|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اسلام > اسلام همان دین حق و راستین است
شماره مقاله : 3733 تعداد مشاهده : 287 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
اسلام همان دین حق و راستین است * عنوان اسلام و مضمون آن عنوان اسلام و شعار پیروان آن و اولین چیزی که یک مسلمان بر زبان خود جاری میکند این است که «گواهی میدهد که هیچ معبود راستینی وجود ندارد بجز الله و محمد فرستادهی خداست». این کلمهی طیبه و این شهادت راستین تمام معانی اسلام به معنی خاص آن را در بر میگیرد. اسلامی که به معنی همان دینی است که خداوند بر بنده و فرستادهی خود محمد(ص) فرو فرستاده است. اسلامی که مبتنی بر مدلول این شهادت حقه است. شهادتی که شامل ایمان به خدا بعنوان معبود راستینی که هیچ معبود راستین دیگری بجز او وجود ندارد، و عبادت و بندگی کردن او به همان صورت که خود تشریع کرده و بیان نموده است و ایمان به رسالت حضرت محمد(ص) و لزوم پیروی از دین او که در بر گیرندهی شریعتی است که خداوند در قرآن و سنت به او وحی کرده است، میشود. * دلایلی بر این که اسلام همان دین حق و راستین است اسلام به معنی خاص آن یعنی به معنی دینی که بر حضرت محمد(ص) نازل شده است، همان دینی است که پیروی کردن از آن واجب است، چرا که پیروی کردن از آن تنها مظهر صادق تسلیم راستین انسان در برابر پروردگار جهانیان است. دلایل زیادی بر حقانیت اسلام و مقتضیات آن وجود دارد، از جمله دلایل اثبات نبوت حضرت محمد(ص)، چون اثبات نبوت وی به معنی اثبات اسلامی است که از جانب پروردگارش آورده است. یکی از دلایل اثبات نبوت حضرت محمد(ص) سیرهی پاک او از ولادت تا وفات است. پیامبری که دارای چنین سیرهی پاکی بوده که معاصران وی هم بدان اعتراف کردهاند، نمیتواند شخصی دروغگو باشد و چیزهای دروغین را به خدا نسبت دهد. و همین دلیل برای خردمندان پاک فطرت کافی است (که به حقانیت رسالت او پی ببرند.) خدیجه همسر پیامبر(ص) هم وقتی که برای اولین بار وحی بر پیامبر نازل شد و جریان را برای وی تعریف کرد، به سیرهی پاک او استدلال کرد و گفت: به خدا قسم هرگز خداوند تو را رسوا نمیکند، چرا که صله رحم را بجا میآوری، بار دیگران را بر دوش میگیری، به مستمندان کمک میکنی، مهمان را گرامی میداری و دیگران را در مقابل مصائب و مشکلات یاری میکنی و ... .[1] یکی دیگر از دلایل اثبات نبوت حضرت محمد(ص) همین شریعت عظیمهای است که محال است شخصی درس ناخوانده که در آن جامعهی عربی دوره جاهلی زندگی کرده است بتواند آن را بیاورد. و اگر وحی الهی نمیبود نه پیامبر و نه غیر او هر چقدر هم از رشد عقلی و فکری برخوردار بودند نمیتوانستند چنین شریعتی را بیاورند. حقوقدانان و جامعهشناسان و دیگر اندیشمندان بخوبی این دلیل را درک میکنند. * اعجاز قرآن بزرگترین دلیل بزرگترین دلیل بر نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) قرآن عظیم و اعجاز آن است که هماکنون در اختیار ما قرار دارد. قرآن کریم معجزهی جاودانی است که حضرت محمد(ص) در دوران حیات خود آن را دریافت کرده و بعد از وفات او و تا روزگار ما هم بصورت معجزه باقی مانده و هر کسی را که در مورد رسالت حضرت محمد(ص) شک دارد یا ایجاد شک میکند، به مبارزه میطلبد. وجه تمایز معجزهی قرآن با دیگر معجزات پیامبر(ص) و معجزات پیامبران قبل از او در این است که قرآن در هر زمان و مکانی و تا روزی که خداوند خود زمین و هر آنچه که بر روی آن است به ارث میبرد، قائم و پابرجا میماند، و این، گواهی است بر صدق نبوت حضرت محمد(ص) و بر صدق شهادتین. قرآن چه نوع معجزهای است و چگونه بر نبوت حضرت محمد(ص) دلالت میکند؟ کسانی که از حوادث تاریخ اسلام آگاهی دارند به خوبی میدانند که اهل مکه و بویژه قریشیان در برابر نخستین دعوت اسلامی مقاومت شدیدی از خود نشان دادند و با اشکال مختلف به اعمال خشونتآمیز و اذیت و آزار کسانی که مسلمان میشدند پرداختند و بر انکار نبوت حضرت محمد(ص) اصرار ورزیدند و آسمانی بودن قرآن کریم را انکار کردند. از جمله حوادثی که میان پیامبر(ص) و قریش و دیگر مخالفان وی روی داد این بود که پیامبر(ص) با قرآن کریم آنان را به مبارزه طلبید و به دستور خداوند به آنان گفت: { قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا (٨٨)}.[2] «بگو: اگر همهی مردم و جنیان گرد هم آیند و متفق شوند بر اینکه همانند این قرآن را بیاورند، نمیتوانند همانند آن را بیاورند اگرچه برخی از آنان پشتیبان برخی دیگر شوند». مخالفان در برابر این تحدی ساکت شدند و از شکستن و یا پاسخ دادن به آن ناتوان ماندند. بار دیگر پیامبر(ص) آنان را به مبارزه طلبید و به فرمان خداوند به آنان گفت: { أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (١٣)}.[3] «یا میگویند: (محمد خودش قرآن را تألیف کرده است و) آن را به دروغ به خدا نسبت میدهد: بگو شما هم ده سورهی دروغین همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هر کس را که میتوانید دعوت کنید اگر راستگوئید». مخالفان این بار هم از روی ناتوانی ساکت شدند و پیامبر(ص) باز هم آنان را به مبارزه طلبید و به آنان گفت: { وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٢٣)فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ (٢٤)}[4] «و اگر در مورد آنچه بر بندهی خود نازل کردهایم دچار شک و تردید شدهاید، سورهای همانند آن را بیاورید و گواهان خود را بجز خدا فرا خوانید اگر راستگویید. و اگر نتوانستید چنین کنید – و هرگز نخواهید توانست – پس خود را از آتشی که افروزینهی آن انسان و سنگ است و برای کافران آماده گشته است، بدور دارید». نتیجهی این تحدی مکرر پیامبر(ص) با قریش و دیگر مخالفان، این شد که مخالفان از شکستن این تحدی و یا تلاش برای شکستن آن ناتوان ماندند و دیواروار ساکت شدند و راههای دیگری را برای جلوگیری ازدعوت اسلامی در پیش گرفتند و با دروغ و افترا و با قدرت و ایجاد رعب و وحشت خواستند مردم را از راه خدا باز دارند و به مردم سفارش میکردند که به قرآن کریم گوش فرا ندهند تا از آن متأثر نگردند. خداوند متعال در مورد این روش آنان میفرماید: { وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (٢٦)}.[5] «کافران گفتند: به این قرآن گوش فرا ندهید و در آن یاوهسرایی و ایجاد سر و صدا کنید تا (مردم آن را نشنوند و مجال اندیشه در مفاهیم آن را نیابند و) شما پیروز گردید». قرآن کریم مخالفان اسلام و منکران نبوت حضرت محمد(ص) را به مبارزه طلبیده و از آنان خواسته است که مثل این قرآن را بیاورند، ولی آنان نتوانستند. سپس از آنان خواست که ده سورهی مثل قرآن را بیاورند، باز هم نتوانستند. سپس از آنان خواست که یک سوره مثل قرآن را بیاورند – در حالی که قبلاً به آنان خبر داده بود که نخواهند توانست – ولی باز هم عاجز و ناتوان شدند. این تحدی و ناتوانی مخالفان از ابطال آن دلالت میکند بر صدق مدعای پیامبر(ص) مبنی بر اینکه وی فرستادهی خدا و مخالفان وی باطلگرا و دروغگو هستند. ولی باید دانست که این تحدی زمانی بر این امر دلالت میکند که دارای تمام شروط تحدی باشد. * شروط تحدّی تحدی کردن به هر ادعایی که انسان خود مدعی آن است یا دیگران بدو نسبت میدهند باید دارای شروط زیر باشد: 1_ موضوع تحدی باید در تخصص کسانی باشد که مورد تحدی واقع میشوند بطوری که در آن موضوع چیرهدست و معروف باشند. مثل اینکه یک کشتیگیر، کشتیگیران دیگر را به مبارزه بطلبد و مدعی شود که وی تنها قهرمان کشتی است و اگر کسی در این باره شک دارد بیاید با وی کشتی بگیرد. موضوع تحدی در اینجا کشتی گرفتن است، و کشتی گرفتن در تخصص کشتیگیرانی است که مورد تحدی واقع شدهاند. پس اگر این کشتیگیران در برابر شخص مدعی ناتوان بمانند، دیگران بطریق اولی ناتوان خواهند ماند. 2_ کسانی که مورد تحدّی واقع میشوند باید بر ابطال ادعای شخص تحدّی کننده و شکستن تحدّی او کاملاً حریص باشند. پس برای تحدّی سالم و منتج به نتیجه تنها تحقق شرط اول کافی نیست، چرا که گاهی کسانی که مورد تحدّی واقع میشوند، رغبتی برای ابطال ادعای شخص تحدی کننده ندارند و در نتیجه سکوت را اختیار میکنند و به تحدی او پاسخ نمیدهند، بنابراین سکوت آنان نه بر ناتوانی آنان دلالت میکند و نه بر صدق ادعای شخص تحدیکننده. مثل اینکه در میان کشتیگیران کسی باشد که بتواند تحدی کشتیگیر مبارزهطلب را بشکند و بر او غلبه یابد ولی این کار را انجام ندهد چون رغبتی به آن ندارد بخاطر اینکه پسر شخص تحدی کننده و یا برادر و یا دوست اوست و یا اینکه او را کمتر از آن میبیند که به تحدی او پاسخ دهد. 3_ نباید مانعی بر سر راه پاسخگویی به تحدی وجود داشته باشد و تحدّیشدگان نباید ترس این را داشته باشند که اگر به تحدی پاسخ بگویند و ادعای شخص تحدّیکننده را باطل کنند، مورد مؤاخذهی وی قرار میگیرند. پس برای تحدی سالم تنها تحقق شرط اول و دوم کافی نیست بلکه باید شرط سوم هم تحقق پیدا بکند. بنابراین اگر رئیس حکومتی زوردار مخالفان خود را به مبارزه بطلبد و مدعی شود که وی تنها شخص مورد اعتماد مردم است و مردم تنها او را انتخاب خواهند کرد و اگر کسی در این مورد تردید دارد، بیاید و خود را برای ریاست جمهوری کاندید کند، در این صورت اگر مردم سکوت کردند و هیچکس از ترس مؤاخذهی او خود را کاندید نکرد، این سکوت و کاندید نشدن بر ثبوت تحدی و صدق مدعای شخص تحدیکننده دلالت نمیکند. * قرآن کریم و شروط تحدی تمام شروطی که برای تحدی ذکر کردیم، در تحدی قرآن کریم در برابر مخالفان وجود دارد. 1_ در رابطه با شرط اول و اینکه موضوع تحدی در تخصص تحدیشدگان باشد، معروف است که قریش و دیگر عربها در فصاحت و بلاغت و آشنایی با زبان عربی شهره بودند و در خطابه و نظم و نثر عربی ید طولائی داشتند و مجامع ادبی را برای انتخاب بهترین شعر برگزار میکردند. از این روی خداوند متعال قرآن کریم را به زبان عربی و به زبان خودشان نازل کرد. پس اگر خداوند متعال با قرآن کریم آنان را مورد تحدی قرار داده، در واقع آنان را با چیزی که در تخصص آنان است و در آن مهارت دارند مورد تحدی قرار داده است. بدینترتیب شرط اول تحدی، در تحدی قرآن در برابر مخالفان تحقق پیدا کرده است. 2_ در تحدی قرآن کریم با مخالفان شرط دوم تحدی هم وجود داشت، چرا که مخالفان رغبت کافی برای ابطال دعوت پیامبر(ص) و نفی رسالت او را داشتند و کسانی که کمترین اطلاعی از تاریخ اسلام دارند بر این امر واقفند، چون پرواضح است که قریش دعوت پیامبر(ص) را نپذیرفتند و به طرق مختلف سعی در ابطال آن و جلوگیری از گرویدن مردم به آن را داشتند. نخست از راه ترغیب و تشویق وارد شدند و به ابوطالب پیشنهاد کردند که برادرزادهاش محمد(ص) را از ادامهی دعوتش باز دارد تا در مقابل، آن قدر مال و ثروت در اختیارش قرار بدهند که ثروتمندترین آنها شود و ریاست خود را به وی واگذار کنند تا در میان آنان صاحب قدرت شود، ولی پیامبر(ص) همهی این پیشنهادات را رد کرد. سپس قریشیان، راه تهدید و اذیت و آزار و محاصرهی اقتصادی پیامبر(ص) و پیروان مسلمانش را در پیش گرفتند، همراه با اینها به دروغپردازی و افترا و متهم ساختن پیامبر به سحر و جنون پرداختند و شروع به تعذیب جسمانی مسلمانان کردند تا اینکه عدهای از مسلمانان بر اثر شکنجههای آنان جان خود را از دست دادند و عدهای هم دو بار به حبشه مهاجرت کردند. همهی اینها بطور قطع دلالت میکنند بر اینکه قریشیان رغبت و حرص کافی برای ابطال دعوت اسلامی را داشتهاند. 3_ شرط سوم تحدی هم در تحدی قرآن کریم با مخالفان وجود داشت، چرا که از حوادث تاریخ اسلام بخوبی برمیآید که در مکه قدرت در دست مشرکان بود و پیامبر(ص) و مسلمانان مستضعفانی بودند که بهرهای از قدرت نداشتند و حتی عدهای از آنان همانطور که قبلاً گفتیم به منظور فرار از اذیت و آزار قریش، مکه را به مقصد حبشه ترک کردند تا اینکه بالاخره پیامبر(ص) هم به همراه دیگر مسلمانان به شهر مدینه هجرت کردند. این امر دلالت میکند بر این که مانعی بر سر راه قریش و مشرکان وجود نداشته که آنان را از پاسخگویی به تحدی قرآن و اثبات مدعایشان مبنی بر اینکه قرآن از طرف خداوند نازل نشده و محمد(ص) هم فرستادهی خدا نبوده است، باز دارد. * نتیجهی تحدّی قرآن نتیجهی تحدی قرآن کریم با مشرکان، ناتوانی آنان از شکستن این تحدی و ابطال آن بود. و این ناتوانی آنان – با وجود تمام شروط تحدّی – دلالت میکند بر صدق مدعای پیامبر(ص) مبنی بر اینکه وی فرستادهی خدا و قرآن کریم کتاب نازل شدهی خدا بر اوست. بنابراین بر هر انسانی واجب است که به نبوت حضرت محمد(ص) و به هر آنچه که در قرآن کریم و سنت پاک نبوی وارد شده است، ایمان بیاورد و از شریعت او پیروی کند. * استمرار تحدّی قرآن کریم تحدّی قرآن با مخالفان پیوسته ادامه داشته و هماکنون هم وجود دارد و تا قیامت هم ادامه پیدا خواهد کرد و هر کسی را که در مورد نبوت حضرت محمد(ص) و آسمانی بودن قرآن کریم شک و تردید داشته باشد به مبارزه میطلبد. و این دلیل واضحی است بر اثبات نبوت حضرت محمد(ص) و عموم رسالت او همانطور که قرآن کریم با دلایل قاطع و غیرقابل انکاری آن را بیان کرده است. پس اگر اعجاز قرآن در طول قرون متوالی از عصر پیامبر(ص) تاکنون پابرجا مانده و در این مدت اسلام با دشمنان و معاندان و کافران مختلف و دارای عقاید و اندیشههای باطل مواجه شده و هرچه در توان داشتهاند صرف ضربه زدن به اسلام و ایجاد شک و تردید در آن و آلوده کردن افکار و عقاید آن کردهاند، ولی تاکنون کسی به خود جرأت نداده است که به تحدی قرآن پاسخ دهد و آن را ابطال کند. بنابراین اعجاز قرآن که صدق آن در طول بیش از چهارده قرن به اثبات رسیده است، قویترین دلیل بر صدق نبوت حضرت محمد(ص) و صدق آنچه که از طرف پروردگارش آورده است، به حساب میآید. * حفظ قرآن توسط خداوند و نظریات مفسران در مورد آن خداوند متعال، قرآن کریم را بعنوان کلام خود بر حضرت محمد(ص) نازل کرده و خود حفظ آن را برعهده گرفته است و در نتیجه دست تحریفکنندگان و باطلگرایان از آن کوتاه گردیده است، چرا که چیزی که خداوند خود حفظ آن را برعهده گرفته باشد، بدون شک محفوظ خواهد ماند. خداوند متعال میفرماید: { إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (٩)}.[6] «ما خود قرآن را فرستادهایم و خود نیز حافظ و نگهدار آن هستیم». مفسران در تفسیر آیهی فوق نظرات مختلفی دارند که نخست به آنها اشاره میکنیم و سپس به امکان عملی محفوظ ماندن قرآن و وسایل حفظ آن میپردازیم: 1_ تفسیر زمخشری: این آیه در رد انکار و استهزای مشرکان است که خطاب به پیامبر(ص) میگفتند:{يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ }[7] «ای کسی که قرآن بر او نازل شده است» و از نسبت دادن آن به خدا خودداری میکردند. از این روی خداوند متعال میفرماید: }إنا نحن نزلنا الذکر{ و با قاطعیت تمام تأکید میکند که وی خود نازل کنندهی قرآن بر پیامبر(ص) بوده و جبرئیل را در حالی که نگهبانانی را در اطراف او گماشته تا از شیاطین محفوظ بماند به سوی محمد(ص) فرستاده است و او خود برخلاف دیگر کتابهای آسمانی حفظ و نگهداری قرآن را از هرگونه زیاد و نقصان و از هرگونه تحریف و تبدیلی برعهده گرفته است، چون خداوند متعال حفظ کتابهای آسمانی پیشین را خود بر عهده نگرفته بلکه حفظ آنها را به روحانیان و علمای دینی سپرده است که آنان هم دچار اختلاف شده و مرتکب تحریف در کتابهای آسمانی گردیدهاند، ولی حفظ قرآن را به دیگران واگذار نکرده بلکه خود عهدهدار حفظ آن شده است.[8] 2_ تفسیر ابن عطیه: ضمیر «له» در آیه به قرآن برمیگردد. یعنی ما قرآن را از اینکه همچون دیگر کتابهای آسمانی دچار تغییر و تبدیل شود حفظ میکنیم. عدهای هم گفتهاند: یعنی با ذخیره شدن قرآن در سینههای مردم آن را حفظ میکنیم. [9] 3_ تفسیر قرطبی: خداوند خود حفظ قرآن را برعهده گرفته و در نتیجه تاکنون نیز محفوظ مانده است، در حالی که خداوند در مورد دیگر کتابهای آسمانی فرموده است:{ بِمَا اسْتُحْفِظُوا }[10] «به سبب چیزی که بدانان سپرده شده بود تا آن را حفظ کنند» و حفظ آن را به علمای دینی اهل کتاب واگذار کرده است که آنان هم دست به تبدیل و تغییر آن زدهاند.[11] امام قرطبی حادثهی مستندی را ذکر کرده است که خلاصهی آن بدون ذکر سند راویان آن چنین است: شخصی یهودی مسلمان شد و مأمون (خلیفهی عباسی) از علت اسلام آوردن او سؤال کرد. در پاسخ گفت: من دوست داشتم که این ادیان (سه گانه) را امتحان کنم، پس به سراغ تورات رفتم و سه نسخه از آن را نوشتم و چیزهایی را به آن افزودم و چیزهایی را کم کردم و آن را به کنیسه بردم و آنها را از من خریدند. سپس به طرف انجیل رفتم و سه نسخه از آن را نوشتم و چیزهایی را از آن کم و زیاد کردم و آن را به کلیسا بردم و همهی آنها را از من خریدند و در پایان قرآن را انتخاب کردم و سه نسخه را با حذف و اضافه از آن نوشتم و آن را به بازار کاغذفروشان بردم، و آنها را مورد بررسی قرار دادند. چون فهمیدند که حذف و اضافه در آنها روی داده است، آنها را پرت کردند و از من نخریدند، از این روی من دریافتم که قرآن کتاب محفوظی است و در نتیجه مسلمان شدم.[12] 4_ تفسیر شوکانی: وقتی که کفار، پیامبر(ص) را به تمسخر گرفتند و خطاب به وی گفتند:{يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ }[13]. «ای کسی که قرآن بر او نازل شده است! بیگمان تو دیوانهای!»، خداوند این سخن آنان را محکوم کرد و فرمود: }إنا له لحافظون{ و ما خود آن را از هر گونه تحریف و افزایش و نقصانی حفظ میکنیم.[14] 5_ تفسیر آلوسی: چون مشرکان نزول قرآن از جانب خداوند بر پیامبر را انکار کرده و پیامبر را به مسخره گرفتند، خداوند در رد آنان فرمود: «ما خود این قرآن را که مشرکان منکر آن و منکر نزول آن بر شما شدهاند، نازل کردهایم و ما خود آن را از هر گزند و از هرگونه تحریف و افزایش و نقصانی حفظ میکنیم بطوری که حتی اگر پیرمرد با ابهتی نقطهای از آن را تغییر دهد، کودکان سخن او را رد کرده و به او میگویند که صحیح آن، چنین است.[15] 6_ تفسیر فتحالبیان: قرآن کریم از هرگونه تحریف و تغییر و هرگونه افزایش و نقصانی محفوظ است و هیچ کس نمیتواند حرف یا کلمهای بر آن بیفزاید یا از آن کم کند. این ویژگی تنها به قرآن کریم اختصاص دارد، چون بعضی از دیگر کتابهای آسمانی دچار تحریف و تغییر شدهاند.[16] * امکان عملی محفوظ ماندن قرآن کریم از دلایل امکان عملی محفوظ ماندن قرآن کریم از هرگونه افزایش و نقصان و تحریف و تبدیلی، حفظ آن در سینهها است، چرا که با حفظ آن در سینهها هرگونه تلاشی جهت تحریف قرآن حتی با زیاد کردن یا کم کردن یک حرف به آسانی کشف میشود. و این خاصیت را خداوند خود به قرآن کریم داده است که برخلاف دیگر کتابهای آسمانی، حفظ کردن آن آسان شده است. قرآن کریم خود به این نکته اشاره کرده و مفسران هم بدان تصریح کردهاند. خداوند متعال میفرماید: { وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (١٧)}.[17] «ما قرآن را برای ذکر (پند گرفتن یا حفظ کردن) آسان ساختهایم، آیا عبرت گیرندهای هست؟» قرطبی در تفسیر این آیه گفته است: یعنی ما قرآن را برای حفظ کردن آسان ساختهایم و کسی که بخواهد آن را حفظ کند یاری میکنیم. آیاکسی هست که خواستار حفظ کردن آن باشد تا او را یاری دهیم؟ سعید بن جبیر گفته است: هیچ کدام از کتابهای آسمانی بصورت حفظی خوانده نمیشوند مگر قرآن کریم. برخی هم گفتهاند: بنیاسرائیل نمیتوانستند تورات را از حفظ بخوانند بجز موسی و هارون و یوشع بن نون و عزیر (ص). ولی خداوند متعال حفظ قرآن کریم را بر امت اسلامی آسان کرده تا آنچه را که در آن است به یاد بیاورند. }فهل من مدّکر{ یعنی آیا تلاوت کنندهای هست که آن را تلاوت کند.[18] ابن عطیه در تفسیر خود گفته است: }یسّرنا القرآن{ یعنی قرآن را آسان و نزدیک (به ذهن) کردیم. }الذکر {یعنی حفظ کردن و از بر کردن. ابن جبیر گفته است: از میان کتابهای آسمانی بجز قرآن کریم هیچ کتابی حفظ نشده است. ابن عطیه در ادامه گفته است: قرآن کریم با نظم زیبا و مفاهیم عالیش به قلبهای (سلیم) میچسبد و با خردهای سالم درمیآمیزد و در نتیجه حفظ کردن آن آسان است.[19] یکی از آثار و برکات حفظ آسان قرآن کریم این است که هماکنون هزاران مسلمان اعم از کودک و بزرگسال آن را حفظ میکنند و بدین ترتیب هرگونه تلاش جهت تحریف قرآن و کم و زیاد کردن آن به حمد و سپاس خداوند بزودی کشف میشود. به یاد دارم که در دههی شصت میلادی یهودیان تلاش کردند که با زیاد کردن یا کم کردن الفاظی، قرآن را تحریف کنند و هزاران نسخه از قرآن تحریف شده را چاپ و در آفریقا توزیع کردند، ولی بزودی این دسیسهی آنان کشف شد و علمای الأزهر فتوایی صادر کردند و ضمن مشخص کردن جاهای تحریف شده، دستور دادند که تمام نسخههای قرآن تحریف شده (جمعآوری و) سوزانده شوند. بدین ترتیب خداوند متعال این دسیسهی شوم یهودیان را برطرف ساخت و نیرنگ نیرنگبازان تنها به خودشان باز میگردد!. * انکار نبوت حضرت محمد(ص) از روی نادانی و عناد باتوجه به اعجاز قرآن کریم و دلالت قاطع آن بر نبوت حضرت محمد(ص)، انکار پیامبری او، نادانی و عناد و به سخره گرفتن خرد بشری به حساب میآید. از این روی چنین افرادی اولاً در زمرهی کافران سرکش به شمار میآیند و جاودانه در آتش جهنم میمانند و ثانیاً با انکار نبوت حضرت محمد(ص) راهی برای ایمان به دیگر پیامبران نخواهند داشت مگر از طریق تقلید محض از نیاکان. چون کسی که وجود آفتاب را در آسمان صاف و بدون ابر و در حالی که به آن نگاه میکند، انکار نماید، راهی برای ایمان آوردن به وجود ستارهای که آن را نمیبیند، نخواهد داشت، و اگر بدان ایمان بیاورد دچار نوعی تناقض خواهد شد. [20] * اثبات نبوت حضرت محمد(ص) در واقع اثبات نبوت پیامبران پیشین است اثبات نبوت حضرت محمد(ص) از طریق اعجاز قرآن کریم، نبوت پیامبران پیشین را نیز به اثبات میرساند، چرا که نام بعضی از آنان مانند موسی و عیسی در قرآن آمده و چون قرآن کلام خدا است پس هر آنچه که در آن آمده است از جمله ایمان به پیامبران مذکور در آن به اثبات میرسد. و بدین خاطر این را گفتیم که دلیل قاطع دیگری برای اثبات نبوت پیامبران قبل از حضرت محمد(ص) نداریم. پس اگر کسی نبوت حضرت محمد(ص) را انکار کند و به نبوت دیگر پیامبران از جمله حضرت موسی و عیسی(ع) ایمان بیاورد، در واقع دچار تناقض شده و بهانه را به دست منکران اصل نبوت داده است. از این روی کفر ورزیدن به رسالت هر کدام از پیامبران الهی، کفر به رسالت حضرت محمد(ص) به حساب میآید، چرا که این کار متضمن تکذیب برخی از مفاهیم قرآن از جمله نام پیامبرانی که در آن آمده است، میباشد. به همین دلیل یکی از اعتقادات مسلمانان، ایمان به تمام انبیاء الهی است. خداوند متعال میفرماید: { آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ...}.[21] «فرستادهی خدا (محمد) ایمان دارد به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است و مؤمنان (نیز) بدان باور دارند. همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیامبرانش ایمان آورده (و میگویند:) میان هیچکدام از پیامبران او فرق نمیگذاریم ...». یعنی به همهی پیامبران ایمان میآوریم بدون اینکه مانند یهودیان و مسیحیان میان آنان فرق بگذاریم و به عدهای ایمان بیاوریم و به عدهای دیگر کفر بورزیم.[22] * اسلام خاتم ادیان آسمانی است اسلام به معنی خاص خود یعنی به معنی دینی که بر حضرت محمد(ص) نازل شده است، خاتم ادیان آسمانی محسوب میشود، چرا که خداوند متعال فرموده است: { مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ }.[23] «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده، بلکه فرستادهی خدا و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیزی آگاه است». این آیه دلالت میکند بر اینکه اسلام آخرین ادیان آسمانی است، چرا که فرو فرستادن دین از جانب خداوند مستلزم وجود پیامبری است که دین بر او نازل شود و چون بعد از حضرت محمد(ص) پیامبری نخواهد آمد، پس دین جدیدی هم از جانب پروردگار جهانیان نخواهد آمد. بنابراین هر کس بعد از حضرت محمد(ص) ادعای نبوت بکند، کافر و دروغگو به حساب میآید. و اگر شخص مسلمانی چنین ادعایی بکند، مرتد میشود، چون با ادعای خود در واقع نص آیه فوق و دیگر آیاتی که بر ختم نبوت دلالت میکنند انکار کرده است. اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی درنظر گرفته شده است، چون دینی کامل و جوابگوی تمام نیازهای بشری است. خداوند متعال میفرماید: { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا }.[24] «امروز دین شما را برایتان کامل کردیم و نعمت خود را بر شما تمام کردیم و اسلام را بعنوان دین شما پسندیدیم». پس با وجود دین کامل اسلام که جوابگوی تمام نیازهای جامعهی بشری است، نیازی به پیامبری جدید نخواهد بود که خداوند دین جدیدی را بر او نازل کند.
[1]- صفیالرحمن مبارکفوری، الرحیق المختوم، ص 265. د. محمدبن محمد أبوشیبه، السیره النبویه فی أضواء القرآن و السنه، ج 1، ص 261. [2]- الإسراء، 88. [3]- هود: 13. [4]- البقره: 24-23. [5]- فصلت: 26. [6]- الحجر: 9. [7]- الحجر: 6. [8]- تفسیر زمخشری، ج 2، ص 572. [9]- تفسیر ابن عطیه، ج 8، صص 285-284. [10]- المائده، 44. [11]- تفسیر قرطبی، ج 10، ص 5. [12]- تفسر قرطبی، ج 10، صص 6-5. [13]- الحجر: 6. [14]- تفسیر شوکانی، ج 3، ص 122. [15]- تفسیر آلوسی، ج 14، صص 16-15. [16]- تفسیر فتحالبیان، ج 7، صص 149-148. [17]- القمر: 17. [18]- تفسیر قرطبی، ج 17، ص 134. [19]- تفسیر ابن عطیه، ج 14، ص 153. [20]- چون معجزات پیامبران پیشین مقطعی بوده و در حال حاضر عینیت ندارند در حالی که قرآن کریم بعنوان معجزهی جاودان پیامبر گرامی اسلام(ص) هرگز عینیت خود را از دست نمیدهد و همواره بعنوان یک معجزه مطرح خواهد بود (مترجم). [21]- البقره: 285. [22]- تفسیر فتح البیان، ج 2، ص 162. [23]- الأحزاب: 40. [24]- المائده: 3.
به نقل از: آشنائی با ادیان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکریم زیدان، مترجم : حسن سرباز مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|