|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اسلام > رابطه اسلام با ادیان دیگر
شماره مقاله : 3734 تعداد مشاهده : 277 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
رابطهي اسلام با اديان ديگر * اديان آسماني و اديان ساختگي منظور از اديان آسماني، ادياني است که در اصل مبتني بر وحي الهي بودهاند، مانند آئينهاي يهوديت و مسيحيت که خداوند آنها را بر موسي و عيسي(ع) بعنوان پيامبران برگزيدهي خود نازل کرده تا آنان هم آن را به مردم ابلاغ کنند. منظور از اديان ساختگي، ادياني است که انسان خود آن را ساخته است تا از طريق آن خدا را پرستش کند. مانند مشرکاني که ذکر آنها و ذکر بعضي از معتقداتشان در قرآن آمده و براي خود عقايد، عبادات و قوانيني خاص وضع کردهاند که خداوند هيچ حجت و برهاني را براي مشروعيت آنها نازل نکرده است. * رابطهي اسلام با اديان ساختگي اسلام هيچ رابطهاي با اديان ساختگي ندارد جز اينکه آنها را انکار کند و آنها را باطل بداند و از آنها تبري جويد، چرا که خداوند تمام پيامبران خود را فرستاده است تا مردم را از اديان ساختگي باز دارند و آنان را به آيين راستين خدا که مبتني بر عبادت و بندگي خداي يگانه است دعوت کنند، عبادتي که خداوند خود کيفيت و انواع آن را مشخص کرده است. خداوند متعال ميفرمايد: { وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ }.[1] «در ميان هر ملتي پيامبري را فرستادهايم (تا به ملتهاي خود بگويند:) که خدا را بپرستيد و از طاغوت دوري کنيد». «طاغوت» در لغت بر هر آنچه که جز خدا پرستش شود اطلاق ميگردد، خواه انساني باشد که به اين کار رضايت داده است و يا سنگ و چوب باشد.[2] پس رسالت تمام پيامبران الهي اين بوده است که مردم را به بندگي خداي يگانه فرا بخوانند و آنان را از بندگي غير خدا اعم از شيطان و کاهن و بت و از هر کسي که آنان را به گمراهي دعوت کند، دور سازند.[3] * رابطهي اسلام با اديان آسماني اديان آسماني که آخرين آنها اسلام است، ادياني هستند که خداوند آنها را بر پيامبران خود نازل کرده است تا آنها را به مردم ابلاغ کنند و مردم به آنها عمل نمايند. و در واقع خداوند پيامبران خود را مبعوث کرده است تا دين وي را به مردم برسانند. خداوند متعال ميفرمايد: { وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلا خَلا فِيهَا نَذِيرٌ }.[4] «هيچ ملتي نبوده است که بيمدهندهاي به ميانشان نيامده باشد». اديان آسماني همه از يک منبع سرچشمه گرفته و از طرف خداوند آمدهاند و همه مبتني بر تسليم در برابر پروردگار جهانيان هستند. مظهر اين تسليم، اطاعت و فرمانبرداري از شريعتي است که خداوند به پيامبران خود وحي کرده است تا آن را به مردم ابلاغ کنند. بنابراين دين تمام پيامبران يکي است همانطور که پيامبر(ص) فرموده است: «إنا معاشر الأنبياء ديننا واحد» يعني دين ما پيامبران يکي است. در بيان همين معنا همانطور که قبلاً بيان کرديم خداوند فرموده است:{ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ }.[5]علاوه بر اين اديان آسماني در اصول دين و مسايل اعتقادي از قبيل ايمان به خدا، تنها بندگي کردن او، اخلاص براي او، ايمان به روز قيامت و آماده شدن براي آن بوسيله اعمال نيک و مشروع و دوري از انواع شرک و صورتهاي مختلف آن نيز با هم اتفاق و اشتراک دارند. در اين مورد آيات مختلفي از قرآن کريم وارد شدهاند از جمله: { وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدُونِ (25)}[6].{وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ }[7].{ شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ }. [8] «خداوند آييني را براي شما بيان داشته است که آن را به نوح توصيه کرده است، آييني که ما به تو وحي کرده و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نمودهايم که دين را بپا داريد و در آن تفرقه نکنيد و اختلاف نورزيد». يعني خداوند دين نوح و محمد و ابراهيم و موسي و عيسي را براي شما (مؤمنان) بيان کرده است. سپس خداوند اين دين مشترک ميان تمام پيامبران را به اقامهي دين و خودداري از تفرقه و اختلاف در آن تفسير کرده است. منظور از اقامهي دين، اقامهي دين اسلام يعني توحيد و اطاعت از خدا و ايمان به پيامبران و کتابهاي آسماني و روز قيامت و ديگر چيزهايي است که انسان بوسيلهي ايمان آوردن به آنها مسلمان ميشود. منظور از دين مشترک در اينجا شريعت و قوانين و مقرراتي نيست که برحسب اوضاع و احوال جوامع مختلف متفاوت است، همانطور که خداوند متعال فرموده است[9]:{ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا }[10]بنابراين اديان آسماني در منشأ، اصول اعتقادي ايمان و مقاصد عمومي تشريع يکي هستند ولي در احکام عملي و تفصيلات جزئي که تنظيمکننده روابط افراد با آفريدگارشان و نيز با يکديگر است، با هم اختلاف دارند. از اين روي خداوند متعال فرموده است: {لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا} و نيز فرموده است: { ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الأمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ (18)}[11] «سپس ما تو را بر شريعت و راه روشني از دين قرار داديم، پس از اين شريعت پيروي کن و از هوا و هوسهاي کساني که نميدانند پيروي مکن». شريعت همانطور که ابن جرير طبري از قتاده روايت کرده عبارت است از واجبات، حدود، امر و نهي و بطورکلي احکام عملي تنظيم کننده اعمال افراد.[12] در واقع چنين احکامي هستند که گاهي بوسيله شريعتهاي بعد از خود نسخ ميشوند و گاهي هم حکم آنها باقي ميماند و در شريعتهاي بعدي هم مشروع ميگردد. مانند حکم قصاص که در شريعت تورات وجود داشته و سپس در قرآن کريم هم براي امت حضرت محمد(ص) مشروع شده است. بطورکلي در مورد رابطهي اسلام با اديان آسماني ميتوان موارد زير را در نظر گرفت: 1_ وحدت منبع و منشأ: منشأ تمام اديان آسماني و از جمله اسلام يکي است، چرا که همهي آنها از جانب خدا آمده و تنها خدا احکام آنها را وضع کرده است و وظيفهي پيامبران در اين ميان اين بوده است که اين اديان را به مردم برسانند. 2_ وحدت اصول و مقاصد عمومي: تمام اديان آسماني در دعوت به اصول اعتقادي همچون ايمان به خدا و روز آخرت و دوري از شرک و اختصاص دادن عبادت و بندگي به خدا مشابه يکديگرند همانطوري که در مقاصد عمومي تشريع از قبيل تزکيه نفس از راه اعمال صالح و حرص بر هدايت مردم به راه راست و فراهم کردن خير و نيکي برايشان در دنيا و سعادت و خوشبختي در آخرت، با همديگر شباهت دارند.[13] 3_ اسلام ناسخ ديگر اديان است: يعني احکام شرعي تنظيمکننده روابط افراد با يکديگر و با آفريدگارشان که بر حضرت محمد(ص) نازل شدهاند، احکام شرعي اديان پيشين را نسخ کرده است بطوري که بعد از آمدن اسلام تنها بايد از احکام شرعي و اصول اعتقادي و ايماني وارد شده در اسلام پيروي کرد، اگرچه همين اصول اعتقادي در اديان پيشين هم وارد شده باشند. خداوند متعال ميفرمايد: {وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا }.[14] «کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کرديم که تصديقکنندهي کتابهاي پيشين و شاهد و حافظ آنها است، پس ميان آنان طبق آنچه خدا نازل کرده است داوري کن و از اميال و آرزوهاي آنان پيروي مکن که در اين صورت از حقي که براي تو آمده است منحرف ميشوي. براي هر ملتي شريعت و برنامهاي قرار دادهايم». يعني با نازل کردن قرآن بر تو دين را کامل کردهايم پس ميان پيروان ديگر اديان همانند مسلمانان با احکامي که بر تو نازل شده است حکم کن نه با احکامي که براي امتهاي پيشين نازل شده است، چرا که شريعت اسلامي ناسخ تمامي شريعتهاي پيشين است.[15] 4_ احکام شرعي اسلام که بر حضرت محمد(ص) نازل شدهاند همه مبتني بر وحي الهي هستند و از اديان و شريعتهاي پيشين گرفته نشدهاند، چرا که پيامبر(ص) تنها از چيزي پيروي ميکند که از جانب پروردگارش به وي وحي شده است و مسلمانان هم تنها از آنچه که به پيامبر(ص) وحي شده است پيروي مينمايند. خداوند متعال ميفرمايد: { قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي } .[16] «بگو: من تنها از آنچه که از طرف پروردگارم به من وحي شده پيروي ميکنم». { إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلَيَّ}.[17] «تنها از آنچه که به من وحي شده پيروي ميکنم». { اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ ...}.[18] «از آنچه از جانب پروردگارتان براي شما نازل شده پيروي کنيد و جز خدا از اولياء و سرپرستان ديگري پيروي نکنيد». زمخشري گفته است: منظور از }ما أنزل إليکم{ قرآن و سنت است.[19] بنابراين اگر تشابهي بين بعضي از احکام شريعت اسلامي و احکام شريعتهاي پيشين وجود داشته باشد، وجوب اطاعت ما از چنين احکامي در شريعت اسلامي بدين خاطر است که در قرآن کريم و در شريعت اسلامي آمده است نه تنها بخاطر اينکه در شريعتهاي پيشين وجود داشته است. مثلاً خداوند متعال در مورد فريضهي روزه ميفرمايد: { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183)}.[20] «اي کساني که ايمان آوردهايد! روزه بر شما واجب شده است، همانگونه که بر کساني که قبل از شما بودهاند واجب بوده است، باشد که پرهيزگار شويد». بنابراين وجوب روزه بر ما بدين خاطر است که در قرآن کريم بدان امر شده است نه بخاطر اينکه بر امتهاي قبل از ما واجب بوده است.[21] 5_ احکام شريعتهاي پيشين که قرآن کريم بدون انکار و اقرار به آنها اشاره کرده است و دليلي بر نسخ آنها در حق ما وجود ندارد، تبعيت از آنها بر ما واجب نيست و جزئي از شريعت اسلامي به حساب نميآيند. اين موضوع در اصول فقه مورد بررسي قرار گرفته است.
[1]- النحل: 36. [2]- تفسير ابن عطيه، ج 8، ص 413. [3]- تفسير فتحالبيان، ج 7، ص 240. [4]- فاطر: 24. [5]- آل عمران: 19. [6]- إلانبياء: 25. ترجمهي آن گذشت. [7]- النحل: 36 – ترجمهي آن گذشت. [8]- الشوري: 13. [9]- تفسير زمخشري، ج 2، ص 235. [10]- المائده: 48. ترجمهي آن گذشت. [11]- الجاثيه: 18. [12]- تفسير المنار، ج 6، ص 414. [13]- تفسير المنار، ج 5، صص 36 و 144 و ج 6، ص 417. [14]- المائده: 48. [15]- تفسير المنار، ج 6، ص 412. [16]- الاعراف، 203. [17]- الأنعام: 50. [18]- الأعراف: 3. [19]- تفسير زمخشري، ج 2، ص 86. [20]- البقره: 183. [21]- تفسيرالمنار، ج 6، صص 417-416.
به نقل از: آشنائي با اديان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکريم زيدان، مترجم : حسن سرباز مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامي IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|