Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 23

----

21/05/1446

----

3 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود:
« يُقَالُ لِصاحبِ الْقُرَآن: اقْرأْ وَارْتَقِ وَرَتِّلْ كَما كُنْتَ تُرَتِّلُ في الدُّنْيَا، فَإنَّ منْزِلَتَكَ عِنْد آخِرِ آيةٍ تَقْرَؤُهَا » (روايت أبو داود و ترْمذي)
" براي صاحب قرآن گفته مي شود، بخوان و به پله هاي بهشت بالا رو و تلاوت کن، چنانچه در دنيا تلاوت مي کردي، زيرا مقام تو در نزد آخرين آيه اي است که آن را مي خواني ".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>علی بن محمد الهادی رضی الله عنه > درباره سیرت وی رضی الله عنه

شماره مقاله : 3176              تعداد مشاهده : 351             تاریخ افزودن مقاله : 9/6/1389

دربارۀ سیرت علی بن محمد الهادی رضی الله عنه
 
مؤلف رافضی ابن مطهر الحلى می‌گوید: و فرزندش علی هادی بود که عسکری نامیده می‌شد، چرا که متوکل او را از مدینه به بغداد و سپس از آنجا به سامرا تبعید کرد و امام هادی در آنجا در مکانی به اسم عسکر اقامت گزید و سپس از آنجا به سامرا منتقل شد و بیست سال و نه ماه در آنجا اقامت کرد. متوکل او را به این دلیل تبعید کرد که از او کینه داشت و وقتی به جایگاه او و گرایش مردم به سوی او در مدینه پی برد، از او ترسید پس یحیی بن هبیره را صدا زد و به او دستور داد امام هادی را احضار کند. اهل مدینه ناله و فغان سردادند، زیرا امام به آنها نیکی می‌کرد و همیشه در مسجد مشغول عبادت بود. پس یحیی بن هبیره سوگند یاد کرد که کار ناپسندی با او ندارند، سپس یحیی خانه او را تفتیش نمود ولی جز مصاحف، ادعیه و کتابهای علم چیز دیگری نیافت و امام در نظرش بزرگ آمد، به همین دلیل آستین خدمت به او را بالا زد. وقتی وارد بغداد شد، ابتدا نزد اسحاق بن ابراهیم طائی – والی بغداد – رفت. اسحاق گفت: ای یحیی! این مرد پسر رسول خداست و متوکل را هم که می‌شناسی، اگر او را علیه این مرد تحریک کنی، او را خواهد کشت و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم در روز قیامت با تو دشمنی خواهد ورزید. یحیی گفت: به خدا سوگند! جز خیر از او ندیده‌ام. می‌گوید: وقتی نزد متوکل رفتم در مورد حسن اخلاق و زهد و پارسایی او برایش گفتم، پس متوکل او را اکرام نمود، سپس متوکل بیمار شد و نذر کرد که چنانچه عافیت یابد درهم‌های کثیری صدقه بدهد. [بعد از عافیت یافتن] از فقهاء در مورد تعداد درهم‌هایی که باید صدقه بدهد، سوال کرد ولی جوابی نشنید. کسی را نزد علی هادی فرستاد تا از او بپرسد، هادی گفت: هشتاد و سه درهم صدقه بده. متوکل از او درباره علت این حکم سؤال کرد. جواب داد: زیرا خداوند در قرآن فرموده:{ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ (٢٥)}.(التوبه: 25).
«خداوند شما را در جاهاى زيادى يارى كرد (و بر دشمن پيروز شديد)».
و تعداد این مکانها و دفعه‌هایی که خداوند مؤمنان را نصرت بخشید هشتاد و سه مرتبه بود: زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم بیست و هفت غزوه انجام داد و پنجاه و شش سریه را تدارک دید.
مسعودی می‌گوید: در نزد متوکل نمامی ‌شد که علی بن محمد در خانه‌اش اسلحه‌ای از شیعیان قمی‌اش دارد و قصد حکومت دارد. متوکل جماعتی از ترکها را سراغ او فرستاد و آنها شبانه به خانه‌اش هجوم بردند ولی چیزی در آن نیافتند و او را نیز در اتاقی یافتند که در بر او بسته شده بود و او در حالی که جامه‌ای پشمین پوشیده بود و بر ریگ و سنگریزه نشسته بود، قرآن می‌خواند و خاضعانه به خدا رو کرده بود. با همین وضعیت نزد متوکل برده شد. در حالی به دربار متوکل رسیدند که او در مجلس نوشیدن مشروبات نشسته و جام شراب به دست داشت. متوکل هادی را اکرام کرده و در نزد خود نشاند و جام شراب را به او تعارف کرد. امام گفت: به خدا سوگند! گوشت و خون من هیچ وقت به شراب آغشته نشده است، پس مرا عفو کن. و متوکل او را عفو کرد و گفت: صدایی به من بشنوان. امام گفت:{ كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (٢٥)}.(الدخان: 25).
«(سرانجام همگى فرعون و قومش نابود شدند و) چه بسيار باغها و چشمه‏ها كه از خود به جاى گذاشتند».
متوکل گفت: شعری بر ما بخوان. گفت: من کمتر شعر نقل می‌کنم. متوکل گفت: حتماً باید بخوانی. امام چنین خواند:
باتوا على قلل الأجبال تحرسهم 
غلب الرجال فما أغنتهم القلل
واستنزلوا بعد عز من معاقلهم 
وأسكنوا حفراً يا بئس ما نزلوا
ناداهُمُ صارخ من بعد دفنهم 
أين الأسرة والتيجان والحلل
أين الوجوه التي كانت منعَّمَة
من دونها تضرب الأستار والكِلل
فأفصح القبر حين ساءَلُهُم
تلك الوجوه عليها الدود يقتتل
قدطال ما أكلوا دهراً وما شربوا
 فأصبحوا بعد طول الأكل قد أكلوا
یعنی: بر قله‌های کوههایی مسکن گزیدند که آنها را از غلبه مردان بر آنها نگهداری می‌کنند. ولی این قله‌ها آنها را محافظت نکرد.
و بعد از آن عزت از قلعه‌هایشان پایین آمدند و در حفره‌ای مسکن گزیدند. چه منزل‌گاه بدی است!
بعد از آنکه دفن شدند فریاد زننده‌ای آنها را صدا می‌زند که کجایند خویشان و تاجهای [حکومت و قدرت] و زیور آلات‌ها؟
کجایند رخساره‌هایی که غرق در نعمت بودند. در جلوی آنها پرده‌های نازک و کلفت زده می‌شود.
به هنگام بازخواست، مقبره بر آنها فراخ می‌گردد. کرمهایی بر این افراد هجوم می‌آورند که آنها را از بین می‌برند.
یک روزگار طولانی به خوردن و نوشیدن پرداختند، و بعد از آن مدت طولانی خوردن، خورده می‌شوند.
به دنبال این ابیات متوکل گریست، به گونه‌ای که اشکهایش ریش او را خیس کردند».
در جواب مؤلف باید گفت: این کلام نیز شبیه کلام سابق مؤلف است و متضمن هیچ منقبتی به همراه حجت صحیح نیست و بلکه کلامی است که علماء به بطلان آن نیک آگاهند.
مؤلف در اثنای حکایتش اسحاق بن ابراهیم طائی را والی بغداد می‌نامد و این جهالت او را نشان می‌دهد، زیرا این اسحاق بن ابراهیم همان خزاعی معروف است، او و خانواده‌اش از قبیله خزاعه هستند، این شخص خودش اسحاق بن ابراهیم بن حسین بن مصعب است و پسر عموی عبدالله بن طاهر بن حسین بن مصعب امیر مشهور خراسان بوده که سیره‌اش معلوم است. و پسر عبدالله یعنی محمد بن عبدالله بن طاهر در دوران خلافت متوکل و غیره در بغداد نائب بود و همان کسی است که بعد از وفات احمد بن حنبل بر او نماز خواند. و این اسحاق بن ابراهیم نیز در دوره امارت معتصم و واثق و بخشی از خلافت متوکل نائب آنها بوده است. این چند نفر همه از خزاعه بوده‌اند و نه از طی(اسم قبیله‌ای از قبایل عرب) و خانواده مشهوری هستند.
مؤلف رافضی ابن مطهر الحلی گفت: «متوکل نذر کرد که اگر عافیت پیدا کند درهم‌های زیادی را صدقه می‌دهد و بعد از عافیت در مورد تعداد درهم‌ها از فقهاء سؤال کرد، ولی آنها هیچ جوابی برای مسأله نداشتند و علی بن محمد به او دستور داد که هشتاد و سه درهم صدقه بدهد و به این آیه استناد کرد که:{ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ (٢٥)}. (التوبه: 25). «خداوند شما را در مواقع زیادی یاری کرد».
گفته: این «مواطن» مذکور در آیه که صفت زیادی دارند، هشتاد و سه مورد بوده‌اند، پس زیاد یعنی هشتاد و سه. زیرا پیغمبر بیست و هفت غزوه انجام داده و پنجاه و شش سریه تدارک دیده است و این حکایت بین علی بن موسی و مأمون نیز روایت شده است. و از دو حال خارج نیست: یا دروغ است و یا نشانه جهالت کسی است که چنین فتوایی داده است.
زیرا کسی که می‌‌گوید: من درهم‌های زیادی به او بدهکار هستم، و یا بگوید: به خدا سوگند! درهم‌های زیادی را به فلانی خواهم داد، و یا بگوید: درهم‌های زیادی را صدقه خواهم داد. این جملات در نزد هیچ یک از علماء مسلمانان بر رقم هشتاد و سه حمل نمی‌شود.
و استدلال فوق که مؤلف به دروغ آن را به هادی نسبت می‌‌دهد، از چند وجه باطل است:
وجه اول: پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم بیست و هفت غزوه و پنجاه و شش سریه تدارک ندیده است، و این ادعا باطل است، و پیغمبر به اتفاق اهل سیره در کمتر از بیست و هفت غزوه شرکت نموده است.
وجه دوم: این آیه [دخان: 25] در روز حنین نازل شده است، و خبر از نصرت تا آن روز را می‌دهد، بنابراین مراد آیه این است که مواردی که خداوند تا آن روز مؤمنان را یاری کرده است، زیاد می‌باشد. آیه شامل موارد بعد از آن روز نمی‌شود و غزوه طائف، غزوه تبوک و بسیاری از سریه‌ها مثل سریه فتح مکه و ارسال جریر بن عبدالله به ذی الخلصه و امثال آن بعد از روز حنین روی داده است.
و جریر حدوداً یک سال قبل از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ایمان آورد و چنانچه بسیاری از غزوه‌ها و سریه‌ها بعد از نزول این آیه به وقوع پیوسته، نمی‌توان گفت: آیه‌ای که خبر از گذشته می‌دهد، غزوه‌ها و سریه‌های آتی را نیز شامل می‌شود.
وجه سوم: خداوند در جمیع غزوات مسلمانان را یاری نکرد. مؤمنان در روز احد شکست خوردند و آن روز به روز، بلا و آزمایش تبدیل شد و همچنین مؤمنان در سریه مؤته و سریه‌های دیگری غالب نشدند. به فرض که کل غزوات و سرایا هشتاد و سه تا هم باشد، مؤمنان در همه آنها مورد نصرت قرار نگرفتند که مجموع موارد نصرت الهی، هشتاد و سه تا گردد.
وجه چهارم: به فرض که مراد از کثیر در آیه هشتاد و سه مورد باشد. باز اقتضای این را ندارد که مراد از کثیر این عدد مشخص باشد، زیرا لفظ «کثیر» لفظی عام بوده و شامل هزار، دو هزار و هزاران نیز می‌گردد. در صورتی که لفظی مقادیر متفاوتی را معنی بدهد، اختصاص آن لفظ به یکی از آنها تحکّم نابجا می‌باشد.
وجه پنجم: خداوند می‌فرماید:{ مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً (٢٤٥)}.(البقره: 245).
«كيست كه به خدا «قرض الحسنه‏اى‏» دهد، (و از اموالى كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،) تا آن را براى او، چندين برابر كند».
خداوند به نص قرآن حسنات را به هفتصد برابر افزایش می‌دهد و در روایات آمده که به دو میلیون حسنه هم افزایش می‌دهد. و از همین تعداد در آیه فوق به کثیر تعبیر شده است.
و نیز خداوند می‌فرماید:{ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (٢٤٩)}.(البقره: 249).
«چه بسيار گروه‏هاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‏كنندگان) است».
و کثرت در این آیه می‌تواند مقادیر متفاوتی را شامل شود زیرا گروههایی که کثیرالعدد شمرده می‌شوند، تعدادشان در عدد معینی محصور نیست. می‌شود گفت: گروه قلیل هزار نفرند و گروه کثیر سه هزار نفر که به نسبت گروه اولی کثیر نامیده می‌شوند.



به نقل از:
مختصر منهاج السنة، تاليف: شيخ الإسلام ابو العباس احمد بن تيميه، اختصار : الشيخ عبدالله بن محمد الغنيمان (استاد تحصيلات عالي دانشگاه اسلامي مدينه منوره)، و مدرس در مسجد نبوي شريف، ترجمه: إسحاق دبيرى



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال أبو سليمان الداراني رحمه الله : ... وأنا أذهب إلى أن الزهد في ترك ما يشغلك عن الله عز وجل». "جامع العلوم والحكم " (ص : 310).... و بنظر من زهد یعنی ترک هرآنچیزی که تو را از خداوند عزوجل غافل می کند».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 5207
دیروز : 5831
بازدید کل: 8838521

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010