Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 23

----

21/05/1446

----

3 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "إن لله أقواما اختصهم بالنعم لمنافع العباد" (روايت طبراني)
«خداوند بندگان بخصوصى دارد كه آنها را براى منفعت به مردم برگزيده است».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>غزوه بنی نضیر

شماره مقاله : 3127              تعداد مشاهده : 310             تاریخ افزودن مقاله : 7/6/1389

غزوه بنی‌نضیر
 
تاریخ غزوه و عوامل آن
الف - تاریخ غزوه

مؤرخان معتقدند كه غزوة بنی‌نضیر در ربیع الأول سال چهارم هجری بعد از احد اتفاق افتاد. ابن قیم جوزی نظریة كسانی كه معتقدند: غزوة بنی‌نضیر شش ماه بعد از غزوه بدر اتفاق افتاده است، می‌گوید: محمد بن شهاب زهری معتقد است كه غزوة ‌بنی‌نضیر شش ماه بعد از بدر به وقوع پیوست در حالی كه این نظریه،نظریه‌ای نادرست است و واقعیت این است كه این غزوه بعد از غزوه احد اتفاق افتاد و غزوة بنی‌قینقاع شش ماه بعد از بدر و غزوه بنی‌قریظه بعد از خندق و غزوه خیبر بعد از حدیبیه اتفاق افتاد.[1]
ابن عربی می‌گوید: واقعیت این است كه غزوة‌ بنی‌نضیر بعد از احد واقع شد[2] و ابن‌كثیر نیز همین نظریه را تایید می‌كند.[3]
ب - عوامل غزوه
عوامل متعددی موجب گردید تا پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  با بنی‌نضیر برخورد نماید و آنها را وادار به ترك دیارشان گرداند. مهم‌ترین عوامل به شرح ذیل است:
1- عهد شكنی بنونضیر
آنها متعهد شده بودند كه هیچ دشمنی را علیه مسلمانان حمایت نكنند. آنها علاوه بر اینكه بر این عهد وفادار نماندند؛ بلكه با دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و سلم همكاری كردند.
این عهدشكنی در غزوه السویق به وقوع پیوست[4]؛ چراکه ابوسفیان بعد از بازگشت از بدر نذر كرده بود تا وقتی كه به مدینه یورش نبرد، هرگز استحمام نكند. بنابراین برای تحقق این منظور با دویست تن مهاجم به سوی مدینه رهسپار گردید. سردار بنی‌نضیر، سلام بن مشكم، با وی همكای نمود و نه تنها از او پذیرائی كرد؛ بلکه او را به نكات ضعف مسلمانان آگاه ساخت.[5]
موسی بن عقبه صاحب مغازی می‌گوید: «بنی‌نضیر با قریشیان علیه رسول خدا و قلعه‌هایشان، همكاری نمودند.»[6]
2- تلاش جهت ترور رسول خدا صلی الله علیه و سلم  
رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  با جمعی از یاران از طریق قباء به سوی بنی‌نضیر جهت جمع‌آوری كمك برای خونبهای دو مقتول بنی‌عامر رفتند.
بنونضیر از پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  به گونة شایسته‌ای استقبال نمودند، امّا از طرفی دیگر نقشة ترور رسول خدا را طراحی نمودند و برنامه‌ریزی آنان از این طریق بود كه سنگی از بالای دیواری كه پیامبر آنجا نشسته بود، بیندازند، اما رسول خدا صلی الله علیه و سلم   از آنجائی كه در حفاظت و صیانت خداوند قرار داشت، از اهداف بنی‌نضیر با خبر شد و به سرعت از آنجا برخاست و به سوی مدینه حركت نمود.[7]
هدف اصلی این توطئه نافرجام تنها به قتل رساندن پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم   نبود؛ بلكه دولت نوپای مدینه و دعوت اسلامی را نیز مورد هدف قرار داده بود و به همین جهت رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  تصمیم گرفت تا با آنان به مبارزه پردازد و یارانش را دستور داد تا آماده مبارزه و حركت به سوی بنی‌نضیر گردند.[8]
عوامل فوق و عوامل دیگری موجب وقوع غزوة بنی‌نضیر گردید؛ چنانكه قرآن كریم مسلمانان را به این نعمت بزرگ و چگونگی نجات پیامبرش را از مكر یهود بنی‌نضیر، خاطرنشان نموده است:
{ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یبْسُطُوا إِلَیكُمْ أَیدِیهُمْ فَكَفَّ أَیدِیهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (١١)} (مائده، 11)
«ای مؤمنان! نعمت خدا را برخود یاد كنید. آن گاه كه قومی اراده نمود تا برشما تعدی نماید. خداوند جلوی تعدی آنها را گرفت. از خدا بترسید و مؤمنان باید برخدا توكل نمایند.»
 
دیدگاه مفسران درباره سبب نزول آیة فوق
طبری از أبی‌زیاد نقل می‌نماید كه رسول خدا با یارانش، ابوبكر و عمر و علی و دیگران، برای جمع‌آوری كمك جهت پرداخت خونبهایی نزد بنی‌نضیر آمدند و فرمودند: ای بنی‌نضیر! ما را در جهت پرداخت این خونبها یاری نمایید.
آنها گفتند: ای أباالقاسم! تو را در این امر یاری خواهیم نمود، امّا صبر كن تا از تو پذیرایی كنیم. رسول خدا و یارانش در انتظار نشستند و سردار آنان نیز به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم  رسید. او به یارانش گفت: فرصتی بهتر از این برایتان فراهم نمی‌شود؛ سنگی بر او بیندازید و او را به قتل برسانید. آنها سنگ بزرگی كه سنگ آسیاب بود، آماده كرده بودند، اما خداوند با فرستادن جبرئیل و آگاه کردن پیامبر از این موضوع نقشه آنها را خنثی گردانید؛ چنانكه خداوند می‌فرماید:
{ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یبْسُطُوا إِلَیكُمْ أَیدِیهُمْ فَكَفَّ أَیدِیهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (١١)} (مائده، 11)
محمد بن اسحاق، مجاهد، عكرمه و دیگران گفته‌اند: این آیه در مورد بنی‌نضیر نازل شده است[9] وقتی كه ارادة ‌ترور رسول خدا را داشتند و برای این منظور سنگی را آماده كرده بودند تا از بالای دیوار بلندی بر سر رسول خدا بیندازند كه خداوند، پیامبرش را از این نقشة آگاه ساخت و پیامبر و یارانش به سوی مدینه بازگشتند و این آیه نازل گردید.[10]
همچنین ابن جریر شأن نزول آیه فوق را در مورد توطئه بنی‌نضیر می‌داند و می‌گوید:
«نظریة درست، نظریة كسانی است كه بر این عقیده‌اند که منظور از نعمت یاد شده در آیة فوق، نعمت نجات رسول خدا صلی الله علیه و سلم   از توطئة بنی‌نضیراست كه رسول خدا جهت خونبهای دو مقتول كه توسط عمرو بن امیه كشته شده بود، به آنجا رفت و علّت ترجیح این نظریه آن است كه خداوند بعد از این آیه به اعمال زشت و خیانت یهود نسبت به احكام خدا و پیامبران الهی پرداخته است.»[11]
دكتر محمد آل عابد نیز با نظریة طبری موافق است و می‌گوید: هیچ منافاتی ندارد كه آیة فوق بعد از تمام رویدادهای فوق نازل شده باشد؛ زیرا یك آیه می‌تواند، چند شأن نزول داشته باشد.
مفهوم آیه نیز چنین است كه ای مؤمنان! نعمت خدا را به خاطر داشته باشید كه نقشه یهود را از آسیب‌رساندن به پیامبر خنثی نمود و مکر و حیله آنان را باطل نمود و پیامبر را از این نقشه شوم نجات بخشید؛ سپس مسلمانان را به تقوا و توكل وادار نمود و می‌فرماید:
{وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}

هشدار به بنی‌نضیر و محاصره آنها:
الف: هشدار به بنی‌نضیر

در كتابهای سیره آمده است كه رسول خدا صلی الله علیه و سلم  به بنی‌نضیر هشدار داد كه تا ده روز منطقه را ترك كنند و برای این منظور محمد بن مسلمه را به سوی آنها فرستاد و به وی گفت: نزد بنی‌نضیر برو و به آنها بگو: پیامبر مرا به سوی شما فرستاده و دستور داده است تا از این سرزمین خارج شوید؛ زیرا شما عهد و پیمان خود را با پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  شكسته‌اید و ده روز فرصت دارید؛ اگر بعد از این فرصت، كسی از شما این منطقه را ترک ننماید، او را به قتل خواهم رساند.[12]
آنها هیچ جوابی نداشتند، امّا گفتند: ای محمد! ما هرگز فكر نمی‌كردیم فردی از بنی‌اوس برای ما چنین پیامی بیاورد. محمد بن مسله گفت: قلبها تغییر نموده و عهدهای گذشته محو شده است. یهودیان نیز بعد از آن، چند روز ماندند و برای رفتن آماده گشتند.[13]
در این اثنا عبدالله بن ابی بن سلول، از فرصت استفاده نمود و فردی را نزد بنی‌نضیر فرستاد و از آنها خواست تا در منازل خود باقی بمانند و استقامت كنند و به آنها گفت: ما شما را تسلیم نخواهیم كرد؛ اگر با شما درگیری ایجاد شود، ما در كنار شما خواهیم بود و اگر شما را از دیارتان بیرون نمایند، ما هم با شما بیرون خواهیم رفت[14]. بنابراین، سرزمینتان را رها نكنید؛ زیرا دو هزار جنگجویی كه در اختیار دارم، با شما خواهند جنگید[15]. یهودیان به این وعده های عبدالله بن ابی، اعتماد كردند و سردارشان حی بن أخطب را غرور فرا گرفت و فردی را نزد رسول خدا فرستاد و گفت: ما از منازل خود بیرون نمی‌شویم بنابراین، هر اقدامی که می‌خواهید، انجام دهید. با شنیدن این پیام، رسول خدا صلی الله علیه و سلم تكبیر گفت و مسلمانان حاضر نیز تكبیر گفتند و پیامبر فرمود: یهود آماده جنگ شده است.[16]
ب - محاصرة بنی‌نضیر و اخراج آنان از مدینه
بعد از سپری شدن ده روز فرصت داده شده، سپاه اسلام رهسپار دیار بنی‌نضیر شد و مدت پانزده شبانه‌روز آنها را محاصره كردند و رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  دستور داد تا درختانشان سوزانده شود. بنابراین، آنها با از دست دادن بنیه اقتصادی خود روحیة‌ جنگی و مقاومت را از دست دادند و فریاد برآوردند كه ای محمد! تومردم را از فساد باز می‌داشتی؛ چه شده است كه درختان را قطع می‌نمائی؟
خداوند در دل آنها وحشت انداخت و اذعان نمودند كه چاره‌ای جز رها نمودن سرزمین خود ندارند و عهدشکنی عبدالله بن ابی و حمایت نکردن بر رعب و وحشت آنان افزود بنابراین آنها فردی را نزد رسول خدا فرستادند و از ایشان تقاضای امان نمودند تا از سرزمین خود خارج شوند.
پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  موافقت نمود و فرمود: «بیرون شوید در حالی كه خونتان درامان است و نیز  فرمود: آنها از اموالتان به جز اسلحه، هرچه می‌توانید با خود ببرید.»[17]
آنها سقف و ستونهای خانه‌هایشان را شكستند تا مسلمانان نتوانند از آنها استفاده كنند.
آنها نیز مقدار زیادی طلا و نقره با خود بودند؛ به گونه‌ای که سلام بن ابی‌الحقیق به تنهایی پوست گاوی پر از طلا و نقره حمل می‌نمود و می‌گفت: این چیزی است كه ما در فراز و نشیب زندگی آماده كرده‌ایم و اگر نخلهایمان را به جای گذاشته‌ایم، در خیبر نخل زیادی وجود دارد.[18]
آنها اثاثیه خود را با ششصد شتر حمل نمودند و با دف و ساز و آواز بیرون شدند. بعضی عازم خیبرگردیدند و عده‌ای هم به سوی شام رفتند.[19]
محمد بن مسلمه به دستور رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  مسئولیت اخراج آنها را بر عهده داشت.[20]
برخی از بزرگانشان كه راه خیبر را در پیش گرفتند عبارت بودند از: سلام بن أبی الحقیق، حی بن أخطب و كنانه بن الربیع بن أبی الحقیق که رسیدنشان به خیبر، مردم آنجا از آنها اطاعت نمودند.[21]
 
درسها و نتائج این غزوه
قرآن كریم در یك سوره كامل یعنی سورة حشر از غزوة‌ بنی‌نضیر سخن به میان آورده است؛ چنانكه دانشمند امت، عبدالله بن عباس  رضی الله عنه  این سوره را به نام سوره بنی‌نضیر یاد می‌نمود. بخاری از سعید بن جبیر نقل كرده است كه من به عبدالله بن عباس گفتم: سوره حشر، اما او گفت: سوره بنی‌نضیر.[22]
این سوره به تفصیل از غزوة بنی‌نضیر سخن گفته و به بیان احكام و مستحقان غنیمت پرداخته است. همچنین به ارتباط یهود با منافقان پرداخته و از حقایق درونی یهود پرده برداشته است و در اثناء بحث، مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و آنها را به رعایت تقوا وادار كرده است و از معصیت و نافرمانی خدا نهی كرده است و سپس خداوند در مورد قرآن كریم و اسماء و صفات خود سخن گفته است.
با اندیشیدن در سوره مزبور می‌توان به نكات ذیل را استنباط نمود:
1- حمد و سپاس خداوند
سوره با بیان حمد و ستایش خدا آغاز می شود و خاطرنشان می‌سازد كه جهان هستی با تمام موجودات خود (انسانها، حیوانات، نباتات و جمادات) به تمجید و بیان قداست خداوند مشغول است و همه گویای وحدانیت، قدرت، جلال و عظمت و سلطان وی هستند.[23]
چنانكه می‌فرماید:
{ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ (١) }(حشر، 1)
«آنچه در آسمانها و زمین است، تسبیح خدا را می‌گویند و او غالب و با حكمت است.»
سوره با بیان این خبر آغاز شده است كه همه موجودات آسمان و زمین، تسبیح خدا را می‌گویند و از آنچه شایستة وی نیست، او را تقدیس می‌نمایند و همه به عبادت و خضوع در برابر عظمتش مشغول می‌باشند؛ زیرا او قادر و بر هر چیزی غالب است و انجام دادن هیچ كاری برای او دشوار نیست.
خدا در آفرینش و امور خود، حكیم است. هیچ چیزی را بیهوده نیافریده است و به آنچه مصلحت نیست، دستور نمی‌‌دهد و هیچ عملی برخلاف مقتضای حكمت او انجام نمی‌پذیرد؛ چنانكه یكی از این موارد،‌ حمایت رسول خدا صلی الله علیه و سلم در برابر كفار اهل كتاب (بنی‌نضیر) است که با خیانت به پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  خدا آنها را از سرزمین مورد علاقه و محبوبشان بیرون گردانید.[24]
ب - ترس و وحشت از جانب خدا است
خداوند می فرماید:
{ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِیارِهِمْ لأوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یخْرِبُونَ بُیوتَهُمْ بِأَیدِیهِمْ وَأَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الأبْصَارِ (٢)وَلَوْلا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ (٣)ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ یشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (٤) }
«او است كه كافران اهل كتاب را برای نخستین جمع‌آوری از سرزمینشان بیرون راند. شما فكر نمی‌كردید كه آنها بیرون رانده شوند. آنها تصور می‌كردند كه قلعه‌هایشان آنها را از مؤاخذه خدا محفوظ می‌دارد. خداوند از جائی به سراغشان آمد كه فكر نمی‌كردند. در دلهایشان هراس انداخت،‌ به گونه‌ای كه با دستهای خود و دستهای مؤمنان، خانه‌های خود را خراب می‌كردند. ای اهل خرد، درس عبرت بگیرید. چنانچه خداوند ترك دیار را برآنها فرض نمی‌كرد، در دنیا آنها را به عذاب سخت گرفتار می‌نمود و در آخرت برای آنان عذاب دوزخ مهیا است. این بدان جهت است كه آنان با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیدند و هر كس با خدا دشمنی نماید، همانا عذاب خدا سخت است.»
از آیات فوق چنین استنباط می‌گردد كه خداوند اراده نمود تا یهود بنی‌نضیر را كه تمام اسباب مادی در اختیارشان بود و تصور می‌كردند كه قلعه‌های محكمشان مانع از آن می‌شود تا كسی آنها را اخراج نماید، بیرون گرداند. بنابراین، خداوند برخلاف اسباب و مسببات، شکست آنان را به گونه‌ای فراهم آورد كه تصور نمی‌كردند به این گونه که خداوند قلبهای آنان را دچار شكست و در وجود آنها رعب و وحشت ایجاد نمود.
شیوة تربیتی قرآن به گونه‌ای است كه در خلال رویدادها و حوادث، به ترتیب امت می‌پردازد و این شیوه كاملاً با شیوه سیره‌نگاران متفاوت است. امتیازش در آن است كه حقایق را كشف می‌نماید و جوانب پنهانی قضایا را توضیح می‌دهد و همواره رویدادها را به فاعل حقیقی كه رب‌العالمین است ارتباط می‌دهد؛ چنانكه می‌فرماید:
{ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ }
بیانگر این است كه یهود بنی‌نضیر تمامی شرایط را محیا و تمام اسباب ظاهری را فراهم كرده بودند اما نفسهای آنان که به آن اطمینان داشتند، موجب شکست آنان را فراهم آورد؛ چراکه وحشت درون آنان را فراگرفت و ناگهان در فرصتی اندك فروپاشیدند پس شایسته است هر انسان عاقل با تفکر و اندیشه از این سوره درس بگیرد و اذعان نماید كه متصرف حقیقی كائنات خداوند است و در برابر قدرت عظیم او نه اسباب توان ایستادگی دارد و نه مسببات و او بر هر چیز قادر است.
بنابراین، ‌انسان باید ایمان آورد و به اصلاح خود بپردازد؛ چراکه اصلاح همه امور انسانها در گرو اطاعت از خداوند می‌باشد.
این غزوه برای امت اسلامی در تمام مراحل تاریخی آن درس و عبرت است. براساس تعالیم این غزوه راه رسیدن امت به نصرت خدا عبارت است از: بازگشت به سوی خدا؛ توكل بر او و تسلیم شدن در برابر شریعت خدا. پدیدار شدن چنین ویژگیهایی در وجود مسلمانان علل پیروزی مسلمانان را بر دشمنانشان، هر چند كه دشمنانشان نیرومند باشند، فراهم می‌آورد و بهترین گواه این مطلب، بیرون راندن بنی‌نضیر است. در ادامه خداوند می‌افزاید: اگر آنها با بیرون راندن مجازات نشوند، در دنیا به قتل مجازات خواهند شد، اما در آخرت عذابشان، آتش جهنم است.[25]
ج - تخریب دارائیهای دشمن
با محاصرة‌ بنی‌نضیر از جانب پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم ، آنها در قلعه‌های خود پناه گرفتند. رسول خدا دستور داد تا نخلهایشان را قطع كنند و بسوزانند. آنها فریاد زدند: ای محمد! تو دیگران را از فساد باز می‌داشتی؛ پس چرا خودت دست به این اعمال می‌زنی؟[26]
در این مورد خداوند این آیه را نازل فرمود:
{ مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیخْزِی الْفَاسِقِینَ (٥) }[27](حشر، 5)
«هر درختی را كه بریدید یا بر پایه‌های خود برجا گذاشتید، به فرمان خدا و اجازة او بوده است تا خداوند فاسقان را رسوا گرداند.»
شیخ محمد ابوزهره در تشریح این آیه به تفصیل سخن گفته است كه خلاصة آن بعد از بیان آراء فقهاء چنین است:
آنچه در این قضیه از مصادر شرعی و عملكرد پیامبر در جنگها استنباط می‌گردد، چنین است:
1- نباید درختان قطع و خانه‌ها تخریب گردند؛ زیرا هدف جهاد، آزار و اذیت مردم نیست؛ بلكه هدف دفع ظلم و ستم است و احادیث زیادی بیانگر این مطلب هستند.
2- هرگاه تشخیص داده شود كه قطع درختان و تخریب خانه‌ها از نظر تاكتیك جنگی امری اجتناب‌ناپذیر است؛ مثلاً، دشمن به آن پناه می‌برد و یا از آن طریق به سپاه اسلام ضربه وارد می‌نماید، تردیدی نیست كه در چنین شرایطی باید به تخریب و قطع آن پرداخت؛ چنانکه رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  در غزوة ‌بنی‌نضیر و قلعة ثقیف چنین عمل نمود.
3- بنابراین، نظر فقها مبنی بر تخریب خانه‌ها و كندن درختان را باید به این دلیل دانست؛ چراکه مردم عادی دشمن محسوب نمی‌شوند؛ بلكه دشمن كسی است كه سلاح بدست بگیرد و بجنگد.[28]
ت – شكل‌گیری سیاست مالی دولت اسلامی
خداوند بعد از اخراج بنی‌نضیر، حكم دارائیهایی را كه در این غزوه نصیب مسلمانان گردید، بیان نمود و فرمود:
{ وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (٦) } (حشر، 6)
«چیزهایی را كه خداوند از دارائی ایشان به پیغمبر خود ارمغان داشته است،‌ شما برآن اسب ندواندید كه با جنگ تصرف نموده باشید؛ بلكه خداوند، پیغمبران خود را بر هر كس كه بخواهد، چیره می‌گرداند و خداوند بر هر كاری غالب است.»
خداوند بیان نمود كه اموال باقیمانده از بنی‌نضیر، بدون درگیری و جنگ نصیب مسلمانان گردیده است؛ زیرا مسلمانان نه اسبی و نه شتری دواندند؛ بلکه به آنجا رفتند و دشمن با صلح در قبال رفتن و ترك كردن آن سرزمین،‌ دارائیهایشان را به پیامبر دادند. این اموال صرفاً از آن رسول خدا بود؛ به همین جهت مصرف یك سال خانوادة خود را از آنها برداشت و بقیه را صرف تهیه سلاح و تجهیزات نظامی مسلمانان كرد.[29]
در ادامه خداوند به طور كلی احكام غنایم بدست آمده از كفار را بیان نموده و فرموده است:
{ لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَینْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (٨) } (حشر، 8)
«همچنین غنائم از آن فقراء مهاجرینی است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند. كسانی كه فضل و خوشنودی خدا را می‌خواهند و خدا و پیغمبرش را نصرت می‌نمایند؛ آنها صادقان هستند.»
پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  بعد از اینکه اموال بنی‌نضیر در اختیار ایشان قرار گرفت، ثابت بن قیس را فراخواند و به وی گفت: «قومت را گرد بیاور.» ثابت گفت: فقط خزرجیان را؟ پیامبر فرمود: «همه انصار را» ثابت نیز همه انصار را فراخواند.
رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  نخست حمد و ثنای خدا را بیان نمود؛ سپس به بیان خدمات ارزشمند انصار در راه خدا پرداخت و خطاب به آنها فرمود: «اگر دوست دارید، این اموال را بین شما و مهاجران تقسیم كنم و اگر هم دوست دارید، آنها را به مهاجران می‌دهم تا از خانه‌های شما بیرون روند!»
سعد بن عباده و سعد بن معاذ گفتند: آنها را میان مهاجران تقسیم كنید و همچنان در خانه‌های ما بمانند. آن گاه همه انصار گفتند: ما به تقسیم خدا و رسول او راضی هستیم.[30]
رسول خدا این اموال را میان مهاجران تقسیم نمود و به غیر از ابودجانه وسهل بن حنیف كه شدیداً نیازمند بودند به انصار چیزی نداد[31]. با وجود اینكه اموال فوق صرفاً به رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  متعلق بود؛ ولی باز هم به خاطر تسلی و رضایت انصار، آنها را گرد آورد و با آنان به مشورت پرداخت و این نمونه‌ای از شیوه رفتاری و سیاسی رسول خدا است.
هدف اصلی پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  از این شیوة تقسیم، کاستن مشكلات انصار بود؛ زیرا مهاجران قبل از آن در خانه‌های انصار زندگی می‌کردند؛ ولی بعد از این جریان، در منازل بنی‌نضیر سكنی گزیدند.[32]
تقسیم اموال بنی‌نضیر، تحولی عظیم در سیاست مالی دولت اسلامی به وجود آورد؛ چراکه قبل از این غزوه، غنایم جنگی به مجاهدانی كه در جنگ شرکت كرده بودند، تعلق می‌گرفت، اما بعد از این غزوه، سیاست جدیدی در تقسیم غنایم پدید آمد. در این سیاست غنایم به دو قسم تقسیم می‌شدند كه عبارت بودند از:
1- غنایمی كه مجاهدان با سرنیزه و شمشیر به دست آورده بودند؛ این غنایم بعد از اخراج سهم دولت كه یك پنجم بود، در میان مجاهدان تقسیم می‌شد.
2- غنایمی كه بدون جنگ به دست مسلمانان افتاده است؛ این غنایم در اختیار رئیس دولت اسلامی قرار می‌گرفت تا آنها را براساس تشخیص مصلحت برای سامان دادن به اوضاع اقتصادی كشور، رفع مایحتاج فقرا، تجهیزات نظامی و تاسیس پروژه‌های مورد نیاز هزینه نماید.
خداوند متعال نیز در دو آیه فوق به بیان علل این فرامین پرداخته است:
{ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ كَی لا یكُونَ دُولَةً بَینَ الأغْنِیاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (٧) } (حشر، 7)
«آنچه خداوند از اهالی این آبادیها، به پیغمبرش ارزانی داشته است، متعلق به خدا، پیغمبر، خویشاوندان پیغمبر، مستمندان و مسافران می‌باشد. این بدان خاطر است كه اموال، تنها در میان اشخاص ثروتمند شما دست به دست نگردد. آنچه را پیغمبر به شما دستور داده است، عمل نمائید و از آنچه شما را بازداشته است، بازآئید. از خدا بترسید، خداوند سخت عذاب دهنده است.»
سیاست شریعت اسلامی می‌بایست بر این اصل استوار باشد كه اموال فقط در دست اغنیاء و گروه خاصی دست به دست نگردد؛ چنانكه همه مراجع اسلامی مربوط به امور اقتصاد و دارایی به این نكته تأكید دارند كه باید به تشکیل جامعه‌ای متعادل و برابر اقدام نمود كه همه طبقات در آن به نوعی سهیم باشند.
بر این اساس، اگر امروز هم احكام شریعت اسلامی و برنامه‌های ویژه مربوط به امور اقتصادی مانند: زكات، نبود معاملات ربوی و نبود احتكار اجرا بشوند، همه طبقات جامعه از اقتصاد خوبی بهره‌مند خواهند بود؛ هرچند كه نمی‌توان تفاوتها را از میان برداشت، اما مایحتاج تمامی افراد به قدر كفایت برآورده خواهد شد و هیچ نیازمندی در جامعه اسلامی پیدا نخواهد شد.[33]
بعد از بیان علل توزیع اموال غنیمت، خداوند، مسلمانان را به پیروی از دستورات پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  و انجام ندادن آنچه وی نهی كرده است، دستور داده است و این امور را، از لوازم ایمان دانسته و همچنین آنها را به رعایت تقوا واداشته و از عذاب دردناك الهی برحذر داشته است.
خداوند می‌فرماید:
{ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ كَی لا یكُونَ دُولَةً بَینَ الأغْنِیاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (٧) } (حشر، 7)
یعنی آنچه به شما دستور داده است، آن را انجام دهید و از آنچه شما را نهی كرده است، باز آئید؛ زیرا خدا، شما را به خیر و صلاح دستور می‌دهد و از شر و  فساد باز می‌دارد.
{ وَاتَّقُوا اللَّهَ } یعنی با پیروی از دستورات خداوند و اجتناب از آنچه نهی كرده است،‌ از وی بترسید.
{إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ } یعنی عقاب و عذابش برای كسانی كه نافرمانی و عصیان می‌نمایند، خیلی سخت است. مفسران می‌گویند: این آیه هر چند در مورد غنایم نازل گردیده است، اما شامل همه اوامر و نواحی می‌گردد.[34]
علاوه بر این، آیات زیادی وجود دارد كه امت را در راستای انجام دستورات خدا و رسول موظف می‌گرداند؛ چنانكه در جایی دیگر می‌فرماید:
{ فَلا وَرَبِّكَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (٦٥) }(نساء، 65)
«به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نمی‌شوند تا آنكه تو را در مسائل اختلافی خود حكم قرار ندهند، سپس از فیصله تو ناراحت نشوند و كاملاً‌ تسلیم نگردند.»
پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  فرمود: «از آنچه سكوت نموده و بیان نكرده‌ام، سئوال نكنید؛ زیرا امتهای قبل از شما را سئوالات زیادشان و اختلافشان به هلاكت رسانید. اگر از چیزی شما را نهی كردم، از آن اجتناب ورزید و اگر به چیزی شما را دستور دادم آن را تا آخرین حد توان، انجام دهید.»[35]
ج - فضیلت مهاجران، انصار و پیروان نیك آنها
1- فضیلت مهاجران
آیات كریمه سوره حشر، برتری مهاجران را نسبت به دیگر مسلمانان بیان نموده است و آنها در درجة نخست قرار داده و خداوند به صداقت آنها گواهی داده است؛ چنانكه می‌فرماید:
{ لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَینْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (٨) } (حشر، 8)
«غنایم از آن فقرای مهاجرینی است كه از دیار و اموالشان بیرون رانده شدند. كسانی كه در طلب فضل و رضایت خداوند هستند و خدا و رسول را یاری می‌كنند، اینان واقعاً‌ راستانند.»
2- فضیلت انصار
همچنین آیات سوره حشر به فضیلت و اوصاف انصار پرداخته است و فرموده است:
{ وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالإیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَلا یجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (٩) } (حشر، 9)
«كسانی كه پیش از آمدن مهاجران، خانه و كاشانه و ایمان را آماده كردند، دوست می‌دارند كسانی را كه به سوی آنها هجرت كرده‌اند و در دل احساس نیاز به آنچه به مهاجران داده شده است، نمی‌كنند؛ هر چند كه خود نیازمند باشند و مهاجران را برخود ترجیح می‌دهند و آنان كسانی هستند که از بخل نفس درامان مانده‌اند و آنان رستگارند.»
3- فضیلت تابعین
تابعین، كسانی هستند كه از آثار و اوصاف پسندیده مهاجران و انصار پیروی نمودند و مردم را آشكارا و در باطن به پیروی از گذشتگان فرا می‌خوانند.[36]
{ وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (١٠) } (حشر، 10)
«كسانی که بعد از آنها آمدند، می‌گویند: پروردگارا، ما را و برادران ما را كه در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند، بیامرز و كینه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهایمان قرار مده. پروردگارا! تو دارای رأفت و رحمت فراوان هستی.»
بر این اساس، سوره حشر از مهاجران، انصار و پیروان آنها چهره‌ای درخشان و به جا ماندنی ترسیم نمود.
ح - موضعگیری منافقان در مدینه
همچنین آیات كریمة سوره حشر، به بیان وضعیت منافقان و اتحادشان با یهودیان و موضعگیری آنان در برابر مسلمانان و خصوصیات اخلاقی آنها پرداخته[37] و فرموده است:
{ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یقُولُونَ لإخْوَانِهِمُ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلا نُطِیعُ فِیكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (١١)لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لا ینْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیوَلُّنَّ الأدْبَارَ ثُمَّ لا ینْصَرُونَ (١٢)لأنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ (١٣)لا یقَاتِلُونَكُمْ جَمِیعًا إِلا فِی قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُونَ (١٤)كَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (١٥)كَمَثَلِ الشَّیطَانِ إِذْ قَالَ لِلإنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ (١٦)فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَینِ فِیهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ (١٧) }(حشر، 11-17)
«آیا منافقانی را ندیده‌ای كه پیوسته به برادران كافر اهل كتاب خود می‌گویند: هر گاه شما را بیرون كنند، ما هم با شما بیرون خواهیم آمد و هرگز به زیان شما از سخن كسی فرمانبرداری نخواهیم كرد و اگر با شما جنگ و پیكار شود، به كمك شما خواهیم شتافت و یاریتان خواهیم كرد. خداوند گواهی می‌دهد كه آنان دروغ می‌گویند.
هرگاه اخراج شوند، با آنها بیرون نمی‌روند و اگر با ایشان جنگ و پیكار شود، به كمكشان نمی‌شتابند و یاریشان نمی‌دهند و اگر هم به كمك و یاریشان روند، پشت می‌كنند و می‌گریزند و دیگر كمك و یاری نخواهند شد.
هراس شما در سینه‌هایشان بیش از هراس آنان از خداست. این بدان خاطر است كه ایشان مردمان نفهم و نادانی هستند.
یهودیان هرگز با شما به صورت دسته‌جمعی جز در پس دژهای محكم و یا از پشت دیوارها نمی‌جنگند. عداوت و دشمنی در میان خودشان شدت دارد. تو ایشان را متحد می‌بینی؛ ولی پراكنده دل بوده و هماهنگ نمی‌باشند. این بدان خاطر است كه مردمان بی‌شعور و ناآگاهی هستند.
سرگذشت اینان به سرگذشت كسانی می‌ماند كه چندی بیش از اینان طعم تلخ كار بد خود را چشیدند و عذاب دردناكی دارند.
و همچون داستان شیطان است كه به انسان می‌گوید: كافر شو! اما هنگامی كه كافر می گردد؛ شیطان می گوید: من از تو بیزار و گریزانم؛ چرا كه من از خدا یعنی پروردگار جهانیان می‌ترسم.»
خداوند متعال در این آیات از منافقانی چون عبدالله بن ابی و همدستان وی كه به یهود بنی‌نضیر وعده همكاری داده بودند، خبر می‌دهد. {لإخْوَانِهِمُ }یعنی كسانی كه با یهود عهد و پیمان برادری بسته‌اند. بنابراین خداوند، منافقان را برادران یهود تعبیر نمود؛ چراکه آنان در كفر با هم یكی هستند، هر چند كه نوع كفرشان متفاوت است.
{لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ }‌یعنی به خدا سوگند كه اگر شما از دیارتان بیرون كرده شوید، ما نیز همراه شما بیرون خواهیم شد. {وَلا نُطِیعُ فِیكُمْ أَحَدًا }و در قضیه شما سخن هیچ كسی را نمی‌پذیریم. {وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ }یعنی اگر مسلمانان با شما جنگیدند، ما نیز شما را علیه مسلمانان یاری می‌كنیم؛ سپس خداوند آنها را تكذیب می‌نماید و می‌فرماید:
{وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ }یعنی خدا می‌داند كه منافقان دروغ می‌گویند.[38]
سپس خداوند می‌فرماید:
{وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیوَلُّنَّ الأدْبَارَ ثُمَّ لا ینْصَرُونَ }
اگر منافقان، از یهود حمایت نمایند، مسلمانان متحمل هیچ ضرر و زیانی نمی‌شوند؛ زیرا بعد از مدت زمانی اندک، هر دو گروه منافقان و یهود میدان معرکه را ترک خواهند نمود.
سپس خداوند به بیان واقعیتی مهم از خصوصیات یهود و منافقان می‌پردازد و می‌گوید:
{لأنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ }
یعنی ای مسلمانان! ترس و هراسی كه منافقان و یهود از شما دارند، به مراتب از ترسی كه از خدا دارند، بیشتر است و آنان ملتی بی شعور هستند؛ چراکه نسبت به خدا و عظمت او آگاهی ندارند تا خشم و ترس او در دلهایشان ایجاد گردد.[39]
آن گاه خداوند، پرده از خصوصیات روانی یهودیان برداشته و ترسو بودن و بزدلی آنان را ترسیم نموده و فرموده است:
{لا یقَاتِلُونَكُمْ جَمِیعًا إِلا فِی قُرًى مُحَصَّنَةٍ }
یعنی آنها نمی‌توانند با شما رو در رو و در میدان باز بجنگند؛ بلكه از پشت دژها و دیوارهای محكم و در حالی كه خود را استتار نموده‌اند، با شما خواهند جنگید.
در ادامه، قرآن به بیان برخی از عوامل ضعف و سستی آنها پرداخته و گفته است:
 { بَأْسُهُمْ بَینَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُونَ }
یعنی شما یهودیان را در ظاهر متحد و هماهنگ می‌بینید، اما در واقع آنها چنین نیستند؛ بلكه عداوتشان نسبت به یكدیگر خیلی شدید است. شما آنها را متحد تصور می‌كنید، اما قلبهایشان با یكدیگر فاصله دارد؛ زیرا آنها ملتی بی‌خرد هستند كه از حق گریزان و دوستدار باطل هستند.[40]
این آیات كه بیانگر ترس و اضطراب و دودستگی یهود و منافقان است، به مسلمانان شجاعت و شهامت می‌بخشید؛ سپس خداوند، مثالی دیگر برای منافقان كه به یهود وعده همكاری دادند و آنها را به مقاومت تشویق نمودند، ولی به وعده خود عمل نكردند، بیان نموده است:
{ كَمَثَلِ الشَّیطَانِ إِذْ قَالَ لِلإنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ (١٦)فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَینِ فِیهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ (١٧) } (حشر، 16-17)
«مثال آنها مانند شیطان است كه به انسان گفت: (با خدا) كفر كن. بعد از اینكه او كفر ورزید، گفت: من از تو بیزارم؛ من از خدا كه پروردگار جهانیان است می‌ترسم و سرانجام هر دوی آنها برای همیشه در آتش بسر خواهند برد و این است پاداش ستمكاران» منافقان با وجود اینکه به یهود وعده همكاری دادند، اما وقتی كه یهود در محاصره قرار گرفتند و عرصه بر آنها تنگ شد، آنان را رها كردند و به كام مرگ سپردند بنابراین مثال منافقان در این قضیه، مانند شیطان است كه انسان را وادار به كفر می‌كند، سپس از وی فاصله می‌گیرد و می‌گوید: من از خدا می‌ترسم. و جایگاه هر دو آتش دوزخ است.»[41]
د - ارشاد مؤمنان و برحذر داشتن آنان از عذاب آخرت و بیان تفاوت عمیق اهل بهشت و دوزخ
خداوند در ادامه آیات سوره حشر می‌فرماید:
{ وَلا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (١٩)لا یسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ (٢٠) } (حشر، 19-20)
«مانند كسانی نباشید كه خدا را از یاد بردند و خدا هم خودشان را از یاد خودشان برد؛ آنها فاسق هستند. بهشتیان و دوزخیان یکسان و برابر نیستند؛ بهشتیان رستگار و پیروز هستند.»
آیات فوق، بیانگر اصل مهمی در مورد محاسبه نفس می‌باشد كه انسان همواره می‌بایست به تزکیه نفس خویش بپردازد و چون مسلمانان بر دشمنانشان پیروز گشتند و مال هنگفتی نصیب آنان شد كه باعث رشد اقتصاد جامعه آنان گردید، خداوند بلافاصله توجه مسلمانان را به آخرت و آمادگی برای آن جلب نمود و افراد جامعة اسلامی را به ایمان و لزوم تقوا و رعایت اوامر و نواهی الهی و توجه داشتن به آخرت واداشته است و از مسلمانان خواسته است تا با قلب و قالب به سوی آخرت روی آورند و در انجام اعمال نیك، تلاش نمایند و موانعی كه در مسیر جلب رضایت الهی قرار دارد را از بین بردارند[42] و علت اینکه قرآن، قیامت را با كلمه «غد» (فردا) تعبیر نموده است، بیانگر نزدیك بودن آن می باشد.[43]
خداوند، خاطرنشان ساخته كه او بر همه كردار و شؤون زندگی آدمی آگاه است و این هشدار بدان جهت است تا مؤمنان همواره مراقب اعمال و رفتار خود باشند.
در پایان، خداوند، تساوی بین اهل بهشت و دوزخ را نفی نموده و بیان داشته است كه اهل بهشت رستگار و بهره‌مند از نعمتهای همیشگی خداوند بوده‌اند و از عذاب الهی نجات یافته‌اند، اما اهل دوزخ، خسارت‌دیدگان واقعی هستند. بدیهی است كه این وعظ و ارشاد تأثیر به سزائی در دلهای مؤمنان به جا می‌گذارد و آنها را به ادامه راهشان به سوی بهشت یاری می‌كند.
ذ - عظمت قرآن و بیان برخی از صفات خدا
خداوند در ادامه آیات سوره حشر می‌فرماید:
{ لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ (٢١) } (حشر، 21)
«اگر این قرآن را بر كوهی نازل می‌نمودیم، كوه را از ترس خدا خاضع و شكافته شده می‌یافتی. ما این مثالها را برای مردمان بیان می‌داریم؛ شاید كه ایشان بیندیشند.»
مضمون آیه این است که اگر كوه مانند شما انسانها دارای عقل و خرد می‌بود و قرآن را براو نازل می‌نمودیم، از ترس و خشیت الهی قطعه‌قطعه می‌شد. این مثالی است برای بیان عظمت و عمق مواعظ و هشدارهای قرآن و از طرفی نیز سرزنش و توبیخی است به سنگدلی انسان و قلت خشوع و تدبر وی در مضمون آیات قرآن[44]. سپس خداوند حکمت بیان نمودن این مثالها و مشخص نمودن حرام و حلال را این می‌داند تا از این طریق مسلمانان را به اندیشیدن و تفكر در قرآن وادار نماید؛ زیرا تدبر و اندیشیدن در قرآن باعث گشودن و به دست آمدن گنجینه‌های علم و شناخت راه خیر می‌شود.
1-    در پایان سورة‌ حشر، به بیان اسماء حسنای خدا و اوصاف كریمه وی پرداخته است:
{ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (٢٢)هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ (٢٣)هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ (٢٤) }(حشر، 22-24)
«خداوند، ذاتی است كه جز او معبودی نیست. او فرمانروا، منزه، بی‌عیب و نقص، امان‌دهنده و امنیت‌بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند، چیره،‌ بزرگوار و شكوهمند، والا مقام و فرازمند است. خداوند پاك است از آنچه با وی شریك می‌گردانید.
او ذاتی است كه طراح هستی و آفریدگار آن از نیستی و صورتگر جهان است. دارای نامهای نیك و زیبا است. چیزهایی كه در آسمانها و زمین هستند، تسبیح و تقدیس او می‌گویند و او غالب و با حكمت است.»
بدین صورت سورة حشر با بیان اسماء و صفاتی كه شایسته ذات الهی است به پایان می‌رسد تا تربیت جامعه اسلامی و تحقق عبودیت و شناخت خدا بر اساس أسماء حسنی و صفات والای وی صورت گیرد.
در ادامه خداوند خود را به داشتن علم كامل و فراگیر توصیف می نماید؛ علمی كه مشتمل بر تمام أشیاء است؛ چه آنچه از خلق پنهان می‌باشد و چه آنچه آشكار است و همین طور به رحمت بی‌کران خود اشاره می‌نماید. رحمتی كه برهمه چیز سایه افكنده و هر جنبنده‌ای را در برگرفته است؛ سپس الوهیت كامل خود را خاطرنشان ساخته است؛ الوهیتی كه خاص برای اوست و به موضوع مالكیت پرداخته؛ یعنی، مالك جهان پیدا و ناپیدا او است و همه نیازمند ایشان هستند.
{الْقُدُّوسُ السَّلامُ} یعنی او مقدس و مبری از هر عیب و نقص می باشد.
{ الْمُؤْمِنُ} یعنی تأییدكنندة پیامبران در آنچه آورده اند به وسیلة دلایل آشكار،‌ قاطع و دلایل واضح {الْعَزِیزُ} كسی كه نه مغلوب می‌شود و نه عاجز و ناتوان؛ بلكه بر هر چیز غالب است و همه چیز تابع اوست. {الْجَبَّارُ} خدایی كه همه بندگان را مغلوب خود ساخته است و نواقص و کاستیهای آنان را جبران می‌نماید.
{الْمُتَكَبِّرُ} خدایی كه عظمت و كبریایی از آن اوست؛ خدایی كه از همه عیبها و ظلم و ستم پاك است. {سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ} این جمله به مثابة اعلامی عام است كه بیانگر پاكی و قداست خدا است.
{هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ} یعنی علاوه بر اینکه خالق همه موجودات مرئی و نامرئی است، تصویر بخش آنان نیز هم هست. {لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى } یعنی خداوند دارای نامهای زیاد و نیكی است كه نمی‌توان آنها را شمارش نمود و جز او كسی هم آنها را نمی‌داند. آن نامها زیبا هستند؛ چون خدا آنها را پسندیده و برای خود برگزیده است و هر كس او را با آن نامها بخواند، مورد پسند و محبت خداوند قرار خواهد گرفت. {وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ }او عزیز و غالب و با حكمت است.[45]
شناخت اسماء حسنی و صفات الهی متضمن اقسام سه‌گانه توحید است كه عبارت‌اند از:
1- توحید ربوبیت
2- توحید الوهیت
3- توحید اسماء و صفات
اصحاب و یاران پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  در پرتو شناخت اسماء و صفات الهی، با مفاهیم توحید آشنا گردیدند بنابراین، توحید با اشكال سه‌گانه‌اش روح ایمان، اصل و غایت آن می‌باشد و طبیعی است به هر میزانی كه شناخت بنده نسبت به اسماء و صفات الهی افزایش یابد، به همان میزان ایمان و یقینش نیز فزونی می‌یابد و بدون تردید این معرفت در دلهای اصحاب ریشه دوانیده بود و موجب فراهم شدن خشیت الهی و شناخت خداوند گردیده بود.[46]
س - تحریم شراب
در ربیع‌الاول سال چهارم هجری هنگامی كه بنی‌نضیر تحت محاصره مسلمانان بودند، حكم تحریم شراب نازل گردید.[47]
تحریم شراب مانند بسیاری از احكام دیگر براساس سنت تدریجی انجام گرفت و با نزول آیاتی صریح در سوره مائده حرمت آن قطعی گردید و آخرین آیه‌ای كه در این مورد نازل شد، خطاب به مسلمانان فرمود: {فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ } آیا شما از این عمل باز می‌آئید؟ مسلمانان در جواب گفتند: بلی پروردگارا! ما باز آمدیم.[48]
مراحل تحریم شراب به شرح زیر می‌باشند:
مرحله اول:
{ یسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ كَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیسْأَلُونَكَ مَاذَا ینْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ یبَینُ اللَّهُ لَكُمُ الآیاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (٢١٩) } (بقره، 219)
«از تو در مورد شراب و قمار می‌پرسند. بگو در آنها گناه بزرگی است و منافعی هم برای مردم دارند، اما گناهشان بزرگ‌تر از منفعت آنها است. و از تو می‌پرسند كه چه‌ چیز را صدقه و انفاق بكنند، بگو مازاد (نیاز خود) را. این‌ چنین خدا، آیات را برای شما به صورت شفاف بیان ‌می‌كند تا شاید بیندیشید.»
سید قطب(رح) در تفسیر این آیه می‌گوید: این نخستین گام در تحریم شراب بود و باید دانست كه بسیاری از اشیاء و اعمال، خیر یا شر محض نیستند. بسا اوقات خیر با شر و شر با خیر ملتبس می‌شود، اما مدار حلال و حرام، چیرگی خیر و یا شر است. بنابراین، وقتی كه در شراب و قمار گناه و بدی غالب است، پس آن‌ دو ممنوع و حرام هستند. البته در این آیه حرمتشان تصریح ‌نشده ‌است.
بنابراین، یكی‌از شیوه‌های تربیت اسلامی و تربیت حكیمانة قرآنی نمود پیدا می‌نماید كه می‌توان این شیوه را در جاهای متعددی از احكام، فرائض و ارشادات قرآنی مشاهده‌ نمود و با توجه‌ به بیان موضوع شراب و قمار به این اصل اسلامی اشاره ‌می‌نمائیم:
هرگاه اوامر و نواهی قرآن مربوط ‌به مسئله‌ای اعتقادی و مفهوم ایمانی باشد، اسلام در آن موضوع از همان لحظة اول نظریة نهایی و قطعی خود را اعلام‌ می‌نماید، اما اگر اوامر و نواهی مربوط ‌به عبادات، عادات و اوضاع پیچیدة اجتماعی باشد، معمولاً اسلام در چنین مواردی با احتیاط برخورد می‌نماید و شیوه تغییر تدریجی و مدارا را در پیش می‌گیرد و نخست به فراهم‌نمودن زمینه‌ها و مقدماتی برای اجرای عملی حكم مزبور می‌پردازد، اما موضوع شراب و قمار، اعتیادی بود كه جامعه دچار آن شده‌ بود بنابراین، نیاز به مقدمه‌چینی و زمان داشت تا این اعتیاد از جامعه رخت می‌بست.
مرحله دوم: در این مرحله خداوند فرمود:
{ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلا جُنُبًا إِلا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیمَّمُوا صَعِیدًا طَیبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَیدِیكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا (٤٣) } (نساء، 43)
«ای مؤمنان درحالی كه مست هستید، به نماز نایستید. تا آن گاه كه بدانید چه می‌گوئید و به نماز نایستید در حالی كه جنب هستید تا آن گاه كه غسل كنید؛ مگر اینكه مسافر باشید و اگر مریض یا مسافر بودید و یا اینكه قضای حاجت برگشتید ویا اینكه با زنان مقاربت ‌نمودید و آبی نیافتید، با خاك تیمم ‌كنید. چهره و دستهایتان را مسح‌ كنید. یقیناً خداوند عفوكننده و آمرزنده است.»
از آنجا كه فاصله زمانی نمازهای پنجگانه با یكدیگر كوتاه است به گونه‌ای كه نمی‌توان در فاصله دو نماز، باده نوشید و مست شد و بعد به‌ هوش آمد، این ممنوعیت، عرصه شراب‌نوشی را تنگ ‌می‌نمود و بدین ترتیب از حدت اعتیاد کاسته می‌شد.
مرحله سوم: عملی‌ساختن دو مرحله سابق؛ چراکه زمینه برای مرحله سوم كه همان حرمت قطعی بود، فراهم‌گردید و این آیه نازل‌ شد:
{ إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَنْ یوقِعَ بَینَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ وَیصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (٩١) }(مائده، 91)
«شیطان می‌خواهد از طریق میخوارگی و قماربازی در میان شما دشمنی و كینه‌توزی ایجاد كند و شما را از یاد خدا و خواندن نماز بازدارد؛ پس آیا از این عمل دست ‌می‌كشید و باز می‌آئید؟»


[1]- زادالمعاد، ج 3، ص 249.
[2]- احکام القرآن، ابن عربی، ج 4، ص 1765.
[3]- حدیث القرآن علی الغزوات، ج 1، ص 254.
[4]- غزوة سویق بعد از بدر اتفاق افتاد.
[5]- تاریخ طبری، ج 2، ص 284.
[6]- فتح الباری، ج 7، ص 332.
[7]- واقدی، ج 1، ص 365 – التاریخ السیاسی و العسکری، ص 190.
[8]- التاریخ السیاسی و العسکری لدولة المدینة، ص 190.
[9]- این روایات هرچند دارای ضعف هستند، امّا مجموعه آنها می‌تواند یکدیگر را تقویت نماید به کتاب المجتمع المدنی فی عهد النبوه، ص 145 مراجعه شود.
[10]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 31.
[11]- تفسیر طبری، ج 6، ص 144-145.
[12]- طبقات، ابن سعد الکبری، ج 2، ص 57 – مغازی، واقدی، ج 1، ص 363-370.
[13]- تاریخ طبری، ج 2، ص 552.
[14]- سیره ابن هشام، ج 3، ص 212.
[15]- تاریخ طبری، ج 2، ص 553.
[16]- السیره النبویه، ابن کثیر، ج 3، ص 146.
[17]- حدیث القرآن الکریمعن غزوات الرسول، ج 1، ص 25.
[18]- السیره الحلبیه، ج 2، ص 566.
[19]- همان، ص 560 – حدیث القرآن، ج 1، ص 27.
[20]- المغازی، واقدی، ج 1، ص 374 – الیهود فی السنه المطهره، ج 1، ص 321.
[21]- السیره النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 212.
[22]- بخاری، کتاب المغازی، باب حدیث بنی‌نضیر، شماره 4029.
[23]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 327.
[24]- تفسیر السعدی، ج 3، ص 327.
[25]- حدیث القلرآن الکریم، ج 1، ص 270-271.
[26]- همان، ص 274.
[27]- تفسیر طبری، ج 28، ص 34.
[28]- خاتم النبیین، محمد ابوزهره، ج 2، ص 265-269.
[29]- مسلم، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء، ج 3، ص 1376، شماره 1757.
[30]- مسلم، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء، ج 3، ص 1376، شماره 1757.
[31]- شرح الزرقانی علی المواهب، ج 2، ص 86.
[32]- السیره النبویه، صالح شامی، ص 222.
[33]- فقه السیره، بوطی، ص 194.
[34]- تفسیر رازی، ج 29، ص 28 – صفوه التفاسیر، ج 3، ص 351.
[35]- مسلم، کتاب الفضائل، باب توقیره و ترک اکثار سئواله، ج 4، ص 1830.
[36]- حدیث القرآن الکریم، ج 1، ص 291.
[37]- همان، ص 264.
[38]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 282.
[39]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 283.
[40]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 293-294.
[41]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 284.
[42]- تفسیر السعدی، ج 7، ص 340.
[43]- المحرر و الوجیز، ج 14، ص 390.
[44]- تفسیر المراغی، ج 28، ص 57.
[45]- تفسیر السعدی، ج 7، ص 346-347.
[46]- الوسطیه فی القرآن الکریم، صلابی، ص 296.
[47]- حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج 1، ص 253.
[48]- الخصائص العامه للإسلام، قرضاوی؛ ص 181.



برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

امیر المومنان علی رضی الله عنه فرموده: «هر گاه به شما از رسول‎الله  صلی الله علیه و سلم  حديث روايت كردم، بدانيد كه ‌اگر از آسمان واژگون بيفتم برايم محبوبتر است از اين كه به نام او دروغ بگويم.»  فتح الباري 158/6.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1903
دیروز : 5831
بازدید کل: 8835217

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010