|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>غزوه تبوک > سرگذشت سه نفری که از غزوه تبوک باز مانده بودند
شماره مقاله : 3508 تعداد مشاهده : 310 تاریخ افزودن مقاله : 18/6/1389
|
سرگذشت سه نفری که از غزوه تبوک باز مانده بودند این داستان حاوی درسها و پیامهای زیادی است از جمله: 1- اسلوب زیبا و بیان شگفتانگیز و فصاحت والا حدیثی که بیان گردید، همانند احادیثی همچون داستان تهمتزدن به عایشه، نمونههای بارزی از داستانهای ادبیات عرب به شمار میآیند. کاش مدیران و مسئولان نهادهای آموزشی با گلچین نمودن این گونه احادیث و گنجاندن آنها در دروس عربی، میتوانستند بر ذوق و ملکه ادب عربی و اسلامی دانش آموختگان بیفزایند؛ مثلاً، این گفته کعب «فلما قیل ان رسول الله قد اظل قادما زاح عنی الباطل و عرفت انی لن اخرج منه ابدا بشیء فیه کذب فاجمعت صدقه ...» از نظر ادبی از جایگاه ویژهای برخوردار است.[1] 2- صداقت، کشتی نجات است هر یک از سه صحابه بزرگوار، کعب، هلال و مراره، میزان گناه و خطر دروغ گفتن را درک مینمودند بنابراین، تصمیم گرفتند که جز راستگویی، سخنی دیگر بر زبان نیاورند؛ هر چند که با راستگویی دچار مصیبتها و ناملایماتی خواهد شد و امید به پروردگارشان داشتند که توبه آنان را خواهد پذیرفت و دوباره به صف مسلمانان خواهند پیوست[2]. خداوند چه زیبا مهر تأیید به توبه کعب و همراهانش زد، آنجا که فرمود: { یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (١١٩)}(توبه، 119) «ای مومنان، از خدا بترسید و همراه راستگویان باشید.» 3- قهر نمودن تربیتی و اثر آن در جامعه این نوع قهر کردن پیامدهای تربیتی مفیدی برای جامعه اسلامی و استقامت مسلمانان در برابر مصایب و مشکلات دارد و باعث میشود که افراد، براساس اسلوب و معیاری خاص عمل نمایند و با ترک واجبی و یا ارتکاب حرامی، در صدد مخالفت با شریعت برنیاید؛ زیرا وقتی مسلمانی بداند که با ارتکاب عملی ناشایست در جامعه مطرود خواهد شد، هیچ گاه در صدد اقدام برای انجام آن عمل بر نمیآید. اما به این نکته باید توجه داشت که این حکم را فقط میتوان در شرایط مشابهی با آنچه صحابه و مسلمانان در آن به سر میبردند، تطبیق داد یعنی جایی که دولتی قوی و اسلامی وجود داشته و فرد مقهور نیز از نظر ایمانی به حدی باشد که احتمال وقوعش در فتنه، منتفی و کم باشد و بالتبع این قهر کردن به خاطر امور دینی و مصلحت دین، با آنچه در میان مردم به خاطر امور دنیوی معمول است، متفاوت میباشد؛ زیرا قهر کردن وقتی به خاطر مصلحت شرعی و دینی باشد، مشروع و مورد اجر و پاداش است، اما قهر کردن به خاطر امور دنیوی بیش از سه روز ناجایز و حرام است[3]؛ چنانکه پیامبر میفرماید: برای هیچ مسلمانی جایز نیست که با برادر مسلمانش بیش از سه روز قهر نماید، به طوری که هر گاه همدیگر را ملاقات میکنند، هر یکی رو به جانبی بنماید و نسبت به همدیگر بیاعتنا باشد. و افزود که بهترین آنها کسی است که آغاز کننده سلام باشد؛[4] همچنین فرمود: «قهر کردن با برادر مسلمان تا یک سال برابر با ریختن خون او است.»[5] 4- تنفیذ دستور رهبری در جامعه اسلامی جامعه اسلامی یکپارچه دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را مبنی بر قطع رابطه با سه نفری که سرگذشتشان بیان گردید، به اجرا در آورد؛ چنانکه کعب میگوید : مردم از ما کنارهگیری کردند و برخورد آنان با ما تغییر نمود تا جایی که تمامی افراد جامعه اسلامی برای من همانند بیگانه تلقی میگردید و میافزاید آن دو نفر رفیق من خانهنشین شدند و مدام گریه مینمودند، اما من به مسجد میآمدم و همراه مسلمانان نماز میخواندم و در بازار به گشت و گذار میپرداختم، اما با این وجود، هیچ کس با من سخن نمیگفت... . این وضعیت به گونهای ادامه یافت که حتی وقتی کعب به پسر عمویش، ابوقتاده، سلام کرد، او از پاسخ دادن سلام وی خودداری نمود. کعب گفت: تو را به خدا سوگند مگر نمیدانی که من خدا و پیامبرش را دوست دارم؟ باز هم ابوقتاده با اینکه او را بیش از همه کس دوست میداشت، پاسخی نداد؛ چرا که ابوقتاده در این مورد میان پاسخ دادن به پسر عموی عزیزش و دستور پیامبر قرار گرفته بود، اما آنچه ایمان ابوقتاده بدان حکم مینمود، برتری دستور پیامبر بود و این امر را عملی ساخت.[6] التزام به دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم و اطاعت از فرامین ایشان به جایی رسید که آن حضرت به زنان این سه نفر دستور داد که از شوهرانشان فاصله بگیرند و آنان نیز به جز زن هلال ابن امیه که به علت کهنسال بودن شوهرش از پیامبر اجازه خواست که به او خدمت نماید، این امر را عملی ساختند و آن حضرت نیز به شرط مقاربت ننمودن به او اجازه داد و آنها نیز شرط مذکور را پذیرفتند.[7] 5- دوستی فقط برای رضایت خدا و پیامبرش دشمن صلیبی مراقب اوضاع و در انتظار فرصتی بود تا به جبهه داخلی مسلمانان رخنه نماید و آتش فتنه را دامن زند و بنای محکم اخوت اسلامی را تضعیف نماید بنابراین، پادشاه غسان فرصت را غنیمت شمرده و سفیر خود را با دعوت نامهای نزد کعب فرستاد و در آن نوشت: به من خبر رسیده است که صاحب تو بر تو جفا نموده است. تو تنها و بیمکان نیستی. نزد ما بیا، با تو همدردی خواهیم کرد.[8] کعب بعد از خواندن نامه فوق گفت: این امر، آزمایشی دیگر است و افزود که کار من به جایی رسیده است که مردانی از مشرکان به من چشم طمع دوختهاند! آن گاه نامه را در آتش انداخت و آن را سوزاند.[9] این موضعگیری کعب بیانگر دوستی و ارتباط محکم ایشان با خدا و رسولش و همچنین بیانگر قدرت ایمان و اراده قوی او میباشد؛ چنانکه بلافاصله دریافت که با آزمایش جدیدی روبرو گردیده است که به مراتب سختتر از آزمایشی بود که در آن به سر میبرد. بنابراین، در این صدد بر نیامد تا پاسخ منفی پادشاه غسان را با کلمات و یا با پاره کردن نامه بدهد؛ بلکه ترجیح داد که نامه را بسوزاند تا خاکستر شود و نوشتههایش به دودی تبدیل گردد و در هوا منتشر شود. بدین صورت کعب از آزمایش بزرگی جان سالم بدر برد و ایمانش قویتر و روحش پاکیزهتر و اخلاقش گرامیتر از گذشته گردید.[10] عزت والای این انسانهای مؤمن، هر انسانی را شگفتزده مینماید و کعب نیز بعد از این آزمایش همچنان در قله ایمان و اسلام باقی ماند و بدان افتخار میورزید.[11] 6- پذیرش توبه، هدیهای ارزشمند از جانب خدا است که انسانهای صادق بدان امیدوارند روزی که آیات فوق که بیانگر پذیرش توبه آن سه نفر بود، نازل گردید، روز بسیار بزرگی برای مسلمانان بود و آثار شادمانی در چهره پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم هویدا بود؛ به گونهای که قرص چهره ایشان مانند قرص ماه شب چهارده گردیده بود و صحابه نیز شادمان و خوشحال بودند؛ چنانکه دسته دسته نزد کعب و همراهانش میرفتند و به آنها تبریک و تهنیت میگفتند و کعب نیز با چهره خندان و بشاش نزد پیامبر آمد. آن حضرت به ایشان گفت امروز بهترین روز زندگی تو از زمانی است که مادرت تو را به دنیا آورده است. و این موضوع بیانگر مقام والای پذیرش توبه از جانب خداوند است؛ زیرا توبه به معنی بازگشت بنده به رضامندی خدا میباشد که بزرگترین هدف انسان مسلمان محسوب میگردد. پذیرش توبه به معنی حفاظت بنده در دنیا و گرامیداشت او در آخرت است. بنابراین، کعب به قدری خوشحال شد که لباسهایش را در آورد و به عنوان مژدگانی به کسی که خبر پذیرش توبه را برای او آورده بود، بخشید.[12] آن دو نفر دیگر نیز بسیار خوشحال و شادمان شدند، اما کعب در این روایت فقط از میزان شادمانی خود سخن گفته است[13]. اما در روایتی که واقدی از قول سعید ابن زید نقل مینماید، میگوید: من نزد هلال ابن امیه رفتم و او را در جریان پذیرش توبهاش قرار دادم. هلال بلافاصله به سجده افتاد، من فکر کردم از خوشحالی جان خواهد داد.[14] 7- مشروعیت برخی از عبادتها در شکر نعمت میزان شادمانی کعب هنگام بشارت ایشان به پذیرش توبه را نمیتوان تصور نمود، اما از چند برخورد کعب میتوان شادمانی فوقالعاده ایشان را حدس زد: الف: سجده شکر کعب پس از شنیدن خبر پذیرش توبه خود، باالفور به سجده افتاد و معمولاً صحابه پیامبر، هنگام روبرو شدن با نعمت و یا نجات یافتن از مصیبتی، سجده شکر به جا میآورند و این عمل را از پیامبر آموخته بودند.[15] ب – مژدگانی دادن به کسی که خبر خوشی میآورد کعب لباسهایش را به کسی که مژده پذیرش توبه را به او داده بود، بخشید؛ چرا که در آن وقت چیز دیگری نداشت که به او بدهد؛ سپس از کسی دیگر برای خود لباسی عاریه گرفت و پوشید و بدون تردید این نوع بخشش، مشروع و مجاز است با این تفصیل که اگر مژدهدهنده شخص فقیری است، مژدگانی برایش صدقه و اگر غنی است، برایش هدیه محسوب میشود و بخشنده در هر دو صورت، با این کار شکر خدا را به خاطر نعمتی که به او ارزانی نموده، به جای آوده است.[16] ج – صدقه دادن تمامی اموال خود کعب به عنوان شکرانه توبه خود از پیامبر خواست که تمامی اموال او را به عنوان صدقه بپذیرد، اما پیامبر نپذیرفت و فرمود: اگر بخشی از اموالت را پیش خود نگهداری، برایت بهتر است. فقها در این مورد که اگر شخصی نذر کرد که تمامی اموال خود را صدقه نماید، آیا باید بدان عمل نماید یا خیر، اختلاف نظر دارند؛ چون صدقه مستحب و نذر واجب است. به هر حال کعب چنین نذری کرده بود و در این باره با پیامبر مشورت نمود؛ چنانکه پیامبر به ایشان اجازه داد که بخشی از مالش را پیش خود نگه دارد.
[1]- تاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 8، ص 137. [2]- همان. [3]- همان، ص 139. [4]- صحیح مسلم، کتاب البر، شماره 2560، ص 1984. [5]- مسند احمد، ج 4، ص 220. [6]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 8، ص 140. [7]- الصراع مع الصلیبین، ص 196. [8]- بخاری، کتاب المغازی، شماره 4418. [9]- المغازی، ج 3، ص 1051-1052. [10]- السیرة النبویه، ابی شبهه، ج 2، ص 517. [11]- فقه السیره، بوطی، ص 307. [12]- التاریخ الاسلامی، ج 8، ص 141. [13]- همان، ص 142. [14]- مغازی، واقدی، ج 3، ص 1054. [15]- صور و عبر من الجهاد النبوی، ص 493. [16]- همان – الصراع مع الصلیبیین، ص 202.
برگرفته از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|