|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اسلام > موضع اسلام در برابر پیروان دیگر ادیان
شماره مقاله : 3735 تعداد مشاهده : 282 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
موضع اسلام در برابر پیروان دیگر ادیان * اسلام دین همهی انسانها است یکی از ویژگیهای اسلامی که خداوند بر حضرت محمد(ص) نازل کرده است این است که دین تمام جامعهی بشری است و حضرت محمد(ص) هم برای تمام انسانها مبعوث شده است. خداوند متعال میفرماید: { قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا }. [1] «(ای پیامبر!) بگو: من فرستادهی خدا به سوی همهی شما هستم». { وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا }.[2] «ما تو را نفرستادهایم مگر برای همهی مردم تا مژدهدهنده و بیمدهنده باشی». عمومیتی که از این آیات فهمیده میشود، عمومیت مکانی است، یعنی رسالت پیامبر(ص) برای تمام افراد جامعهی بشری عمومیت دارد در هر نقطهای از زمین که باشند. ولی اسلام علاوه بر عمومیت مکانی، عمومیت زمانی نیز دارد، یعنی اسلام علاوه بر اینکه برای تمام افراد جامعهی بشری در هر نقطهای که باشند عمومیت دارد، این عمومیت آن در هر زمانی و تا روز قیامت باقی خواهد ماند، چرا که اسلام با احکام جاودانهاش در معرض هیچگونه نسخ و تغییری قرارنخواهد گرفت، چون ناسخ باید در حد منسوخ و یا قویتر از آن باشد. بنابراین اسلام و احکام آن که از جانب خداوند نازل شده است تنها با دین جدید دیگری از جانب خدا قابل نسخ خواهد بود و دین جدید هم باید بر پیامبری که خدا او را برگزیده است نازل شود ولی چون حضرت محمد(ص) خاتم پیامبران است و خداوند فرموده است: { مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ }.[3] «محمد پدر هیچکدام از مردان شما نبوده بلکه فرستادهی خدا و خاتم پیامبران است». بنابراین هیچ پیامبر دیگری بعد از حضرت محمد(ص) مبعوث نخواهد شد و در نتیجه نه دین جدیدی از جانب خدا خواهد آمد و نه آئین اسلام نسخ خواهد شد و بدین ترتیب اسلام (تا قیامت) باقی خواهد ماند. و این همان عمومیت زمانی و مکانی اسلام است. یعنی اسلام دین تمام افراد بشری است تا روز قیامت در هر زمان و مکانی که باشند. * پذیرش اسلام بر همهی انسانها واجب است بر همهی انسانها اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب واجب است که اسلام را بپذیرند و به حضرت محمد(ص) بعنوان فرستادهی خدا به سوی آنها، و به اسلام بعنوان دینی که از جانب خداوند بر او نازل شده و باید بدان عمل کنند، ایمان بیاورند، چرا که خداوند پیامبر را برای همهی مردم فرستاده و به آنان دستور داده است که به او و به دین اسلامی که از جانب پروردگارش آورده است، ایمان بیاورند. اینک به بعضی از آیاتی که بر عمومیت رسالت حضرت محمد(ص) برای تمام مردم اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب دلالت میکنند و نیز تفسیر این آیات با استفاده از تفاسیر مختلف اشاره میکنیم: 1_ خداوند متعال میفرماید: { قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (١٥٨)}.[4] «(ای پیامبر) بگو: ای مردم! من فرستادهی خدا به سوی همهی شما هستم، خدائی که ملک آسمانها و زمین متعلق به اوست. جز او معبود (راستینی) نیست. اوست که زنده میگرداند و میمیراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، پیامبر درس ناخواندهای که به خدا و سخنانش ایمان دارد. از او پیروی کنید باشد که هدایت یابید». ابن عطیه در تفسیر خود گفته است: در این آیه خداوند به پیامبر(ص) دستور داده است که دعوت خود را اعلام کند و مردم را به پذیرش شریعت اسلامی تشویق نماید. (حکم) این آیه از میان پیامبران تنها به حضرت محمد(ص) اختصاص دارد، چون تنها اوست که برای همهی مردم و نیز برای جنیان مبعوث شده است، در حالی که دیگر پیامبران تنها برای گروهی از مردم مبعوث شدهاند نه برای همهی آنها. خداوند بعد از آنکه اعلام کرده است که رسالت حضرت محمد(ص) از جانب خدا بوده است، خود را نیز طوری توصیف کرده است که مقتضی اعتراف به (الوهیت و ربوبیت) اوست، چرا که خود را فرمانروای آسمانها و زمین و آفریننده و پدیدآورندهی آنها و زنده کننده و میرانندهای معرفی کرده است که هیچ معبود (راستینی) جز او وجود ندارد. }فآمنوا بالله و رسوله النبی الأمی{ این قسمت آیه مردم را به پیروی از حضرت محمد(ص) تشویق میکند. منظور از }و کلماته{ آیاتی است که از جانب خداوند نازل شده است همچون تورات و انجیل. }واتبعوه{ لفظ عامی است که تمام الزامات شرعی را در بر میگیرد.[5] در تفسیر ابن کثیر چنین آمده است: در این آیه خداوند به حضرت محمد(ص) گفته است که مردمان را با لفظ }یا أیها الناس{ که مردمان سرخپوست و سیاهپوست و عرب و غیر عرب را در بر میگیرد، مورد خطاب قرار دهد. {إنّی رسول الله إلیکم جمیعاً} یعنی «من فرستادهی خدا به سوی همهی شما هستم» و اینکه حضرت محمد(ص) بعنوان خاتم پیامبران برای همهی انسانها مبعوث شده است، بیانگر شرافت و عظمت اوست. همانطور که خداوند فرموده است: { قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ }.[6] «بگو: خدا میان من و شما گواه است و این قرآن به من وحی شده است تا شما و تمام کسانی که این قرآن بدانها میرسد به آن بیم دهم». و نیز فرموده است: { وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالأمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ }.[7] «و بگو به کسانی که بدانها کتاب داده شده است (یعنی یهودیان و مسیحیان) و به درس ناخواندگان (یعنی مشرکان عرب) آیا تسلیم شدهاید؟ اگر تسلیم شوند، بیگمان هدایت یافتهاند و اگر سرپیچی کنند (نگران نباش، چرا که) بر تو تنها ابلاغ (رسالت) است». آیات در این زمینه زیادند و احادیث بیشمار. و این امر در واقع جزو ضروریات اسلام است. در صحیح مسلم به نقل از ابوهریره آمده است که پیامبر(ص) فرموده است: «والذی نفس محمد بیده لایسمع بی رجل من هذه الأمه یهودی و لا نصرانی ثم لایؤمن بی إلا دخل النار»[8] «قسم به کسی که جان محمد در دست اوست هر شخص یهودی و مسیحی که دعوت مرا بشنود و به آن ایمان نیاورد، وارد جهنم میشود». در تفسیر المنار هم آمده است: این آیه خطاب عامی است برای تمام جامعهی بشری اعم از عرب و غیر عرب که حضرت محمد پسر عبدالله عربی هاشمی با دستور خداوند آنان را با آن مورد خطاب قرار داده و به آنان خبر داده است که وی فرستادهی خدا به سوی همهی مردم است نه ملت عرب به تنهایی آنطور که یهودیان تصور کردهاند. خداوند متعال فرموده است: { وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا }.[9] «ما تو را نفرستادیم مگر برای تمام مردم که مژدهرسان و بیمدهنده باشی». { وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ }.[10] «و این قرآن به من وحی شده است تا شما و تمام کسانی که این قرآن بدانها میرسد (اعم از جن و انس) بدان بیم دهم». پس اگر کسانی از اهل کتاب و غیر اهل کتاب بگویند: ما ایمان داریم به اینکه حضرت محمد(ص) فرستادهی خدا تنها به سوی ملت عرب است، ایمان آنان اعتباری نخواهد داشت، چرا که با این سخن خود تمام آیاتی را که بر عمومیت رسالت حضرت محمد(ص) و شمول آن بر اهل کتاب و غیر اهل کتاب دلالت میکنند، تکذیب مینمایند. در این مورد آیات دیگری هم نازل شدهاند از جمله: { تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا (١)}.[11] «پاک و منزه است کسی که قرآن را بر بندهی خود نازل کرده است، تا اینکه برای جهانیان بیمدهنده باشد». { وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ (١٠٧)}.[12] واژهی «العالمین» انسان و جن را شامل میشود. در این مورد احادیث صحیحی هم وارد شدهاند از جمله حدیثی که مسلم و بخاری و غیر آنها از جابر روایت کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: «أعطیت خمساً لم یعطهنَّ أحد من الأنبیاء قبلی: نصرت بالرعب مسیره شهر، و جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً، فأیما رجل من أمتی أدرکته الصلاه فلیصلّ، و أحلّت لی الغنائم و لم تحلّ لأحد قبلی، و أعطیت الشفاعه و کان النبی یبعث الی قومه خاصه و بعثت إلی الناس عامه» در روایتی هم بجای «عامه»، «کافّه» آمده است.[13] «به من پنج چیز داده شده که به پیامبران قبل از من داده نشده است، از مسیر یک ماهه رعب و وحشت من در دل دشمن ایجاد شده و در نتیجه پیروز شدهام، تمام زمین برای من پاک و مسجد قرار داده شده است، پس هر کس از امت من وقت نمازش فرا رسد (هر جا که باشد) باید نماز بخواند، غنائم جنگی برای من حلال شده در حالی که برای پیامبران قبل از من حلال نبوده است، به من (اجازهی) شفاعت داده شده است، و بالآخره اینکه پیامبران پیشین تنها برای اقوام خود مبعوث شدهاند ولی من برای تمام مردم فرستاده شدهام». 2_ خداوند متعال میفرماید: { وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٢٨)}.[14] «ما تو را نفرستادیم مگر برای همهی مردم که مژدهرسان و بیمدهنده باشی، ولی بیشتر مردم نمیدانند». ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: خداوند در این آیه خطاب به حضرت محمد(ص) میفرماید که ما تو را برای تمام مکلفین فرستادهایم. محمدبن کعب گفته است: یعنی خداوند پیامبر را برای تمام مردم فرستاده است. به گفتهی قتاده: خداوند حضرت محمد(ص) را برای عرب و غیر عرب و به گفتهی ابن عباس برای انسان و جن ارسال کرده است.[15] در تفسیر ابن عطیه آمده است: خداوند در این آیه اعلام کرده است که حضرت محمد(ص) را برای تمام جهانیان مبعوث کرده است، و این یکی از ویژگیهایی است که خداوند از میان پیامبران به حضرت محمد(ص) اختصاص داده است.[16] در تفسیر فتحالبیان هم آمده است: این آیه دلالت میکند بر اینکه رسالت عامی که برای تمام مخلوقات اعم از انسان و جن آمده است به حضرت محمد(ص) اختصاص دارد و این از ویژگیهایی است که تنها به آن حضرت داده شده است. }بشیراً و نذیراً{ یعنی مژدهی بهشت یا رحمت را به کسانی که به رسالت پیامبر(ص) معترفند، میدهد. و کسانی که بر تکذیب وی اصرار میورزند از آتش جهنم بیم میدهد. }و لکن أکثر الناس لایعلمون{ ولی بسیاری از مردم از آنچه که نزد خداوند دارند و از منافعی که در ارسال پیامبران نهفته است آگاهی ندارند و از روی نادانی دست به مخالفت میزنند.[17] 3_ خداوند متعال میفرماید: { وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ(107)}.[18] «(ای پیامبر) ما تو را جز بعنوان رحمت برای جهانیان نفرستادهایم». زمخشری در تفسیر این آیه گفته است: خداوند حضرت محمد را بعنوان رحمت برای جهانیان ارسال کرده است، چرا که حضرت محمد(ص) دین و برنامهای را با خود آورده است که اگر مردمان از آن پیروی کنند به سعادت و خوشبختی دست مییابند ولی اگر به مخالفت با آن بپردازند بهرهای از آن نخواهند برد.[19] در تفسیر ابن کثیر آمده است: هرکس به حضرت محمد(ص) ایمان بیاورد، آن حضرت برای وی در دنیا و آخرت رحمت میشود و هرکس از او پیروی نکند، از عذابی که بر اثر تکذیب پیامبران گریبانگیر امتهای پیشین (در دنیا) میشد معاف میشود ولی در آخرت بر اثر تکذیب پیامبر(ص) عذاب جهنم در انتظار وی خواهد بود همانطور که در انتظار امتهای پیشین بوده است.[20] آلوسی هم در تفسیر این آیه گفته است: یعنی ما تو را نفرستادهایم مگر برای اینکه بدین وسیله به جهانیان رحم کنیم. و این بدین خاطر است که خداوند پیامبر را با دین و برنامهای مبعوث کرده است که سعادت و خوشبختی جامعهی بشری را در دنیا و آخرت فراهم میسازد. ولی انسان کافر با رویگردانی از برنامهی پیامبر(ص) و ایمان نیاوردن به وی خود را از این رحمت محروم میکند و این ضرری نمیرساند به اینکه حضرت محمد(ص) بعنوان رحمت برای تمام جهانیان مبعوث شده است. همانطوری که اگر عدهای بعلت تنبلی یا هر علت دیگری از چشمهی آب گوارایی که در دسترس آنان است و به بهرهگیری از آن دعوت شدهاند، استفاده نکنند، ضرری به سودمند بودن این چشمهی گوارا برای عموم مردم نمیرساند.[21] * رستگاری اهل کتاب مشروط به ایمان آوردن به نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) است خداوند متعال میفرماید: {...وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ (١٥٦)الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (١٥٧) }.[22] «... و رحمت من همه چیز را در بر گرفته است (و در این دنیا شامل کافر و مؤمن میگردد، اما در آخرت) آن را برای کسانی مقرر خواهیم داشت که تقوا پیشه کنند و زکات بدهند و به آیات ما ایمان بیاورند. کسانی که پیروی میکنند از فرستاده (ی خدا محمد مصطفی) پیامبر درس ناخواندهای که (اوصاف) او را در تورات و انجیل نزد خود نگاشته مییابند، (پیامبری) که آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار بد باز میدارد، و پاکیزهها را برایشان حلال مینماید و ناپاکیها را بر آنان حرام میگرداند و بار سنگین گناه و غل و زنجیرهایی که بر آنان بوده فرو میاندازد. پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند و از نوری که (قرآن نام دارد و) به همراه او نازل شده است پیروی کنند. آنانند رستگارانند». در تفسیر زمخشری چنین آمده است: خداوند خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: این رحمت (واسعهی) خود را به کسانی از شما اختصاص میدهم که در آخر زمان جزو امت حضرت محمد(ص) میگردند. امتی که به تمام آیات و کتابهای ما ایمان دارند و به هیچ کدام از آنها کفر نمیورزند. و به پیامبری ایمان میآورند که اوصاف او را نزد خود در تورات و انجیل نگاشته مییابند. پس کسانی که به او ایمان میآورند و او را یاری میکنند تا هیچ دشمنی بر او غلبه پیدا نکند و از قرآنی که به همراه او نازل شده پیروی مینمایند، چنین افرادی هستند که به سبب ایمان آوردنشان به حضرت محمد(ص) در بهشت رستگار میشوند.[23] در تفسیر ابن کثیر هم آمده است:{ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإنْجِيلِ } این آیه بیانگر صفات حضرت محمد(ص) است که در کتابهای آسمانی پیشین به آن پرداخته شده و پیامبران مژدهی بعثت او را به امتهای خود داده و آنان را به پیروی کردن از او دستور دادهاند. این صفات پیامبر(ص) هنوز هم در کتابهای آنها موجود است و علمای دینیشان از آنها آگاهی دارند. }أولئک هم المفلحون{ یعنی اینانند رستگاران در دنیا و آخرت.[24] در تفسیر فتحالبیان هم چنین آمده است: }الذین یتبعون الرسول النبی الأمی{ یعنی بنیاسرائیلهایی که ایمان میآورند به محمد(ص) فرستادهی خدا و پیامبر درس ناخوانده. «الأمیّ» منسوب به «الأمه الأمّیه» است یعنی امتی که نوشتن و حساب و خواندن را نمیداند و منظور از چنین امتی ملت عرب است. }الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراه و الإنجیل{ یعنی پیامبری که یهودیان و مسیحیان اوصاف او را نزد خود در تورات و انجیل نگاشته مییابند. (امام فخر) رازی میگوید: این آیه دلالت میکند بر اینکه اوصاف پیامبر(ص) و صحت نبوت او در تورات و انجیل نگاشته شده است، چرا که اگر چنین نباشد، ذکر چنین سخنی از جانب خداوند، یهودیان و مسیحیان را متنفر کرده و آنان را از پذیرش سخن او باز میدارد. در حالی که هیچ خردمندی در راستای تنقیص خود و متنفر ساختن مردم از پذیرش سخن خود تلاش نمیکند. بنابراین چون خداوند این سخن را گفته است، درمییابیم که اوصاف پیامبر(ص) بطور حتم در تورات و انجیل ذکر شده است و این بزرگترین دلیل بر صحت نبوت پیامبر(ص) و وجوب ایمان به اوست. }فالذین آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذی أنزل معه أولئک هم المفلحون{ یعنی پس یهودیان و مسیحیانی که به حضرت محمد(ص) ایمان میآورند و از شریعت و قوانینی که از جانب پروردگارش آورده است پیروی میکنند و او را بزرگ داشته و او را بر دشمنانش یاری میدهند و از قرآنی که بر او نازل شده تبعیت میکنند، چنین افرادی هستند که به خیر و رستگاری و هدایت دست مییابند.[25] * هر کس به نبوت حضرت محمد(ص) ایمان نیاورد، کافر میشود باتوجه به آیاتی که در مورد لزوم ایمان آوردن اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان و غیر اهل کتاب به نبوت حضرت محمد(ص) گذشت درمییابیم که هرکس از ایمان به نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) و دین اسلام خودداری کند، کافر به حساب میآید. و این از بدیهیات شریعت اسلامی و ضروریات دین به حساب میآید. خداوند متعال در این باره میفرماید: { الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (١)وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ (٢)ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ (٣) }.[26] «کسانی که کافر شوند و مردم را از راه خدا باز دارند، خدا کارهای آنان را باطل میگرداند. و (اما) کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و به آنچه بر پیامبر نازل شده – و آن هم حق است و از سوی پروردگارشان آمده است – ایمان بیاورند، خداوند گناهانشان را میبخشد و حال و وضعشان را اصلاح میکند. این بدین خاطر است که کسانی که کافر شدهاند از باطل پیروی میکنند و کسانی که ایمان آوردهاند، از حقی پیروی مینمایند که از سوی پروردگارشان آمده است. اینگونه خدا برای مردم مثالهای (حسنات و سیئات) آنان را بیان میدارد». در تفسیر زمخشری آمده است: }الذین کفروا و صدّوا عن سبیلالله{ یعنی کسانی که کافر شده و به خدا پشت کرده و از پذیرش اسلام خودداری میکنند و یا دیگران را از مسلمان شدن بازمیدارند. ابن عباس گفته است: منظور از چنین کسانی مطعمان جنگ بدر هستند[27]. از مقاتل هم روایت شده است که اینان دوازده نفر از مشرکان بودهاند که مردم را از اسلام باز داشته و به آنان دستور میدادند که کافر شوند. برخی هم گفتهاند که منظور از اینها اهل کتابی هستند که کفر ورزیده و دیگران را از پذیرش اسلام باز میداشتند. عدهای هم بر این باورند که این آیه عام است و شامل هر کسی میشود که کفر بورزد و مردم را از اسلام باز دارد. }أضلّ أعمالهم{ یعنی اعمال آنان را باطل و بیثمر گردانید. }والذین آمنوا{ مقاتل گفته است: آنان گروهی از قریش هستند. عدهای هم آنان را گروهی از انصار و برخی هم آنان را مؤمنان اهل کتاب دانستهاند. بعضی هم لفظ را عام گرفتهاند که تمام مؤمنان را شامل میشود. }آمنوا بما نزّل علی محمد{ خداوند در اینجا به منظور تعظیم شأن قرآن کریم از میان دیگر ارکان ایمان، ایمان به آنچه که بر پیامبر گرامی اسلام نازل شده را ذکر کرده است، چرا که ایمان، بدون ایمان آوردن به آنچه بر حضرت محمد(ص) نازل شده است کامل نمیشود. }و هو الحق من ربّهم{ یعنی دین حضرت محمد(ص) همان حق است، چون دین او ناسخ دیگر ادیان است و خود نسخ نمیشود. }کفّر عنهم سیآتهم{ یعنی خداوند بخاطر ایمان و کردار نیک و توبهشان، کفر و عصیانشان را می بخشد. }و أصلح بالهم{ یعنی خداوند با توفیق آنان در امور دینی، وضعیتشان را اصلاح میکند. }ذلک بأن الذین کفروا اتبعوا الباطل و أن الذین آمنوا اتبعوا الحق من ربّهم{ یعنی باطل ساختن کردار کافران بدین خاطر است که آنان از باطل پیروی کردهاند و بدین خاطر گناه مؤمنانی را که به آنچه بر حضرت محمد(ص) نازل شده ایمان آوردهاند، مورد آمرزش قرار داده که از حق پیروی کردهاند و منظور از حقی که بر پیامبر نازل شده و مؤمنان از آن پیروی کردهاند، قرآن و سنت نبوی است.[28] در تفسیر شوکانی هم چنین آمده است: }الذین کفروا و صدّوا عن سبیلالله{ منظور از آنان کفار قریش هستند که به خدا کفر ورزیده و خود و دیگران را از راه خدا یعنی دین اسلام باز داشتهاند. مجاهد و سدی نیز چنین گفتهاند. برخی هم گفتهاند: منظور از آنان اهل کتاب هستند. خداوند بعد از آنکه گروه کافران را ذکر کرده از مؤمنان سخن به میان آورده و فرموده است: }و الذین آمنوا و عملواالصالحات و آمنوا بما نزّل علی محمد{ ظاهر این آیه عام است و تمام مؤمنان نیک کردار را در بر میگیرد و خصوص سبب (شأن نزول) آن مانع این عمومیت نمیشود. در مورد شأن نزول آن گفته شده که ا ین آیه در مورد انصار نازل شده، و عدهای هم شأن نزول آن را در مورد گروهی از قریش و برخی هم در مورد مؤمنان اهل کتاب دانستهند. ولی در هر حال عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب. با وجود اینکه ایمان به آنچه بر پیامبر(ص) نازل شده جزئی از مطلق ایمان است و قبلاً بیان شده ولی خداوند به منظور تعظیم شأن قرآن کریم دوباره آن را ذکر کرده است. }و هو الحق من ربّهم{ یعنی ناسخ ادیان پیشین است. }کفّر عنهم سیآتهم{ یعنی خداوند گناهان پیشین آنان را بر اثر ایمان و کردار نیک مورد آمرزش قرار داده است. }و أصلح بالهم{ یعنی وضعیت آنان را اصلاح کرده است. }ذلک أن الذین کفروا اتبعوا الباطل و أن الذین آمنوا اتبعوا الحق من ربهم{ «ذلک» اشاره است به تهدید کفار و وعده به مؤمنان، یعنی باطل ساختن کردار کافران بدین خاطر است که از باطل پیروی کرده و مرتکب شرک و معصیت شدهاند و آمرزش گناه مؤمنان و اصلاح وضعیت آنان بدین خاطر بوده که از حق یعنی توحید و ایمان و کردار نیک که خدا بدانها دستور داده است، پیروی کردهاند. }کذلک یضرب الله للناس أمثالهم{ زجاج گفته است: یعنی خداوند این چنین مثل کارهای نیک مؤمنان و ابطال اعمال کافران را بیان میکند، یعنی هرکس کافر باشد خدا اعمالش را باطل میکند و هرکس مؤمن باشد گناهانش را مورد آمرزش قرار میدهد.[29] آلوسی در تفسیر خود گفته است: }الذین کفروا و صدّوا عن سبیل الله{ یعنی کسانی که از اسلام و در پیش گرفتن راه آن روی گردانیده و دیگران را نیز از آن باز میدارند. این آیه عام است و هرکسی را که کافر باشد و دیگران را از راه خدا باز دارد شامل میشود. ولی مقاتل گفته است: منظور از آنان شیاطین اهل کتاب هستند که دیگران را از پذیرش اسلام منع میکردند. }أضلّ أعمالهم{ یعنی اعمالشان را باطل و بیاثر گردانید. }والذین آمنوا و عملوا الصالحات{ ابن عباس گفته است: منظور از آنان انصار مدینه است. مقاتل آنان را گروهی از قریش و برخی هم آنان را مؤمنان اهل کتاب دانستهاند. ولی عدهای بر این باورند که آیه عام است و هر مؤمن نیککرداری را در بر میگیرد، چرا که واژهی «الذین» اسم موصول و عام است و علتی برای تخصیص آن وجود ندارد. }آمنوا بما نزّل علی محمد{ با وجود اینکه ایمان به قرآن کریم جزئی از ایمان است و قبلاً به طور مطلق بیان شده است ولی خداوند متعال در اینجا به منظور تعظیم شأن قرآن و بیان جایگاه آن در میان دیگر ارکان ایمان آن را بصورت اختصاصی ذکر کرده است، از این روی به دنبال آن فرموده است: }و هو الحق من ربهم{ این جمله مفید حصر است یعنی تنها آنچه که بر پیامبر(ص) نازل شده (قرآن کریم) حق است. و منظور از حق، ضد باطل است. حقانیت قرآن کریم بدین خاطر است که ناسخ کتابهای آسمانی پیشین بوده و خود غیر قابل نسخ است، و این مقتضی توجه کردن به آن است و به همین علت هم مورد تأکید قرار گرفته است. }کفّر عنهم سیّآتهم{ یعنی بوسیلهی ایمان و کردار نیک گناهانشان را پوشانیده و آنان را مورد مؤاخذه قرار نداده است. }و أصلح بالهم{ یعنی با توفیق و تأیید خود وضعیت دین و دنیای آنان را اصلاح کرده است. }ذلک بأن الذین کفروا اتبعوا الباطل و أنّ الذین آمنوا اتبعوا الحق من ربّهم{ «ذلک» اشاره است به ابطال و بیاثر گردانیدن اعمال کافران و مورد آمرزش قرار دادن گناهان و اصلاح حال مؤمنان، یعنی این امر بدین خاطر بوده است که کافران از باطل و مؤمنان از حق پیروی کردهاند. منظور از حق و باطل همان معنی مشهور آنها است. ولی از مجاهد نقل شده است که «باطل» یعنی شیطان و هر آنچه که به آن دستور میدهد، و «حق» یعنی پیامبر(ص) و شریعت.[30] از آنچه مفسران در مورد آیات فوق گفتهاند درمییابیم که هرکس به نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) و به قرآن کریم بعنوان کتابی که خداوند بر فرستادهی خود محمد(ص) نازل کرده ایمان نیاورد، کافر به حساب آمده و کردارش باطل و بیاثر میگردد، و هرکس که به نبوت و رسالت حضرت محمد و به قرآنی که از جانب پروردگارش بر وی نازل شده ایمان بیاورد، خداوند گناهانش را مورد آمرزش قرار داده و وضعیتش را اصلاح میکند. و در واقع هر عذابی که گریبانگیر کافران شده و خواهد شد خواه اهل کتاب بوده باشند یا غیر اهل کتاب به علت خودداری آنان از پذیرش اسلام است، و هر ثواب و پاداشی که نصیب مؤمنان شده و خواهد شد بخاطر ایمان آوردن آنان به حضرت محمد(ص) و قرآن کریم است. * سورهی «بیّنه» و دلالت آن بر کفر اهل کتاب و مشرکان خداوند متعال میفرماید: { لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (١)رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً (٢)فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (٣)وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (٤)وَمَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (٥)إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (٦)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (٧)جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (٨) }.[31] «کافران اهل کتاب (= یهودیان و مسیحیان) و مشرکان تا زمانی که حجت برایشان نیاید، دست از کفر خود برنمیدارند. (و آن حجت) فرستادهای از جانب خدا است که کتابهای پاک (الهی) را (بر آنان) میخواند. در آنها نوشتههای راست و پرارزشی است. اهل کتاب پراکنده نشدند مگر زمانی که حجت برایشان آمد، در حالی که به آنان دستور داده نشده بود جز اینکه حقگرایانه خدا را بپرستند و دین خود را برای او خالص گردانند و نماز را به پای دارند و زکات را بپردازند. آئین راستین و ارزشمند همین است و بس. بیگمان کافرانِ اهل کتاب و مشرکان در میان آتش دوزخ خواهند ماند؛ آنان بدون شک بدترین انسانها هستند. مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام میدهند، بهترین انسانها هستند. پاداش آنان در پیشگاه پروردگارشان باغهای بهشتی است که جای ماندگاری است و رودها در زیر (کاخها و درختهای) آن روان است. برای همیشه جاودانه در آنجا خواهند ماند. خدا از آنان راضی و آنان هم از خدا خشنودند. این (همه نعمت) برای کسی خواهد بود که از پرورگارش بهراسد». }والمشرکین{ یعنی بتپرستان و آتشپرستان عرب و غیر عرب. }حتی تأتیهم البیّنه{ منظور از «بیّنه» در اینجا حضرت محمد(ص) است. ابن کیسان گفته است: اهل کتاب صفات حضرت محمد(ص) را که در کتابهایشان آمده بود، انکار نمیکردند تا اینکه حضرت محمد(ص) به پیامبری رسید، آنگاه به او حسادت ورزیدند و نبوت او را انکار کردند. همانطور که خداوند در آیهی دیگری فرموده است: {فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا }.[32] «وقتی که آنچه را میشناختند برایشان آمد، به آن کفر ورزیدند». مشرکان هم قبلاً در مورد حضرت محمد(ص) به بدی سخن نمیگفتند بلکه او را «امین» مینامیدند ولی وقتی که به پیامبری برگزیده شد و به سوی آنان فرستاده شد، (از ایمان آوردن به او سر باز زدند و) به دشمنی با او پرداختند. }و ما تفرّق الذین أوتوا الکتاب إلّا من بعد ما جاءتهم البیّنه{ یعنی اهل کتاب تنها زمانی در مورد حضرت محمد (ص) دچار اختلاف شدند که حضرت محمد(ص) بعنوان پیامبر مبعوث شد، چرا که اهل کتاب قبلاً در مورد نبوت آن حضرت اتفاقنظر داشتند و منتظر بعثت او بودند، چون تورات و انجیل مژدهی آن را داده بودند ولی وقتی که حضرت محمد به پیامبری رسید، نبوت او را انکار کردند و بعضی از روی حسادت و ستمورزی به او کفر ورزیدند و عدهای هم به او ایمان آوردند. همانطور که خداوند در آیهی دیگری فرموده است: { وَمَا تَفَرَّقُوا إِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ...}.[33] «(اهل کتاب) پراکنده نشدند مگر بعد از علم و آگاهی، و این تفرقه بخاطر ستمگری و کجروی در میان خودشان بوده است». }والذین آمنوا و عملواالصالحات أولئک هم خیر البریّه{ این آیه شامل تمام کسانی میشود که به حضرت محمد(ص) ایمان آوردهاند اعم از مشرکان و اهل کتاب و غیر آنان. زمخشری در تفسیر این آیات گفته است: کافرانِ اهل کتاب – یهودیان و مسیحیان – و مشرکان یعنی بتپرستان، قبل از بعثت حضرت محمد(ص) میگفتند: تا زمانی که پیامبر موعودی که ذکر او در تورات و انجیل آمده است مبعوث نشود ما دست از دین و آیین خود برنمیداریم؛ ولی وقتی که پیامبر(ص) مبعوث شد آنان دچار تفرقه و پراکندگی شدند و آنچنان که وعده داده بودند، به او ایمان نیاوردند بلکه عدهی کمی به او ایمان آوردند و بیشتر آنان نبوت او را انکار کردند.[34] * گفتگو با غیرمسلمانان گفتگو با غیرمسلمانان اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب امری است مطلوب و موردپسند شریعت. ولی این گفتگو باید به قصد دعوت آنان به اسلام صورت گیرد نه به قصد ارضای آنان و یا بخاطر تقریب بین ادیان و ترک دعوت آنان به اسلام چون این نوع گفتگو جایز نیست، چرا که خداوند متعال فرموده است: { وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (١٠٤) }.[35] «باید از میان شما گروهی باشند که به نیکی دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگارند». در این آیه کلمهی «مِنْ» به نظر بعضی از مفسرین برای تبیین است نه تبعیض که در این صورت معنی آیه چنین میشود: «شما باید امتی باشید که به نیکی دعوت میکند و امر به معروف و نهی از منکر مینماید». دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که مرتبهی اول آن عبارت است از ینکه امت اسلامی دیگر امتها و از جمله اهل کتاب را به اسلام دعوت کند، چرا که اسلام خیر عظیم و دین تمام پیامبران و مبتنی بر اخلاص عبادت و بندگی برای خدا و تسلیم شدن در برابر حکم اوست. و از جمله احکام و دستورات الهی این است که تمام انسانها دین اسلام را بپذیرند. از آنجائیکه امت اسلامی، امتی وسط و گواه بر دیگر مردمان و بهترین امتی است که به نفع مردم آفریده شده است، باید از طریق گفتگو اهل کتاب و غیر اهل کتاب را به اسلام دعوت کند، چرا که وظیفهی هر انسان مسلمانی است که مردم را به سوی خدا و اسلام دعوت کند. خداوند متعال میفرماید: { قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (١٠٨) }.[36] «بگو: این راه من است که من و کسانی که از من پیروی میکنند با آگاهی و بینش (مردم را) به سوی خدا دعوت میکنیم و خدا را منزه میدانیم و من از زمرهی مشرکان نیستم». اگر واژهی «مِنْ» را در }و لتکن منکم ...{. برای تبعیض بگیریم معنی آیه چنین میشود: «باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی دعوت کنند و ...» ولی در هر صورت هدف از گفتگو با اهل کتاب و غیر اهل کتاب، دعوت آنان به خیر یعنی اسلام است. * روش دعوت به اسلام چون هدف از گفتگو با غیرمسلمانان و از جمله اهل کتاب دعوت آنان به اسلام است، پس دعوت آنان باید با حکمت و موعظهی حسنه صورت گیرد همانطور که خداوند متعال میفرماید: { ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (١٢٥) }.[37] «ای پیامبر!) مردم را با سخنان استوار و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با شیوهای هرچه بهتر با آنان گفتگو کن، بیگمان پروردگارت آگاهتر است به حال کسانی که از راه او منحرف شده یا به راه او راه یافتهاند». زمخشری در تفسیر این آیه گفته است: }ادع إلی سبیل ربّک{ یعنی مردم را به اسلام دعوت کن. }بالحکمه{ یعنی با سخن محکم و صحیحی که حق را روشن و شبهات را از بین میبرد. }و الموعظه الحسنه{ یعنی پند و اندرزی که دعوتشوندگان احساس کنند که تو ناصح و خیرخواه آنان و خواستار سود و نفع آنان هستی. همچنین میتوان گفت معنی آیه چنین است: «با قرآن کریم که حکمت و موعظهی حسنه است آنان را به اسلام دعوت کن». }و جادلهم بالتی هی أحسن{ یعنی با روشی که بهترین راه گفتگو است با آنان بحث و مجادله کن و از خود رفق و نرمش نشان بده و از هرگونه خشونت و سرزنش دوری کن. سپس در پایان آیه خداوند متعال میفرماید: {إن ربک هم أعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین} یعنی بیگمان پروردگارت به حال آنان که از راه او منحرف شده و کسانی که به راه او هدایت یافتهاند آگاهتر است و میداند کسی که خیری در او باشد اندک پند و اندرزی او را کافی است و کسی که خیری در او باقی نمانده باشد، هیچ روشی با او کارساز نخواهد بود و بحث و گفتگو کردن با او همچون کوبیدن آهن سرد است.[38] از آنجائیکه گفتگو و جدال با اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان به منظور دعوت آنان به اسلام صورت میگیرد، لازم است که این گفتگو و جدال به بهترین صورت باشد همانطور که خداوند متعال فرموده است: { وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (٤٦) }.[39] «با اهل کتاب جز به روشی که نیکوتر است بحث و گفتگو نکنید مگر با کسانی از آنان که ستم کنند (و از حد متعادل در جدال در گذرند) بگویید: به آنچه بر ما و بر شما نازل شده ایمان داریم. معبود (راستین) ما و معبود (راستین) شما یکی است و ما تنها تسلیم و فرمانبردار او هستیم». ابن کثیر در تفسیر این آیه گفته است: برخی از اهل کتاب خواستار کسب آگاهی و بینش در دین هستند که با چنین افرادی باید به بهترین صورت بحث و گفتگو صورت گیرد تا در رسیدن به هدفشان موفق شوند. همانطور که خداوند فرموده است: { ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (١٢٥) }.[40] همچنین خداوند هنگامی که موسی و فرعون را به سوی فرعون فرستاد به آنان فرمود:{ فَقُولا لَهُ قَوْلا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى (٤٤)}[41] «به نرمی با او سخن بگویید تا شاید متذکر شود یا بهراسد». }و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم{ یعنی هرگاه اهل کتاب چیزی را به مسلمانان بگویند که صدق و کذب آن برایشان معلوم نباشد، نباید آن را تصدیق کنند چون شاید که باطل باشد و نیز نباید آن را تکذیب نمایند چون احتمال حق بودن آن وجود دارد بلکه باید به آنها بگویند: ما به آنچه که بر ما نازل شده و همچنین به آنچه که بر شما نازل شده به شرطی که از تحریف و تأویل محفوظ مانده باشد، ایمان داریم. امام بخاری از ابوهریره (رض) روایت کرده است که گفت: اهل کتاب تورات را با زبان عبری میخواندند و با زبان عربی برای مسلمانان تفسیر میکردند. پیامبر(ص) فرمود: «لاتصدّقوا أهل الکتاب و لا تکذّبوهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون».[42] «اهل کتاب را نه تصدیق کنید و نه تکذیب (بلکه) بگویید: به آنچه که بر ما و بر شما نازل شده ایمان داریم و معبود ما و معبود شما یکی است و ما تنها تسلیم و فرمانبردار او هستیم». در تفسیر شوکانی چنین آمده است: }و لا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن{ یعنی تنها با بهترین روش با اهل کتاب به بحث و گفتگو برخیزید! بدین ترتیب که آنان را به سوی خدا دعوت کنید و دلایل و براهین (راه) را برایشان روشن نمایید و از تندی و خشونت با آنها بپرهیزید به امید اینکه اسلام را بپذیرند. }إلا الذین ظلموا منهم{ یعنی بجز کسانی که ستم میکنند و در مجادله راه افراط را در پیش میگیرند و در بحث و گفتگو با مسلمانان ادب را رعایت نمیکنند که با چنین افرادی میتوان به تندی برخورد کرد و در گفتگو با آنان با خشونت رفتار کرد. منظور از اهل کتاب باتوجه به تصریح بیشتر مفسران، یهودیان و مسیحیان هستند. }و قولوا آمنّا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم{ یعنی بگویید: ما به قرآنی که بر ما نازل شده و به تورات و انجیلی که بر شما نازل شده ایمان داریم و تورات و انجیل را دو کتاب آسمانی میدانیم که از جانب خداوند نازل شدهاند و شریعت آنها تا زمان آمدن شریعت اسلامی و بعثت حضرت محمد(ص) ادامه داشته است. البته آنچه که گفتیم شامل تورات و انجیل تحریف شده نمیشود. }و نحن له مسلمون{ یعنی ما امت حضرت محمد(ص) تنها مطیع و فرمانبردار خداییم و عزیر و مسیح را فرزندان خدا نمیدانیم و عالمان و راهبان خود را به خدایی نمیگیریم.[43] زمخشری هم در تفسیر این آیه گفته است: }و لا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن{ یعنی با بهترین روش با اهل کتاب به بحث و گفتگو بپردازید بدین ترتیب که در برابر خشونت آنان نرمی از خود نشان دهید و در برابر خشم آنان، خشم خود را فرو بخورید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ôìsù÷$#} ÓÉL©9$$Î/ }�Ïd ß`|¡ômr& {[44] (بد رفتاری دیگران را) با بهترین شیوه پاسخ بده. }إلا الذین ظلموا{ مگر کسانی که ستم میکنند و از حد میگذرند و در عنادورزی راه افراط را در پیش میگیرند و پند و اندرز را قبول نمیکنند و نرمخویی با آنان سودمند نخواهد بود، با چنین افرادی میتوانید تندی و خشونت را به خرج دهید. }و قولوا آمنّا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم{ این خود نوعی مجادله و گفتگو به نحو احسن است. از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود: «ما حدّثکم أهل الکتاب فلا تصدّقوهم و لا تکذّبوهم، و قولوا آمنّا بالله و کتبه و رسله فإن کان باطلاً لم تصدّقوهم و إن کان حقاً لم تکذّبوهم».[45] «در آنچه که اهل کتاب به شما خبر میدهند نه آنان را تصدیق کنید و نه تکذیب بلکه بگویید که ما به خدا و کتابها و پیامبرانش ایمان داریم، در این صورت اگر سخن آنان باطل باشد، آنان را تصدیق نکردهاید و اگر سخن آنان حق باشد، آنان را تکذیب نکردهاید». * در جدال و گفتگو با اهل کتاب باید صراحت را بخرج داد اگرچه به ما دستور داده شده است که در جدال و گفتگو با اهل کتاب بهترین روش را انتخاب کنیم ولی این بدین معنی نیست که از دعوت آنان به اسلام و تصریح به بطلان معتقدات آنان و وجوب تبری جستن از آن غفلت بورزیم و در برابر مانعتراشی آنان بر سر راه خدا و دشمنی با اسلام و دعوت اسلامی سکوت کنیم. در این باره آیات زیادی وجود دارند که باید هر مسلمان و هر گروه اسلامی در گفتگو با اهل کتاب آنها را در نظر بگیرد. چون خداوند اگرچه ما را به جدال احسن فراخوانده و فرموده است: }و لا تجادلوا اهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن{ ولی آیات متعدد دیگری را هم نازل کرده است که بر وجوب صریح بودن با آنان دلالت میکنند و از آنان میخواهند که از مانعتراشی در راه خدا دست بردارند و دعوت اسلام را که برای آنها خیر و نیکی را در بر دارد اجابت کنند. در زیر به برخی از این آیات اشاره میکنیم: 1_{ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ }.[46] «و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند، برایشان بهتر است». یعنی اگر اهل کتاب هم به آنچه که شما به آن ایمان آوردهاید، ایمان بیاورند برای آنان در دنیا و آخرت بهتر خواهد بود ولی تنها تعداد کمی از آنان از جمله عبدالله بن سلام و قبیلهی او از یهودیان و نجاشی و گروهی از مسیحیان ایمان آوردند و بیشتر آنان بصورت کافر و فاسق باقی ماندند. [47] پس مسلمانان هم باید در گفتگوی خود با اهل کتاب این نکته را یادآوری کنند و به آنان بگویند که اگر دعوت اسلامی را اجابت کنند، به چنین خیری دست خواهند یافت. 2_{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٢٨)}.[48] «ای کسانی که (به پیامبران پیشین از جمله موسی و عیسی) ایمان آوردهاید! تقوای خدا پیشه کنید و به فرستادهی او (محمدبن عبدالله) ایمان بیاورید تا خداوند دو پاداش از رحمت خود را به شما بدهد (یکی پاداش ایمان به عیسی و دیگری پاداش ایمان به محمد) و نیز برای شما نوری قرار دهد که در پرتو آن حرکت کنید و شما را مورد آمرزش قرار دهد و خدا آمرزنده و مهربان است». این آیه همانند فرمودهی خداوند متعال است که میفرماید: {الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (٥٢)وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (٥٣)أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (٥٤)}.[49] «کسانی که قبل از نزول قرآن برایشان کتاب (تورات و انجیل) فرستادیم (و هماکنون) به قرآن ایمان میآورند. وقتی که (قرآن) بر آنان خوانده میشود، میگویند: ما بدان ایمان داریم، چرا که حق است و از جانب پروردگار ما (نازل شده) است. ما قبل از نزول قرآن (یا قبل از بعثت حضرت محمد(ص)) هم مسلمان (و موحد) بودیم (و باور داشتیم که محمد(ص) مبعوث و قرآن بر او نازل خواهد شد) آنان کسانی هستند که دوبار بدانها اجر و پاداش داده میشود به سبب اینکه شکیبائی کردهاند و بدی را با نیکی از بین میبرند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند». خداوند در این آیه خبر داده است که گروهی از یهودیان و مسیحیان که قبل از نزول قرآن بدانها کتاب (تورات و انجیل) داده شده است، به قرآن کریم و حضرت محمد(ص) ایمان خواهند آورد. همانند عبدالله بن سلام. چنین افرادی در واقع دو بار اجر و پاداش دریافت میکنند (پاداشی در برابر ایمان به پیامبران پیشین و پاداشی در مقابل ایمان به قرآن و حضرت محمد(ص)). در صحیح مسلم از ابو موسی اشعری روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود: «ثلاثه یُؤتون أجرهم مرّتین: رجل من أهل الکتاب آمن بنبیّه و أدرک النبیّ – أی محمداً(ص) – فآمن به و اتبعه و صدّقه فله أجران، و عبد مملوک أدیّ حق الله عز و جل و حق سیّده فله أجران، و رجل کانت له أمه فغذّاها فأحسن غذاءها ثم أدّبها فأحسن أدبها ثم أعتقها و تزوّجها فله أجران». «سه گروه هستند که دو برابر به آنان اجر و پاداش داده میشود: یکم شخصی از اهل کتاب که به پیامبر خود ایمان آورده و چون به پیامبر اسلام یعنی حضرت محمد(ص) میرسد به او هم ایمان میآورد. دوم بردهای که (بطور همزمان) حق خدا و حق سیّد خود را ادا میکند. و سوم شخصی که کنیزی دارد و به خوبی به او طعام میدهد و سپس به خوبی او را تربیت میکند، آنگاه او را آزاد کرده و با او ازدواج مینماید». دانشمندان در تفسیر این حدیث گفتهاند: چون هر کدام از این گروهها با دو چیز و از دو جهت مختلف مورد خطاب قرار گرفتهاند، پس هرکدام از آنان دو برابر اجر و پاداش دریافت میکنند. مثلاً شخصی که اهل کتاب است یک بار از جانب پیامبر خود مورد خطاب قرار گرفته است که به او ایمان بیاورد و بار دیگر حضرت محمد(ص) او را مورد خطاب قرار داده است و چون به هر دو ایمان آورده است پس پاداش هر دو دین را دریافت میکند یکی بخاطر اینکه قبل از بعثت حضرت محمد(ص) به پیامبر خود ایمان آورده و دیگری بدین خاطر که بعد از بعثت حضرت محمد(ص) به آن حضرت ایمان آورده است. عبارت }بما صبروا{ عام است و هم شامل صبر اهل کتاب بر آئین پیشینشان میشود و هم صبر بر آئین جدید یعنی اسلام و بر اذیت و آزاری که بر اثر مسلمان شدنشان از کفار دیدهاند را در بر میگیرد.[50] مسلمانان در گفتگوی خود با اهل کتاب باید به آنان یادآوری کنند که اگر مسلمان شوند، چنین اجر مضاعفی را خواهند داشت. 3_ { يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلا (١٧١)}[51] «ای اهل کتاب! در دین خود غلو نکنید (و درباره عیسی راه افراط و تفریط را در پیش نگیرید) و دربارهی خدا جز حق نگویید (و برای او شریک و همسر و فرزند قرار ندهید)، عیسی مسیح پسر مریم تنها فرستادهی خدا است و او واژهی خدا است که آن را به مریم رساند و او روحی است از جانب خدا. پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید که (خدا) سه تا است، (از این سخن بیهوده) دست بردارید که برای شما بهتر است. خدای بر حق تنها یکی است و آن «الله» است و او پاک و منزه است از اینکه فرزندی داشته باشد در حالی که آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ اوست و کافی است که خدا وکیل باشد». این آیه به صراحت مسیحیان را از شرکی که بر اثر غلو در مورد عیسی(ع) مرتکب آن شدهاند، نهی میکند. قبلاً در مورد تفسیر این آیه و امثال آن صحبت کردیم. 4_ مسلمانان باید در گفتگو و جدال خود با اهل کتاب به آنان یادآوری کنند که باید به (نبوت) حضرت محمد(ص) که در کتابهایشان بدان مژده داده شده است ایمان بیاورند و او را مژدهرسان و بیمدهندهی خود و دیگران بدانند که خداوند به فاصلهای بعد از پیامبران پیشین او را مبعوث کرده است تا مفاهیم و احکام و قوانین دین خاتم را برای آنان بیان کند. در این مورد آیات متعددی وجود دارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم: الف){يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ (١٥)يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (١٦)}.[52] «ای اهل کتاب! (یعنی یهودیان و مسیحیان) پیامبر ما (محمد) به سوی شما آمده است که بسیاری از چیزهایی که از کتاب (تورات و انجیل) پنهان نمودهاید، روشن میسازد و از بسیاری از چیزها(یی که پنهان کردهاید و موردنیاز نیست) صرفنظر میکند. از جانب خدا نوری و کتاب روشنگری پیش شما آمده است. خداوند با آن (کتاب) کسانی را که رضایت خدا را دنبال میکنند به راههای سلامتی (و نجات از عذاب) هدایت میکند و با اراده و مشیّت خود آنان را از تاریکیهای (کفر و شرک و شبهات) بیرون میآورد و به سوی نور (ایمان و دلایل قاطع) میبرد و آنان را به راه راست (یعنی اسلام) هدایت میکند». این آیه خطاب به یهودیان و مسیحیان نازل شده است که بسیاری از مطالب کتابهای خود از جمله صفات حضرت محمد(ص) و رجمزانی محصن را پنهان میکردند. در این آیه منظور از }کتاب{ قرآن و منظور از }نور{ حضرت محمد(ص) است، چون مردم بوسیلهی او هدایت پیدا میکنند و از این روی }سراج{ هم نامیده شده است.[53] ب) { يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (١٩)}.[54] «ای اهل کتاب! پیامبر ما (محمد) به سوی شما آمده است که به دنبال انقطاع مدت زمانی که میان پیامبران بوده است (چون در فاصلهی بین حضرت محمد و حضرت عیسی پیامبر دیگری نیامده است) برای شما (اوامر و نواهی الهی را) بیان میکند تا اینکه (در روز قیامت بهانه نگیرید و) نگویید: مژدهدهنده و بیمدهندهای به سوی ما نیامده است (که ما را به آنچه که موجب سعادت و خوشبختی ما در دنیا و آخرت میگردد تشویق و از آنچه باعث بدبختی و عذاب ما میگردد برحذر دارند). مژدهدهنده و بیمدهندهای به سوی شما آمده است (و عذری برای شما نمانده است) و خدا بر همه چیز توانا است (و میتواند پیامبران را بفرستد و به هر که به آنان ایمان بیاورد پاداش دهد و هرکه با آنان مخالفت کند مجازات نماید)».[55] 5_{ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (٩٩)}.[56] «بگو: ای اهل کتاب! چرا کسی را که ایمان آورده است از راه خدا باز میدارید و (با این کار خود) میخواهید این راه را کج نشان دهید در حالی که شما (از راستی و درستی این راه) آگاهید و خدا از آنچه که انجام میدهید بیخبر نیست». خداوند در این آیه به پیامبر(ص) دستور داده است که به اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان بگوید: چرا کسانی که به حضرت محمد(ص) ایمان میآورند و از او پیروی میکنند، از راه خدا که راه رسیدن به رضایت و رحمت خدا است باز میدارید و تلاش میکنید که با دروغ و افترا و القای شبهات باطل و نیرنگ زدن به اسلام و پیامبر و مؤمنان و دعوتگران، مردم را از دعوت اسلامی باز دارید. و با این کار خود میخواهید اسلام را راهی کج نشان دهید در حالی که خود به آنچه در مورد اسلام و مژده به آمدن پیامبر اسلام آمده است آگاهید و میدانید که این راه، راه مستقیمی است و هرکس مردم را از آن باز دارد، گمراه و گمراهکننده است. و خدا از آنچه در راستای باز داشتن مردم از اسلام و ایمان به حضرت محمد(ص) انجام میدهید بیخبر نیست و شما را به سزای اعمالتان خواهد رساند.[57]
[1]- الأعراف: 158. [2]- سبأ: 28. [3]- الأحزاب: 40. [4]- الأعراف: 158. [5]- تفسیر ابن عطیه، ج 6، صص 198-108. [6]- الأنعام: 19. [7]- آل عمران: 20. [8]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، صص 255 – 254. [9]- سبأ: 28. [10]- الأنعام: 19. [11]- الفرقان: 1. [12]- الأنبیاء: 107. [13]- تفسیر المنار، ج 9، صص 284-283. [14]- سبأ: 28. [15]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، صص 439-438. و در تفسیر قرطبی، ج 14، ص 300 نیز چنین آمده است. [16]- تفسیر ابن عطیه، ج 12، صص 188-187. [17]- تفسیر فتحالبیان، ج 11، ص 194. [18]- الأنبیاء: 107. [19]- تفسیر زمخشری، ج 3، ص 138. [20]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 202. [21]- تفسیر آلوسی، ج 17، ص 104. [22]- الأعراف: 157-156. [23]- تفسیر زمخشری، ج 2، صص 166-165. [24]- تفسیر ابن کثیر، ج 2، صص 254-251. [25]- تفسیر فتحالبیان، ج 5، صص 36-33. [26]- محمد: 3-1. [27]- مطعمان جنگ بدر، سران شرک در مکه بودند که برای مشرکانی که به جنگ بدر میرفتند، شتر سر میبریدند. (نگا: تفسیر آلوسی، ج 25، ص 37). [28]- تفسیر زمخشری، ج 4، صص 315-314. [29]- تفسیر شوکانی، ج 5، صص 30-29. [30]- تفسیر آلوسی، ج 25، صص 38-36. [31]- البیّنه: 8-1. [32]- البقره: 89. [33]- الشوری: 14. [34]- تفسیر قرطبی، ج 20، ص. تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 537. تفسیر ابن عطیه، ج 15، ص 527. تفسیر فتحالبیان، ج 15، صص 333-329. تفسیر زمخشری، ج 4، صص 783-782. تفسیر قاسمی، ج 17، صص 224-221. [35]- آل عمران: 104. [36]- یوسف: 108. [37]- النحل: 125. [38]- تفسیر زمخشری، ج 2، ص 644. [39]- العنکبوت: 46. [40]- النحل: 125. [41]- طه: 44. [42]- تفسیر ابن کثیر، ج 3، صص 416-415. [43]- تفسیر شوکانی، ج 4، ص 205. در تفسیر فتحالبیان، ج 10، صص 203-201 نیز چنین آمده است. [44]- فصلت: 34. [45]- تفسیر زمخشری، ج 3، ص 457. [46]- آل عمران: 110. [47]- تفسیر زمخشری، ج 4، ص 65. [48]- الحدید: 28. [49]- القصص: 54-52. [50]- تفسیر قرطبی، ج 13، صص 298-296. [51]- النساء: 171. [52]- المائده: 16-15. [53]- تفسیر ابوسعود، ج 2، صص 28-27. تفسیر زمخشری، ج 1، ص 617. تفسیر قاسمی، ج 6، ص 127-126. [54]- المائده: 19. [55]- تفسیر قاسمی، ج 6، ص 142. [56]- آل عمران: 99. [57]- تفسر المنار، ج 4، صص 15-14.
به نقل از: آشنائی با ادیان در قرآن، نويسنده : دکتر عبدالکریم زیدان، مترجم : حسن سرباز مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|