|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>آثار>تفسیر قمی
شماره مقاله : 3781 تعداد مشاهده : 376 تاریخ افزودن مقاله : 3/7/1389
|
تفسیر قمی:
جایگاه کتاب و مولف آن نزد شیعه: دومین کتاب از تفاسیر سهگانه مذکور، تفسیر قمی اثر ابی حسن بن ابراهیم بن هاشم قمی است که شامل تمام قرآن میباشد، مولف کتاب در دوران امام عسکری میزیسته[1] و در سال 307 وفات کرده است، و نزد شیعه معتبر و از جمله بزرگترین راویان نزد آنها محسوب میشود، و اکثراً شاگردان محمدبن یعقوب کلینی در کتابش الکافی ـ کتاب اول امت نزد جعفریه اثنی عشرـ از او روایت کردهاند. آقا بزرگ طهرانی ـ مولف کتاب الذریعه ـ میگوید: این کتاب (تفسیر) نفیسی و سفری جاوید است که از دو امام بزرگ ابی جعفر باقر و ابی عبدالله صادق روایت شده.[2] سید طبیب موسوی جزائری در مقدمه خویش به وی میگوید: آن تفسیر، هدیهای عصری و نخبهای اثری است زیرا شامل ویژگیهایی متفاوت است که به ندرت در غیر آنها یافت میشوند. از جمله: 1ـ این تفسیر اصل و منبع است برای اصول بسیاری از تفاسیر دیگر. 2ـ روایات از دو امام صادق با کمترین سند روایت شدهاند، به همین خاطر در الزریعه میگوید: این تفسیر در حقیقت تفسیر آن دو امام صادق است. 3ـ مولف آن در زمان امام عسکری بوده. 4ـ پدرش که این راویان را برای فرزندش روایت میکرد، از یاران و صحابه امام رضا بود. 5ـ در آن دانشی فراوان راجع به فضایل اهل بیت (ع) وجود دارد، که دشمنان اهل بیت خواستند آنها را از قرآن حذف نمایند. 6ـ او متعهد به بیان بسیاری از آیات قرآنی است که مراد کلی آنها جز از طریق استمداد از اهل بیت فهم نخواهد شد.[3] نخست میخواهم دهشت عجیبم را اظهار دارم! که چطور کتاب و مولفش این مکانت را نزد برادران جعفریه به دست آوردند، در حالی که او جزو اولین افراط گرایان گمراهی بود که حرکت ادعای تحریف قرآن را رهبری کردند؟! و قبلاً آن را نقل کردیم، و آنچه را که جزائری در مقدمه کتابش ذکر کرده، نقل نمودیم، مبنی بر اینکه قمی معتقد به تحریف قرآن کریم بوده، و اینکه جزایری از او و از آن تحریف دفاع نمود. (قبلاً ذکر شد).[4] قمی در مقدمه کتاب تفسیر خویش آنچه را که بدان معتقد است (تحریف قران) را ذکر مینماید و برای آن مثالهایی از آیات قرآن که گمان میبرد تحریف شدهاند، میآورد.[5] و آن کتاب بعد از این پُر از این گمراهیهای گمراه کننده درباره تحریف، و جدل برای تخطئه کردن آیات قرآنی یا گمان به اینکه در ترتیب و نظم آن فساد و ناهمواری وجود دارد، است.[6] جلوههایی از افراط و گمراهی: تایید عقیده امامیه در آن کتاب، در موارد ذیل ظاهر خواهد شد: اولا: قول به تحریف قرآن کریم همین حالا قول به تحریف را ذکر کردیم، و قبلاً بیان نمودیم که اعتقاد آن افراط گرایان همان عاملی است که آنها را به این وادار کرده[7] و در اینجا این مسئله را با چند مثال از این تفسیر بیشتر توضیح میدهیم!! به امام بن جعفر نسبت دادهاند که او گفته: (یعنی این آیه را تحریف و بدان اضافه کرده) «]وَلَوْ أَنَّهُم إِذ ظَّلَمواْ أَنفُسَهُم جَآؤُوک {یا علی} فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُم الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیماً» این گونه نازل شده (یعنی یا علی در آن اصل است). و بعد گفته: ﴿ فَلاَ وَرَبِّک لاَ یؤْمنُونَ حَتَّىَ یحَکموک فــیما شَجَرَ بَینَهُم ﴾[8] در سوره زخرف خداوند میفرماید: ﴿وَلَما ضُرِبَ ابْنُ مرْیم مثَلًا إِذَا قَوْمک منْهُ یصِدُّونَ وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیرٌ أَم هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَک إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُم قَوْم خَصِمونَ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمنَا عَلَیهِ وَجَعَلْنَاهُ مثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ﴾[9] واضح است که این آیات از مسیح صحبت مینمایند ولی آیه آخر را این گونه میآورد «ان علی الا عبد...». بعد میگوید: اسم علی از اینجا حذف شده»!![10] در سوره مریم روایت میکند که اسم علی دو بار در قرآن حذف شده ولی او آنها را آورده.[11] افترا به صحابه: نتیجه آنچه را که ذکر کردیم راجع به لازمهی قول به تحریف افتراء به بهترین امتی است که خداوند آنها را برای بشریت آورد. یعنی صحابه به آنهایی که تحمل مسئولیت بار سنگین رسالت و نشر آن و دفاع از آن و فدا کردن مال و جان، وطن و خانواده خود را کردند با وجود این میبینیم که قمی مرتکب این جرم میشود، و به صحابه کرام افتراء میبندد، و آنها را متهم به کفر و نفاق و شرک میکند تا به هدف خود که همان قول به تحریف و حذف نامهای ائمه و غصب خلافت است، برسد 1ـ نمونه هایی از دروغهای این حیلهگر را ذکر میکنیم: در سوره مائده آیه 7 ﴿وَاذْکرُواْ نِعْمةَ اللّهِ عَلَیکم وَمیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکم بِهِ﴾ قمی میگوید: وقتی که رسول خدا عهد و پیمان ولایت علی را از آنها گرفت، همه گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، ولی بعداً آن را نقض کردند.» درباره قول خداوند میگوید: ﴿ فَبِما نَقْضِهِم میثَاقَهُم لَعنَّاهُم ﴾[12] یعنی: نقض عهد امیرالمومنین[13] و سوره قصص: ﴿طسم تِلْک ایاتُ الْکتَابِ الْمبِینِ نَتْلُوا عَلَیک من نَّبَإِ موسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْم یؤْمنُونَ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیعًا یسْتَضْعِفُ طَائِفَةً منْهُم یذَبِّحُ أَبْنَاءهُم وَیسْتَحْیی نِسَاءهُم إِنَّهُ کانَ منَ الْمفْسِدِینَ وَنُرِیدُ أَن نَّمنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُم أَئِمةً وَنَجْعَلَهُم الْوَارِثِینَ وَنُمکنَ لَهُم فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامانَ وَجُنُودَهُما منْهُم ما کانُوا یحْذَرُونَ﴾ (اول سوره تا آیه 6) این آیات کریم از موسی و فرعون سخن میرانند ﴿ نَتْلُوا عَلَیک من نَّبَإِ موسَى وَفِرْعَوْنَ﴾ امام قمی از فرعون و هامان و جنودش صحبت میراند: «آنها کسانی بودند که آل محمد و حق آنها را غصب کردند»! و قول آن «منهم» «ای من آل محمد» «ما کانُوا یحْذَرُونَ» یعنی از قتل و عذاب نمیترسند اگر این آیه (درباره موسی و فرعون نازل میشد میگفت: «و نری فرعون و هامان و جنود منه ما کانوا یحذرون، ای من موسی و لم یقتل منهم». در سوره زمر ﴿ وَقَالَ لَهــم خَزَنَتُهَا سَلَام عَلَیکم طِبْتُم ﴾ میگوید: «نسل شما پاک است، چون آنها داخل بهشت نمیشوند مگر نسلی که پاک به دنیا آمدهاند: امیرالمومنین فرموده: فلانی و فلانی حق ما را غصب کردند و بدان جاریه را خریده و زنان را به نکاح خود در آوردهاند، ما کسانی را از پیروان خود در میان آنها قرار دادیم تا نسل آنها را پاک گردانند.[14] در سوره زخرف میگوید: این دو آیه این گونه نازل شدند «حتی اذا جائنا» ـ یعنی وقتی که فلان و فلان آمدند یکی از آنها به رفیقش وقتی آن را دیدند گفت: ]یا لَیتَ بَینِی وَبَینَک بُعْدَ الْمشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ ﴾ خداوند به پیامبر گفت: به فلان و فلان و پیروانشان بگو: ﴿وَلَن ینفَعَکم الْیوْم إِذ ظَّلَمتُم آل محمد حقهم أَنَّکــم فِی الْعَذَابِ مشْتَرِکونَ ﴾ بعد خداوند به پیامبرش فرمود: ﴿أَفَأَنتَ تُسْمعُ الصُّم أَوْ تَهْدِی الْعُمی وَمن کانَ فِی ضَلَالٍ مبِینٍ﴾، ﴿ فَإِما نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا منْهُم منتَقِمونَ﴾ یعنی فلان و فلان، بعد خداوند به پیامبرش وحی کرد که: ﴿فَاسْتَمسِک بِالَّذِی أُوحِی إِلَیک فی على إِنَّک عَلَى صِرَاطٍ مسْتَقِیم ﴾ یعنی تو بر راه و روش و ولایت علی هستید، علی همان صراط مستقیم است. [15] سوره محمد تقریباً همه آن پیرامون افتراء و تحریف است ﴿الَّذِینَ کفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعمالَهُم ﴾ قمی میگوید: این آیه در مورد کسانی نازل شده که بعد از پیامبر مرتد و حق اهل بیت را غصب کردند، و مانع ولایت امیرالمومنین و ائمه شدند، اعمال آنها را محو کرد، یعنی آن اعمال خوبی را همانند جهاد و یاری اسلام که در زمان پیامبر کردند، همه به وسیله این کارهای بعدی از بین رفتند و دیگر سودی به آنها نمیرساند.[16] بعد میگوید: ﴿ وَالَّذِینَ آمنُوا وَعَملُوا الصَّالِحَاتِ وَآمنُوا بِما نُزِّلَ عَلَى محَمدٍ فی على وَهُوَ الْحَقُّ من رَّبِّهِم کفَّرَ عَنْهُم سَیئَاتِهِم وَأَصْلَحَ بَالَهُم ﴾ این گونه نازل شد! بعد میگوید: جبرئیل این آیه را برای پیامبر صلی الله علیه و سلم نازل کرد ﴿وَالَّذِینَ کفَرُوا فَتَعْسًا لَّهُم وَأَضَلَّ أَعْمالَهُم ذَلِک بِأَنَّهُم کرِهُوا ما أَنزَلَ اللَّهُ فی على فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم ﴾[17] و همین طور به خرافات ادامه میدهد. و سوره رحمن نیز به این شیوه است و هر چند که در آن شیخین را متهم به کفر و دخول فی النار میکند. [18] این نمونههایی بودند که تا حدی کافی است و هدف ما از آن را بیان میدارند، و تا سخن از این بیشتر به درازا نکشد، البته آنچه رفت را از روی ناچاری ذکر کردیم و از خداوند میخواهیم که عقل و دینمان را حفظ گرداند ثالثاً: قرار دادن ائمه به اینکه مورد مراد کلام خداونداند: درباره تحریف میبینیم که آنها کلام خداوند را تاویل مینمایند به اینکه مراد از آنها ائمه ـ همه یا بعضی ـ است، با وجود آنکه در کلام خداوند آنها را ذکر نکرد و بدانها اشارهای چه به صورت بعید و یا قریب در آن جاها نکرده بلکه بعضی از آنها خاص خداوند میباشند. همانند اینکه خداوند در سوره زمر آیه 69 میفرماید: ﴿ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا﴾ یعنی با نور خدا زمین روشن شد، ولی آن کتاب میگوید: «ابو عبدالله میگوید پروردگار زمین یعنی امام زمین، گفتم اگر هر گاه خارج شود آن چگونه است؟ گفت: آنگاه، مردم از نور خورشید و ماه بی نیاز شدند از نور امام بهره میگیرند».[19] فرموده خداوند در سوره رعد آیه 28 ﴿ الَّذِینَ آمنُواْ وَتَطْمئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللّهِ …﴾ قمی میگوید: در جایی دیگر «ذکر» را به ولایت علی تفسیر میکند در فرموده دیگر خداوند ﴿الَّذِینَ کانَتْ أَعْینُهُم فِی غِطَاء عَن ذِکرِی ﴾ (2/47، آیهی 101 سوره کهف) و شرک را به ولایت علی تفسیر مینماید، در فرموده خداوند در سوره شوری آیه 13﴿کبُرَ عَلَى الْمشْرِکینَ ما تَدْعُوهُم إِلَیهِ ﴾ این گونه تفسیر میکند که «ما تدعونهم» یعنی «از ولایت علی» (2/105). بعضی از آیات که مختص به قرآن کریم میباشند، همانند حرفهای افتتاحیه بعضی از سورههای قرآن از جمله سوره بقره ﴿ ألم . ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَیبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمتَّقِینَ﴾ قمی میگوید: مراد از کتاب در اینجا علی بن ابی طالب است! (1/30) در سوره یونس آیه 15 ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾ قمی میگوید: ﴿أَوْ بَدِّلْهُ﴾ یعنی امیرالمومنین علی بن ابی طالب، ﴿قلْ ما یکونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ من تِلْقَاء نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یوحَى إِلَی﴾ یعنی در علی بن ابی طالب (1/310) و در همین سوره (آیهی 64) ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِکلِماتِ اللّهِ﴾ میگوید: «یعنی امامت تغییر پیدا نمیکند» (1/314) درباره سوره اسراء آیه 73 ﴿وَإِن کادُواْ لَیفْتِنُونَک عَنِ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک لِتفْتَرِی عَلَینَا غَیرَهُ ﴾ قمی میگوید: یعنی امیرالمومنین. (2/24). و در سوره حج آیه 55 ﴿وَلَا یزَالُ الَّذِینَ کفَرُوا فِی مرْیةٍ منْهُ﴾ یعنی در قرآن کریم، قمی میگوید: یعنی شک در امیرالمومنین» و درباره آیه 57 همین سوره ﴿وَالَّذِینَ کفَرُوا وَکذَّبُوا بِایاتِنَا﴾ میگوید: معنای آن یعنی؛ ایمان به ولایت امیرالمومنین و ائمه ندارند» (2/86). در سوره طور آیه 33 ﴿ أَم یقُولُونَ تَقَوَّلَهُ …﴾ قمی راجع به آن میگوید: آنها میگویند ای محمد امیرالمومنین این را خود ساخته است، و آنها ایمان ندارند که علی آن را نساخته و بنا به رای خویش قیام نکرده، بعد میگوید:«فلیاتوا بحدیث مثله»، یعنی مردی همانند علی از جانب خدا. (2/333). قبلاً دیدیم که آن آیات خاص رسول و حضرت مسیح صلی الله علیه و سلم بوده، اما قمی آنها را تحریف و به امام علی اختصاص داد. او آنچه که مربوط به روز آخرت است آن را نیز به امام علی اختصاص و تاویل کرده، در تفسیر وی (2/112) آمده که: «شب و روز» 12 ساعت است، و علی بن ابی طالب مبارک و شریفترین ساعت از این دوازده ساعت است و این فرموده خدا است!﴿بَلْ کذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمن کذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا﴾[20] او بدین هم اکتفا نکرده بلکه میکوشد تا مراد بسیاری از آیات را علی نماید، این علاوه بر تبین و تاویل مراد آیات مختص به خدا و پیامبر و کتابهایش و روز آخرت است، و میخواهد آن آیاتی را هم که خاص حیوانات و جمادات است به علی تاویل نماید، کما اینکه میخواهد از منزلت امام علی بکاهند، یا بیفزایند! مثلاً ﴿ إِنَّ اللَّهَ لاَ یسْتَحْیی أَن یضْرِبَ مثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَهَا ….﴾ سوره بقره آیه 26، انسان تعجب میکند، که قمی تلاش میکند تا قبل از بلند جلوه دادن امام علی تا حد الوهیت، او را به منزله و مرتبه حشرات مضر پایین میآورد، آنجا که مراد از واژه «بعوضه = مگسی» امام علی را بیان میدارد!![21] بعد از این دیگر بعید نیست که نویسنده هر آیهای که دال بر اهتمام و ارتفاع نماید را به معنای مقام امام علی تاویل نماید. جزائری در مقدمه خویش بر کتاب این تاویل را بیان میکند و میگوید: «خداوند از اعمال امت پیامبرش بعد از وفات پیامبر آگاه است که آنها به دین شوخی خواهند کرد، و به عنوان حامیان دین را در هر زمانی هتک حرمت خواهند نمود... پس از آنها ایمن نبود، اینکه میبایست اسامی ائمه و فضیلت آنها را در قرآن از طریق کنایه و استعاره ـ همانگونه که این روش و اسلوب قرآن در اکثر آیاتش است ـ بیان دارد، قرآن ظاهر مربوط به چیزی و باطنش به چیزی دیگر».[22] و بعد میگوید: در اینجاست که ابو جعفر میگوید: قرآن دارای سه موضوع و سه بخش است، آن درباره ما و دوستان، و ، دیگر درباره دشمنان ما و دشمنان گذشتگان ما، و روش و داستان است».[23] و میگوید: آنچه که ذکر کردیم این را روشن نمود که تمام مدح و ثناهای قرآن چه به صورت کنایه و یا صریح است راجع به محمد و آل مطهرین وی است، و هر ذم و سرزنشی که در آن آمده راجع به دشمنان آنها میباشد، چه در گذشته و چه در آینده و تمام آیاتی از این قبیل ـ هر چند که مخالف ظاهر باشد ـ بر آنها حمل میشود. [24] این تاویل فاسد نتیجهی قول به تحریف و افتراء صحابه است. رابعاً: آنچه که مربوط به عقیده امامیه است. 1ـ رجعت: قمی چیزهایی را که به عقیده وی در امامیه مربوط است، بیان مینماید، و به همین خاطر آن را در تفسیرش آورده، اینکه او ایمان به رجعت یعنی بازگشت دارد، و آنرا از مسایل اساسی میداند که حق آنها را غصب کردهاند تا ائمه آنها را قصاص مینماید، و این را از جمله مسایل اساسیای میداند که قرآن آن را بیان کرده و به رد منکران آن پرداخته. به آیهی ذیل استناد میکند ﴿ وَیوْم نَحْشُرُ من کلِّ أُمةٍ فَوْجًا﴾ میگوید: «آیا مگر خدا در روز قیامت در هر امتی گروهی را حشر و دیگران را ترک میکند؟ و میگوید: «مثال این بسیار زیادند و آن را در جای خویش ذکر مینمائیم».[25] و از جمله آنچه را که ذکر کرده و فرموده: خداوند است ﴿ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیک الْقُرْآنَ لَرَادُّک إِلَى معَادٍ﴾ آیه 85ـ قصص، قمی میگوید: یعنی رجعت، که پیامبر و امیرالمومنین و ائمه را به سوی مردم باز میگرداند. (2/147) و در سوره ق آیه 41، ﴿ وَاسْتَمعْ یوْم ینَادِ الْمــنَادِ﴾ یعنی آنها را با نام قائم الزمان و پدرش فرا خوانند... و صیحه یعنی نفخ قائمالزمان از آسمان... و خروج یعنی رجعت و بازگشت (2/327) در سوره نحل آیه 22، ﴿ فَالَّذِینَ لاَ یؤْمنُونَ بِالآخِرَةِ ﴾ قمی میگوید: یعنی آنها، ایمان به رجعت و بازگشت را ندارند. ﴿ قُلُوبُهُم منکرَةٌ ﴾ یعنی آنها کافرانند، «وهم مستکبرون» یعنی در برابر ولایت علی تکبر دارند. (1/383) و همچنین در تفسیر سوره مبارکه میگوید، ﴿فَأَصَابَهُم سَیئَاتُ ما عَملُواْ وَحَاقَ بِهِم ما کانُواْ بِهِ یسْتَهْزِؤُونَ﴾ یعنی استهزاء آنها به رجعت... و ﴿وَأَقْسَمواْ بِاللّهِ جَهْدَ ایمانِهِم لاَ یبْعَثُ اللّهُ من یموتُ بَلَى وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا وَلـکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمونَ﴾ قمی میگوید: کفار به خدا سوگند یاد نمیکنند، و این درباره گروهی از امت محمد نازل شد که به آنها گفته میشود بعد از مرگ قبل از قیامت باز خواهید گشت آنها سوگند میخورند که بر نخواهند گشت. (1/385) 2ـ نزول وحی بر ائمه: قمی معتقد است که وحی بعد از وفات رسول اکرم منقطع نمیشود، چون امام قائم مقام پیامبر است! و قمی که سوره قدر را تفسیر میکند میگوید: معنای لیلة القدر یعنی اینکه خداوند در آن شب اجل و رزق و موت و حیات، خیر و شر و... را مقدر میکند همانگونه که خدا میفرماید: ﴿ فِیهَا یفــرَقُ کلُّ أَمرٍ حَکیم﴾. و خداوند میفرماید: ﴿ تَنَزَّلُ الْملَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا﴾ یعنی ملائکه و روح القدس (جبرئیل) بر امام زمان نازل میشوند، و مسایل و اوامری که نوشته شده را به وی تسلیم مینمایند (2/431). به امام جعفر نسبت داده که از او سوال شده: «آیا شب قدر را میدانی؟ گفت: چطور شب قدر- را نمیدانم حال آنکه در آن شب ملائکه مرا طواف مینمایند» (2/432). 3ـ ائمه غیب را میدانند! او معتقد است که ائمه غیب را میدانند، به همین خاطر میبینیم که در تفسیر آیهی ذیل ﴿عَالِم الْغَیـبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا إِلَّا منِ ارْتَضَى من رَّسُولٍ﴾ سوره جن آیه 26ـ 27، میگوید: علی مرتضی از رسول است و رسول خدا نیز از او است. (2/390) علم غیب تنها به خدا و پیامبر اختصاص ندارد، بلکه بنا به افتراء وی ـ به امام علی نیز اختصاص دارد! حتی بیان میدارد که علم ائمه محیط به همه چیز است، و هیچ راهی برای شناخت از آنها در آن وقت وجود ندارد، و اگر بعضی از آنها در عصر کشف علمی برای هستی و مظاهر آن، کشف شود. و اگر بسیاری از کشف علمی به روش جدید از روش اعجاز قرآنی باشد، تناقض میان نظریهی علمی صحیح و غیر ممکن است. مگر اینکه این کشفیات از دروغها و افتراهای قمی کشف شده باشد. به امام علی نسبت داده که او گفته: «زمین مسیر 500 سال، خورشید 60 فرسخ، ماه 40فرسخ، پشت آن دو و برای ساکنان آسمان روشنایی و زیر آنها مایه روشنایی برای اهل زمین هستند. ستارهها همانند کوههای بزرگ در سرزمین میباشند. (2/17) و گمان میبرد که امام علی بن حسین علت خورشید گرفتگی را وجود بحری میان آسمان و زمین دانسته، وقتی که گناه بندگان زیاد شود، و خداوند میخواهد آنها را با این نشانه مورد عتاب قرار دهد، به ملائکه مامور دستور میدهد که خورشید یا ماه را در آن بحر بیاندازند (2/14ـ 15). و در جای دیگر از ائمه روایت کرده که زمین بر روی ماهی و بر روی آب و آب بر روی سنگ، و سنگ بر روی شاخ گاو، و گاو بر روی زمین قرار دارد. (2/58 ـ 59) در اول سوره شوری «حم عسق» میگوید: قاف، کوهی است دورادور دنیا از زمرد آبی و آبی آسمان به خاطر این کوه است.» 4ـ نفی علم از عالمان و مشهوران غیر خود: قمی از این افتراها برای بیان احاطهی علمی به همه چیز، اکتفا نکرده، و از دیگران که مکانت علمی و شهرت علمی دارند صحبت نمیکند تا میدان علمی جز برای ائمه باقی نماند! مثلاً ابن عباس که مشهور به حبر امت و دانشمند اسلام و ترجمان قرآن است، به سخنان قمی که راجع به ابن عباس و ـ پدرش عموی رسول خدا ـ میگوید گوش فرا دهید: از امام ابی جعفر باقر روایت شده که گفته: فردی نزد علی بن حسین آمد و گفت: ابن عباس گمان میبرد که او آگاه به تمامی آیات نازل شده است، و میداند که در چه روزی و درباره چه چیزی نازل شده است، پدرم (علی بن حسین) گفت: از او سوال کرد که این دو آیهی ذیل درباره چه نازل شده، ﴿ وَمن کانَ فِی هـــذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمى وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾[26] و ﴿وَلاَ ینفَعُکم نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکم إِن کانَ اللّهُ یرِیدُ أَن یغْوِیکم﴾[27] آن مرد نزد ابن عباس رفت و از او سوال کرد، ولی جواب آن را نداد، بلکه سوالی دیگر را مطرح کرد، امام سبب نزول را این گونه بیان کرد، که آیه اولی درباره ابن عباس و پدرش و آیهی دومی درباره پدرش نازل شده! (2/23) 5ـ احکام فقهی آنها چون؛ متعه و خمس: قمی آنچه را که مرتبط به عقیدهی وی از احکام فقهی است را با روشی که قرآن از آن ابا دارد عرضه مینماید، در سوره مریم آیه 83 آمده ﴿أَلَم تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُم أَزًّا﴾ میگوید: این درباره مانعین خمس و زکات نازل شده (2/53). و در سوره قاف آیه 26 آمد که ﴿ الَّذِی جَعَلَ معَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ﴾ میگوید: آنها کسانیاند که میگویند: ما کافر به کسی هستیم که امامت و خمس را برای شما قرار داده (2/326) آیهی 24 سوره نساء را اینچنین تحریف کرده است:« فَما اسْتَمتَعْتُم بِهِ منْهُنَّ إلى أجل مسمى فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً» و میگوید: این آیه دلیلی است بر جواز متعه. [28] خامساً: اسباب نزول: در بحث قمی راجع به اسباب نزول، اثر امامیه را مشاهده میکنیم. به چند مثال میپردازیم: 1ـ هم پیمانی صحابه با ابلیس: در سوره سباء آیهی 20 ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِم إِبْلِیسُ ظَنَّهُ﴾ میگوید: وقتی که خداوند پیامبر را دستور داد که علی را برای مردم منصوب نماید، در فرموده خویش «یا ایهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنزِلَ إِلَیک من رَّبِّک فی على »[29] در غدیر خم گفت: هر که من مولای او باشم علی نیز مولای او است، ابلیسها نزد ابلیس بزرگ آمدند و خاک را بر سر خویش میانداختند، ابلیس بزرگ به آنها گفت چه شده؟ گفتند: این مرد امروز پیمانی منعقد کرده که تا روز قیامت منحل نخواهد شد، به آنها گفت: این طور نیست، کسانی که پیرامون او هستند به من وعده دادهاند که با من مخالفت نخواهند کرد، خداوند این آیه را نازل کرد ﴿وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِم إِبْلِیسُ ظَنَّهُ ﴾ آیه (2/210). 2ـ بیعت روز غدیر: راجع به بیعت دوباره هنگامی که خداوند میفرماید ﴿فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى﴾ میگوید: سبب نزول این آیه این بود که رسول خدا روز غدیر خم مردم را به بیعت به علی فرا خواند و به طرف خانوادهاش رفت و گفت: ما هرگز اقرار به ولایت علی نمیکنیم و سخن پیامبر را تصدیق نخواهیم کرد... پیامبر بالای منبر رفت دومی خواست خود را از آن بو میکند، خداوند این آیه را نازل کرد ﴿ لَا تُحَرِّک بِهِ لِسَانَک لِتَعْجَلَ بِهِ﴾[30] رسول خدا ساکت شد و نام او را نبرد.[31] 3ـ عاقبت کسانی که ولایت را غصب کردند: درباره قول خداوند: ﴿یوْم یبْعَثُهُم اللَّهُ جَمیعًا فَیحْلِفُونَ لَهُ کما یحْلِفُونَ لَکم﴾ مجادله آیه 18، میگوید: وقتی که در روز قیامت آنهایی را که حق آل محمد را غصب کردند جمع مینمایند، اعمالشان را به آنها نشان میدهند، سوگند میخورند که آنها این کار را نکردهاند، همانگونه که در دنیا برای پیامبر سوگند یاد میکردند که آنها ولایت بنی هاشم را رد نخواهند کرد، و وقتی که برای قتل رسول خدا در عقبه!! تلاش کردند، و خداوند پیامبر را از آن آگاه ساخت، آنها برای پیامبر سوگند یاد کردند که آنها این را نگفته و این را نیز انجام ندادهاند، تا اینکه خداوند به پیامبر این را نازل کرد ﴿یحلِفُونَ بِاللّهِ ما قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کلِمةَ الْکفْرِ وَکفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمهِم وَهَمواْ بِما لَم ینَالُواْ وَما نَقَمواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُم اللّهُ وَرَسُولُهُ من فَضْلِهِ فَإِن یتُوبُواْ یک خَیرًا لَّهُم﴾ سوره توبه 74. [32] 4ـ قائمالزمان مطالبه خون حسین را خواهد کرد: در سوره حج آیه 39 ﴿ أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِموا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِم لَقَدِیرٌ﴾... میگوید: عامه ـ یعنی جمهور مسلمانان ـ میگویند: این آیه درباره پیامبر وقتی که قریش او را از مکه اخراج کردند، نازل شده، ولی این درباره قائمالزمان است وقتی که برای مطالبه خون حسین به میان آمد. (2/84ـ 85) اثر عقیده امامیه تنها درباره آنچه که مربوط به امامت و ائمه میباشد، نیست، بلکه پا را فراتر نهاده و دیگران را متهم کرده و برای سلب فضایل از آنها کوشیدهاند برای روشن شدن مطلب، مثال ذیل را ذکر مینماییم: 5ـ حادثه افک اتهامی است برای ام المومنین، نه اینکه تبرئه الهی وی !! حادثه افک حادثهای مشهور است که در آن قرآن کریم درباره تبرئه ام المومنین عایشه نازل شد، ولی بر آقای قمی گران میآید که خداوند آن صحابه گرانقدر و دختر ابی بکر ـ اولین کسی که بنابه اعتقاد وی خلافت را غصب کرد !! ـ را تبرئه کرده، و به همین خاطر قمی افک جدیدی را مطرح کرده، او صحبت از افک را اتهامی به عایشه نه اینکه تبرئه وی، میداند، و درباره این آیه ﴿إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْک عُصْبَةٌ منکم﴾[33] میگوید: عامه علما روایت کردهاند که این درباره حضرت عایشه به خاطر اتهامی که در غزوه بنی مصطلق از خزاعه به وی نسبت دادند، نازل شد، اما خاصه روایت کردهاند که این درباره ماریه قبطیه، به خاطر متهم کردن وی از جانب بعضی از زنان منافق، نازل شده بعد روایتی را از امام جعفر روایت مینماید که گفته: «وقتی که ابراهیم فرزند رسول خدا فوت کرد، پیامبر بسیار ناراحت شد، زن منافقی گفت، چرا ناراحت هستی؟ این که فرزند ابن جریر بود! پیامبر علی را فرستاد تا او را به قتل برساند. (2/99). در سوره حجرات به ذکر داستان اتهام فلان زن به ماریه پرداخته، و رسول خدا علی را فرستاد تا جریج را به قتل برساند، و این سبب نزول فرموده خداوند است ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُوا إِن جَاءکم فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَینُوا﴾ (23/318) بعد از این در همان صفحه آمده: «خداوند بعداً مثالی را آورده فرموده: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مثَلًا لِّلَّذِینَ کفَرُوا اِمرَأَةَ نُوحٍ وَاِمرَأَةَ لُوطٍ کانَتَا تَحْتَ عَبْدَینِ منْ عِبَادِنَا صَالِحَینِ فَخَانَتَاهُما﴾ سوره تحریم آیه 10 ، میگوید: به خدا قسم منظور از «فَخَانَتَاهُما» ، آن زن فاحشه است، تا حد را بر آن زن به خاطر آنکه از طریق... اینکه آن فرد او را دوست داشته، جاری کرد، وقتی که آن زن خواست به سوی... آن برود، آن مرد به او گفت: حلال نیست که با غیر از فرد محرم خارج شوی، پس خود را به نکاح فلان مرد در آورد (نعوذ بالله ـ منظور حضرت عایشه است ـ).[34] وقتی که آقای قمی میگوید: خاصه ـ یعنی شیعه ـ روایت کردهاند که فلان زن، که یکی از زنان منافق است، مرتکب آن زنا شده، و نام آن را هم نمیگوید، غیر وی از جعفریه به اسم آن تصریح کرده و گفتهاند که آن عایشه است. [35] و ضرب المثل به زن نوح و زن لوط، جعفریه مراد از آن را عایشه و حفصه از امهات مومنان میدانند،[36] قمی در آنجا تاکید میکند که خیانت مورد نظر همان فاحشه است. سادساً: قرآن راکتاب تاریخ اثنیعشریه !! وقتی که خلافت به امام علی رسید، جنگهایی صورت گرفت، و شیعه در زیر سایه حکومت اموی با چیزهایی روبرو شدند و کتابهای تاریخی به تفصیل از این سخن راندهاند، اما قمی میخواهد طبیعت قرآن کریم را بگونهای تغییر دهد تا آن را به عنوان کتاب تاریخ جعفریه، معرفی نماید. برای صحت این داستان واقعه بصره و جمل و بنی امیه را از دیدگاه جعفری بشنو، و به چند مثال اشاره میکنیم: 1ـ اصحاب جمل و بصره: در سوره اعراف آیه 40 ﴿ إِنَّ الَّذِینَ کذَّبــواْ بِایاتِنَا وَاسْتَکبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُم أَبْوَابُ السَّماء وَلاَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یلِجَ الْجَملُ فِی سَم الْخِیاطِ﴾ میگوید: این آیه درباره طلحه و زبیر و چل نازل شده (1/230) همچنین میگوید: درباره اصحاب جمل آیه ذیل از سوره توبه آیه12 نازل شده ﴿وَإِن نَّکثُواْ ایمانَهُم من بَعْدِ عَهْدِهِم﴾... در سوره نجم میگوید: منظور از موتفکه همان بصره است. (2/340ـ 341). در سوره حاقه هم میگوید: بصره همان موتفکات است. (2/384). 2ـ بنی امیه: اما بنی امیه ما بسیار با آن برخورد خواهیم داشت، و ما این تفسیر عجیب را میخوانیم مادامیکه قرآن درباره دشمنان جعفریه است ـ همانگونه که آنها گمان میبرند ـ پس لازم است که امویها نیز نصیب بزرگی !! در قرآن داشته باشند. به تفسیر این آیه نگاه کنید: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ کفَرُواْ فَهُم لاَ یؤْمنُونَ﴾ انفال آیه 55 ، میگوید: این آیه درباره بنی امیه نازل شد، چون آنها خرابترین مخلوقی خدا هستند، و همانهایند که در باطن قرآن کافر قلمداد شدهاند، و ایمان ندارند (1/279). و میبینیم که کفار بسیاری از آیات را به بنی امیه نسبت میدهند. (نگاه مثلاً به ج 1 ص 156ـ 196ـ 211ـ 371ـ ج 2 ص 68ـ 80ـ 123ـ 242ـ 243ـ 255ـ 384.) 3ـ بنو سباع: قمی در عصر عباسی اول زندگی میکرد، علویون چنان مناسب دیدند که آن حکم را به دیگران نسبت دهند، و از ظلم خویشاوندان نزدیک (ذوی القربی) در امان نماندند، عباسیون از دیدگاه جعفریه با امویها فرق چندانی ندارند، اما قمی نمیتواند هنگام بحث به کفر آنها تصریح نماید، بلکه آنها را بجای بنی عباس بنی اسد میخواند (2/242) 4ـ اتفاق بر قتل علی: هنگامی که به بعضی از وقایع تاریخی دیگری برخورد میکنیم، داستانهای خیالی غریبی را وضع کردهاند، مثلاً درباره فرموده خداوند ﴿ فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمسْکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ﴾ مریم آیه 38 ، میبینیم که درباره این پنج صفت صحبت میراند و داستانی را میآورد که فاطمه زهراء ـ رض ـ به این آیه نزد ابوبکر به حقانیت خلافت علی استدلال کرد و همچنین علی نیز به این آیه استدلال کرد و ابوبکر را از دست دادن حکم و قدرت ترسید و در برابر این موضوع نزد فاروق ـ کسی که به قتل علی اشاره کرده بود ـ فرستاد، و خالدبن ولید را مامور قتل علی کرد و... (2/155ـ 159). 5ـ کفر اصحاب بیعة الرضوان: وقتی که از صلح حدیبیه صحبت میکند میگوید: «رسول خدا وقتی که مردم را به صلح فرا خواند، عامه صحابه آن را انکار کردند، و کسی که بسیار آن را انکار کرد فلان بود، گفت: ای رسول خدا مگر ما به حق نیستیم و دشمنان ما بر باطل نیستند؟ فرمود: آری گفت: ذلت در دین را به ما میقبولانی؟ فرمود: خداوند به من وعده داده و خلاف وعده را نیز نخواهد کرد، آن مرد گفت: اگر چهل مرد با من میبود، با آن مخالفت میکردم. (2/311ـ 312) آنچه که معروف میباشد، این است که عمربن خطاب رضی الله عنه قسمت اول این مناقشه را انجام داده، ولی قمی به او افترا زده و جمله آخر را زیاد کرده «اگر چهل مرد با من میبود با آن مخالفت میکرد» و میگوید: عام صحابه این صلح را انکار کردهاند. (2/312) و همچنین میگوید: عام صحابه همانهایند که خداوند درباره آنها میگوید: ﴿وَیعَذِّبَ الْمنَافِقِینَ وَالْمنَافِقَاتِ وَالْمشْرِکینَ وَالْمشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِم دَائِرَةُ السَّوْءِ﴾ (2/315 ، آیه 6 سوره فتح). این گونه، آقای قمی میخواهد عامه اصحاب بیعة الرضوان را از زمره دوزخیان قرار دهد. آنهایی که خداوند با نص قرآن از آنها راضی شده، آقای قمی در ترتیب آیات سوره فتح طعنه میراند، تا اینکه به هدف خود برسد (2/315). 6ـ مسایل دیگر: میبینیم که همین طور قران کریم را در داستان مسایلی دیگر تاویل میکنند: مثلاً هنگامی که بحث از فرموده خداوند: ﴿وَیوْم الْقِیامةِ تَرَى الَّذِینَ کذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهــهُم مسْوَدَّةٌ﴾ سوره زمر ایه 60 ، میگوید: هر که ادعا کند علی امام دنیا است ولی در آخرت امام نیست، میبینی کسانی که به خدا دروغ نسبت میدهند و سیمایشان سیاه خواهد بود... هر چند که این فرد از زمره علویان فاطمی باشد. (2/251) 7ـ قائم و جیش سفیانی اکثر فرق شیعه قایل به بازگشت ائمه قبل از روز قیامتاند، و بعضی از آنها قایل به بازگشت یک امام معین میباشند و میگویند: او نمرده اما بر اساس تقیه موت وی نمایان شده، و... چیزی که عامل ایجاد آن است این میباشد که بعضی از امویها میگویند: در روزهای آخرت فردی که او را سفیانی میخوانند بر خواهد گشت، بعضی از جعفریها خرافات دیگری را افزوده و میگویند مهدی هنگامی که بر میگردد با جیش سفیانی مقابله و مبارزه مینماید و آنها را شکست خواهد داد! و این در تفسیر قمی موجود است! خداوند میفرماید: ﴿ وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُم الْعَذَابَ إِلَى أُمةٍ معْدُودَةٍ﴾ سوره هود آیه 56، قمی میگوید: به خدا سوگند آنها یاران امام مهدیاند، که در رسالت مشخص نیز روی جمع خواهند شد، وقتی که به صحرا آمدند، جبیش سفیانی برای آنها بیرون میآید، خداوند به زمین دستور میدهد که بامهای آنها را بگیرد، و این فرموده خداوند است ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا من مکانٍ قَرِیبٍ وَقَالُوا آمنَّا بِهِ﴾ سباء 51ـ 52 یعنی به سبب امام مهدی (2/205). و درباره فرموده خداوند ﴿ أَوْ یحْدِثُ لَهُم ذِکرًا﴾ طه 113، میگوید این یعنی آنکه میان مهدی و سفیان رخ میدهد: (2/65). به همین خاطر است که تفسیر قمی به عنوان مرجعی برای تاریخ افراط گرایان جعفری در میآید!. سابعاً: راههای فریب و گمراه کردن: قمی با ظاهر قرآن کریم مخالفت میکند، و معانی و حتی نص آن را تحریف مینماید، و چیزهایی را میگوید: نه اینکه قرآن احتمال آن را نمیدهد بلکه مخالف آنچه امت اسلام بر آن اجماع کردهاند، میباشد، و اکثر آیات آن چه مکی و چه مدنی به بیعت غدیر خم نسبت میدهد واقعهای که همه حتی خود جعفریه میگویند بعد از حجةالوداع بوده است و گمان میبرد که اکثر این امت مشرک و کافر و منافق است، و چیزهای دیگری که اسلام و عقل سلیم آن را بدور میدانند. قبلاً دیدیم که مولف تفسیر منسوب به امام عسکری چگونه میخواست، کم عاقلان و ناآگاه را فریب دهد تا به خرافات وی ایمان بیاورند و در زیر سایه گمراهی آن حرکت نمایند، و قمی آخرین کسی بود که قیام به این وظیفه کرد و برای این چند راه قرار داد: 1ـ اکثر آراء خود را به ائمه به ویژه امام باقر و امام صادق نسبت میدهد، همانگونه که در مقدمه کتاب به آن اشاره کردیم. 2ـ و میگوید: معنا و مراد قرآن جز از طریق رسول اکرم و آن امامان فهم نمیشود. به امام علی ـ کرم الله وجه ـ نسبت داده که او گفته «این قرآن است و آن را به نطق آورید، زیرا او خود برای شما سخت نمیگوید، در آن دانش و آگاهی از گذشته و آینده، تا روز قیامت در آن وجود دارد، و حکم میان شما است، و آنچه را که شما بر سر آن اختلاف دارید را بیان کرده، اگر از من درباره آن سوال کنید، شما را از آن آگاه میکنم، زیرا من آگاهتر به آن هستم» (مقدمه ص 3) و به امام صادق نسبت داده که گفته: قرآن به نطق در نیامده و به نطق هم در نخواهد آمد، ولی رسول خدا است که قرآن را به نطق آورد، و خداوند میفرماید: « هَذَا بکتابنا ینطِقُ عَلَیکم بِالْحَقِّ» یکی از آنها گفت: ما قرآن را این طور نمیخوانیم، امام گفت: به خدا سوگند جبرئیل آن را اینگونه بر محمد نازل کرد.[37] به امام باقر نسبت داده شده که او گفته: «قرآن ضربالمثلهایی را برای مردم آورده و خدا بر آنها پیامبر و ما را مورد خطاب قرار داد، و کسی جز ما آن را نمیداند» (2/425). و گفته که هر کس تاویل کتاب (قرآن) را نپذیرد، مشرک و کافر است. (2/260). 3ـ و ایشان اصول غریبی را برای تفسیر قرار داده، اینکه او میگوید: قرآن دچار تحریف شده و دسترسی به آن از طریق آن ممکن نیست، میبینیم وی آیاتی که تاویل آنها بعد از وقت نزول آنها است، میپردازد! و از این نوع صحبت میکند و میگوید: «و اما آنچه که تاویلش بعد از تنزیلش است، مسایلی و مباحثی است که در عصر پیامبر و بعد از آن همانند غصب حق آل محمد، و وعده خدا به پیروزی آنها بر دشمنانشان، و اخبار خدا درباره خروج امام مهدی و بازگشت وی به روز قیامت، به وقوع پیوسته» (مقدمه تفسیر ص 14). و میگوید: آیاتی وجود دارند که مخاطب قومی هستند و معنای آن قومی دیگر است! فرموده خداوند: ﴿وَقَضَینَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ أنتم یا معشر أمة محمد فِی الأَرْضِ مرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیرًا﴾. مخاطب آن بنی اسرائیل و معنای آن از آن امت محمد است. آیه 42 سوره نساء (خود مقدمه ص 16) با این روش توانسته قرآن کریم را هم از لحاظ معنا و همه از لحاظ نص در راستای رسیدن به گمراهیهای خود تحریف کند. 4ـ و معتقد است که غیر معتقد به امامیه کافر است، و اینکه شیعه حتی گناهباران آنها نیز وارد بهشت خواهند شد! مثلاً در فرموده خدا ﴿ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمتْ صَوَامعُ﴾ سوره حج آیه 40، میگوید: خداوند به وسیله کسانی از شیعه که همه فرائض را انجام میدهند، آنهایی را آن فرائض را انجام نمیدهند، دفع خواهد کرد، و اگر بر ترک آن اجماع کردند، همگی را از بین خواهد برد، (1/83) و در سوره طه آیه 108 ﴿ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمنِ فَلَا تَسْمعُ إِلَّا هَمسًا﴾ میگوید: پیامبر برای گناهباران شیعه شفاعت میکند، و همه آنها داخل بهشت میشوند» (2/64ـ 65). و در سوره مؤمن آیه 100 ﴿ وَمن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یوْم یبْعَثُونَ﴾ میگوید: برزخ همان امری میان دو امر، و ثواب و عقاب میان دنیا و آخرت است... و این گفته صادق است که؛ به خدا سوگند، جز برزخ برای شما هیچ ترس دیگری ندارم، اگر به ما واگذار شده این بدان خاطر است که ما از شما بهتر هستیم» (2/94).در سوره غافر آیه3،﴿غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ﴾ میگوید: این خاص شیعه امیرالمومنین است. (2/254). در سوره ق آیه24: ﴿ أَلْقِیا فِی جَهَنَّم کلَّ کفَّارٍ عَنِیدٍ﴾ میگوید: این آیه برای پیامبر و علی گفته شده و بیان میدارد که آن دو در جایگاه ویژهاند، و رضوان کلید بهشت را میآورد پیامبر آن را میگیرد و به علی میدهد و علی نیز این طور خواهد کرد.
[1] . نگاه به آنچه که جزائری در مقدمه خویش بر این تفسیر نوشته ص 8 [2] . نگاه به گفته وی ج 1 ص 5ـ 6 از تفسیر قمی ـ الزریعه 4/302ـ 309 [3] . ص 20 [4] . ص 23ـ 24 در مقدمه مذکور [5]. مقدمه تفسیرش ص 10ـ 11 [6]. ج 1 ص 110ـ 118 ـ 122ت 125ـ 126ـ 272... [7] . ص 153 در این فصل [8] . این دو آیه از سوره نساء 64ـ 65 هستند، مورد خطاب آنها رسول اکرم است ولی قمی آن را علی ذکر کرده و «یا علما» را دوباره زیاد نموده یعنی اینکه این از قرآن حذف شده. [9] . آیات 57ـ 59 [10] . 2/286 [11] . 1/301ـ 302 [12] . مائده آیه 13 آیهی سابق آن « وَلَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ ….» قمی آن را خاص امام علی کرده و صحابه را لعن کرده؛ چون عهد امیرالمومنین را نقض نمودند. [13] . 1/163 [14] . 2/286، منظور از فلان و فلان ابوبکر صدیق و عمر فاروق است از آنجا که شیعه گمان میبرند که آن دو خلافت علی را غصب کردهاند، این بهتان عظیمی برای خود امام است! زیرا امام علی دخترش را به عنوان همسر به نکاح عمر در آورد. [15] . آنچه را که در آنجا ذکر کرد، جمع میان افتراء به شیخین و صحابه و تحریف قرآن است. و نص آیات قرآن کریم غیر از این است ـ زخرف آیه 38ـ 43 [16] . 2/300 [17] . 2/302 [18] . 2/86. [19] . 2/253. [20] . فرقان آیه 11 [21] . ص 19 [22] . تفسیر 1/34 [23] . ص 21 از مقدمه مذکور [24] . مقدمه در تفسیر ص 24ـ 25 [25] . مرجع سابق ص 24 1ـ سوره اسراء 72 2ـ سوره هود 34 [28] . 1/136 ، و نص خود آیه « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» [29] . در آیه البته قید اخیر اضافه است. و آیه 31 سوره قیامه و سوره سبا مکیاند، و مسئله غدیر بدون خلاف در بین خود شیعه بعد از حجهالوداع بود. [30] . سوره قیامه آیه 16 این از قرآن صحبت میکند و سیاق آیات بحث قرآن است. [31] . 2/397 [32] . 2/358. 2ـ سوره نور آیه 11 [34] . عین آن نقل شده. [35] . تفسیر شیعه ص 338. [36] . بحار الانوار ص 22ـ 23. [37] . نگاه 2/95 و نص آیه اینکه « هَذَا كـتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ» جاشیه 29 آیه کریم تحریف شده تا اینکه با دیدگاه وی تعارض پیدا نکند.
پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی(2)، (مبحث تفسیر)، تألیف: دکتر علی سالوس مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|