|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>مسجد ضرار
شماره مقاله : 3507 تعداد مشاهده : 307 تاریخ افزودن مقاله : 18/6/1389
|
بازگشت از تبوک به مدینه و سخن قرآن در مورد تخلفکنندگان و مسجد ضرار پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم پس از بیست روز اقامت در تبوک، عازم مدینه شد[1] و قبل از رسیدن به مدینه، دستور به تخریب مسجد ضرار داد که منافقان آن را بنا کرده بودند. با اطلاع از خروج پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به طرف مدینه، کودکان در خارج از مدینه به استقبال ایشان رفتند. آن حضرت نخست به مسجد تشریف برد و در آنجا دو رکعت نماز خواند؛ سپس به مجالست با مردم پرداخت و متخلفان آمدند. آنها از چهار قشر بودند: عذر برخی از آنان، عذر شرعی بود و خداوند آنها را معذور ساخته بود؛ عدهای هیچ گونه عذری نداشتند، اما توبه نمودند و توبه آنان نزد خدا پذیرفته شد و گروهی دیگر از منافقان اطراف مدینه و عدهای از منافقان داخل شهر مدینه بودند که به ترتیب در مورد هر یکی سخن خواهیم گفت: تخلفکنندگانی که عذر آنان عذر شرعی بود خداوند میفرماید: {لَیسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلا عَلَى الْمَرْضَى وَلا عَلَى الَّذِینَ لا یجِدُونَ مَا ینْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (٩١) } (توبه، 91) «بر ناتوانان و بیماران و کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند، گناهی نیست، به شرطی که با خدا و پیغمبرش خالص باشند، بر نیکوکاران هیچ راه (سرزنشی) وجود ندارد وخدا بخشنده و مهربان است.» در این آیات، خداوند میفرماید: کسانی که به دلیل داشتن عذر از شرکت در غزوه تبوک خودداری نمودند، مواخذه نمیشوند و مراد از ضعفا، کسانی هستند که به خاطر ناتوانی جسمی مانند کودکان و کهنسالان یا به خاطر ناتوانی عقلی مانند: دیوانگان و یا به خاطر بیماری و نابینایی نتوانستهاند در جنگ شرکت نمایند.[2] {لا عَلَى الَّذِینَ لا یجِدُونَ مَا ینْفِقُونَ حَرَجٌ } یعنی برای آنانی که به خاطر نداشتند توشه راه نتوانستهاند در غزوه شرکت نمایند، نیز حرجی نیست؛ البته بعد از اینکه {نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ} حق را بشناسند و بدان اعتراف نمایند و دوستان خدا را دوست بدارند و با دشمنانش، بغض بورزند.[3] طبری در مورد آیة: {مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ } میگوید: یعنی بر چنین کسانی که به خاطر نداشتن امکانات ویا نداشتن توانایی جسمی تخلف ورزیدهاند، اما حق را میشناسند وبدان اعتراف دارند و خدا و پیامبرش را دوست دارند، جای اعتراضی نمیماند. { وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ} یعنی خداوند، گناهان این چنین متخلفانی را با مواخذه ننمودند آنان را مغفرت مینماید و بر آنان ترحم مینماید.[4] قرطبی میگوید: در این آیه اصلی بیان گردیده است و آن اینکه حرجی بر کسانی که توان مالی ندارند، نیست.[5] {وَلا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَیهِ تَوَلَّوْا وَأَعْینُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلا یجِدُوا مَا ینْفِقُونَ (٩٢) } (توبه، 92) این جمله علاوه بر اینکه عطف است بر جمله سابق و از نوع خاص بر عام میباشد، بیانگر امتیاز ویژه این گروه نیز میباشد؛ یعنی، کسانی هستند که با وجود نداشتن امکانات مالی نزد تو آمدند و از تو درخواست کمک و به ویژه مرکب نمودند، تا در این سفر طولانی همراه تو باشند و در راه خدا جهاد نمایند و تو گفتی: من نیز امکاناتی ندارم که در اختیار شما قرار دهم {تَوَلَّوْا وَأَعْینُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ} با شنیدن این سخن، آنها در حالی برگشتند که از دیدگانشان اشک میبارید. به خاطر اینکه نه مالی و نه مرکبی به دست آوردند تا بتوانند در جهاد شرکت نمایند.[6] 2- متخلفانی که عذر شرعی نداشتند، امّا مورد مغفرت قرار گرفتند در مورد سرگذشت این متخلفان سه آیه در قرآن نازل شده است: {وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صَالِحًا وَآخَرَ سَیئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (١٠٢) }(توبه، 102) «و گروهی دیگر به گناه خود اعتراف ورزیدند. آنها عمل نیک را با عمل بد درآمیختند. امید است خدا توبه آنان را بپذیرد؛ همانا خدا بخشنده و مهربان است.» مفهوم این آیه آن است که این جماعت بدون هیچ گونه عذری شرعی، از شرکت در غزوه تخلف ورزیدند، اما پشیمان شدند و مانند منافقان عذرهای دروغین نتراشیدهاند؛ بلکه توبه نمودند و به واقعیت اعتراف کردند و امیدوار عفو و بخشش الهی شدند و اینکه فرمود: عمل نیک را با عمل بد نیامیزید؛ یعنی، اینها قبل از این غزوه، دارای سوابق نیکی مانند مسلمان شدن، عمل به احکام اسلام و جهاد در راه خدا بودند که با تخلف از غزوه تبوک عمل بدی بر آن افزودند و سپس با توبه و پشیمان شدن عمل نیک دیگری انجام دادند، اما اعتراف محض بدون توبه، برای جبران گناه کافی نخواهد بود؛ مگر اینکه شخص، از عمل گذشته خود توبه نماید و تصمیم راسخ بگیرد که در آینده مرتکب آن نشود و آیه {عَسَى اللَّهُ أَنْ یتُوبَ عَلَیهِمْ} دلیل این امر است که اعتراف آنها با هدف و قصد توبه بوده است بنابراین، فرمود: امید است که خداوند توبه آنها را بپذیرد؛ زیرا او غفور و رحیم است؛ یعنی، گناهان را میآمرزد و بر بندگانش ترحم مینماید.[7] 1- خداوند میفرماید: {وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ (١٠٦) } (توبه، 106) «و گروه دیگری (از متخلفان) که به فرمان خدا واگذار شدهاند، یا خدا آنها را عذاب میدهد و یا توبه آنان را میپذیرد و خدا دانا و با حکمت است.» مراد از این افراد، براساس روایت صحیحین، هلال ابن امیه، کعب ابن مالک و مراره بن ربیع میباشد. این افراد با وجود اینکه قصد داشتند تا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ملحق شوند، امّا به دلیل سستی سرانجام موفق نگردیدند به سپاه بپیوندند. بنابراین، این افراد از منافقان نبودند؛ بلکه از مسلمانان مخلص بودند و هنگامی که پیامبر به مدینه آمد، اینها نزد آن حضرت رفتند و نه همانند دیگران عذر و بهانهای مطرح کردند و نه همچون ابولبابه و غیره خود را به ستونهای مسجد بستند. براین اساس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به مسلمانان دستور داد تا با آنها قطع رابطه نمایند؛ چنانکه تا پنجاه روز درهمین حال بسر بردند و نمیدانستند که نتیجه چه خواهد شد.[8] 2- خداوند میفرماید : {وَعَلَى الثَّلاثَه الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (١١٨) } (توبه، 118) «و توبه آن سه نفری را هم میپذیرد که (حکم آنان) به تأخیر انداخته شد تا اینکه زمین با وجود گستردگیاش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز برگشت به خدا وجود ندارد. سپس خدا بدیشان پیغام توبه داد تا آنها به سوی او برگردند. همانا خدا پذیرنده توبه و مهربان است.» این سه نفر عبارت بودند از: هلال ابن امیه، کعب ابن مالک و مرار ابن ربیع[9] که به شرح سرگذشت آنان خواهیم پرداخت. 3- متخلفان منافق اطراف مدینه در مورد اینها خداوند میفرماید: {وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الأعْرَابِ لِیؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَیصِیبُ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (٩٠) } (توبه، 90) «عذرخواهان اعراب آمدهاند تا بدیشان اجازه داده شود و در خانه نشستهاند و به خدا و پیغمبرش دروغ گفتهاند. به افراد کفر پیشه آنان عذاب بسیار دردناکی خواهد رسید.» این آیه بیانگر آن است که برخی از اعراب، عذر و بهانه آوردند؛ چه حق و چه ناحق و از رسول خدا، برای شرکت ننمودن در غزوه، اجازه خواستند، اما گروه دیگری از آنان، هیچ عذری مطرح نکردند و از شرکت در غزوه خودداری نمودند و آنان منافقانی بودند که خدا و پیامبرش را تکذیب نمودند؛ سپس خداوند به آنان وعده عذاب داده و فرموده است :{ سَیصِیبُ الَّذِینَ كَفَرُوا} یعنی برای کسانی از اعراب که با مطرح ساختن عذرهای دروغین و یا بدون مطرح کردن عذر، در جنگ شرکت نکردهاند، عذاب دردناکی وجود خواهد داشت. این عذاب هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخرویرا شامل میگردد.[10] همچنین در مورد اینها، این آیه نازل گردید: {وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ (١٠١) } (توبه، 101) «ای مسلمانان! هوشیار باشید که در میان اعراب اطراف شما، منافقان وجود دارد.»[11] 4- متخلفان منافق مدینه خداوند در مورد این گروه میفرماید: {فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا یفْقَهُونَ (٨١)فَلْیضْحَكُوا قَلِیلا وَلْیبْكُوا كَثِیرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ (٨٢)فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَه مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِی أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِی عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّه فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِینَ (٨٣) } (توبه، 81 – 83) «آنهایی که در جای خود ماندهاند، بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم شادمان هستند و دوست نداشتند که با مال و جان خود در راه خدا جهاد نمایند و گفتند : در گرما بیرون نشوید. بگو گرمای آتش دوزخ به مراتب سختتر است اگر میدانستید؛ پس باید کم بخندند و زیاد گریه کنند. این جزای کارهایی است که انجام میدهند. هرگاه خداوند تو را (از تبوک) به سوی گروهی از آنان بازگردانید و ایشان از تو اجازه شرکت در جهاد خواستند، بگو با من به جهاد نخواهید آمد و همراه با من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید؛ چراکه شما نخستین بار به خانهنشینی خشنود شدید؛ پس با خانهنشینان بنشینید.» واژه «مخلفون» از خلف به معنی پشت سر کسی است که رفته است. {ِمَقْعَدِهِمْ} میگوید: این آیه به دو معناست: یعنی با نشستن خود ابنجوزی در مورد آیة: {خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ } یا به معنی بعد از رسول خدا و یا به معنی مخالفت با رسول خدا است.[12] ابن کثیر میگوید: در این آیات خداوند، به نکوهش منافقانی پرداخته است که در غزوه تبوک همراه مسلمانان شرکت نکردند و ماندن در مدینه را بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم ترجیح دادند؛ چراکه که آنان، جهاد با مال و جان را در راه خدا ناپسند دانستند و به یکدیگر گفتند: {لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ } در این گرما بیرون نشوید. خداوند به پیامبرش میگوید: در پاسخ آنها بگو:{ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا} . یعنی آتش دوزخ که به خاطر اعمالتان، منتظر شما است، گرمای بیشتر از این دارد.[13] و این آیه{ فَلْیضْحَكُوا قَلِیلا وَلْیبْكُوا كَثِیرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا یكْسِبُونَ }این است که اگر آنها در دنیا شادمان هستند و میخندند، این شادمانی و خنده در مقابل رنج و گریهای که در آخرت دچار آن خواهند شد، بسیار اندک خواهد بود؛ زیرا دنیا زوالپذیر و آخرت جاودانه است و ارزش و مقام آنچه زوال میپذیرد، در مقابل چیزی که هرگز زوالپذیر نیست، خیلی اندک و ناچیز محسوب میگردد. {فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَه } یعنی اگر نزد اینها که در تبوک شرکت نکردهاند، برگشتی و در این صدد بودند تا در سفری دیگر تو را همراهی نمایند، از همراهی آنان خودداری کن و به آنان بگو : از آنجا که مسلمانان در غزوه تبوک شرکت نجستید و نشستن را بر همراهی با مسلمانان ترجیح دادید؛ اکنون نیز بنشینید و با من بیرون نیایید. امام رازی در مورد {مَعَ الْخَالِفِینَ } سه قول نقل کرده است که عبارتند از: 1- کسانی که خانهنشین هستند. 2- مخالفان. 3- فاسدان؛ یعنی کسانی که ایمان آنان ضعیف گردیده است و قادر به انجام کاری نیستند. به هر حال در این آیه میتوان هر یک از این معناها را در نظر گرفت؛ زیرا منافقان مصداق هر یک از این خصلتها بودند.[14] با توجه به مطالب ذکر شده، میتوان به دوگانگی سیاست پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در برخورد با منافقان و مؤمنان متخلف پی برد؛ بدین معنی که عذرها و بهانههای واهی منافقان را پذیرفت و از آنان در گذشت و مؤمنین را نیز سرزنش نمود و برای آنان تنبیه سختی در نظر گرفت و با دقت و تأمل در نتیجه این برخورد تند با مؤمنان، به این نتیجه خواهیم رسیدکه این امر باعث پذیرش توبه و نزول آیات الهی در حق آنان گردید که منافقان به هیچ وجه شایسته این مقام نبودند؛ زیرا آنان هنوز در حال کفر به سر میبردند و تظاهر نمودن آنان به مسلمانی باعث دوری عذاب الهی از آنان در قیامت نمیگردد، اما در احکام دنیا ما موظفیم که به حسب ظاهر حکم نماییم؛ همان طور که آنان نیز از نظر ظاهر با ما هستند. ابن قیم میگوید: خداوند این طور با بندگان مجرم برخورد مینماید؛ چنانکه بنده مؤمنش را که دوست دارد و با ارزش است، به خاطر کوچکترین لغزشی که از او سرزند، مؤاخذه و سرزنش مینماید تا همواره بیدار و مواظب باشد و اما کسی که با معصیت و گناه، ارزش خود را نزد خدا از دست داده است، هرچند بیراه برود، فرصت و نعمت بیشتری مییابد.[15] 5- مسجد ضرار در اثنای بازگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از تبوک به مدینه این آیات نازل گردید: {وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَینَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلا الْحُسْنَى وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (١٠٧)لا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یحِبُّونَ أَنْ یتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (١٠٨)أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَیرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (١٠٩) } (توبه، 107 - 109) «و (از میان منافقان) کسانی هستند که مسجدی را بنا کردند و منظورشان از آن، زیان و کفرورزی و تفرقهاندازی میان مؤمنان و کمینگاه ساختن برای کسی بود که قبلاً با خدا و پیغمبرش جنگیده بود و سوگند هم میخورند که نظری جز نیکی نداشتهاند، اما خداوند گواهی میدهد که آنان دروغ میگویند. (ای پیغمبر) هرگز در آن (مسجد ضرار) نایست و نماز مگذار. مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا گردیده است، سزوارا آن است که در آن بر پای ایستی و نماز بگزاری. در آنجا کسانی هستند که میخواهند خود را پاکیزه دارند و خداوند هم پاکیزگان را دوست دارد. آیا کسی که پایههای آن مسجد را براساس تقوا و رضامندی خدا تأسیس نموده بهتر است یا کسی که پایههای آن را بر لبه پرتگاه مشرف به سقوط بنا نهاده است و او را به داخل آتش دوزخ میاندازد. خدا ملتی را که ستم پیشه است،هدایت نمیگرداند.» سبب نزول این آیات چنین بیان شده است که قبل از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به مدینه، مردی از خزرج به نان ابوعامر راهب که مسیحی و اهل کتاب بود، در میان طایفه خزرج از مقام والایی برخوردار بود، اما پس از ورود پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به مدینه و گسترش اسلام و افزایش قدرت حکومت اسلامی و به ویژه پس از پیروزی مسلمانان در بدر، ابوعامر دشمنی خود را با اسلام آشکار ساخت و به مشرکان قریش پیوست و برخی از قبائل عرب را برای جنگ با اسلام برانگخیت؛ چنانکه بعد از جنگ احد که مسلمانان در آن دچار خسارتهای متعددی گردیدند، ابوعامر فاسق نیز بر سر راه لشکر اسلام، حفرههایی کنده بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در یکی از آنها افتاد و سرش زخمی شد و دندانهایش شکست. ابوعامر قبل از شروع جنگ با انصار به گفتگو پرداخت وآنان را به یاری خود فراخواند. آنها به او پاسخ منفی دادند و نفرینش کردند و گفتند: ای دشمن خدا چشمانت خنک مباد. ابوعامر در حالی برگشت که میگفت: قوم من بعد از من چقدر بیتربیت شدهاند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نیز او را قبل از فرار از مدینه به اسلام دعوت داده و برای او قرآن تلاوت کرده بود، اما او نپذیرفته بود و راه تمرد و سرکشی را در پیش گرفت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نیز دعا نمود که دور از وطن و تنها بمیرد و سرانجام چنین شد. پس از اتمام جنگ احد و بعد از اینکه متوجه گسترش اسلام و نفوذ قدرت مسلمانان گردید، به سوی هرقل، بزرگ روم، رفت و از او علیه پیامبر کمک خواست. هر قل نیز به او وعدههایی داد که براساس آن ابوعامر به برخی از منافقان طایفه خود در مدینه نامههایی فرستاد که به آنها مژده لشکری را میداد که به زودی مدینه را درخواهد نوردید. در نامههایی که مینوشت، به آنان دستور داد تا برای او پایگاهی بسازند که پیک او به طورمستقیم به آنجا برود و پیامهای جدید را از آنجا دریافت نماید و برگردد، تا بعد از اینکه اوبه مدینه میآید، فعالیتهایش را در آن پایگاه تمرکز دهد. بنابراین، منافقان در نزدیکی مسجد قبا، مسجدی ساختند و چند روزی قبل از بیرون شدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به قصد تبوک، آن را به اتمام رساندند و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم خواستند که مسجد آنها رابا اقامه نماز افتتاح نماید و این طور وانمود کردند که این مسجد را برای افرادی که توانایی رفتن به مسجد قبا را ندارند، ساختهاند. از آنجا که خداوند نمیخواست، پیامبرش در این مسجد نماز بخواند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: اکنون که من آماده سفر هستم، بعد از اینکه از سفر برگشتم، آنجا نماز خواهم خواند. در مسیر بازگشت از تبوک به مدینه و هنگامی که تا مدینه فقط مسافت یک روز یا کمتر باقی مانده بود، جبرئیل نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم آمد و به ایشان اطلاع داد که این مسجد توسط کافران به خاطر ضرر رسانیدن به اسلام مسلمانان ساخته شده است و نباید در آن نماز بخوانی. آن گاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم افرادی را پیشاپیش فرستاد تا آن مسجد را تخریب نمایند.[16] خداوند در آیاتی که در این مورد نازل گردانده است، انگیزههای بنای مسجد ضرار را این گونه شرح میدهد. 1- ضرر رسانیدن به مسلمانان. 2- تقویت منافقان و کفار و شکست مسلمانان. 3- ایجاد تفرقه بین مسلمانان و کاهش تعداد نمازگزاران مسجد قبا. 4- مرکزی برای جمع نمودن افرادی که نقشه جنگ علیه خدا و پیامبرش را کشیده بودند.[17] خداوند نیز نقشه منافقان را برملا نمود و پیامبرش را به تخریب آن واداشت و اینکه فرمود : {وَلَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلا الْحُسْنَى وَاللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ } منافقان را نکوهش نمود که آنها به دروغ سوگند میخورند که ما ارادهای جز نیکی نداشتهایم؛ چنانکه در دنباله آیه میفرماید: {اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ } یعنی خداوند گواهی میدهد که آنها دروغ میگویند و خداوند، پیامبرش و مسلمانان را از خواندن نماز در این مسجد، منع کرد و فرمود: {لا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا }هرگز در این مسجد اقامه نماز نکن؛ زیرا نماز خواندن پیامبر در آن، به معنای رسمیت دادن به آن بود و مسلمانان به جای خواندن نماز در مسجد قبا، خواندن نماز در مسجد جدید را ترجیح میدادند. بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم براساس دستور خداوند، به عمار ابن یاسر و مالک بن دخشم و عدهای دیگر مأموریت داد تا آن مسجد را تخریب نمایند و به آتش بکشند و آنها نیز چنین کردند.[18] خداوند نیز افزود: { لا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ } «به جای خواندن نماز در مسجد ضرار، در مسجدی نماز بخوان که شایسته نماز خواندن است و از روز نخست براساس تقوا پایهگذاری شده است.» {وَإِن یتَوَلَّوْا یعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الدُّنْیا وَالآخِرَه وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ مِن وَلِی وَلاَ نَصِیرٍ} «اگر از توبه رویگردان شدند و بر نفاق خود اسرار ورزیدند، آن گاه خداوند آنها را در دنیا با ترس و اضطراب و سلب آرامش و در آخرت با عذاب دردناک، عذاب خواهد داد.»[19] ابن ماجه در مورد این فرموده الهی:{ فِیهِ رِجَالٌ یحِبُّونَ أَن یتَطَهَّرُواْ }یعنی در آن مسجدی که براساس تقوا پایهگذاری شده است، مردانی هستند که دوست میدارند خوب و پاکیزه بشوند، میگوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم خطاب به انصار فرمود: خداوند در این آیه از پاکیزگی شما سخن گفته است، طهارت شما چیست؟ گفتند: ما وضو میگیریم و غسل جنابت مینماییم و با آب استنجا میگیریم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: پس به خاطر همین است و افزود که بر اینها مواظبت نمایید.[20] داستان مسجد ضرار دارای درسها و عبرتهایی زیر است: 1- کفر، ملتی واحد است چنانکه این امر از موضعگیری ابوعامر راهب آشکار گردید. او که از شکست مشرکان در بدر، علیه مسلمانان خشمگین شده بود، دشمنی خود را با اسلام و پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم اعلام نمود و مدینه را به قصد پایتخت شرک، مکه، ترک نمود و در آنجا مشرکان را برای جنگ با پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم تشویق نمود؛ چنانکه خود در جنگ احد علیه مسلمانان شرکت نمود و سعی کرد تا در صفوف لشکر اسلام تفرقه و تزلزل به وجود آورد[21]. خداوند راست گفته است آنجا که میفرماید: { وَالَّذِینَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ (٧٣)} (انفال، 73) «بعضی از کافران، دوستان و اولیای بعضی دیگراند.» 2- تلاش برای فریباندن مسلمانان منافقان در این صدد بودند تا به مسجدشان رسمیت بخشند تا مسلمانان را بفریبانند و امیال خویش را برآورده سازند بنابراین، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم خواستند که در مسجد آنها نماز اقامه نماید واگر این امر، عملی میگردید و پیامبر در آنجا به اقامه نماز میپرداخت،به اهداف خویش نائل میگردیدند.[22] 3- حفاظت خداوند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حوادث ذکر شده بیانگر عنایت ویژه خداوند نسبت به پیامبرش میباشد؛ چنانکه خداوند ایشان را از اهداف ونقشههای منافقان از تأسیس این مسجد مطلع گرداند و اگر خداوند، پیامبرش را مطلع نمینمود، آن حضرت به اهداف آنها پی نمیبرد و با خواندن نماز در آنا به مسجدشان رسمیت میداد و بدین صورت منافقان دارای مرکز وجایگاهی میشدند و میتوانستد مسلمانانی که از ایمان ضعیفی برخوردار بودند، تحت تأثیر افکار و سخنان خود قرار دهند.[23] 4- برخورد قاطعانه پیامبر با جریان مسجد ضرار پیامبر با عکسالعملی قاطع و بینظیر دستور به انهدام مسجدی داد که براساس ضرر رسانیدن به اسلام و مسلمانان ساخته شده بود و این عملکرد آن حضرت الگویی است برای فرماندهان در تمامی ادوار تا هرگاه با امری روبرو شدند که هدف آن، ایجاد تفرقه بین مسلمانان و آسیب رساندن به اسلام است، درصدد از بین بردن آن برآیند؛ زیرا عضو فاسدشده را نمیتوان معالجه نمود و تنها را معالجه آن، قطع آن عضو از جسم میباشد تا از شیوع آثار آن به اعضای دیگر جسم، جلوگیری گردد و پیامدهای این عکسالعمل که در ادوار بعد از پیامبر به وقوع پیوست، بیانگر آن است که برخوردی که پیامبر با این جرثومه فساد در پیش گرفت، بهترین حرکت برای از بین بردن نفاق از جامعه اسلامی بود؛ چنانکه بعد از این حرکت زمینههای از بین رفتن منافقان، فراهم گردید و بعد از وفات پیامبر تعداد آنان رو به کاستی گرایید و پس از آن نتوانستند حرکتی منظم را سازماندهی نمایند؛ زیرا میدانستند که هرگونه نقل و حرکت و تصمیم آنها، کنترل خواهد شد و رسوایی آنان را در برخواهد داشت.[24] 5- اموری که احکام آن همانند مسجد ضرار است مفسران به بیان برخی وجوه پرداختهاند که احکام آن همانند مسجد ضرار است: الف – زمخشری میگوید: گفته شده است هر مسجدی که به خاطر ریا و تظاهر ویا به خاطر اهدافی جز رضایت خداوند ویا با مال حرام ساخته شود، حکم آن همانند مسجد ضرار است.[25] دکتر عبدالکریم زیدان در تعلیق بر این سخن زمخشری مینویسد: آیا چنین مسجدی مانند مسجد ضرار منهدم شود؟ خیر؛ چراکه به نظر بنده، تشابه این گونه مساجد به مسجد ضرار فقط به این دلیل است که مانند آن براساس تقوا و اخلاص بنیانگذاری نگردیده است، اما محکوم به انهدام نمیگردند.[26] ب – قرطبی میگوید: علمای ما بر این عقیدهاند که تأسیس هر مسجدی به قصد ضرررسانیدن به مسلمانان و به خاطر ریا و تظاهر انجام گیرد، در حکم مسجد ضرار است و از ادای نماز در آن باید خودداری نمود.[27] ج – سید قطب در تفسیر خود مینویسد: این تصویری از مسجد ضرار بود، مسجدی که در عهد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم علیه اسلام و مسلمانان ساخته شد. این مسجد امروز نیز ساخته میشود و با ظاهری زیبا و پررونق، جلوه مینماید تا بیننده و به ویژه داعیان دین را متقاعد سازد که اسلام زنده است و مساجد آباد است. در حالی که این نوع مساجد، سنگرهایی جهت نابودی اسلام و مسلمانان با غیرت و با شهامت هستند.[28] 6- قاعدهای برای شناخت اموری که میتوان حکم آنان را همانند حکم مسجد ضرار دانست دکتر عبدالکریم زیدان میگوید: اموری که به ظاهر مشروع میباشد، اما متولیانش با ایجاد آن، اهداف نامشروعی را دنبال نمایند یا به عبارتی هر امری که از نظر ظاهری مشروع باشد، امّا بانیان آن، قصد ضرر رسانیدن به مسلمانان را داشته باشند، در حکم مسجد ضرار میباشد.[29] بنابراین قاعده، نمیتوان اماکن شرک و فساد را همانند مسجد ضرار دانست؛ زیرا این اماکن از نظر ظاهری نیز فاقد مشروعیت هستند؛ گرچه به خاطر اینکه از نظر ظاهری و باطنی جزو منکرات هستند، امّا از بین بردن آنها مانند نابودی مسجد ضرار الزامی است.[30] 7- مساجد ضرار در شهرهای مسلمانان مسجد ضرار، تنها حادثهای مشخص در تاریخ اسلام نبود؛ بلکه شروع دسیسه و نقشهای بود که اهداف مهمی را در پیش داشت و این نقشه استمرار خواهد داشت و همیشه منافقان سعی خواهند نمود تا چهره اسلام را معیوب جلوه دهند و در دلهای مسلمانان، شک وتردید ایجاد نمایند و آنان را از دین و عقیده آنان منحرف سازند.[31] بنابراین، دشمنان اسلام، چه منافقان و ملحدان و چه مستشرقان و دعوتگران مسیحی، به تأسیس اماکنی برای مسلمانان خواهند پرداخت، اما در واقع هدفشان، ایجاد شک و تردید در مورد عقاید و آداب و احکام اسلامی است. همچنین مدارس و دانشگاههایی برای آموزش و پرورش تأسیس میکنند تا در آنها فرزندان مسلمانان را با دین و عقایدشان بیگانه سازند و نیز کنفرانسهایی فرهنگی تشکیل میدهند تا درباره عقاید واحکام اسلامی، شک وتردید ایجاد نمایند؛ همچنین بیمارستان و اماکن درمانی با تظاهر به دلسوزی وخدمت به مردم تأسیس مینمایند تا مسلمانان و بیماران درمانده را از دین و آیین آنان منحرف سازند؛ چنانکه در مجامع فقیر آفریقایی با توسل به شیوههای بسیار نامعقول و نامشروع، به تبلیغ و انتشار افکار خود میپردازند.[32]
[1]- صحیح السیرة النبویه، ص 603. [2]- زادالمسیر، ج 4، ص 485. [3]- تفسیر قرطبی، ج 8، ص 226. [4]- تفسیر طبری، ج 10، ص 211. [5]- تفسیر قرطبی، ج 8، ص 226. [6]- حدیث القرآن الکریم، ج 2، ص 673. [7]- تفسیر شوکانی، ج 2، ص 399. [8]- تفسیر آلوسی، ج 11، ص 17. [9]- حدیث القرآن الکریم، ج 2، ص 677. [10]- تفسیر شوکانی، ج 2، ص 391. [11]- حدیث القرآن الکریم، ج 2، ص 681. [12]- زادالمسیر، ج 3، ص 478. [13]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 376. [14]- تفسیر رازی، ج 15، ص 151. [15]- زادالمعاد، ج 3، ص 578. [16]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 388. [17]- تفسیر شوکانی، ج 2، ص 403. [18]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 4، ص 184. [19]- حدیث القرآن الکریم، ج 2، ص 661. [20]- سنن ابن ماجه، کتاب الطهارة، باب الاستنجاء بالماء، ج 1، ص 127. [21]- الصراع مع الصلیبیین، ص 179. [22]- همان، ص 181. [23]- همان. [24]- التاریخ الاسلامی، ج 8، ص 130. [25]- تفسیر زمخشری، ج 2، ص 310. [26]- تفسیر زمخشری، ج 2، ص 310. [27]- تفسیر قرطبی، ج 8، ص 254. [28]- فی ظلال القرآن، ج 3، ص 1710 – 1711. [29]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 506. [30]- همان، ص 507. [31]- الصراع مع الصلیبیین، ص 182. [32]- السیرة النبویة، ابی شهبه، ج 2، ص 508.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|