|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>سئوال قبر
شماره مقاله : 322 تعداد مشاهده : 805 تاریخ افزودن مقاله : 28/5/1388
|
بنا باتفاق آراء علماي اهل سنت و جماعت، هر انساني بعد از مرگش مورد سئوال واقع ميشود. خواه درگور مدفون باشد يا خير اگركسي را درندگان خورده باشند يا سوخته باشد يا جسم وي درهوا متلاشي شده يا دردريا غرق شده باشد، مورد بازخواست اعمال قرار ميگيرد و در جزاي اعمال خير و پاداش نيك و در جزاي اعمال بد پاداش بد ميبيند. و اتفاق دارند بر اينكه پاداش نيك و بد براي روح و بدن هر دو ميباشد. ابن القيمگفته است: بمذهب سلف امت و براي پيشوايان دين، هرگاهكسي مرد يا در عذاب است يا در نعمت و شادي و اين عذاب يا نعمت، براي روح و بدن هر دو ميباشد و روح بعد از جدا شدن از بدن، يا در نعمت است يا در عذاب. و روحگاهگاهي با بدن تماس حاصل ميكند و از اين راه براي او نعمت يا عذاب پيش ميآيد. سپسكه رستاخيز بزرگ پيش آمد ارواح به بدنها برميگردند و ازگور بيرون ميآيند و در پيشگاه بارگاه عدل الهي ميايستند و معاد جسماني بين مسلمين و يهود و نصاري متفق عليه است. مروزيگفته است: امام احمدگفته است: عقيده به عذاب قبرحق است، كسي آن را انكار نميكند مگر اينكهگمراه وگمراهكننده باشد. ابن حنبل گويد به امام احمدگفتم: درباره عذاب قبر چهگوئي؟ او جواب داد: ما احاديث صحاح دراختيار داريمكه بدانها ايمان داريم وآنها را قبول مينمائيم. و هر روايتيكه با اسناد جيد و معتبر از پيامبر صلي الله عليه و سلم برسد بدان اقرار ميكنيم. زيرا اگر ما سخنان پيامبر صلي الله عليه و سلم را قبول نكنيم، اين سخن الله را" وما آتاكم الرسول فخذوه [هر آنچه راكه پيامبر صلي الله عليه و سلم برايتان ميآورد و ميگويد بپذيريد]". رد كردهايم و با آن مخالفت نمودهايم. به وي گفتم: مگر عذاب قبر حق است؟ اوگفت: آري اهل عذاب درگور عذاب ميشوند. او گفت از ابوعبدالله -احمد بن حنبل -شنيدمكه ميگفت: به عذاب قبر و به سئوال “منكر“ و “نكير“ و سئوال در قبرايمان داريم. و" يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الآخرة [خداوند مومنان را دردنيا وآخرت با سخن استوار، محكم و استوار نگه ميدارد]". مراد از في الاخره درآيه در قبر ميباشد. احمد بن القاسمگفت: ازاحمد بن حنبل پرسيدم آيا تو به منكرونكيروآنچهكه درباره عذاب قبر آمده است اقرار ميكني؟ اوگفت: سبحان الله ... آري بدان اقرار ميكنيم وآن را ميگوئيم.گفتم: عيناً لفظ منكرونكيرميگوئي يا به لفظ دوفرشته؟ گفت: دقيقاً منكرونكيرگفتم:گويند لفظ منكرونكيردر حديث نيست. بلي مراد از اين دو فرشته منكر و نكير است. حافظ در الفتحگفته است: احمد بن حزم و ابن هبيرهگويند تنها روح مورد سئوال واقع ميشود بدون اينكه به جسد برگردد. ولي جمهوربا اين راي مخالف ميباشند وميگويند روح به جسد يا به بعضي ازآن برميگردد، همانگونهكه درحديث آمده است. اگرتنها به روح تعلق داشت ذكربدن بيمورد بود. متلاشي شدن جسم مانع ازاين نميشودكه روح به جسم برگردد چون خداوند قادراستكه جزئي از بدن را زندهكند و مورد سئوال واقع شود همانگونه كه قادر است تمام اجزاء بدن را هم زندهكند.كسانيكه ميگويند تنها روح مورد سئوال واقع ميشود، از اين جهت چنينگفتهاند كه مشاهده ميشود كه در ميت بهنگام سئوال اثري پديدارنيستكه بنشيند يا بايستد ياگورش تنگ يا وسيع باشد. و همچنين اثري هم در بدار آويختگان و ديگران نيز مشاهده نميشود. در جواب اينها بايدگفت:كه اينگونهكارها از قدرت خارج نيستند و در حال عادي نيز نظير اينها ديده ميشود، مثلاكسيكه خوابيده و خواب ميبيند، لذت و الم را احساس ميكند بدون اينكه همنشين وي آن را دريابد، بلكه شخص بيدارگاهي در اثر شنيدن يا تفكراحساس لذت و الم ميكند و همنشين او ازآن بيخبر است. چيزي كه اين اشخاص را دچاراشتباهكرده است، قياس غائب برشاهد وقياس احوال بعد ازمرگ براحوال پيش ازمرگ است. چنان پيدا استكه خداوند اينكار را از چشم و گوش مردم پنهان داشته است تا توانائي زنده ماندن را داشته باشند و پنهان نشوند و فرار نكنند. و اندامهاي دنيوي انسان قدرت و توانائي ادراك امور ملكوت و معنوي را ندارند، مگركسانيكه خدا بخواهد. واين عقيده جمهور، بموجب احاديث نبوي بثبوت رسيده است. زيرا پيامبر صلي الله عليه و سلم گفته است:" إنه ليسمع خفق نعالهم [بيگمان مرده صداي بهم خوردنكفش مشايعين را ميشنود]". و " تختلف أضلاعه لضمة القبر [دندههايش از فشارگوردرهم ميشكند ]". و " يسمع صوته إذا ضربه بالمطراق [چون او را با تازيانه بزنند صداي او شنيده ميشود]". و " يضرب بين أذنيه [بين دوگوش وي زده ميشود]". " فيقعدانه [او را مينشانند]". و امثال اينگونه تعابيركه در احاديث آمده است و، همگي از جمله صفات جسماني ميباشند. اينك به برخي از احاديث صحيح در اين باره اشاره ميكنيم: 1-مسلم اززيد بن ثابت روايتكرده استكهگفت: موقعيكه پيامبر صلي الله عليه و سلم در باغي متعلق به بني النجاربرپشت استر خويش سواربود و ما همراه وي بوديم. نزديك بودكه استرش اورا برزمين زند. بناگاه متوجه شديمكه آنجاگورشش يا پنج يا چهار نفر وجود دارد. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: چهكسي صاحبان اينگورها را ميشناسد؟ مردي گفت: من آنها را ميشناسم اوگفت: چه موقع اينان مردهاند؟ او جواب داد: آنان بهنگام شرك مردهاند و مشرك بودهاند [1]. پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " ان هذه الامة تبتلى في قبورها.فلولا أن لا تدافنوا لدعوت الله أن يسمعكم من عذاب القبر الذي أسمع منه [بيگمان اين امّت درگور مورد آزمايش قرار ميگيرد. اگر خوف اين نبودكه شما پوشيده نميداريد از خداوند ميخواستم آنگونهكه من عذاب قبررا ميشنوم، شما نيزآن را بشنويد]". سپس به ما روي نمود وگفت: ازعذاب دوزخ به خدا پناه ببريد. همهگفتند: "نعوذ بالله من عذاب النار " وگفت: از فتنهها و آشوبهاي آشكار و پنهان به خدا پناه ببريد. همه گفتند: " نعوذ وا بالله من الفتن ما ظهر منها وما بطن "گفت از فتنه دجال و آشوبگر تباهكار به خدا پناه ببريد. همهگفتند: " نعوذ بالله من فتنة الدجال ". 2-بخاري و مسلم از قتاده و او از انس روايت كردهاند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " إن العبد إذا وضع في قبره وتولى عنه أصحابه، وإنه ليسمع قرع نعالهم، أتاد ملكان فيقعدانه، فيقولان له: ما كنت تقول في هذا الرجل؟ - لمحمد - فأما المؤمن فيقول: أشهد أنه عبد الله ورسوله. قال: فيقولان: أنظر إلى مقعدك من النار قد أبدلك الله به مقعدا من الجنة، فيراهما جميعا. وأما الكافر، والمنافق، فيقال له ما كنت تقول في هذا الرجل؟ فيقول: لا أدري، كنت أقول ما يقول الناس. فيقولان. لادريت ولاتليت ، ويضرب بمطارق من حديد ضربة فيصيح صيحة فيسمعها فيسمعها من يليه، غير الثقلين. [بيگمان هر بندهاي وقتيكه درگور نهاده شد و يارانش او را بحال خودگذاشتند و برگشتند، او صداي پاي آنها و بهم خوردن كفشهايشان را ميشنود، دو فرشته به نزد او ميآيند و او را مينشانند و به وي ميگويند: درباره اين مرد -محمد بن عبدالله -چه ميگفتي؟ اگرآن مرده مومن باشد ميگويد:گواهي ميدهمكه او بنده و فرستاده الله است. سپس به وي ميگويند: بنگرجاي خود را دردوزخكه خداوند آن را با بهشت برايت عوض نموده است و هردورا ميبيند. ولي اگركافر يا منافق باشد به ويگفته ميشود: درباره اين مرد چه ميگفتي؟ ميگويد: نميدانم، همان چيزي را ميگفتمكه مردمان ميگفتند. فرشتگان ميگويند: خود نميدانستيد و ازكسي هم نپرسيديد و نخوانديد؟ آنگاه با تازيانه آهنين ضرباتي به وي زده ميشودكه از درد و رنج بخود ميپيچد و فريادي سر ميدهدكه بغير از انس و جن همه صداي او را ميشنوند]". ٣-بخاري و مسلم و صاحبان سنن از براء بن عازب روايتكردهاندكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “مسلمان هرگاه درگور مورد سئوال واقع شد وگواهي دادكه لااله الا الله و محمّد رسول الله آنوقت مشمول مفهوم اين آيه ميشود: يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الاخرة " و در روايت ديگري آمده استكه به ويگفته ميشود: خداي توكيست؟ او ميگويد: " الله ربي، ومحمد نبيي " واينستكه اين آيه فوق شامل حال او ميشود. ٤-در مسند امام احمد و صحيح ابي حاتم آمده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: “هرگاه ميت درگور نهاده شد، او صداي پايشان را ميشنود كه ميخواهند برگردند. اگر ميت مومن باشد نماز او نزديك سرش و روزه در طرف راستش و زكات در طرف چپش و افعال خيرازقبيل صدقه واحسان و صله رحم و نيكي و بخشش نزديك پاهايش ميايستند. هرگاه خواستند از طرف سر او را مورد سئوال قرار دهند نماز ميگويد ازاينجا راه نيست. سپس ازطرف راست روزه و ازطرف چپ زكات و از طرف پاها خيرات و مبرات ميگويند ازاينجا به سوي او راه نيست. آنگاه به وي گفته ميشود: بنشين و او مينشيندكه خورشيد در برابر او مجسم شده و در شرف غروب است. آنوقت ازوي سئوال ميشود: درباره اين مردكه درميان شما بود چه ميگوئي و چگونه بر وي شهادت ميدهي؟ او جواب ميدهد: بگذاريد من نماز بخوانم و بر وي درود بفرستم. به وي ميگويند بعداً اينكاررا ميكنيد، فعلا به سئوال ما جواب بده، بگو ببينيم درباره آن مرد چه ميگوئي و چگونه شهادت ميدهي؟ او جواب ميدهد: محمد را ميگوئيد،گواهي ميدهمكه او رسول خدا است وازجانب حق آمده و حق را آورده است. به ويگفته ميشود: براينقول زنده بودي و برآن مردي و با تصديق بدان ان شاء الله زنده خواهي شد. سپس براي او دري از بهشتگشوده ميگردد و به ويگفته ميشود: اين است جاي تو وآنچهكه خداوند درآنجا براي تو تهيه ديده است. او از مشاهده آن بسيار خوشحال ميشود، سپسگوراو باندازه هفتاد ذراعگسترش مييابد و روشن و منور ميگردد. و جسد او بدان چيز برميگرددكه از آن، ساخته شده بود و روح او بدرون پرندهاي بنام - النسيم الطيب - ميرودكه بر بالاي درخت بهشت است. و اينستكه خداوند ميفرمايد: " يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا وفي الاخرة " . و دربارهكافر عكس اين موضوع را ذكركرده است. تا اينكهگفت: سپسگور بروي تنگ ميگردد تا اينكه دندههايش را ميشكند و اينست آن زندگي تنگيكه خداوند ازآن خبرداده است:" فإن له معيشة ضنكا ونحشره يوم القيامة أعمى [بيگمان او را خواهد بود زندگي سخت و تنگي و او را روزرستاخيزكور زنده خواهيمكرد و به محشر ميبريم ]". 5-در صحيح بخاري از سمره بن جندب آمده استكهگفت: پيامبر صلي الله عليه و سلم هرگاه نمازي ميگزارد به ما روي ميآورد و ميگفت: “چهكسي از شما ديشب خوابي ديده است؟ اگركسي رويائي ميديد، آن را بازگو ميكرد. و آنچهكه خدا ميخواست ميگفت. روزي از ما سئوال كرد وگفت: كسي از شما خواب ديده است؟ گفتيم: نخير. او گفت: ليكن من ديشب دو نفررا درخواب ديدمكه به نزد من آمدند و دستم راگرفتند و مرا به سرزمين مقدس بردند، آنجا ديدم مردي نشسته است و مردي هم ايستاده استكه يك چنگ آهنين دردست دارد وآن را درفك و گوشهلپ خود فروميكند تا اينكه به پشت سرش ميرسيد وآنگاه درفكگوشه لپ ديگرش فرو ميكندكه فك اولش خوب ميشد و بهم ميپيوست و دوباره همين عمل را تكرار ميكرد.گفتم: چيست اين؟گفتند: برو، رفتيم تا اينكه ازكنار شخصيگذشتيمكه بر پشتگردن خوابيده بود و مردي بر سرش ايستاده بود و سنگي در دست داشت و سر او را بدان ميشكست. هرگاه آن را ميزد سنگ در دستش ميچرخيد و سر ميخورد، چون آن شخص ميخواست دوباره سنگ را بردارد، سنگ به سوي او برنميگشت تا اينكه سرش التيام مييافت و مثل اول ميشد و آنگاه دوباره اين عمل تكرار ميگرديد. گفتم: اين چيست؟گفتند: برو، رفتيم تا اينكه به شكافي چون تنوررسيديمكه دهنه وبالاي آن وپايين آنگشاد بود و درآن آتش مشتعل بود، متوجه شديمكه درآنجا زنان و مردان برهنهاي هستندكه در زيرشان آتش ميسوزد و زبانه ميكشد، چون شراره آتش بآنان نزديك ميشد، آنان تا نزديك دهنه آتشدان، بالا ميآمدند و چون شراره فروكش ميكرد و خاموش ميشد، آنان به جاي اول برميگشتند.گفتم: اين چيست؟گفتند: برو. رفتيم تا اينكه به رودخانهاي خونين رسيديمكه در آن مردي ايستاده بود و در وسط رودخانه مردي بودكهكومهاي از سنگ در جلو داشت، هرگاه آن مرد ميخواست از رودخانه خارج شود، آن مرد ديگر سنگي بدهن وي ميانداخت و او را بجاي اولش برميگرداند و هرگاه او ميخواست خارج شود، اين عمل را تكرارميكرد.گفتم اين چيست؟گفتند: برو. رفتيم تا اينكه به باغ و بوستاني سرسبزو خرم رسيديمكه در آنجا درختي تنومند وجود داشتكه در زيرآن درخت پيرمردي و اطفالي چند بودند و متوجه شدمكه درنزديكي آن درخت، مردي استكه آتش روشن ميكند، آن دو مرد مرا بالاي آن درخت بردند و مرا آنجا به داخل خانهاي بردند،كه هرگز زيباتر و بهتر از آن نديده بودم،كه در آن خانه پيرمردان و جوانان بودند، سپس مرا بالاتر بردند، بداخل خانهايكه زيباتر و بهتر بود.گفتم: امشب مرا بهگردش برديد و گردانديد وآنچه را ديدهام به من بگوئيد.گفتند: آري آن را بتو ميگوئيم. آن شخص كه فك و لپ خود را ميشكافت او دروغگو استكه دروغ از او نقل ميشود تا اينكه همه آفاق جهان را برميكند، پس تا روزقيامت اين عذاب را ميكشد. وآنكس راكه ديدي وسرش را با سنگ ميشكستند، اومردي استكه خداوند قرآن را به ويآموخته است ولي اوشب به جاي قرآن خواندن ميخوابد و روز بدان عمل نميكند، تا روز قيامت اين عذاب او ادامه دارد. و آنان راكه در شكاف آتشين يافتي، آنان زناكارانند. و آنكس راكه در رودخانه ديدي او رباخوار است. و آن پيرمردكه زير درخت بود ابراهيم خليل بود و اطفال دور وبرش فرزندان مردم بودند وآنكسكه آتش ميافروخت خازن دوزخ بود. وآن خانه اولي خانه عموم مسلمانان و مومنان بود و اين خانه دومكه درآن هستيم خانه شهيدان ميباشد و من جبريل و اين يكيكه با من است ميكائيل ميباشد. پس گفتند: سرت را بردار و بالا را نگاهكن، چون بالا را نگريستم، قصري وكاخي ديدم همچون ابر سر به فلككشيده،گفتند: اينهم منزل و سراي تو است.گفتم: مرا به حال خود بگذاريد و به سراي خويش ميرومگفتند: هنوز عمر تو باقي است وآن را بكمال نرساندهاي، اگر عمر خود را بكمال رسانده بودي، به خانه خود ميرفتي. ابن القيمگفته است اين روايت نص صريح است در عذاب برزخ وپيش ازرستاخيز. زيرا خواب پيامبران از وحي سرچشمه ميگيرد و حقيقت و واقعيت دارد. 6-طحاوي از ابن مسعود روايتكرده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" أمر بعبد من عباد الله أن يضرب في قبره مائة جلدة، فلم يزل يسأل الله ويدعوه حتى صارت واحدة، فامتلا قبره عليه نارا فلما ارتفع عنه أفاق، قال: علام جلدتموني؟ قالوا إنك صليت صلاة بغير طهور، ومررت على مظلوم فلم تنصره [دستور داده شد كه بيكي از بندگان خدا در قبرش يكصد تازيانه به او بزنند، اوهمچنان ازخداوند تقاضا ميكرد و لابه مينمود تا اينكه تعداد آنها بيك تازيانهكاهش يافت وگورش پرازآتش شد، چون اوبه هوش آمدگفت: چرا مرا تازيانه زديد؟گفتند: تو يك نماز بدون وضو خوانده و ازكنار ستمديدهاي گذشتي و او را ياري نكردي]". ٧-ازانس روايت شده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم صدائي را از قبري شنيد وفرمود: " متى مات هذا؟ [اين شخصكي مرده است؟]"گفتند: او در دوره جاهليت مرده است. او از اين خبر خوشحال شد وگفت:" لولا أن لاتدافنوا لدعوت الله أن يسمعكم عذاب القبر [اگرخوف آن نبودكه شما آن را پنهان نكنيد يا اگرخوف آن نبودكه ازدفن مردگان خودداريكنيد، از خداوند ميخواستم كه عذاب قبر را بشنويد]". بروايت مسلم و نسائي. ٨-از ابن عمر روايت شده استكه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت:" هذا الذي تحرك له العرش وفتحت له أبواب السماء، وشهده سبعون ألفا من الملائكة، لقد ضم ضمة ، ثم فرج عنه [اين شخصيكه عرش برايش تكان خورد و درهاي آسمان برويشگشادهگرديد و هفتاد هزار ملائكه حاضر جنازه او شدند،گور او را سخت بهم فشرد، سپس او را رها كرد]". بروايت بخاري و مسلم و نسائي [2].
پانوشتها: [1] - در نسخه موجود فقه السنه آمده است“ ماتوا فی الاشراطکه با مراجعه به شرح صحـیح مسلم ج ١٧ ص ٢٠٣ چاپ بیروت دار احیاء التراث العربی چاپ دوم معلومگردیدکه: ماتوا فی الاشراک، صحـیح استکه با توجه بدان ترجمه شد. (مترجم) [2] -بنابراین درگور نیز ارواح یا معذبند یا در نعمت و آسایش.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|