|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عبدالله بن رواحه رضی الله عنه > شهادت وی در جنگ موته
شماره مقاله : 3417 تعداد مشاهده : 281 تاریخ افزودن مقاله : 14/6/1389
|
به شهادت رسیدن عبدالله بن رواحه رضی الله عنه
[در جریان جنگ موته] لشکر اسلام با رسیدن به منطقه معان در سرزمین شام، که اکنون استانی از استانهای اردن است، به آنان خبر رسید که عرب و عجم و مسیحیان صلیبی، صدهزار از طوایف مختلف به سرکردگی مالک بن رافله و صد هزار صلیبی اعزامی از جانب هرقل روم و مجهز با سلاحهای پیشرفته وملبس با ابریشم آماده نبرد با آنان شدهاند.[1] مسلمانان که با این لشکر عظیم غافلگیر شده بودند، درمعان دو روز به رایزنی و مشورت پرداختند. برخی گفتند: کسی را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بفرستیم و کسب تکلیف کنیم. عدهای به فرمانده لشکر، زید بن حارثه گفتند: اکنون که آوازه ما همه جا پیچید و دشمنان را دچار رعب و وحشت نمودیم، بهتر است برگردیم؛ زیرا هیچ چیزی را نمیتوان با عافیت مقایسه نمود.[2] عبدالله بن رواحه برخاست و سخنانی حماسهآفرین ایراد نمود و روحیه جنگ و جهاد را در آنان دمید. او چنین گفت: «ای قوم! سوگند به خدا آن چیزی که شما از روبرو شدن با آن ابا میورزید، همان چیزی است که شما به وسیله آن در جستجوی شهادت هستید. ما هیچ گاه براساس تعداد و قوت و کثرت افراد وارد نبرد نمیشویم؛ بلکه ما به قدرت دینی که خداوند ما را با آن سرافراز نموده است، وارد معرکه میشویم؛ پس حرکت کنید که یکی از دو خیر، در انتظار ما است: یا پیروزی و یا شهادت. سخنان ابن رواحه احساسات مجاهدان را برانگیخت. زید، لشکر را به منطقه موته در جنوب کرک هدایت نمود و ترجیح داد که در آنجا با نیروهای دشمن وارد معرکه شود. بین دو لشکر کارزار سختی درگرفت. فرماندهان سهگانه لشکر اسلام، رشادتهای بزرگی از خود نشان دادند که منجر به شهادتشان گردید.[3] زید بن حارثه با شجاعت وصفناپذیری وارد صفوف دشمن شد و پرچم اسلام را در میان نیزههای دشمن به اهتزاز درآورد؛ سپس جعفر پرچم را بدست گرفت و وارد صفوف دشمن شد. دشمن از هر طرف او را محاصره نمود، ولی جعفر از پای نایستاد و همچنان میجنگید و سرانجام از اسبش پیاده شد و پاهای آن را زد و چنین میسرود: یا حبذا الجنة و اقترا بُها طیبة و بارداً شرابها «چه خوب است بهشت و چه نزدیک است و چه آب پاکی و خنکی دارد.» والروم روم قد دنا عذابها کافرة بعیدة انسابها «و رومیها درماندهاند و عذابشان نزدیک است؛ آنها ملتی کافر و بیگانهاند.» علیَّ اِذ لاقیتها ضرابها.[4] «بر من لازم است که در جنگ آنان را متلاشی سازم.» بعد از آن، پرچم را بدست راست گرفت آنها دست راستش را قطع کردند؛ بلافاصله پرچم را بدست چپ گرفت و هنگامی که دست چپش را نیز قطع نمودند، پرچم را با بازوهایش به سینهاش چسبانید تا اینکه به شهادت رسید. او هنگام شهادت، 33 سال سن داشت و بر جسدش آثار 90 زخم وتیر دیده میشد.[5] امام بخاری با سند صحیح از ابن عمر نقل میکند که میگوید: من در آن غزوه حضور داشتم. وقتی سراغ جعفر را گرفتیم، او را در میان کشته شدگان یافتیم و آثار نود و اندی ضربه بر وجودش دیده میشد.[6] خداوند به پاداش دستهای از کار افتاده و به پاداش شجاعت و رشادت جعفر، دو بال به او عنایت کرد تا در بهشت به وسیله آنها پرواز نماید؛ چنانکه بخاری از ابن عامر روایت میکند که هرگاه عبدالله بن عمر، با فرزند جعفر روبرو میشد، میگفت سلام خدا بر فرزند کسیکه صاحب دوبال است.[7] بعد از به شهادت رسیدن جعفر بن ابیطالب، عبدالله بن رواحهی انصاری پرچم را بدست گرفت و چنین میسرود: «ای نفس! به خدا سوگند چه بخواهی و چه نخواهی، باید وارد معرکه بشوی. چرا تو رفتن به بهشت را دوست نداری؟ عمر زیادی را در آرامش سپری نمودی، مگر تو بیش از یک نطفه هستی؟ ای نفس! اگر کشته نشوی، خواهی مرد و این همان چیزی است که آرزو میکردی و اگر مانند آن دو (زید و جعفر) رفتار نمایی، راهیاب شدهای.»[8] میگویند یکی از پسرعموهایش که در جنگ شرکت داشت، قطعه گوشتی آورد و گفت: این را بخور که در این روزها زیاد به زحمت افتادهای. عبدالله آن قطعه گوشت را برداشت و با عجله یک لقمه از آن را در دهان گذاشت. در همین اثنا متوجه سر و صدایی در جبهه جنگ شد، خطاب به خود گفت: تو هنوز در دنیا زندگی مینمایی. آن گاه قطعه گوشت را انداخت و پیش رفت و جنگید و به شهادت رسید و این ماجرا در آخر روز اتفاق افتاد.[9]
[1]- شرح المواهب اللدنیه، ج 2، ص 271. [2]- تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 1، ص 396. [3]- السیرة النبویة الصحیحة، ج 2، ص 468. [4]- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 4، ص 26. [5]- الصراع مع الصلیبیین، ص 58. [6]- بخاری، کتاب المغازی، ج 5، ص 102، شماره 42615. [7]- همان، ص 103، شماره 4264. [8]- السیرة النبویة،ابن هشام، ج 4، ص 26 – 27. [9]- الصراع مع الصلیبیین، ص 61.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|