|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > اهل بیت اصحاب خود را متهم به دسیسه گری در روایتها و کتب می کنند
شماره مقاله : 3750 تعداد مشاهده : 301 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
اهل بیت اصحاب خود را متهم به دسیسه گری در روایتها و کتب می کنند مطلب اول بیان موضوع: اهل بیت، اصحاب خود را متهم به دسیسهگری در روایتها و کتب می کنند اهل بیت که شیعیان دوازده امامی آنان را ائمه خود کردهاند تأکید نمودهاند در روایتها و کتابهایی که اصحابشان به نقل از آنان نوشتهاند دسیسه شده است، اما حد و مرز این دسیسه را مشخص نکردهاند. حال در زیر نمونههایی از این روایات بیان می شود: از ابوعبدالله روایت است که گفت: مغیرة بن سعید عمداً به پدرم دروغ نسبت میداد و کتابهای اصحاب پدرم را می گرفت و اصحاب مغیره به اسم اصحاب پدرم استتار کرده بودند و کتابها را از اصحاب پدرم می گرفتند و به مغیره می دادند و مغیره آنها را پر از کفر و زندقه می کرد و به پدرم منسوب می ساخت و سپس به اصحاب خود می داد و به آنان امر می کرد که آنها را میان شیعیان منتشر سازند. بنابراین همه موارد غلو که در مورد اصحاب پدرم آمده است از دسیسههای مغیرة بن سعید در کتابهای آنان است[1]. در لفظی دیگر از ابوعبدالله آمده است: مغیرة بن سعید که لعنت خدا بر او باد در کتابهای اصحاب پدرم- محمد بن علی باقر- احادیثی را وارد می کرد که پدرم آنها را نگفته بود. پس از خدا بترسید و چیزهائی را که با قول خدای متعال و سنت پیامبر ما محمد صلی الله علیه و سلم مخالفت دارد به عنوان احادیث ما قبول نکنید، زیرا ما هرگاه حدیثی می گوئیم، چنین می گوئیم: قال الله تعالی؛ قال رسول الله[2]. از یونس بن عبدالرحمان، یکی از اصحاب ابوالحسن رضا روایت است که گفت: به عراق آمدم و بخشی از اصحاب ابوجعفر و ابوعبدالله را در آنجا دیدم که زیاد هم بودند. من احادیثی را از آنان شنیدم و کتابهایشان را گرفتم و بعدها آنها را بر علی بن حسن رضا عرضه کردم، اما وی احادیث زیادی از آنها را مورد انکار قرار داد و گفت: ابوالخطاب احادیثی را به دروغ به ابوعبدالله منسوب کرده است، خداوند ابوالخطاب را لعنت کند. اصحاب ابوالخطاب نیز تا به امروز این گونه احادیث را در کتب اصحاب ابوعبدالله جای میدهند و دسیسه می کنند. پس آن دسته از ا حادیث که مخالف قرآن است نپذیرید، زیرا وقتی که ما حدیث می گوئیم، موافق با قرآن و سنت نبوی حدیث می گوئیم، ما از جانب خدا و رسول او حدیث می گوئیم[3]. تعدادی از علمای دوازده امامی به وجود توطئهای سری برای دسیسه کردن در روایات و فاسد کردن کتب اعتراف کردهاند. حال در زیر نمونههایی از این اعترافات بیان می شود: محمد باقر صدر میگوید: از جمله اسباب ایجاد اختلاف و تعارض در میان احادیث، دسیسههایی است که برخی از افراد مغرض و دشمن اهل بیت انجام دادهاند و تاریخ و کتب تراجم و سیر برای ما بیان کردهاند. بسیاری از این دسیسهها در عصر ائمه روی داده است و از جمله احادیثی که روایت شده است اصحاب این احادیث اعلام کردهاند که دست یک حرکت دسیسهگر و مزور در احادیثی که روایت می کنند در کار است و این عملیات بیدارگر در مورد وجود حرکت دسیسه، مورد تأکید ائمه می باشد[4]. هاشم معروف حسنی از محدثین دوازده امامی میگوید: از خطرناکترین چیزهایی که در تشیع داخل شد، گروهی بودند که تظاهر به تولای اهل بیت میکردند و مدتی طولانی میان راویان و اصحاب ائمه نفوذ کردند و در طول این مدت توانستند به امام باقر و امام صادق نزدیک شوند و همه راویان به آنان اطمینان یافتند و این جماعت مجموعه زیادی از احادیث را جعل کردند و چنان که برخی از روایات اشاره دارند، آنها را در میان احادیث ائمه و در اصول کتب حدیث داخل نمودند[5]. وی نمونهای را برای آن دسیسه بیان داشته است که در مورد عمر بن جوشن است که راوی از جابر جعفی است. وی در ترجمه- شرح حال- او می گوید: مؤلفین در علم رجال وی را ضعیف دانستهاند و به وی منسوب کردهاند که احادیثی را در کتب جابر جعفی داخل کرده است[6]. همچنین میگوید: او احادیثی را جعل می کرد و در کتب جابر جعفی داخل مینمود و سپس به جابر منسوب می ساخت[7]. هاشم معروف همچنین میگوید: روایات صحیح از امام صادق و دیگر ائمه بر این نکته تأکید دارند که مغیرة بن سعید و بیان و صائد و عمر نبطی و مفضل و دیگر منحرفان از تشیع و دسیسه گران در صفوف شیعیان تعداد زیادی حدیث جعلی از موضوعات مختلف را داخل روایات نقل شده از ائمه کردهاند......... و از مغیرة بن سعید نقل است که گفته است: من دوازده هزار حدیث جعلی را در اخبار جعفر بن محمد قرار دادهام. مغیره و اتباع وی زمانی طولانی در میان صفوف شیعیان باقی ماندند و همراه با آنان به مجالس ائمه می رفتند و راز آنان وقتی برملا شد که اولین کتابهای اصولی حدیث پر از روایات آنان شده بود. ابن بابویه قمی که در نزد شیعیان معروف به شیخ صدوق است و صاحب یکی از چهارکتاب مورد اعتماد شیعه می باشد، نمونه هایی از وجود دسیسه در روایت را ذکر کرده است و می گوید: این است اذان صحیح که اضافه و نقصی در آن نیست. اما مفوضه که خداوند لعنتشان کند اخباری را وضع کردهاند و چیزهایی را به اذان اضافه کردهاند که عبارتند از: دو بار «محمد و آل محمد خیر البریة». در برخی از روایات بعد از «أشهد أن محمداً رسول الله» دو بار «أشهد أن علیاً ولی الله» را اضافه کردهاند. برخی دیگر از آنان به جای این جمله، دو بار «أشهد أن علیاً أمیرالمؤمنین حقاً» را اضافه کردهاند. شکی نیست که علی ولی خداست و به حقیقت امیر مؤمنان است و شکی نیست که محمد و آل محمد بهترین انسانها هستند، لکن این جملات در اصل اذان جای ندارند. این موضوع ذکر شد تا با این موارد اضافه شده، افراد متهم به تفویض و افرادی که از روی فریب و خدعه خود را در میان ما جای دادهاند، شناسائی شوند[8]. ابن أبی الحدید می گوید: بدانید که اصل کذب در احادیث وارده در مورد فضائل، از جهت شیعیان بوده است، زیرا این آنان بودند که در ابتدا احادیثی جعلی را در مورد صاحب خود جعل نمودند. چیزی که آنان را بر این امر واداشت، عداوت و دشمنی با مخالفانشان بود، مانند حدیث سطل و حدیث رمانة........... احادیث کذب زیادی هستند که مقتضی نفاق گروهی از بزرگان صحابه و تابعین اولیه و کافر بودن آنان می باشد[9]. اینها مختصری از دسیسهها و تزویرهائی بود که عارض روایات نقل شده از ا هل بیت و کتابهای تدوین شده از سوی اطرافیان ائمه شده است. مطلب دوم نگاهی به موضوع: اهل بیت، اصحاب خود را متهم به دسیسهگری در روایتها و کتب میکنند در مبحث قبلی بیان شد که ائمه برخی از اصحاب خود را با نام ذکر کردهاند و لعنت و تکذیب نمودهاند. این رنگ و نوع جدیدی از اتهامات وارد شده از سوی ائمه به اتباع خود است، زیرا ائمه آنان را متهم کردهاند که احادیثی جعلی را در احادیث ائمه و کتب اصحاب ائمه داخل می کنند، از جمله جعفر صادق بیان کرده که مغیره عمداً احادیثی را به دروغ به باقر نسبت می داد و گروهی از اصحاب مغیره بودند که با اصحاب باقر اختلاط می یافتند و کتب اصحاب باقر را می گرفتند و به مغیره میدادند و مغیره کفر و زندقه را داخل آن مینمود- یعنی احادیث دال بر کفر و زندقه- به جعفر منسوب می ساخت و سپس آن را به اصحاب جعفر برمی گرداند و اصحاب جعفر آن را می گرفتند و در میان شیعیان منتشر میکردند و شیعیان آنها را قبول می کردند. پس این عملیاتی منظم و سازمان یافته است و این شهادتی از جانب یکی از ائمه تشیع است مبنی بر اینکه شیعیان در زمان امام باقر دچار شکاف شده و کتابهای آنان دچار دسیسه گشته است. بنابراین بر اساس شهادت خود باقر، اصل در کتابهای همه اصحاب باقر این است که دچار دسیسه شدهاند و دلیلی از جانب باقر و ائمه بعد از او نیامده که آن روایات را که دچار دسیسه شدهاند مشخص سازد. این امر همه روایات را در مظان اتهام قرار می دهد، تا اینکه روایاتی دیگر از ائمهای که قائل به ایجاد دسیسه در روایات شدهاند یا از ائمه بعد از آنان، بیاید و روایاتی را که دچار دسیسه شدهاند از دیگر روایات مشخص گرداند. حال برای این مورد مثالی فقهی ذکر می کنیم: اگر جماعتی از زنان باشند که یکی از آنان خواهر شخصی باشد و این شخص بخواهد با یکی از این زنان ازدواج نماید و خواهر وی برای آن شخص معلوم نباشد، در این صورت ازدواج با همه آن زنان برای این شخص حرام است تا اینکه روشن شود که کدام یک خواهر وی می باشد. همچنین اگر یک آب پاک وجود داشته باشد که با چند آب نجس مخلوط شده باشد، بر فرد واجب است که از همه این آبها اجتناب نماید تا اینکه آب پاک و نجس از هم معلوم شوند. ابواسحاق شیرازی از علمای اهل سنت میگوید: خواهر اگر با یک زن اجنبی اختلاط یافت، و آب اگر با ادرار مشتبه شد، اجتناب از همه واجب است[10]. عز بن عبدالسلام از دیگر علمای اهل سنت میگوید: برای قاعده احتیاط جهت دفع مفسده حرام، مثال هائی وجود دارد، از جمله: اگر ظرفی طاهر با ظرفهائی نجس یا لباسی طاهر با لباسی نجس اختلاط یافتند و شناخت لباس طاهر ممکن نبود یا دشوار بود، اجتناب از همه جهت دفع مفسده مورد نجس واجب است[11]. بنابراین در صورت وجود اشتباه در امور احکام، واجب است که از همه اجتناب شود. پس اگر در امور تشریع باشد به طریق اولی اجتناب واجب می شود. شهادت امام در اینجا مؤید این امر است که در روایات نقل شده از باقر، دسیسهای سازمان یافته روی داده است. این امر موجب می شود که در بررسی این روایات، وجود دسیسه به عنوان یک اصل قرار داده شود و جز با وجود یک دلیل نمی توان اصل را کنار گذاشت و دلیلی هم وارد نشده که روایات دچار دسیسه شده از دیگر موارد متمایز شود. به همین دلیل و بر اساس این قاعده، تصدیق چیزی از این روایات جایز نیست. امام صادق میزان و معیار خوبی را برای این کار گذاشته است که به حق بهترین معیار است. وی میگوید: روایاتی را که از ما نقل شده و مخالف کلام خدا و سنت پیامبرمان محمد صلی الله علیه و سلم است، به عنوان سخن و حدیث ما نپذیرید. وی نگفته است: و سنت یکی از ائمه، بلکه گفته است: قرآن و سنت صحیح نبوی. نکته دیگر اینکه دسیسه تنها محدود به باقر نیست، بلکه به خود صادق نیز سرایت یافته است. شخص دیگری به نام «ابوالخطاب» وجود دارد که همراه با اصحاب خود همین روش را به اعتراف خود رضا تا زمان ابوالحسن رضا انجام میدهند و نه رضا و نه ائمه بعد از او بعد از مشاهده وجود روایات دسیسهای، این روایات دسیسهای را مشخص نکردهاند. این موضوع سبب میشود که همه روایات وارد شده از صادق و فرزندش موسی و فرزندش علی بن موسی الرضا در مظان اتهام باشند، زیرا این ائمه، روایات دسیسهای را از دیگر روایات مشخص نکردهاند. سپس علی بن موسی الرضا همان معیار پدرش را ذکر می کند و میگوید: سخنان و احادیث خلاف قرآن را به عنوان کلام و حدیث ما نپذیرید. آری، این قرآن است که مقیاس و معیار بیان صحت روایات می باشد و روایات معیار داوری در مورد قرآن نیستند، اما شیعه روایات را در مورد قرآن حکَم و داور ساختهاند و تقریباً آیهای را نمی توان یافت مگر اینکه شیعیان برای آن روایاتی جعل کردهاند که معنای آیه را به معنائی برده که خود می خواهند و با روایات در مورد قرآن دست به داوری زدهاند و ارشاد ائمه خود را تغییر دادهاند و در نتیجه غلو و گمراهی در عقائد آنان داخل شده است، زیرا بیشتر این روایات به شهادت ائمه خودشان، دسیسهای و مجعول هستند. دسیسههای این افراد دسیسهگر در روایات شیعه، چنان که علمای شیعه تأکید می کنند در نزد متأخران شیعه و به سبب قبول آن روایات تبدیل به یک دین و باور شده است. یکی از بزرگان علمای شیعه در عصر خود، یعنی ابن بابویه، که آنان وی را صدوق می نامند و صاحب یکی از منابع چهارگانه و معتبر در نزد شیعیان است بیان کرده که مفوضه در اذان که یکی از شعائر دینی است چیزهائی را اضافه کردهاند و این اضافات برغم هشدار این دانشمند شیعی تا به امروز مورد عمل قرار می گیرد. ابن بابویه می گوید: مفوضه که خداوند لعنتشان کند اخباری را وضع کردهاند و چیزهائی را به اذان اضافه کردهاند که عبارتند از: دو بار «محمد و آل محمد خیر البریة». در برخی از روایات بعد از «أشهد أن محمداً رسول الله» دو بار «أشهد أن علیاً ولی الله» را اضافه کردهاند. برخی دیگر از آنان به جای این جمله، دو بار «أشهد أن علیاً أمیرالمؤمنین حقاً» را اضافه کردهاند. اما با وجود اعتراف صدوق به اینکه این اضافات را مفوضه ایجاد کردهاند امروزه گلدستهها و حسینیههای شیعه در اذان این اضافات را می خوانند و کسی که حدیثی واحد از ائمه شیعه چه صحیح و چه ضعیف ندارد، پس این را از کجا آورده است؟! مفوضه چنان که کتب شیعه اظهار می دارند غالیان شیعه هستند که اظهار میدارند خداوند محمد را خلق کرد و سپس خلق و تدبیر جهان را به او تفویض نمود و سپس محمد تدبیر عالم را به علی تفویض کرد و علی مدبر و تدبیرگر دوم است[12]. این افراد همان کسانی هستند که این شهادت را در اذان اضافه کردهاند و شیعه آن را پذیرفته و به آن عمل کردهاند و تنها یک دلیل صحیح یا ضعیف از ائمه بر صحت آن وجود ندارد. پس این تشریع از کجا آمده است؟! اعتراف ابن بابویه به حدوث و ایجاد دسیسه در مذهب، ادامه اعتراف امام وی به این موضوع است. همچنین وی آخرین کسی نیست که این دسیسه را اعلان کرده است، بلکه محققان متأخر نیز آن را بیان کردهاند، از جمله سید محمد صدر اعتراف نموده که سبب این تناقض در روایات شیعه، وجود دسیسه در روایات منقول از آنان است و این دسیسه در عصر آنان روی داده است و ائمه این دسیسه را مشخص نکردهاند و همین عامل موجب این می شود که احتمال وجود دسیسه در همه روایات موجود باشد. این موضوع در سخن سابق وی روشن است که در آن از جمله آمده بود: از جمله اسباب ایجاد اختلاف و تعارض در میان احادیث، دسیسه هائی است که برخی از افراد مغرض و دشمن اهل بیت انجام دادهاند و تاریخ و کتب تراجم و سیَر برای ما بیان کردهاند. بسیاری از این دسیسهها در عصر ائمه روی داده است و از جمله احادیثی که روایت شده است اصحاب این احادیث اعلام کردهاند که دست یک حرکت دسیسهگر و مزور در احادیثی که روایت می کنند در کار است و این عملیات بیدارگر در مورد وجود حرکت دسیسه، مورد تأکید ائمه می باشد. عصر ائمه پایان پذیرفت، اما آنان روایات دسیسهای را بیان نکردند. پس در این صورت چگونه پیروان بتوانند روایات دسیسهای را از دیگر روایات تشخیص بدهند؟! یکی دیگر از علمای معاصر شیعه، یعنی هاشم معروف بر این حقیقت تأکید کرده است و بیان نموده که جماعتی بودهاند که تظاهر به تولای اهل بیت می کردهاند و احادیث زیادی را در کتب آنان داخل کردهاند. وی میگوید: از خطرناکترین چیزهایی که در تشیع داخل شد، گروهی بودند که تظاهر به تولای اهل بیت میکردند و مدتی طولانی میان راویان و اصحاب ائمه نفوذ کردند و در طول این مدت توانستند به امام باقر و امام صادق نزدیک شوند و همه راویان به آنان اطمینان یافتند و این جماعت مجموعه زیادی از احادیث را جعل کردند و چنان که برخی از روایات اشاره دارند، آنها را در میان احادیث ائمه و در اصول کتب حدیث داخل کردند. وی مثالی را هم برای این دسیسه بیان کرده است، زیرا از یکی از شاگردان جابر جعفی، یعنی عمر بن شمر نقل کرده که وی احادیثی را جعل می کرد و داخل کتاب جابر جعفی میکرد و به او منتسب می کرد. این بیانگر مصداق کلام ابن أبی الحدید است، زیرا وی می گوید: : بدانید که اصل کذب در احادیث وارده در مورد فضائل، از جهت شیعیان بوده است. این شهادتهای ائمه و علمای محقق شیعه، بر این نکته تأکید دارند که در روایتها و کتب دسیسه شده و احادیث مجعولی داخل شدهاند. اما این روایتهای دسیسهای کدامند؟! به درستی که اعتراف به وجود دسیسه، موجب این می شود که همه روایات در مظان اتهام باشند، زیرا افراد معصوم از نگاه شیعه، وجود دسیسه را بیان داشته و پیروان معصوم آن را مورد تأکید قرار دادهاند و دلیلی وارد نشده که چیزی از این روایات را از دائره دسیسه خارج نماید. کلمه «دس» به معنای داخل کردن یک چیز در چیز دیگر، به صورت پنهانی است و امر پنهانی را فقط به وسیله چیزی بزرگتر از بحث و تحقیق عادی می توان شناخت. بنابراین اصل در روایات شیعه، وجود دسیسه در آنها است. بنابراین هیچ روایتی را نمیتوان پذیرفت مگر اینکه معصوم شهادت بدهد که این روایت دسیسهای نیست و چنین شهادتی هم وجود ندارد. در پایان سخن دانشمند شیعی، دکتر موسی موسوی را در مورد وجود دسیسه در روایات شیعه و هدف از آن را میآوریم. وی میگوید: کسی که با دیده انصاف در آن دسته از روایات شیعه تتبع و مطالعه نماید که راویان شیعه در کتب تألیف شده در فاصله بین قرن چهارم و پنجم هجری آوردهاند به نتیجه ای بسیار حزن انگیز دست می یابد و آن اینکه تلاشی که برخی از راویان شیعه در بدی و اسائه به اسلام کردهاند، از حیث سنگینی هم وزن آسمانها و زمین می باشد. چنین به نظرم می رسد که این افراد با این روایات خود قصد استوارسازی عقائد شیعه در قلبها را نداشتهاند، بلکه قصد بدی کردن به اسلام و امور متصل به آن را داشته اند[13]. پس آیا با وجود همه این موارد می توان روایات کتب شیعه را قبول کرد در حالی که ائمه روایات دسیسهای را مشخص نکردهاند؟! این سوالی است که باید عقلای شیعه جواب آن را بدهند.
[1]- البحار 2/250، عبد الله بن سبأ 2/205، موسوعة أحاديث أهل البيت 8/163، اختيار معرفة الحديث 2/491، معجم رجال الحديث 19/300، قاموس الرجال 10/189، كليات في علم الرجال 416. [2]- البحار 2/250، الحدائق الناضرة 1/9، جامع أحاديث الشيعة 1/262، اختيار معرفة الرجال 2/489، رجال ابن داود ص:279، توضيح المقال في علم الرجال ص:38، رجال الخاقاني ص:209. [3]- همان. [4]- بحوث في علم الأصول ج7 ص 39 - 40 ؛ تقريرات بحث الصدر في الأصول به قلم سيد محمود هاشمي ط. قم 1405. [5]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص:148-149. [6]- دراسات في الحديث والمحدثين ص:195. [7]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص:234. [8]- من لا يحضره الفقيه 1/290-291. [9]- شرح نهج البلاغة 11/48-49. [10]- اللمع في أصول الفقه ص:76. [11]- قواعد الأحكام في مصالح الأنام 1/479. [12]- در مورد مفوضه نک: مقالات الإسلاميين، أشعري 1/88، الفرق بين الفرق، بغدادي ص:251، تصحيح الاعتقاد، مفيد ص:64-65، بحار الأنوار، مجلسي 25/345. [13]- الشيعة والتصحيح ص:12.
از کتاب: منابع شیعه در میزان نقد علمی، نویسنده: پروفسور احمد بن سعد حمدان الغامدی (استاد دانشگاه ام القری ـ دانشكده عقیده) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|