|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اسلام > تعریف اسلام و بیان حقیقت و مقتضیات آن
شماره مقاله : 3732 تعداد مشاهده : 258 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
تعریف اسلام و بیان حقیقت و مقتضیات آن * تعریف اسلام و بیان حقیقت آن اسلام عبارت است از خضوع و تسلیم و فرمانبرداری در برابر پروردگار جهانیان. لفظ اسلام و مشتقات آن در قرآن کریم هم به همین معنی به کار رفتهاند. و این معنی در واقع قوام حقیقت و جوهر اسلام است. در ذیل بعضی از آیات قرآن که معنی اسلام را بیان میکنند و نیز اقوال مفسرین در مورد آنها را ذکر میکنیم: 1_ { وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (١٢٧)رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ ...}.[1] «و (به یاد بیاورید) آنگاه را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانهی کعبه را بالا میبردند (و دست دعا به سوی خدا برداشته و میگفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر؛ بیگمان تو شنوا و دانا هستی. پروردگارا! و ما را تسلیم و فرمانبردار خود قرار ده». گفته میشود: «أسْلَم له و استسلم» یعنی خاضع و فرمانبردار شد.[2] مسلم و مستسلم به یک معنی یعنی مطیع و خاضع به کار رفتهاند[3]. ابن جریر طبری در تفسیر }و اجعلنا مسلمین لک{ گفته است: یعنی ما را تسلیم امر خود و مطیع فرمان خود قرار بده بطوریکه هیچ کسی را شریک طاعت تو نگردانیم.[4] 2_ خداوند دربارهی گفتگوی خود با ابراهیم میفرماید: { إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (١٣١)}.[5] «آنگاه که پروردگارش به او گفت: مطیع و فرمانبردار باش! گفت: تسلیم و فرمانبردار پروردگار جهانیان گشتم». «أسْلم» یعنی مطیع خدا باش! و خود را برای او خالص گردان![6] در تفسیر فتح البیان هم «أسْلم» به معنی فرمانبرداری و اطاعت بکار رفته است.[7] ابن کثیر هم در تفسیر این آیه گفته است: خداوند در این آیه به ابراهیم دستور اخلاص و تسلیم و فرمانبرداری را داده و ابراهیم هم آن را اجابت کرده است.[8] 3_{ بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ (١١٢)}.[9] «آری، هرکس خالصانه خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار است، پاداش او نزد پروردگارش خواهد بود و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین خواهند گردید». در تفسیر المنار چنین آمده است: تسلیم وجه به خدا به معنی تنها روی کردن به او و تنها عبادت کردن او است ولی خداوند متعال در اینجا برای تسلیم قلب و صحت اراده تعبیر «اسلام الوجه» را بکار برده همانطور که در جایی دیگر به نقل از حضرت ابراهیم تعبیر «توجیه الوجه» را بکار برده و فرموده است[10]: { إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ ...}.[11] «بیگمان من رو به سوی کسی میکنم که آسمانها و زمین را آفریده است ...» * شرط تسلیم شدن در برابر خدا اختیاری بودن آن است گفتیم که «اسلام» در قرآن کریم به معنی خضوع و فرمانبرداری و تسلیم در برابر پروردگار جهانیان به کار رفته است ولی این تسلیم شدن باید ارادی و اختیاری باشد، چرا که تسلیم اجباری و بدون اختیار در برابر خداوند که در واقع تسلیم در برابر سنت کونی او به حساب میآید، امری عام است و همهی مخلوقات را در بر میگیرد و پاداش و عذابی در بر ندارد. چون هر آفریدهای در وجود و بقا و فنای خود تسلیم سنت کونی خداوند است و انسان هم در این تسلیم اجباری مانند بقیهی مخلوقات است، ولی خضوع و تسلیم اختیاری در برابر پروردگار جهانیان، جوهر اسلام و حقیقت آن است. خداوند متعال میفرماید: { أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (٨٣)}.[12] «آیا بجز دین خدا (که اسلام است) را میجویند در حالی که آنان که در آسمانها و زمینند از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر او تسلیمند و به سوی او بازگردانده میشوند». شعبی در تفسیر این آیه گفته است: این آیه بیانگر آن است که تمام بشریت مطیع و فرمانبردار خدایند و به قدرت او معترفند اگرچه بعضی از آنان الوهیت را به غیر خدا نسبت میدهند.[13] امام ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: یعنی هر کسی که در آسمانها و زمین است از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر خداوند تسلیم گردیدهاند. پس انسان مؤمن با قلب و جسم خود تسلیم خداوند است ولی شخص کافر از روی اجبار تسلیم خداوند است، چرا که تحت سلطهی عظیم خداوند قرار دارد، سلطهای که هیچ کس را یارای مخالفت با آن یا ممانعت از آن نیست.[14] پس اگر اسلام عبارت است از تسلیم و خضوع قلبی در برابر خداوند متعال، مظهر و اثر این تسلیم هم فرمانبرداری از شریعت خدا و اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهی الهی است. مفسرانی که آرای آنان در تفسیر آیات فوق نقل کردیم نیز همین نکته را مدنظر داشتهاند. حضرت جبرئیل هم وقتی از پیامبر(ص) در مورد اسلام سؤال کرد، پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «الإسلام أن تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمداً رسولَ الله و تقیم الصلاه و تؤتی الزکاه و تصوم رمضان و تحج البیت إن استطعت إلیه سبیلاً». «اسلام آن است که گواهی بدهی که هیچ معبود راستینی به جز الله وجود ندارد، و محمد فرستادهی خدا است، و نماز را بپا داری و روزهی رمضان را بگیری و حج خانهی خدا را در صورت توانایی بجای بیاوری». یعنی انجام دادن این کارها از مظاهر تسلیم قلبی در برابر خدا به حساب میآیند. * دین نزد خداوند اسلام است از آنجائیکه جوهر و حقیقت اسلام، تسلیم در برابر خدا و فرمانبرداری از اوامر اوست، دین مورد پسند خداوند همین دین اسلام است. خداوند متعال میفرماید: { إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ }.[15] «بیگمان دین (حق و موردپسند) در پیشگاه خداوند اسلام است». اسلام با این معنی و باتوجه به جوهر و حقیقت آن، دین تمام پیامبران است و اختلاف آنان تنها در شریعتهایشان بوده است. خداوند متعال میفرماید: { لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا }.[16] «برای هرکدام از شما شریعت و برنامهای را قرار دادیم». پیامبر(ص) هم فرموده است: «إنا معاشر الأنبیاء دیننا واحد» یعنی «دین ما پیامبران یکی است». این وحدت دینی در واقع همان تسلیم در برابر خدا و مظهر آن اطاعت از شریعت او است، چون تمام پیامبران آمدهاند که این حقیقت را به امتهای خود بگویند که باید در برابر خدا تسلیم شوند و از شریعت او اطاعت کنند و این تسلیم آنان باید خالصانه و تنها برای خدا باشد نه برای کس دیگری. شیخالإسلام ابن تیمیه در این باره میگوید: اسلام بعنوان دینی که خداوند تمام کتابهای خود را برای (تبیین) آن نازل کرده و تمام پیامبران خود را برای (تبلیغ) آن فرستاده، عبارت است از اینکه انسان تنها در برابر خدای یگانه تسلیم شود و بندهی کاملی برای خدا گردد بطوریکه خالصانه تنها او را پرستش کند و تنها در برابر او تسلیم شود. اسلام در واقع در بر گیرندهی دو معنی اساسی است: 1_ فرمانبرداری از خدای یگانه و تسلیم در برابر او. 2_ اخلاص در این فرمانبرداری و تسلیم، بطوری که این فرمانبرداری و تسلیم تنها برای خدای یگانه باشد. اسلام، دو متضاد هم دارد، یکی تکبر و دیگری شرک، چون کسی که از عبادت کردن خدا کبر میورزد و از پرستش او سر باز میزند نمیتواند بندهای تسلیم شده در برابر خدا به حساب آید. همچنین کسی که علاوه بر پرستش خداوند غیر او را هم پرستش میکند، بندهی مخلص خدا به حساب نمیآید، چون برای او شریک قرار داده است. در واقع عنوان اسلام موردپسند خداوند شعار «لا إله إلا الله» است.[17] * بجز اسلام دین دیگری پذیرفته نخواهد شد خداوند متعال میفرماید: { وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (٨٥)}.[18] «هرکس بجز (آئین و شریعت) اسلام، آیینی برگزیند، از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت در زمرهی زیانکاران خواهد بود». آلوسی در تفسیر این آیه گفته است: عدهای اسلام را به معنی توحید و فرمانبرداری و عدهای هم آن را به معنی شریعت حضرت محمد(ص) گرفتهاند. یعنی کسانی که بعد از بعثت پیامبر اسلام(ص) از غیر شریعت او پیروی کنند، از آنان پذیرفته نمیشود. یعنی خداوند نه آن را میپسندد و نه به آنان پاداش میدهد. پس این گفتهی خداوند که میفرماید: Ðفلن یقبل منهÑ پذیرش هر دینی که برخلاف السلام باشد، نفی میکند.[19] در توضیح سخن آلوسی که «اسلام» را یک بار به معنی توحید و فرمانبرداری و بار دیگر به معنی شریعت حضرت محمد(ص) گرفته است، باید گفت که آیهی Ðو من یبتغ غیرالإسلام دیناً فلن یقبل منهÑ بر هر دو قول صدق میکند، چرا که جوهر اسلام و حقیقت آن مبتنی بر تسلیم خالصانه در برابر خداوند است و مظهر این تسلیم هم اطاعت از شریعت خدا یعنی امر و نهی او است. پس اگر انسان از تسلیم در برابر خدا خودداری کند، هیچ عملی از او پذیرفته نمیشود و در روز قیامت هم جزو زیانکاران خواهد بود. اگر انسان از اطاعت از شریعت خداوند، شریعتی که به پیامبرش محمد(ص) وحی کرده است، خودداری کند، در واقع از تسلیم شدن در برابر خدا سر باز زده است، چرا که از امر و دستور خدا مبنی بر اطاعت از پیامبر و شریعتی که از جانب پروردگارش آورده است، سرپیچی کرده است. * اطلاق اسلام بر دین حضرت محمد(ص) لفظ «اسلام» به دینی که خداوند بر پیامبرش حضرت محمد(ص) نازل کرده است، اختصاص پیدا کرده است، بطوری که لفظ اسلام با این معنی و بر این اساس تنها بر این دین اطلاق میگردد و تنها این دین است که موردپسند و پذیرش خداوند قرار میگیرد و تنها فرمانبرداری از آن و پیروی کردن از دستورات آن مظهر تسلیم صحیح در برابر پروردگار جهانیان به حساب میآید. لفظ اسلام در آیهی زیر به همین معنی خاص به کار رفته است: { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا }.[20] «امروز دینتان را برایتان کامل کردیم و نعمت خود را بر شما تمام نمودیم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدیم». بنابراین تسلیم واقعی در برابر خداوند تنها با اطاعت از این دینی که خداوند بر حضرت محمد(ص) نازل کرده است، تحقق مییابد و این امر هم در گرو پیروی کردن از اوامر و نواهیای است که شریعت اسلامی راتشکیل میدهند. * مقتضیات اسلام 1- اطاعت از تمام احکام شریعت اسلامی از آنجائی که اسلام، با تسلیم شدن در برابر خدا تحقق مییابد و مظهر این تسلیم، پیروی از شریعت الهی است و این مظهر بعد از بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) تنها با پیروی کردن از شریعت اسلامی تحقق مییابد، پس لازمهی این امر، اطاعت از تمام احکام شریعت اسلامی است. و چون یکی از ویژگیهای شریعت اسلامی شمولیت آن است بدین معنی که در تمام زمینههای زندگی بشری احکام خاص خود را دارد، انسان مسلمان باید در تمام عرصههای زندگی خود و در ارتباط خود با خدا و خلق خدا از احکام شریعت اسلامی پیروی کند و نباید در هیچ زمینهای فکری و اعتقادی باشد یا گفتاری و کرداری، فعل باشد یا ترک، أخذ باشد یا عطا، اقدام باشد یا بازگشت، محبت باشد یا کراهت و بالاخره هدف باشد یا وسیله، از احکام شریعت اسلامی خارج شود. در واقع در زندگی انسان مسلمان هیچ گوشهای وجود ندارد که در آن به دور از احکام شرعی عمل کند. بلکه باید در تمام وجود و هستی و تمام تصرفات خود از احکام شرعی اطاعت کند و اگر به خود اجازه دهد که در یکی از زمینههای زندگی از دایرهی شریعت اسلامی خارج شود، مشمول مضمون این آیه میشود که خداوند میفرماید: { أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (٨٥)}.[21] «آیا به بخشی از کتاب (آسمانی) ایمان میآورید و به بخش دیگر کفر میورزید؟ برای کسی از شما که چنین کند جز خواری و رسوایی در این جهان نیست و در آخرت به سختترین عذاب برگشت داده میشوند و خداوند از آنچه انجام میدهید، غافل نیست». نمیتوان گفت که چون این آیه در مورد بنیاسرائیل نازل شده (پس شامل حال مسلمانان نمیشود) چون افعال زشتی که بنیاسرائیل مرتکب شده و خداوند آنها را مورد نکوهش قرار داده است، اگر شخص مسلمانی هم مرتکب آنها بشود، بصورت مذموم باقی خواهند ماند. بویژه اگر این کار زشت آنان عمل به بخشی از شریعت الهی و ترک بخش دیگری از آن باشد، چون این کار با جوهر اسلام که مبتنی بر تسلیم همهجانبه در برابر خدا و مظهر آن که اطاعت مطلق از شریعت الهی است در تضاد است. 2- اطاعت بدون قید و شرط و با رضایت کامل از شریعت الهی یکی از مستلزمات تسلیم در برابر خداوند متعال که جوهر اسلام را تشکیل میدهد، اطاعت بدون قید و شرط و با رضایت کامل از شریعت الهی است. خداوند متعال میفرماید: { فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (٦٥)}.[22] «نه! به پروردگارت قسم که آنان ایمان نمیآورند تا زمانی که تو را در اختلافات و درگیریهایی که در میان آنان روی داده است، به داوری نطلبند و سپس ملالی از داوری تو در دل نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت) تو باشند». 3- تقدیم آنچه که خدا دوست دارد بر آنچه که نفس دوست دارد: یکی دیگر از مقتضیات تسلیم در برابر خدا و پیروی از شریعت او بعنوان مظهر این تسلیم این است که انسان مسلمان آنچه را که خداوند به آن امر کرده و آن را دوست دارد، بر آنچه که خود دوست دارد مقدم بدارد اگرچه آنچه که خود دوست دارد مباح باشد، چون اگر مباح با آنچه که خدا به آن دستور داده و آن را دوست دارد در تضاد قرار بگیرد، واجب است که آنچه را که خدا دوست دارد و بدان امر کرده است مقدم شود. و هر آنچه که خدا به آن امر کرده، آن را دوست دارد. چرا که خداوند متعال میفرماید: { قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (٢٤)}.[23] «بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلهی شما، و اموالی که بدست آوردهاید و تجارتی که از بیرونقی آن میترسید و منازلی که آنها را میپسندید، در نظرتان از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد، منتظر باشید تا خدا کار خود را میکند (و عذاب خویش را فرو میفرستد) خداوند فاسقان را هدایت نمیکند».
[1]- البقره: 128-127. [2]- تفسیر قاسمی، ج 2، ص 256. [3]- تفسیر المنار، ج 1، ص 469. [4]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 183. [5]- البقره: 131. [6]- تفسیر قاسمی، ج 2، ص 132. [7]- تفسیر فتحالبیان، ج 1، ص 286. [8]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 285. [9]- البقره: 112. [10]- تفسیرالمنار، ج 1، صص 426-425. [11]- الأنعام: 79. [12]- آل عمران، 83. [13]- تفسیر ابن عطیه، ج 3، ص 200. [14]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 358. [15]- آل عمران: 19. [16]- المائده: 48. [17]- شیخالإسلام ابن تیمیه، مجموع فتاوی، ج 7، صص 623 و 636-635. [18]- آل عمران: 85. [19]- تفسیر آلوسی، ج 3، ص 215. [20]- المائده: 3. [21]- البقره: 85. [22]- النساء: 65. [23]- التوبه: 24.
به نقل از: آشنائی با ادیان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکریم زیدان، مترجم : حسن سرباز مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|