Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

از ابن مسعود روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : "ما أحد أکثر من الربا إلا کان عاقبة أمره إلي قلة" (صحيح ابن ماجه 5518)، يعنى: "کسي نيست که بسيار رباخواري کند، مگر اينکه فرجام کارش به کمي مال (ورشکستگي) مي‌انجامد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اسلام > اسلام و سیاست

شماره مقاله : 3591              تعداد مشاهده : 277             تاریخ افزودن مقاله : 25/6/1389

اسلام و سیاست


دوستم که از صحبت‌های گذشته شگفت‌زده شده بود با لبخندی آمیخته با علامت تعجب گفت: آیا اسلام هیچ وقت نظام سیاسی استوار و همه جانبه‌ای داشته است؟ من چنان فهمیده‌ام که اسلام دین عبادت است و مردم به وسیله‌ی آن به نعمت‌های خدا در آخرت دست می‌یابند، مگر نه؟
در حالی که تأسف و حسرت و اندوه سراپای وجودم را فرا گرفته بود، گفتم: ای دوست! مسایل را به هم آمیخته‌ای. اسلام یعنی چه؟ عبادت چیست؟ و فلسفه‌ی قیامت در چیست؟
اسلام برنامه‌ی زندگی است که خداوند آن را برای بندگان خود برگزیده است. عبادت یعنی: حرکت براساس رضایت خدا و خلافت یعنی به کاربردن استعدادها در هستی برای آنچه که خداوند می‌پسندد و بدیهی‌ترین وظیفه و مسئوولیت انسان در هستی که مبین معنای عبادت و خلافت است و قیامت در گرو آن می‌باشد، آبادسازی هستی( ) و شکوفاکردن استعدادها و حرکت به سوی تکامل و کشف ذخایر و اسرار نهفته‌ی این جهان است و پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم اسلام را آورد و حتی در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین مراحل حرکت خود، از جهانی‌بودن دعوتش خبر، و یاران خود را در بحرانی‌ترین وضعیت به فتوحات اسلامی مژده می‌داد و بر مبنای سیاست اسلامی استوار و محکم، حکومت نیرومند و سازنده‌ای را تشکیل دادند که دنیا را فرا گرفت و هنوزهم جهان برای به دست‌آوردن امنیت، آسایش و استقرار، امیدوار عودت آن است.
* حکومت اسلامی و نظام سیاسی آن چه شد؟
** دشمنان در غفلت مسلمانان آن را از تن دین بیرون کشیدند.
* چگونه؟
** تا آنجا که توانستند برای جدایی دین از سیاست تلاش کردند و در این راه پلیدان، حلیه‌گران، رهبران خیانتکار و نویسندگان خودفروخته را بسیج کردند و برای دین اشک تمساح ریختند. دین بزرگتر از آن است که در سیاست دخالت کند! دین عبارت است از حق و پاکی و صراحت و صداقت و تنظیم رابطه بین عابد و معبود و حال آن که سیاست همه‌اش نیرنگ و دورویی و دروغگویی است! پس کی درست است که نیرنگ پسندیده و دورویی یکرنگی و دروغ حق باشد؟!
این همه تهمت و دروغ را بر ساده‌اندیشان و فریب‌خوردگان دیکته کردند. برای اهداف باطل‌شان متوسل به سخنان حق و چرب شدند و در تبلیغ اهداف خویش و فریب مردم، شب و روز تلاش و از خودگذشتگی کردند، و بدین صورت امور مردم را بر آن‌ها مشتبه ساختند و پاک و پلید را باهم مخلوط کردند. سیاست در فرهنگ آنان یعنی نفاق، دورویی و ریشخند به مردم و می‌خواستند بدین وسیله ملت‌های مستضعف را فریب دهند و در بند خود کشند و هدف آنان از شعار جدایی دین از سیاست، دنبال‌کردن مصلحت‌های خود و محروم‌کردن مردم از خواسته‌ها و حقوق انسانی است و برخورد آنان با دولت‌ها با برخورد آنان با ملت‌ها متفاوت است.
دشمنان دین و ملت حقیقت را زیر و رو و آمیخته کردند و با روکش تزویر و نیرنگ، شعار خود را زیور و جلا دادند تا بتوانند در ذهن مردم وانمود کنند که دین و سیاست باهم ربطی ندارند.
سیاست در اسلام یعنی شیوه‌ی اداره‌ی امور و هدایت مردم به سوی کمال انسانی. نیرنگ و دورویی و دروغ در اسلام جرم است و هرکس مرتکب آن شود حتی اگر خلیفه و زمامدار امور باشد، محاکمه خواهد شد.
سیاست جزء ناگسسته‌ی اسلام است و هرکس مستقیم یا غیر مستقیم در جداکردن آن از دین تلاش کند، مجرم و خیانتکار محسوب می‌شود.
سیاست در اسلام پاک و شفاف و روشن است. مستضعفان را فریب نمی‌دهد و مردم را با وعده‌های دروغ مشغول نمی‌گرداند. سیاست اسلامی وعدة مردانه و پیمان خلل ناپذیر، شجاعت ادبی و نیروی بدنی را به مردم، و صراحت در ابراز حق و جرأت در عمل را به فرمانروایان می‌آموزد و خلیفه‌ی اول در اولین روز تحویل‌گرفتن زمام امور پرده از آن برداشته است: «اگر مرا برحق دیدید یاریم دهید، و اگر بر باطل دیدید دستم را بگیرید. راستی امانت، و دروغ خیانت است. تا زمانی که از خداوند پیروی می‌کنم از من پیروی کنید و اگر نافرمانی کردم پیروی شما از من بی‌مفهوم است»( ).
خلیفه دوم، عمر بن خطاب  از مردم تعهد گرفت که، «هرکس در کارهای من انحرافی مشاهده کرد آن را راست کند» یک عرب بادیه‌نشین برخاست و گفت: «قسم به خدا! هر انحرافی در تو ببینم با شمشیر آن را راست خواهم کرد» و خلیفة مسلمانان برخلاف فرمانروایان مغرور و متکبر، با سعة صدر عکس العمل این عرب را ستود و فرمود: «سپاس خدای را که در دولت اسلامی کسی یافت می‌شود که انحراف عمر را با شمشیر عدالت راست کند»( ).
در سیاست اسلامی شکستن پیمانی که خلیفه با دشمن بسته حرام است و اگر خلیفه مسلمانان از نقض‌شدن پیمان از طرف دشمن بیمناک باشد باید نقض پیمان را به او ابلاغ کند:
{ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ (٥٨)} ( ) «اگر از گروهی بیم خیانت داری نقض پیمان را به آنان ابلاغ کن [تا طرفین] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است]، زیرا خداوند خیانت‌کاران را دوست ندارد».
سیاست اسلامی که مسلمانان، حکومت خود را بر مبنای آن تأسیس کردند، اینگونه است و بعد از این بر تو پوشیده نیست که چرا دشمن اینقدر به جداساختن دین از سیاست اهمیت می‌دهد؟
به چهره‌ی او نگاه کردم چهره‌اش از اندوه زیاد و تأسف حکایت می‌کرد و ظاهراً از فرط تعجب و حیرت نمی‌دانست چه بگوید. گفتم: اکنون می‌دانی که چگونه دشمنان اسلام تلاش کردند که دین را از سیاست جدا کنند و سیاست را از دین بیگانه نمایند؟
گلوی دوستم از حیرت و تعجب همراه با تأسف خشک شده بود و در حالی که آب دهان را قورت می‌داد و به شدت نفس می‌زد، گفت: بلی خوب متوجه شدم اما خواهشمندم توضیح دهید که چرا دشمنان نظریة اسلام منهای سیاست را مطرح می‌کنند؟
** اهداف آنان به ترتیب زیر است:

1- حذف مسلمانان از حاکمیت.
منظورم مسلمانانی است که تمام اسلام و حقیقت آن را فهمیده اند، اسلام را تجزیه نمی‌کنند و باطل را نمی‌پذیرند اسلام را به عنوان مکتبی پذیرفته اند که تضمین‌کننده‌ی خیر و برکت هردو جهان و سعادت ابدی است، و به عبارت دیگر می‌دانند که اسلام دین است و دولت، قرآن است و شمشیر، عبادت است و رهبری، جهاد است و عقیده.
مسلمانانی که چنین وسعت نظری دارند در ادارة امور مملکت به روش اسلامی و حکمت بی‌نظیر پیش می‌روند و با سیاست شرعی و استوار حکومت می‌کنند، بدین صورت قلعه‌ی دشمنان ویران و کاخ حلیه‌گران فرو ریخته می‌شود و تکیه‌گاهی برای آنان باقی نمی‌ماند که حیله‌های خود را با آن توجیه کنند و سرخورده و ناکام از مملکتی که در اثر غفلت مسلمانان بر آن تسلط یافته بودند عقب‌نشینی کنند.

2- زمینه‌سازی برای نفوذ غرب‌گرایان:
منظورم از غرب‌گرایان، شاگردان غرب و نسل از دین گریزان و فراری از حق و عدالت و متمایل به سوی نیرنگ و نفاق است. نسلی که در مقابل تمدن غرب خود را باخته و گمان می‌کند که سعادت زیر لوای غرب است و پیشرفت علمی اروپا او را مبهوت کرده است، نسلی که از شیر غرب پا گرفته و بر سر سفرة آن بزرگ شده و عقل و فکرش با اصول و مبانی غربی درهم آمیخته است و مزدور غرب و زبانش همیشه به ستایش غرب در حرکت است.
همچنین منظورم کسانی است که امیدها ایشان را مغرور کرد و آرزوها آن‌ها را فریب داد و گمان می‌کردند آبی وجود دارد که زنگارهای آنان را فرو شویاند و گلویشان را خیس کند غافل از این که آنچه دیده بودند سراب بود نه آب!
آنانکه وبایی غربی را به مملکت آوردند و دین را به الحاد و عزت را به ذلت تبدیل کردند و خود را به نوه‌هی مارکس و پسران لنین فروختند. منظورم از شاگردان غرب آن‌هایی هستند که بیشتر از اخلاص‌شان به خدای خود مخلص استادان غربی بودند و بیشتر از ایمان به دین حق به بیگانه ایمان آوردند و در دین، بنای بدعت نهادند و در دنیا بنای پیروی و تقلید! در صورتی که در اسلام اصل بر آن است که انسان در دین پیرو خدا و پیامبر و در دنیا مبتکر و بدعت‌گذار و خلاق باشد و حکمت را از هر ظرفی که می‌تراود مورد بهره‌برداری قرار دهد و از نکات مثبت تمدن‌های مختلف به نفع مملکت استفاده کند نه این که در دین بدعت‌گذار و در دنیا مقلد باشد.
هدف دشمنان دین از پرورش این افراد، زمینه‌سازی نفوذ خود در ممالک اسلامی و به دست‌گرفتن زمام امور ملت‌های مسلمان است و استعمار فرهنگی و فکری را جایگزین استعمار نظامی کرده اند و از طرف دیگر فعالیت خود را در عقب‌افتادگی و در جهالت‌نهادن مسلمانان و توطئه علیه اسلام به کار می‌بندند.

3- خاموش‌کردن تفکر دولت اسلامی در ذهن مسلمانان.
منظورم از دولت اسلام آن شیر تنومند است که در خواب فرو رفته و منتظر کسی است تا او را از خواب گران بیدار کند. آفتابی که در پس کسوف و به صورت غیر طبیعی از نور آن محروم گشته ایم.
دولتی که یک بار با ناتوانی و بیمارکردن آن به وسیله‌ی پهلوان پنبه، مصطفی کمال آتاتورک بدان خاتمه دادند و با دستان مزدوران‌شان آن را متلاشی ساختند. اما دولت اسلامی هنوز هم در دنیا به عنوان یک نیروی توانمند مطرح است که دشمنان از آن می‌ترسند و دوستان در پناه آن زندگی می‌کنند. دولتی که دشمنان از خاتمه‌دادن همیشگی به آن به شیوة نظامی دچار ناکامی شدند و شروع به تهاجم فرهنگی نمودند و راهی بهتر از جداساختن دین از سیاست به ذهن آنان نرسید؛ چرا که سیاست عبارت است از تنظیم و کنترل و مدیریت امور دولت اسلامی و اسلام یک دین جهان شمول است که سعادت بندگان خدا را می‌خواهد و در پی گسترش این دعوت خدایی و انسانی است و بدون سیاست دولتی وجود نخواهد داشت.
* به راستی اکنون خیلی علاقه‌مندم که پیرامون حکومت اسلامی برای من صحبت کنی؟ جلسه آینده را به این موضوع اختصاص دهیم.
اسلام و سیاست
دوستم که از صحبت‌های گذشته شگفت‌زده شده بود با لبخندی آمیخته با علامت تعجب گفت: آیا اسلام هیچ وقت نظام سیاسی استوار و همه جانبه‌ای داشته است؟ من چنان فهمیده‌ام که اسلام دین عبادت است و مردم به وسیله‌ی آن به نعمت‌های خدا در آخرت دست می‌یابند، مگر نه؟
در حالی که تأسف و حسرت و اندوه سراپای وجودم را فرا گرفته بود، گفتم: ای دوست! مسایل را به هم آمیخته‌ای. اسلام یعنی چه؟ عبادت چیست؟ و فلسفه‌ی قیامت در چیست؟
اسلام برنامه‌ی زندگی است که خداوند آن را برای بندگان خود برگزیده است. عبادت یعنی: حرکت براساس رضایت خدا و خلافت یعنی به کاربردن استعدادها در هستی برای آنچه که خداوند می‌پسندد و بدیهی‌ترین وظیفه و مسئوولیت انسان در هستی که مبین معنای عبادت و خلافت است و قیامت در گرو آن می‌باشد، آبادسازی هستی([1]) و شکوفاکردن استعدادها و حرکت به سوی تکامل و کشف ذخایر و اسرار نهفته‌ی این جهان است و پیامبر خدا  صلی الله علیه و سلم  اسلام را آورد و حتی در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین مراحل حرکت خود، از جهانی‌بودن دعوتش خبر، و یاران خود را در بحرانی‌ترین وضعیت به فتوحات اسلامی مژده می‌داد و بر مبنای سیاست اسلامی استوار و محکم، حکومت نیرومند و سازنده‌ای را تشکیل دادند که دنیا را فرا گرفت و هنوزهم جهان برای به دست‌آوردن امنیت، آسایش و استقرار، امیدوار عودت آن است.
* حکومت اسلامی و نظام سیاسی آن چه شد؟
** دشمنان در غفلت مسلمانان آن را از تن دین بیرون کشیدند.
* چگونه؟
** تا آنجا که توانستند برای جدایی دین از سیاست تلاش کردند و در این راه پلیدان، حلیه‌گران، رهبران خیانتکار و نویسندگان خودفروخته را بسیج کردند و برای دین اشک تمساح ریختند. دین بزرگتر از آن است که در سیاست دخالت کند! دین عبارت است از حق و پاکی و صراحت و صداقت و تنظیم رابطه بین عابد و معبود و حال آن که سیاست همه‌اش نیرنگ و دورویی و دروغگویی است! پس کی درست است که نیرنگ پسندیده و دورویی یکرنگی و دروغ حق باشد؟!
این همه تهمت و دروغ را بر ساده‌اندیشان و فریب‌خوردگان دیکته کردند. برای اهداف باطل‌شان متوسل به سخنان حق و چرب شدند و در تبلیغ اهداف خویش و فریب مردم، شب و روز تلاش و از خودگذشتگی کردند، و بدین صورت امور مردم را بر آن‌ها مشتبه ساختند و پاک و پلید را باهم مخلوط کردند. سیاست در فرهنگ آنان یعنی نفاق، دورویی و ریشخند به مردم و می‌خواستند بدین وسیله ملت‌های مستضعف را فریب دهند و در بند خود کشند و هدف آنان از شعار جدایی دین از سیاست، دنبال‌کردن مصلحت‌های خود و محروم‌کردن مردم از خواسته‌ها و حقوق انسانی است و برخورد آنان با دولت‌ها با برخورد آنان با ملت‌ها متفاوت است.
دشمنان دین و ملت حقیقت را زیر و رو و آمیخته کردند و با روکش تزویر و نیرنگ، شعار خود را زیور و جلا دادند تا بتوانند در ذهن مردم وانمود کنند که دین و سیاست باهم ربطی ندارند.
سیاست در اسلام یعنی شیوه‌ی اداره‌ی امور و هدایت مردم به سوی کمال انسانی. نیرنگ و دورویی و دروغ در اسلام جرم است و هرکس مرتکب آن شود حتی اگر خلیفه و زمامدار امور باشد، محاکمه خواهد شد.
سیاست جزء ناگسسته‌ی اسلام است و هرکس مستقیم یا غیر مستقیم در جداکردن آن از دین تلاش کند، مجرم و خیانتکار محسوب می‌شود.
سیاست در اسلام پاک و شفاف و روشن است. مستضعفان را فریب نمی‌دهد و مردم را با وعده‌های دروغ مشغول نمی‌گرداند. سیاست اسلامی وعدة مردانه و پیمان خلل ناپذیر، شجاعت ادبی و نیروی بدنی را به مردم، و صراحت در ابراز حق و جرأت در عمل را به فرمانروایان می‌آموزد و خلیفه‌ی اول در اولین روز تحویل‌گرفتن زمام امور پرده از آن برداشته است: «اگر مرا برحق دیدید یاریم دهید، و اگر بر باطل دیدید دستم را بگیرید. راستی امانت، و دروغ خیانت است. تا زمانی که از خداوند پیروی می‌کنم از من پیروی کنید و اگر نافرمانی کردم پیروی شما از من بی‌مفهوم است»([2]).
خلیفه دوم، عمر بن خطاب t از مردم تعهد گرفت که، «هرکس در کارهای من انحرافی مشاهده کرد آن را راست کند» یک عرب بادیه‌نشین برخاست و گفت: «قسم به خدا! هر انحرافی در تو ببینم با شمشیر آن را راست خواهم کرد» و خلیفة مسلمانان برخلاف فرمانروایان مغرور و متکبر، با سعة صدر عکس العمل این عرب را ستود و فرمود: «سپاس خدای را که در دولت اسلامی کسی یافت می‌شود که انحراف عمر را با شمشیر عدالت راست کند»([3]).
در سیاست اسلامی شکستن پیمانی که خلیفه با دشمن بسته حرام است و اگر خلیفه مسلمانان از نقض‌شدن پیمان از طرف دشمن بیمناک باشد باید نقض پیمان را به او ابلاغ کند:
{ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ (٥٨)} ([4]) «اگر از گروهی بیم خیانت داری نقض پیمان را به آنان ابلاغ کن [تا طرفین] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است]، زیرا خداوند خیانت‌کاران را دوست ندارد».
سیاست اسلامی که مسلمانان، حکومت خود را بر مبنای آن تأسیس کردند، اینگونه است و بعد از این بر تو پوشیده نیست که چرا دشمن اینقدر به جداساختن دین از سیاست اهمیت می‌دهد؟
به چهره‌ی او نگاه کردم چهره‌اش از اندوه زیاد و تأسف حکایت می‌کرد و ظاهراً از فرط تعجب و حیرت نمی‌دانست چه بگوید. گفتم: اکنون می‌دانی که چگونه دشمنان اسلام تلاش کردند که دین را از سیاست جدا کنند و سیاست را از دین بیگانه نمایند؟
گلوی دوستم از حیرت و تعجب همراه با تأسف خشک شده بود و در حالی که آب دهان را قورت می‌داد و به شدت نفس می‌زد، گفت: بلی خوب متوجه شدم اما خواهشمندم توضیح دهید که چرا دشمنان نظریة اسلام منهای سیاست را مطرح می‌کنند؟
** اهداف آنان به ترتیب زیر است:
 
1- حذف مسلمانان از حاکمیت.
منظورم مسلمانانی است که تمام اسلام و حقیقت آن را فهمیده اند، اسلام را تجزیه نمی‌کنند و باطل را نمی‌پذیرند اسلام را به عنوان مکتبی پذیرفته اند که تضمین‌کننده‌ی خیر و برکت هردو جهان و سعادت ابدی است، و به عبارت دیگر می‌دانند که اسلام دین است و دولت، قرآن است و شمشیر، عبادت است و رهبری، جهاد است و عقیده.
مسلمانانی که چنین وسعت نظری دارند در ادارة امور مملکت به روش اسلامی و حکمت بی‌نظیر پیش می‌روند و با سیاست شرعی و استوار حکومت می‌کنند، بدین صورت قلعه‌ی دشمنان ویران و کاخ حلیه‌گران فرو ریخته می‌شود و تکیه‌گاهی برای آنان باقی نمی‌ماند که حیله‌های خود را با آن توجیه کنند و سرخورده و ناکام از مملکتی که در اثر غفلت مسلمانان بر آن تسلط یافته بودند عقب‌نشینی کنند.
 
2- زمینه‌سازی برای نفوذ غرب‌گرایان:
منظورم از غرب‌گرایان، شاگردان غرب و نسل از دین گریزان و فراری از حق و عدالت و متمایل به سوی نیرنگ و نفاق است. نسلی که در مقابل تمدن غرب خود را باخته و گمان می‌کند که سعادت زیر لوای غرب است و پیشرفت علمی اروپا او را مبهوت کرده است، نسلی که از شیر غرب پا گرفته و بر سر سفرة آن بزرگ شده و عقل و فکرش با اصول و مبانی غربی درهم آمیخته است و مزدور غرب و زبانش همیشه به ستایش غرب در حرکت است.
همچنین منظورم کسانی است که امیدها ایشان را مغرور کرد و آرزوها آن‌ها را فریب داد و گمان می‌کردند آبی وجود دارد که زنگارهای آنان را فرو شویاند و گلویشان را خیس کند غافل از این که آنچه دیده بودند سراب بود نه آب!
آنانکه وبایی غربی را به مملکت آوردند و دین را به الحاد و عزت را به ذلت تبدیل کردند و خود را به نوه‌هی مارکس و پسران لنین فروختند. منظورم از شاگردان غرب آن‌هایی هستند که بیشتر از اخلاص‌شان به خدای خود مخلص استادان غربی بودند و بیشتر از ایمان به دین حق به بیگانه ایمان آوردند و در دین، بنای بدعت نهادند و در دنیا بنای پیروی و تقلید! در صورتی که در اسلام اصل بر آن است که انسان در دین پیرو خدا و پیامبر و در دنیا مبتکر و بدعت‌گذار و خلاق باشد و حکمت را از هر ظرفی که می‌تراود مورد بهره‌برداری قرار دهد و از نکات مثبت تمدن‌های مختلف به نفع مملکت استفاده کند نه این که در دین بدعت‌گذار و در دنیا مقلد باشد.
هدف دشمنان دین از پرورش این افراد، زمینه‌سازی نفوذ خود در ممالک اسلامی و به دست‌گرفتن زمام امور ملت‌های مسلمان است و استعمار فرهنگی و فکری را جایگزین استعمار نظامی کرده اند و از طرف دیگر فعالیت خود را در عقب‌افتادگی و در جهالت‌نهادن مسلمانان و توطئه علیه اسلام به کار می‌بندند.
 
3- خاموش‌کردن تفکر دولت اسلامی در ذهن مسلمانان.
منظورم از دولت اسلام آن شیر تنومند است که در خواب فرو رفته و منتظر کسی است تا او را از خواب گران بیدار کند. آفتابی که در پس کسوف و به صورت غیر طبیعی از نور آن محروم گشته ایم.
دولتی که یک بار با ناتوانی و بیمارکردن آن به وسیله‌ی پهلوان پنبه، مصطفی کمال آتاتورک بدان خاتمه دادند و با دستان مزدوران‌شان آن را متلاشی ساختند. اما دولت اسلامی هنوز هم در دنیا به عنوان یک نیروی توانمند مطرح است که دشمنان از آن می‌ترسند و دوستان در پناه آن زندگی می‌کنند. دولتی که دشمنان از خاتمه‌دادن همیشگی به آن به شیوة نظامی دچار ناکامی شدند و شروع به تهاجم فرهنگی نمودند و راهی بهتر از جداساختن دین از سیاست به ذهن آنان نرسید؛ چرا که سیاست عبارت است از تنظیم و کنترل و مدیریت امور دولت اسلامی و اسلام یک دین جهان شمول است که سعادت بندگان خدا را می‌خواهد و در پی گسترش این دعوت خدایی و انسانی است و بدون سیاست دولتی وجود نخواهد داشت.
* به راستی اکنون خیلی علاقه‌مندم که پیرامون حکومت اسلامی برای من صحبت کنی؟ جلسه آینده را به این موضوع اختصاص دهیم.
** وعدة ما جلسة آینده.


([1])-{هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا}. [هود: 61]، «او شما را از زمين پديد آورد و شما را در آن به آباد كردن گمارد».
([2])- الصدیق أبوبکر: 72.
([3])- أخبار عمر، ص 332، عمر و أصول السیاسة ص 119.
([4])- سورة انفال، آیة 58.



به نقل از کتاب: اسلام آیین رشد و ترقی، تألیف: دکتر محمد سید وکیل، ترجمه: عمر قادری
 
مصدر:
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

شافعي رحمه الله زماني كه داخل مصر شده فرمود: [تركنا بغداد و قد أحدث الزنادقة فيها شيأ ‏يسمونه السماع] "زمانيكه من بغداد را ترك كردم، زنديقها در آن شهر چيزي را اختراع كرده و ‏آن را به نام سماع نامگذاري كرده بودند."( آن افراديكه امام شافعي از آنها به عنوان زنديق نام ‏برده صوفي ها بوده اند. چون سماع، سرود، حركات و كارهاي مخصوص عقيده تصوف است.)‏

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1644
دیروز : 3590
بازدید کل: 8969401

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010