|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>آثار>تفسیر حسن عسکری
شماره مقاله : 3782 تعداد مشاهده : 332 تاریخ افزودن مقاله : 3/7/1389
|
تفسیر حسن عسکری
داستان دیکته کردن کتاب: تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، ابو یعقوب یوسف بن احمدبن زیاد و ابوالحسن علی بن محمدبن سیار[1] از آن روایت کردهاند، و میگویند: امام حسن این تفسیر را بر آن دو خوانده و دیکته کرده، و به ذکر داستان این املاء پرداختهاند[2]. و این تفسیر غیر کامل است، و شامل سوره فاتحه و بقره تا چهار آیه به پایان سوره، میباشد. افراط و گمراهی: این کتابی است که عقیده امامیه و آنچه را که مرتبط بدان است نزد افراط گرایان جعفریه، بیان میکند؛ و آیات قرآن کریم را در راستای این عقیده فاسد تاویل مینماید، و آنچه را که دین حنیف ما از آن به دور است را ذکر میکند، و مملو از افتراء و تهمت به خدا و رسول خدا و اهل بیت اطهار است. این کتاب در حقیقت تفسیر نیست، بلکه کتابی از کتابهای فرقههای گمراه میباشد، به بعضی از موارد اشاره میکنیم تا خوانندگان خود قضاوت نمایند.
کفر کسی که ولایت علی را انکار کند: در تفسیر فرموده خداوند آمده:﴿والَّذِینَ یؤْمنُونَ بِما أُنزِلَ إِلَیک وَما أُنزِلَ من قَبْلِک وَبِالآخِرَةِ هُم یوقِنُونَ﴾ (بقره:4). امام میگوید: «حسن بن علی گفته: هر که منکر فضل امیرالمومنین بر تمام مردم بعد از پیامبر باشد، تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و سایر کتابهای نازل شده خدا را تکذیب کرده، چون از جمله مهمترین مسایل نازل شده ـ بعد از توحید و اقرار به نبوت ـ اعتراف به ولایت علی و آل طیبین وی است. فردی نزد امام علی بن حسین آمد و به وی گفت: «راجع به فردی که ایمان به قرآن و دیگر کتابهای آسمانی و به آخرت دارد و نماز میخواند و زکات میدهد، و صلهی رحم را به جای میآورد، و عمل صالح را انجام میدهد، ولی همراه با این میگوید: نمیدانم که آیا حق با علی است یا با دیگران. چه میگویید؟ علی بن حسین به وی گفت: شما راجع به کسی که همه این خوبیها را انجام دهد و بگوید: نمیدانم که آیا محمد پیامبر است یا مسیلمه چه میگوئید؟ آیا این عملکردها به وی نفعی میرسانند؟ گفت: خیر. علی بن حسن نیز گفت: آن فرد نیز همینطور، کسانی که به این کتابها ایمان دارند ونمیدانند که آیا محمد پیامبر است یا مسیلمه کذاب؟ چون آن کسانی هستند که[3] که آنها ایمان به قرآن و آن کتابها دارند، و نمیدانند که آیا علی صاحب حق است یا دیگران».[4]
شهادت فرش و تازیانه و خر! در فرموده خداوند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیهِم أَأَنذَرْتَهُم أَم لَم تُنذِرْهُم لاَ یؤْمنُونَ﴾ (بقره:6) امام حسین میگوید: «وقتی که مومنان را ذکر کرده، و آنها را به خاطر ایمان به توحید الهی و نبوت محمد و وحی بر او و اینکه علی ولی الله است، مدح نمود. به ذکر کافران مخالف آنها در کفر پرداخته. و میگوید: کسانی که به توحید خدا و نبوت محمد و به وحی آن علی و به ائمه طاهرین ـ برگزیدگان عباد خدا و قیام کنندگان به مصالح خلق خدا ـ کفر ورزند، آنها را انزار دهی یا ندهی مسلمان نیستند. محمدبن علی باقر میگوید: وقتی که پیامبر وارد مدینه شد، و آثار صدق و آیات حق ولایت نبوت وی ظاهر شد، یهود شروع به دسیسه علیه وی کردند و بدترین نسبت به وی نمودند، و میخواستند نور وی را خاموش و برای همین وی را ابطال نمایند، و از جمله کسانی که قصد رد و تکذیب وی را کردند، مالک بن صیف، کعب بن اشرف، حیی بن اخطب، ابو یاسر بن اخطب، ابو لبابه بن عبدالمنذر و شیبه، بودند. مالک به رسول خدا گفت: گمان میکنی که تو رسول خدا هستید؟ رسول خدا فرمود: خدای بزرگ این را فرموده، گفت: ای محمد به تو ایمان نمیآورم، تا فرشی که زیر ما است به تو ایمان نیاورد و به تو گواه نمیدهم که از جانب خدا آمدهای مگر اینکه این فرش به تو گواهی دهد. ابو لبابه به عبدالمنذر گفت: ای محمد به تو ایمان نمیآورم و به تو گواهی نمیدهم، تا اینکه این عصایی که در دستم است به تو ایمان آورد و به تو گواهی دهد و کعب اشرف گفت: به تو ایمان نمیآورم و تو را تصدیق نمیکنم، مگر اینکه این خر به تو ایمان آورد. رسول خدا گفت: برای انسان جایز نسیت که به خدا چیزی را پیشنهاد کند، بلکه آنها باید تسلیم خدا و فرمان بر اوامر او باشند. اما شما میتوانید و بر شما کافی است که تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم را بخوانید که بر نبوت من و صدق من دلالت میکنند، و در آن نام برادرم و وصی من و جانشین من در امتم و بهترین کسی که بر مردم بعد از خودم به جا میگذارم علی بن ابی طالب آمده؟ وقتی که پیامبر از این سخنان فارغ شد، خداوند فرش را به زبان آورد و گفت: أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، إلها واحداً قیوماً ابداً، و برای خود یار و یاوریی و یا فرزندی را نگرفته، و هیچ کس و فرمانروایی شریک وی نیست و شهادت میدهم که تو بنده و فرستاده خدا هستید تو را با هدی و دین حق فرستاد، تا بر دیگر ادیان پیروز شوی ـ هر چند با اینکه مشرکان از آن خوششان نیاید و گواهی میدهم علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدالمناف برادر و وصی تو است ، و جانشین تو است و بهترین کسی است که برای بندگان به جایی گذاشتهاید، هر که او را دوست بدارد و او را ولی بداند، تو نیز دوست میداری و ولی میدانی، و هر که با او دشمنی ورزد، با تو به دشمنی پرداخته، و هر کدام که او را اطاعت کند، تو را اطاعت کرده، و هر که او را نافرمانی کند، تو را نافرمانی کرده».[5] این داستان در ادامه بیان میدارد که آن فرش به حرکت در آمد و آنها را به لرزه در آورد و بار دوم به سخن آمد و بیان داشت که خداوند او را به نطق آورد تا این گواهی را بدهد، و اینکه هیچ کس جز مومنان بر او ننشینند. رسول خدا به سلمان و مقداد و ابیذر و عمار فرمود: بلند شوید و بر روی آن بنشینید، زیرا شما به آنچه که این فرش بدان گواهی داد، ایمان دارید، آنها بر روی آن نشستند. و آن عصا و خر نیز همانند این شهادت و گواهی دادند، و بعد گفت: وقتی آنها از نزد پیامبر رفتند و ایمان نیاوردند، خداوند این آیه را نازل کرد ﴿إِنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیهِم أَأَنذَرْتَهُم أَم لَم تُنذِرْهُم لاَ یؤْمنُونَ ﴾.[6]
داستانهایی خرافی: راجع به قول خداوند ﴿ خَتَم اللّهُ عَلَى قُلُوبِهم﴾ (بقره:7) داستانهای فراوانی از علی روایت شده، همانند اینکه نیازمندی از او طلب مساعدت جهت ادای دینش کرد، فرشتهای از آسمان به وی وحی کرد که به آن نیازمند بگوید: دست خود را بر هر آنچه که میخواهد بگذارد تا آن چیز برای او طلا شود، او این کار را کرد و دینش را ادا نمود، و برای او مقدار بسیاری باقی ماند..[7]. روز غدیر و بعد از آن: در تفسیر آیه ذیل آمده: ﴿ وَمنَ النَّاسِ من یقُولُ آمنَّا بِاللّهِ وَبِالْیوْم الآخِرِ وَما هُم بِمؤْمنِینَ﴾ (بقره:8) امام عسکری میگوید: عالم بزرگوار موسی ابن جعفر گفته: «وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم حضرت علی را در روز عید در جایگاه مخصوص گذارد» مولف تفسیر میگوید: «در آنجا از صحابه از جمله نخستین آنها ابوبکر و عمر بیعت گرفت، موسی بن جعفر میگوید: «بعد از این گروهی از تجاوزگران و ظالمان آنها میان خود تبانی کردند که اگر محمد امری را ارائه داد آن را از علی پنهان دارند و به وی نگویند، خداوند این را از قبل میدانست، و نزد پیامبر آمدند و گفتند: شما محبوبترین فرد نزد خدا و تو و ما را میانمان انتخاب کردهاید، او برای دفع ظلم از ما و برکناری پادشاهان و حاکمان ظالم در میان ما، بهترین فرد است. خداوند میدانست که دلشان خلاف آن است به خاطر آنکه آنها با همدیگر توافق کردهاند، که بر دشمنی وی پابرجا باشند، و حق را از ذی حقش دور گردانند، خداوند به پیامبر خبر داد، و فرمود: ای محمد! در میان انسانها کسانیاند که میگویند: به خدایی که به تو دستور داده علی را به عنوان امام و سیاستمدار و مدبر امت نصب کن، ایمان ندارند، و بلکه با همدیگر برای نابودی تو و او تبانی بستهاند، و در دل خود تمرد و عصیان علیه علی را میپرورانند.[8]
اتهام شیخین و صحابه به نفاق و دروغ و کفر !! بعد از این، آن تفسیر به جعل آیات مربوط به بیعت صحابه به امام علی، و متهم نمودن صحابه کرام ـ قبل از همه ابوبکر و عمر ـ به نفاق و کذب و کفر، میپردازد !! هنگام بحث از فرموده خداوند ﴿ یخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمنُوا وَما یخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَما یشْعُرُونَ﴾ (بقره:9)، امام حسین میگوید: امام موسی بن جعفر گفته: وقتی که تبانی آنها و سخنانشان و سوء نظرشان درباره علی به پیامبر القاء شد، پیامبر آنها را فرا خواند و سرزنششان کرد، و آنها دوباره ایمان آوردند، و اولین آنها گفت: به خدا سوگند به هیچ چیزی همانند این بیعت اعتماد و اطمینان نداشتهام، و امیدوارم که خداوند به واسطهی این قصری را در بهشت برایم قرار دهد، و من را در آن از جمله بهترین مهمانان و ساکنان، و دومین آنها گفت: پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، جز با این بیعت اطمینان به بهشت و نجات از دوزخ را پیدا نکردم و سومین آنها گفت: ای رسول خدا با این بیعت آن چنان خوشحال و شاد شدهام و امید داخل شدن به رضوان خدا را پیدا کردهام، و یقین حاصل نمودهام که اگر گناه همه مردم دنیا مال من باشد با این بیعت مورد عفو قرار میگیرم و محو خواهند شد. و بعد از آنها همینطور کسانی از جبابره و متمردان شروع به عذرخواهی کردند خداوند محمد فرمود: «یخَادِعُونَ اللّهَ»، با این ایمانی که خلاف آنچه که در درونشان است، رسول خدا و مومنان که سید و آقای آنها علی بن ابی طالب میباشد، را فریب دادند و اگر خداوند بعد گفت: با این نیرنگها جز خود کسی دیگر را فریب ندادند و به آنها مهلت نمیداد، آنها نمیتوانستند مرتکب این نوع ظلم و تجاوز شوند، و مردم از این امر آگاه نبودند، و خداوند پیامبر را از نفاق و کذب و کفر آنها آگاه ساخت و به او دستور داد که آنها را لعنت نماید، این لعن در دنیا از آنها جدا نخواهد شد، بلکه برگزیدگان خدا آنها را لعن خواهند کرد، و در آخرت نیز دچار شدیدترین عذاب میشوند.[9] ادعای آنها به اینکه صحابه به هیچ دینی اعتقاد نداشتهاند!! او گمان میبرد که آن دسته از صحابه ـ رض ـ معتقد به هیچ دینی نیستند!! مثلاً هنگامی که از فرموده خداوند صحبت میکند ﴿وَإِذَا قیلَ لَهُم لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّما نَحْنُ مصْلِحُونَ أَلا إِنَّهُم هُم الْمفْسِدُونَ وَلَـکن لاَّ یشْعُرُونَ﴾ (بقره:11،12) میگوید: که امام موسی بن جعفر گفته، وقتی که به آن پیمان شکنان در روز غدیر گفته شد، با اظهار پیمانشکنی خود به بندگان مستضعف خدا، در دین آنها تشویش و در مذهبشان سرگردانی، ایجاد نکنید، و با این باعث فساد در کره خاکی نشوید، آنها در جواب گفتند: ما اصلاحگر هستیم، زیرا نه به دین محمد و نه به غیر دین محمد اعتقاد نداریم...[10]
دعوت موسی به ولایت علی !! آن کتاب تقریباً همهاش حول و حوش امامت صحبت میکند، گویا اینکه قرآن تنها برای دعوت مردم به ولایت و امامت علی نازل شده. این دعوت تنها خاص امت محمد r نیست، وقتی که خداوند میفرماید: ﴿ وَإِذْ آتَینَا موسَى الْکتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکم تَهْتَدُونَ﴾ (بقره:53) میگوید: وقتی که خداوند آنها را با این کتاب و ایمان و پایبندی بدان، مورد اکرام قرار داد، خداوند به موسی وحی کرد که ای موسی: از بنی اسرائیل عهد بگیر که محمد بهترین پیامبران و سید مرسلین و برادر و جانشین او علی بهترین وصی و جانشینش میباشد، تا آنها هدایت پیدا کنند یعنی اینکه آنها بدانند آنچه که انسان را نزد خداوند بزرگ میکند همان اعتقاد به ولایت است همانگونه که گذشتگان شما به این خاطر بزرگ شدند و مورد احترام نزد خدا قرار گرفتند.[11] داستانهای خرافی و ابلهانه: آن کتاب به این همه گمراهی و تحریف قرآن در راستای آرزوهای خویش، بسنده نکرد و بلکه خرافاتی را ذکر کرد که حقیقتاً داستان خرافی و ابلهانهی کودکان است. مثلاً وقتی که از سبب نزول فرموده خداوند صحبت میکند ﴿فی قُلُوبِهِم مرَضٌ فَزَادَهُم اللّهُ مرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیم بِما کانُوا یکذِبُونَ﴾(بقره:10) میگوید: که امام موسی جعفر گفته: هنگامیکه آن منافقان عذرخواهی کردند و پیامبر نیز عذر آنها را قبول نمود و آنها را مورد احترام قرار داد چون عذر زبانی و ظاهری را از آنها قبول و باطنشان را به خدا حواله کرده بود، جبرئیل پیش محمد آمد و گفت: ای محمد خدا بر تو سلام میکند و میگوید: آن آشوبگران و متمردانی که بیعت با علی را نقض کردند و برای مخالفت با علی تبانی کردهاند، و حالا پیش تو نشستهاند، را خارج کن، تا عجایب خداوند درباره اکرام وی از علی ظاهر شود، اینکه زمین و آسمان و کوهها و سایر مخلوقات خدا، به خاطر آنکه او را در مقام تو و جایگاه تو گذاردهام، او را سجده میبرند و گردن کج وی هستند، تا همه بدانند که ولی خدا علی از آنها بی نیاز است و...».[12] و میگوید: که رسول خدا آنها را اخراج کرد، آن گروه و علی در دامنه بعضی از کوههای مدینه مستقر شده بودند، و خدا خواست، کوه تبدیل به طلا و بعد به نقره شد، و بعد آن درختان به مردانی مسلح منقلب شدند، و شیر و پلنگ و گرگ نیز پدید آمدند، وصی رسول خدا گفت: همه اینها تحت فرمان من هستند... دلهای این گروه وقتی که این را مشاهده کردند مریض شد، و علاوه بر آن به حضرت علی حسادت ورزیدند خداوند در این هنگام فرمود: « فی قُلُوبِهِم مرَضٌ ».[13]
معجزات امام علی در تفسیر آیه ذیل ﴿ وَإِن کنتُم فِی رَیبٍ مما نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ من مثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکم من دُونِ اللّهِ إِنْ کنْتُم صَادِقِینَ﴾(بقره:23) میگوید: این نیز همانند دیگر آیات مربوط به ولایت است، و بعد از معجزات رسول خدا و معجزات امام علی صحبت میکند، از جمله معجزات مذکور در آن: ابری که پیامبر خدا را در تجارت شام پوشاند و برای وی سایه کرده بود، بر روی آن نوشته شده بود، لا اله الا الله محمد رسول الله او را با علی سید وصیین و یاران خوب وی یاری داد و شرافت بخشیدهام،...[14] و همچنین سلام کردن کوهها و صخرهها و سنگها به پیامبر صلی الله علیه و سلم و دادن مژده به وی به خاطر وصیتش و دروازه شهر علمش؛ علی بن ابی طالب. [15] و همچنین اینکه: دو درخت به هم چسبیدهاند تا پیامبر قضای حاجتش را کرده و نظیر این برای علی بن ابی طالب وقتی که از صفین برگشت پیش آمد، دو درخت که فاصله آنها بیشتر از یک فرسخ بود به هم چسبیدند.[16]
قرارداد بخشش: برای فریب کم عقلان و نادانان جهت ایمان آوردن به این خرافات و وارد شدن به تاریکی این گمراهی، قرار داد بخشش را صادر کردهاند، و پیمان داشته که جهنم برای کافرین به ولایت علی و منافقانی که اظهار رضایت به بیعت وی کردهاند همانگونه که قبلاً بدان اشاره کردیم آماده شده، و بعد این دروغ را به پیامبر نسبت میدهند تا این قرارداد ارزش پیدا کند و بتواند در دل این قشر از مردم تایید نماید پس آنچه که درباره فرموده خداوند گفته شده را بخوان ﴿أُوْلَـئِک الذِینَ اشْتَرُوُاْ الضلاَلَةَ بِالْهُدَى فَما رَبِحَت تِّجَارَتُهُم وَما کانُواْ مهْتَدِینَ﴾ (بقره:16) شما میبینید که دوباره بحث از بیعت میکند و به پیامبر افتراء میبندند، تا اینکه او گفته: «اما از پیروان علی در روز قیامت میآید و گناهان وی که بزرگتر از کوهها و دریاهایند را روی کفهی ترازوی وی میاندازند، مخلوقات همه میگویند: این عبد نابود شده، و گمان میبرند که او از هالکان است و در آتش جهنم ماندگار خواهد بود، از طرف خدا به وی ندا میشود که: ای بندهی خطاکار خیانت ما که این همه گناههای مرگآفرین را کردهای آیا به ازای اینها کارهای نیکی نداری که تو را به بهشت خدا ببرند و یا اینکه گناهان بیشتر داری و تا به سبب آنها داخل آتش خدا شوی؟ بنده میگوید: نمیدانم، منادی از طرف خدا میآید و میگوید: پروردگارم میگوید: به صحرای قیامت رو کند و فریاد بزند که من فلان فرزند اهل فلان شهر فلانی و روستای فلانیام، گناهان بسیاری همانند کوهها و دریاها مرتکب شدهام و به ازای آن هیچ نیکیای ندارم، پیش چه کسی از شماها احسانی یا کار خوب من وجود دارد، و یا چه دانایی مرا میشناسد که به جای وی مجازات شده باشم، این امکانی است که شدیدترین نیاز بدان دارم آن مرد نیز اینگونه فریاد بر میآورد. اولین کسی که به وی جواب میدهد علی بن ابی طالب است، و به وی میگوید: لبیک لبیک، ای کسی که به خاطر حجیت من مورد امتحان قرار گرفتی و مظلوم دشمنان من واقع شدی، ایشان با همراه تعداد زیادی میآید، هر چند که تعداد کمی از دشمنان وی که جلو آنها تاریکی بود، آن تعداد میگویند: ای امیرالمومنین ما برادر ایمانی وی هستیم، او با ما مهربان و محترم بوده، و در معاشرتمان با او همراه فراوانی احسان و نیکی وی نسبت به ما متواضع بود، و ما همه طاعت خود را به وی بخشیدیم، علی میگوید: شما با چه چیزی وارد بهشت میشوید؟ با رحمت واسع وی که هر که تو را دوست بدارد ای برادر رسول خدا از آن مایوس و بی نصیب نمیکند، ندا از طرف خدا میآید: ای رسول خدا، آنها برادر ایمانی آن فرد بودند و با آن بخشش کردند، تو چه چیزی به وی میبخشی؟ من حاکم و میان خود و گناهان وی داوری خواهم کرد، او را به خاطر اینکه محبت تو را داشت میبخشم، و آن تاریکی که میان او و بندگان من بود باید برطرف گردد، علی میگوید: ای پروردگارا آنچه را دستور دهی اجرا میکنم. خداوند میفرماید: ای علی برای دشمنان آن قبل از آن، تاریکیهایشان را از آنها بر میدارم و آن را ضمانت میکنم، و علی نیز آن را برای آنها ضمانت کرد، و به آنها گفت: هر آنچه را که آرزو دارید انجام دهید ظلمات و تاریکیهایتان را قبل از آن فرد، برداشتم، آنها میگویند: ای برادر رسول خدا، ثواب نفسی از نفسهایی را که در خانه پیامبر بودید و بر جای آن خوابیدید، به ما بده، علی میگوید: آن را نیز به شما بخشیدم... بعد از آن پیامبر فرمود: آیا این خوبتر است یا درخت زقومی که برای مخالفان برادر و وصیام علی بن ابی طالب آماده شده».[17] بعد از این بیانات گمان میکنم خواننده خود متوجه شده باشد که آنچه را از این کتاب گفتیم حقیقتاً تفسیر نبوده، بلکه کتابی از کتابهای یکی از فرقههای گمراه است که اسلام را آزرده، اثری از آثار افراط گرایان در عقیده امامیه است.
این کتاب اثر کیست؟ در اینجا این سوال باقی میماند که؛ این کتاب اثر کیست؟ آیا این از آن امام حسن عسکری است؟ گمان میکنم که خیر، بلکه میخواهم قاطعانه بگویم که آن مرد فرد صالح و مومنی بوده است و هرگز کافر و یا گمراه نبوده، بلکه کسانی کافر و گمراهند که در او و پدران بزرگوارش افراط و غلو کردهاند. و کسانی از خود شیعه هستند که نسبت این کتاب را به امام حسن رد میکنند و در سند خرده میگیرند، و معتقدند که شامل مسایلی ناپسند و نابخرد است، و مولف کتاب الذرعیه هنگام بحث از این تفسیر بدین امر اشاره میکند. هر چند که او تلاش میکند که اثبات نماید این کتاب از جمله گفتههای امام است، و در این موضوع 9 صفحه را در جزء چهارم از ص 285 تا 293 اختصاص داده و درباره آن موارد پست و نابخرد و عجیب و غریبی که بعضی از آنها را ذکر کردیم، میگوید: جز بعضی از غرایب معجزات که در غیر آن وجود ندارد، در آن نیست! کتابهای دیگر غیر از افراط گرایان شیعه که از آن اطلاع دارم، به این تفسیر اشاره نمیکنند و از او روایت نمینمایند، و اگر در نزد آنها این تفسیر کتاب میبوده، قرآن ناطق (مجتهدان) از آن روایت میکردند و به موارد و مسایل آن پایبند میبودند، ولی این رای من است و کافی هم نیست، بلکه واجب است به آن کتاب و محتوای کفرآمیز آن اشاره کرد. بعضی از شیعههای امروز و دیروز افراط گرایان معتقد به صحت نسبت دادن این تفسیر به امام عسکریاند، و بعضی از مفسرانشان از آن کاملاً روایت میکنند.
[1] . این دو راوی از متعهدان جعفریهاند ـ نگاه شرح حال آنها در تنقیح المقال اثر مامقانی. [2] . ص 2 و ما بعد آن [3] . در اصل «کک» [4] . ص 32ـ 33 [5] . ص 34 [6] . ص 34ـ 36 [7] . ص 36ـ 41 [8] . ص 41 ـ 42 [9] . ص 42 [10] . ص 44 [11] . ص 100 [12] . ص 42ـ 43 [13] . ص 43ـ 44 [14] . ص 60 [15] . ص 61 [16] . 48ـ 49 [17] . 48ـ 49
پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی(2)، (مبحث تفسیر)، تألیف: دکتر علی سالوس مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|