|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>شبهات>شیعه > بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت حدیث خیبر بر امامت علی رضی الله عنه
شماره مقاله : 3708 تعداد مشاهده : 303 تاریخ افزودن مقاله : 31/6/1389
|
بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت حدیث خیبر بر امامت علی رضی الله عنه رافضی گفت: دلیل هفتم: بیشتر علمای حدیث روایت کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم زمانی که بیست و نه روز خیبر را محاصره کرد. علم (پرچم) در دست علی رضی الله عنه بود. او دچار چشم درد شد و نتوانست مبارزه را ادامه دهد. یکی از فرماندهان خیبریها به اسم مرحب برای مبارزه آمده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ابوبکر را صدا زد و به او گفت: پرچم را بگیر. او در میان جمعی از مهاجران پرچم را گرفت. او تلاش زیادی کرد اما کاری از پیش نبرد و شکست خورده برگشت. فردای آن روز عمر برای مبارزه با او رفت اما او نیز با فاصله کمی رفت و سپس برگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: علی را برایم بیاورید. گفتند: او چشمش درد میکند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: او را نشانم دهید. به من نشان دهید مردی را که هم خدا و رسولش او را دوست دارند و هم او خدا و رسولش را دوست دارد. او از میدان جنگ فرار نمیکند. علی رضی الله عنه را آوردند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مقداری از آب دهان خود را بر دستش ریخته بر چشم و سر علی رضی الله عنه کشید و او بلافاصله شفا یافت. سپس پرچم را به او داد و خداوند قلعه را به وسیله او گشود و هم او مرحب را به هلاکت رساند. این ویژگی و درجه برای علی رضی الله عنه بر برتری او دلالت میکند و دلیل است بر اینکه دیگران از چنین مقامی برخوردار نیستند. پس باید او امام باشد. از چند جهت میتوان به این ادعا جواب داد: اول: قبل از هر چیزی باید صحت و درستی این حدیث ثابت شود. او میگوید: «اکثر علما آن را روایت کردهاند» اما کسانی که مورد اعتماد هستند آن را به این صورت روایت نکردهاند. بلکه آنچه در صحیح بخاری و مسلم آمده است به این صورت است که علی رضی الله عنه در خیبر حاضر نبود و به خاطر چشم دردی از مجاهدان عقب مانده بود. اما عقب ماندن از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر او گران آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ملحق شد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قبل از آمدن او فرمود: «این پرچم را به مردی میدهم که هم خدا و رسولش او را دوست دارند، و هم او خدا و رسولش را دوست دارد. خداوند به وسیله او [خیبر را] میگشاید و فتح میکند[1]». قبل از این نیز پرچم را به ابوبکر و عمر نداده بود و هیچ یک از آنها نیز آن را به دست نگرفته بودند. بلکه این حرف دروغی محض است. به همین خاطر عمر گفت: «هیچ روزی غیر از امروز فرماندهی را دوست نداشتهام. هرکدام از اصحاب آروز میکرد که او پرچم را بگیرد. فردا صبح پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علی رضی الله عنه را صدا زد و گفتند: چشم درد دارد. علی رضی الله عنه آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آب دهان خود بر چشم او مالید تا شفا یافت و سپس پرچم را به او داد». این امتیاز به خاطر این بود که او با وجود چشم درد باز برای جهاد آمده بود. هیچ کس این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را در نبود علی رضی الله عنه جزو کرامات آن حضرت به حساب نمیآورد. همچنین در این حدیث اصلا کاستن احترام و منزلت ابوبکر و عمر وجود ندارد. دوم: اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: علی خدا و رسولش را دوست دارد، و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند حق بوده و ردّی بر ناصبیها است. اما رافضیهایی که میگویند: همه یاران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بعد از ایشان مرتد شده از دین برگشتند نمیتوانند به این حدیث استدلال کنند. زیرا خوارج به آنان میگویند: علی رضی الله عنه نیز از دین برگشته و مرتد شده است. همان طور که وقتی مسأله حکم را پذیرفت به او گفتند: تو از دین برگشتهای پس دوباره به آن برگرد و مسلمان شو. برای آنجا نیز که میگوید: «اختصاص امام علی به این سخن بر نبودن این صفت و ویژگی در غیر او دلالت میکند» دو جواب برای آن ارایه میکنیم. اولا: اگر این سخن را قبول کنیم میگوییم: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «این پرچم را به کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد، و آنان نیز او را دوست دارند. خداوند به وسیله او قلعه را فتح میکند» مجموعه این سخن به او اختصاص یافته است و آن این است که فتح به وسیله او صورت گرفته است. ولی از اینکه یک فتح مشخص به وسیله او صورت گرفته است لازم نمیآید که برتر و بزرگتر از غیر خود باشد. چه برسد به اینکه امامت با این کار به او اختصاص پیدا کند. دوم: ما قبول نمیکنیم که این مسأله باعث تخصیص علی رضی الله عنه به امامت شود. بلکه مثل این است که گفته شود: این مال را به مرد فقیری یا مرد مؤمنی میدهم. یا امروز به عیادت مریض نیکوکاری میروم. یا این پرچم را به مرد شجاعی میدهم و ... این جملهها دلالت نمیکنند بر اینکه این صفات در فرد دیگری وجود ندارند. بلکه دلالت میکنند بر اینکه این شخص دارای این صفت است نه اینکه آن را از دیگران نفی کند. سوم: اگر فرض شود که علی رضی الله عنه در آن وقت برتر بوده است لزومی ندارد که بعد از آن مدت هیچ کس به درجه او نرسیده یا از او برتر نشده است. چهارم: اگر فرض کنیم که او برتر است. باز هم دلیل نمیشود که معصوم بوده و برای امامت تعیین شده است. بلکه بسیاری از شیعه زیدیه و متأخرین معتزله و ... به برتری او باور دارند اما با این حال معتقد به امامت ابوبکر هستند و به نظر آنها امامت کسی که برتر نیست جایز میباشد.
([1]) نگا: صحیح بخاری،(5/18)و صحیح مسلم،(4/1871-1872).
به نقل از: مختصر منهاج السنة، تالیف: شیخ الإسلام ابو العباس احمد بن تیمیه، اختصار : الشیخ عبدالله بن محمد الغنیمان (استاد تحصیلات عالی دانشگاه اسلامی مدینه منوره)، و مدرس در مسجد نبوی شریف، ترجمه: إسحاق دبیرى مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|