|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>اشخاص>حسن بن داود
شماره مقاله : 3757 تعداد مشاهده : 327 تاریخ افزودن مقاله : 1/7/1389
|
حسن بن داود شگفت است که مصنفان شیعه در علم رجال بعد از کشی و نجاشی، وقتی ترجمه کسی را بیان می کنند که یکی از آن دو- کشی و نجاشی- وی را مورد مدح و ذم یا یکی از آنها قرار نداده است، در مقابل نام وی نوشتهاند: «ممدوح» یعنی وی مورد مدح است. این کار به حقیقت تجاوز از حقیقت و مخالفت با آن و حرف گذاشتن در دهان آن دو یا یکی از آنان است. مشهورترین فردی که این کار را انجام داده است، حسن بن داود از علمای اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم- م707ﻫ- است که در کتاب رجال خود این کار را کرده است. نویسنده الرواشح در معروفی طریقه ابن داود و انتساب آن به نجاشی می گوید: شیخ تقی الدین ابن داود چون به این اصطلاح آگاهی دارد، هرگاه ترجمه شخصی را در کتاب نجاشی می یابد که منسوب به این نشده که از ائمه روایت کرده باشد، در کتاب خود آن را ذکر کرده و می گوید: «لم»- یعنی « لم يذكر فيه جرحاً ولا تعديلاً» «جرح و تعدیلی در موردش ذکر نشده است»- «جش» «نجاشی». هرگاه وی مردی را در کتاب نجاشی بیابد که طعن و نقصی در مورد وی ذکر نشده باشد، او را در قسمت افراد مورد مدح کتاب خود ذکر می کند و یا به ذکر نام وی بسنده می کند، یا اینکه می گوید: «جش» ممدوح(یعنی در کتاب نجاشی مورد مدح است). افرادی که شناختی از روش ها و اصطلاحات ندارند وقتی که این موارد را در کتاب وی می بینند، بر وی اعتراض می کنند که نجاشی نگفته است: «لم» و مدح و ذمی را در مورد وی بیان نکرده است[1]. کلباسی در مورد روش ابن داود می گوید: چهارم: اینکه وی گفته است: «جش» ممدوح؛ این سخن از جانب این علامه، امری شگفت است، زیرا من تراجم جزء مذکور را یکی بعد از دیگری جستجو کردهام اما در هیچ یک از آنها چنین لفظی نیافتهام. آری در کتاب وی لفظ «کش ممدوح» فراوان یافت می شود. این سخن وی غالباً به مدح مستفاد از روایت مذکور در کلام کشی و چیزهائی از این قبیل اشاره دارد، زیرا بنای سخن وی بر اشاره به روایاتی است که حاوی مدح و چیزهائی از این قبیل می باشد. در کل، جستجو و تحقیق بر فساد انتساب مذکور دلالت دارد[2]. کلباسی راه نویسنده الرواشح را ادامه داده و وجود این روش در کار ابن داود را نفی نکرده است، بلکه به جای لفظ «جش» لفظ «کش» را قرار داده است، یعنی کشی را به جای نجاشی قرار داده است و اقرار نموده که بعد از ذکر روایانی که کشی آنان را مهمل گذاشته است، لفظ «ممدوح» را قرار داده است. پس این روشی مورد استفاده است، خواه با نجاشی باشد یا با کشی. نظر من این است که این کار ابن داود برای رفع نقص عدم عنایت علمای شیعه به بحث جرح و تعدیل است، زیرا این کتابها به این مطالبی که در بحث مصطلح الحدیث مطرح می شوند، نپرداختهاند، زیرا این مصطلحی وارداتی به میان آنان است و راویان عقائد و تاریخ شیعه، بنا به اعتراف خود علمای شیعه- که بعداً خواهد آمد- افرادی مجهول هستند و قدمای شیعه آنان را نشناختهاند و به همین دلیل در مقابل نام آنان چیزی ننوشتهاند. این امر کاشف از نقص در عقیده است و لازم است که هر طور شده است، حتی اگر با تزویر و دروغ، این نقص برطرف شود. قبلاً به سخن ابن الغضائری اشاره رفت که از جمله گفت: ملاحظه می کنیم که علمای قدیم تا عصر شیخ طوسی برای همه ثقات و حتی افراد مشهور، به لفظ «ثقه» تصریح نکردهاند.... بسیار می بینیم که آنان در توصیف افراد مشهور به قول «من أصحابنا» بسنده می کنند و این لفظ حسب روش مذکور، بر ثقه بودن فرد دلالت میکند[3]. پس وی تأکید می کند که آنان به توثیق تصریح نکردهاند، بلکه به قول «من اصحابنا» اکتفا نمودهاند و همین جمله در بیان ثقه بودن فرد راوی کفایت می کند. این موضوع بر مجهول بودن راوی دلالت دارد. این روش شیعیان دوازده امامی در بیان ثقه بودن فرد، از شگفتترین توثیق ها می باشد، زیرا هر کس در مورد وی گفته باشند که امامی است، این به معنای ثقه بودن اوست و هر کس در مورد وی گفته باشند از اصحاب ما است، این به معنای ثقه بودن او می باشد. آیا در همه طوائف و حتی ادیان و مذاهب عالم چنین چیزی شنیده شده که همه پیروان مذهب یا عقیده خود را ثقه بدانند؟! این راویان که نام آنان را ذکر کردیم و ائمه و علمای مذهب آنان را تکذیب کردهاند، آیا شیعه نبوده و به این مذهب منتسب نیستند؟ چه شده که آنان دروغ گفتهاند و تکذیب شدهاند؟ آیا منتسب بودن آنان به این مذهب نشان کذب را از آنان بر میدارد؟! سبب ایجاد چنین قاعدهای این است که این راویان افرادی مجهول و غیر معروف هستند و مذهب بر مبنای آنان بنا شده است و علما در مورد آنان سخنی نگفتهاند و این افراد، قسمت عمده راویان شیعه را تشکیل میدهند. پس اگر غیر از کسانی که ثقه دانسته شدهاند، دیگر افراد ثقه دانسته نشوند، این به معنای از بین رفتن مذهب است، زیرا غالب راویان ثقه نیستند، چه آنچنان که در مطالب آتی خواهد آمد، آنان افرادی مجهول هستند. بنابراین تنها راه حل این است که جهت حمایت از روایات شیعه، همه افراد مجهول ثقه دانسته شوند.
[1]- الرواشح السماوية ص:115. [2]- سماء المقال 1/194. [3]- رجال ابن الغضائري ص:26-27.
از کتاب: منابع شیعه در میزان نقد علمی، نویسنده: پروفسور احمد بن سعد حمدان الغامدی (استاد دانشگاه ام القری ـ دانشكده عقیده) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|