمانده هي نمود ، و از پسر خویش یزید خواست که دراین جنگ حاضر شود ومشمول بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم شود، وبزرگانی همچون؛ ابن عباس وابن عمر وابن الزبیر وابوایوب انصاری ودیگر اصحاب رضی الله عنهم در این جنگ شرکت کردند. ارتش مسلمانان به قسطنطنیة رسید وجنگ سختی در گرفت ، به علت دیوارهای بلند و محکم این شهر، وسوخته شدن کشتیها توسط یونانیان، این شهر فتح نشد. واز جمله فتوحات مهم اين عصر فتح افريقا درسال (50)هجري توسط عقبة بن نافع مي توان نام برد وفات معاویة: حضرت معاوية درسال(60)هجري وفات يافت ، قبل از وفات براي اهل دمشق خطبه اي خواند كه متن آن از اين قرار است من بسان كشت درو شده هستم ، مدت فرمانروایی من به درازا کشیده شد ، تا اینکه شما ازمن ملول گشتید ومن از شما خسته شدم، تا جایی که آرزوی فراق من داشتید ومن آرزوی فراق شما را در دل داشتم، واین را بدانید ، کسی بهتر ازمن برای شما نخواهد آمد، همانگونه که قبل از من ، از من برای شما بهتر بود (منظور عمر وعثمان رضي الله عنهم)، گفته ی من اینست کسی که لقاء و وصل خدا را دوست داشته باشد، خداوند لقای او را دوست می دارد، بار خدایا من ملاقات تو را دوست می دارم ، پس دیدار مرا دوست بدار و مرا سرشار از برکت کن(1) با برسی کتب تاریخ وروایت ها ی خبر وفات معاویة رضی الله عنه به این نتیجه رسیدم که تمام این روایتها به تاریخ طبری برمی گردد واز روایتهای مذکور روایت هشام از ابی عوانة ، روایت ابی عوانة را برای خوانندگان ذکر می کنم واز روایت ابی مخنف ، که اکثر تاریخ نویسان ونقادان روایت های او را نمی پذیرند، صرف نظر می کنم. هشام از ابن عوانه روايت مي كند: در حديثي ديگرشنيده ايم در سال (60) هجري زمان فرارسيدن وفات معاوية رضي الله عنه،يزيد بن معاوية حاضر نبود. معاوية ، ضحاك بن قيس الفهري ــ مأمور و رئيس پليس معاويةــ به همراه مسلم بن عقبة المري را خواست ،وبه آنها وصيت كرد وگفت: وصيتم را به يزيد برسانيد، هوادار مردمان حجاز باش زيرا آنها اصل و ريشه ي تو هستند،هرگاه كساني ازآنها نزد توآمدند، نسبت به آنها كرم وبخشش داشته باش، وغايبان را از ياد مبر، واهل عراق را داشته باش ، وبا آنها مدارا كن، اگر روزانه عزل يكنفر را از تو درخواست كنند، قبول كن، زيرا بركناركردن ولايتمدار يا استاندار نزد من خوشايندتر وشايسته تر است از اينكه100 هزار شمشير برعليه تو بلند شود، ، اهل شام را نگهدار وطوري با آنها رفتار كن كه درآينده حمايت كنندگان تو باشند، اگر چيزي از دشمن به تو رسيد، ازآنها كمك بگير، وهرگاه دشمنان را سركوب نمودي،آنها را به سرزمين شام برگردان، اگر در غير ازشهرهاي خويش اقامت كنند، اخلاق وسرشت خويش را از دست خواهند داد، ومن بر تو جز از سه نفر قريشي از كسي ديگر نمي ترسم: حسين بن علي ،عبدالله بن عمر ، وعبدالله بن زبير.... معاوية رضي الله عنه بعد از19 سال وسه ماه خلافت وبا پرونده ي پر از افتخارات در ماه رجب سال(60)هجري موافق با( 7 أبريل سال980م) چشم از اين جهان فرو بست وضحاك بن قيس بر وي نماز خواند. (1-2) تاريخ ابن خلدون جلد سوم ص:22 2- تاريح طبري جلد ششم ص: 165
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|