Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 23

----

21/05/1446

----

3 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم ميفرمايد:
«سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ» (بخارى:48)
«فحش وناسزا گفتن به مسلمان، فسق است و جنگيدن با او، كفر مي باشد».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>آثار>المیزان فی تفسیر القرآن

شماره مقاله : 3789              تعداد مشاهده : 314             تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1389

المیزان فی تفسیر القرآن
از مشهورترین کتابهایی که دارای منزلت والایی نزد شیعه می­باشد کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» نوشته­ی حسین طباطبائی (1399ـ 446) است، آثار امامیه در آن کتاب در نکات زیر نمایان می­شود.
اولاً: هنگامی که از عقیده­ی خود دفاع می­کند و جهت انتصار آن فعالیت می­کند، در برابر تحریف قرآن دیدگاهی ناپسند را ارائه می­دهد، قبلاً نیز گفتیم که ایشان به این نکته اشاره می­کند که احتمال دارد اصحاب آیات را در غیر جای خود قرار داده باشند، در ج 16 ص 330 می­گوید: آیه از نظر نزول جزئی از آیات همسران پیامبر نمی­باشد و به آن نیز مرتبط نیست بلکه یا اینکه به دستور پیامبر و یا در هنگام نوشتن آن را در آن میان قرار داده­اند.
و هنگام حرف زدن در مورد دیدگاه شبر نسبت به تحریف از اضافه کردن کلمه­ی «أو محدث» بعد از ﴿وَما أَرْسَلْنَا من قَبْلِک من رَّسُولٍ وَلَا نَبِی﴾ که به ائمه نسبت داده است حرف می­زند، و از تفسیر شبر برای کلمه­ی محدث به اینکه صدا را می­شنود ولی فرشته را نمی­بیند بحث را ادامه می­دهد و نویسنده­ی میزان می­گوید: روایات در معنی محدث از ائمه­ی اهل بیت بسیار هستند که در کتابهای البحائر، و الکافی و الکنز و الاختصاص و کتابهای دیگر، و همچنین در روایتهای اهل سنت نیز یافت می­شود.
و هر چند که نویسنده­ی المیزان تنها از معنی محدث سخن می­راند، ولی روایاتی که به ائمه نسبت می­دهد و در آن کتاب به آن اشاره می­کند دربرگیرنده آن کلمه در آیه می­باشد.
اما روایات اهل سنت در صحیحین و... می­یابیم: در کتاب بخاری آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: در امتهای قبل از شما کسانی بودند که به آنها الهام می­شد، و اگر الهام در میان امت من موجود باشد در عمر قرار می­گیرد. و در کتاب مسلم نیز آمده: عائشه از پیامبر روایت می­کند که فرمود: در امتهای قبل از شما کسانی الهام شده موجود بودند، و اگر در امت من قرار باشد یک نفر الهام شده موجود باشد آن یک نفر عمر می­باشد.
و در ترمذی آمده که پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: در هر امتی کسانی بوده­اند که به آنها الهام شده است، و اگر در امت من یک نفر الهام شده باشد آن عمر است.
پس در این روایات، تحریفی به قرآن نسبت داده نمی­شود و یا اینکه گمان استمرار وحی و شنیده شدن وحی برده نمی­شود.
و در مورد آیه­ی 24 سوره نساء ﴿فَما اسْتَمتَعْتُم بِهِ منْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ از ائمه­ی خویش روایت می­کند که اینگونه نازل گشته است «فَما اسْتَمتَعْتُم بِهِ منْهُنَّ إلى أجل مسمى فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» سپس نظریه­ای عام راجع به این روایات و امثال این روایات بیان می­دارد، که می­گوید:
شاید مراد از این روایات تفسیر و معنی مقصود از آیه باشد نه اینکه اینگونه نازل گشته باشد. پس ایشان به تحریف و عدم تحریف قاطع آنها اظهار نظر نمی­کند، یعنی در منزلتی میان منزلت قمی و طوسی می­باشد.
ثالثاً: از پناه بردن طوسی و طبرسی به تاویل بعضی آیات قرآن کریم جهت استدلال برای عقیده­ی امامیه توضیحاتی دادیم، و در اینجا نویسنده­ی میزان را در افراط و افترائی بیشتر می­یابیم، مثلاً آیه ولایت که در جزء اول از آن سخن راندیم، طباطبائی آن را در بیشتر از بیست صفحه آورده است که جهت اثبات آن به تلاش و کوشش افتاده است و می­گوید: هر کس با او هم عقیده نباشد گمراه است، و از مجادله علی با ابوبکر در مورد ولایت حرف می­زند که ابوبکر به ولایت علی اعتراف کرده است.
و در مورد آیه­ی 59 سوره نساء ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُواْ أَطِیعواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمرِ منکم﴾ می­گوید: بر مردم واجب است که در آنچه پیامبر با استفاده از وحی و یا رای و نظریات خویش بیان می­دارد، تبعیت و پیروی کنند، و اما اولوالامر ـ هر کس که باشد ـ قدرتی به دسترسی بر وحی ندارد، و تنها از رای و نظراتی که به صواب می­دانند استفاده می­کنند، و واجب است که همانند رسول از نظریات اولی الامر پیروی شود، و به این خاطر است که وقتی از وجوب بردن مشاجره و مجادله به خدا و رسول خدا حرف می­زند از آنها نام نمی­برد.
سپس می­گوید: پس برای خداوند یک اطاعت و برای اولی الامر نیز یک اطاعت موجود می­باشد.
اعتدال و میانه­روی در اختصاص دادن وحی به پیامبر خود را نمایان می­کند، اما در قرار دادن رای و نظر اولو الامر همانند رای پیامبر به صورت مساوی و اینکه پیروی از آنها پیروی از پیغمبر صلی الله علیه و سلم است، می­خواهد به وجوب عصمت آنها و به اینکه آنها عبارتند از ائمه­ی جعفریه برسد! و روایاتی جهت تایید نظریات خویش بیان می­دارد، و در اینجا به آوردن یکی از آن روایتها و شرح ایشان بر آن جهت توضیح اندازه­ی غلو و افترائات ایشان اکتفا می­کنیم، و این هم نص روایت:
در تفسیر البرهان از ابن بابویه که از جابربن عبدالله انصاری روایت کرده است. وقتی که خداوند این آیه ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمرِ منکم...﴾ را بر پیامبر نازل کرد گفتم: ای رسول خدا ما همه خدا و رسولش را می­شناسیم، ولی آن اولی الامر که خداوند اطاعت آنها را با طاعت شما همسان دانسته آنها چه کسانی هستند؟ گفت: ای جابر آنها جانشینان من و ائمه­ی مسلمانان بعد از من هستند، نخستین آنها علی بن ابی طالب، بعد حسن بن حسین، بعد محمدبن علی که در تورات به باقر معروف است، و شما ای جابر به آن می­رسید و سلام مرا به او برسان، بعد صادق جعفربن محمد، بعد موسی بن جعفر، بعد علی بن موسی، بعد محمدبن علی، بعد علی بن محمد، بعد حسین بن علی، سپس هم نام و کنیه­ی من محمدبن حسن ابن علی که حجت خداوند بر زمین است می­باشند و محمدبن حسن بن علی کسی است که خداوند شرق و غرب را بر دستان او فتح می­کند و خداوند به وسیله­ی غیبت او از اولیاء و شیعه­ی خویش دل مومنین به آن را امتحان می­کند.
جابر می­گوید: عرض کردم: ای رسول خدا در غیبت ایشان سودی برای شیعه‌یانش وجود دارد؟ پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: آری! قسم به کسی که مرا به پیغمبر برگزید آنها از نور و روشنایی و از ولایت او در حین غیبت سود می­برند همانند سود مردم از نور خورشید هر چند که هوا ابری باشد، ای جابر این از اسرار پنهانی و ذخیره­های علم خداوندگار جز بر اهل خویش می­باشد! و سپس طباطبائی می­گوید: و از نعمانی از علی معنی همین روایت گزارش شده است و علی بن ابراهیم به سند خویش از سلیم از علی روایت کرده است و روایتهای دیگری از اهل سنت و اهل شیعه گزارش شده است، که در بعضی از آنها نام امامها ذکر شده است و هر کس می­خواهد به آن دسترسی پیدا کند به کتاب (ینابیع الموده) و کتاب (غایه المرام) بحرانی و... مراجعه کند.
ثالثاً: از روش خویش در تفسیر و استدلال به روایات سخن می­راند و می­گوید: در زیر تمامی بیانات روایتهای گوناگونی را قرار داده­ام، و هر روایتی که از پیامبر صلی الله علیه و سلم و ائمه­ی اهل بیت (ع) نقل شده باشد، در حد توان آورده­ام و اما روایاتی که از اصحاب و تابعین گزارش شده است به خاطر وجود خلط و تناقض در آن به عنوان حجت بر مسلمان حساب نمی­شود.
و با اطلاع بر آن بحثهای روایتی می­فهمیم که با قمی و عیاشی و امثال آن دو بسیار تفاوت ندارد و بسیاری از روایتها را از آنها روایت می­کند و بعضی از مثالها را به عنوان نمونه ذکر می­کنیم:
از جمله آن روایتها: هنگامی که خداوند به سجده بردن ملائکه و وارد کردن به بهشت از آدم اکرام گرفت، آدم گفت: آیا خداوند بشری بزرگتر از من خلق کرده است؟ خداوند وسوسه­ی درونی آدم را می­فهمد و او را صدا زد، ای آدم سرت را بلند کن، و به دامن عرش نگاه کن، پس ایشان به دامن عرش نگاه می­کند و می­بیند بر آن نوشته شده: (لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی بن ابی طالب امیرالمومنین، و زوجته فاطمه سیده نساء العالمین، و الحسن و الحسین سید شباب اهل الجنه = جز الله خدایی نیست و محمد فرستاده خدا و علی امیرالمومنین و همسر ایشان فاطمه سید و بزرگ زنان دنیا و حسن و حسین سید جوانان بهشت هستند) آدم گفت: خداوندا آنها چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود: ای آدم آنها فرزندان شما هستند، و از شما و تمامی مخلوقاتم بهتر هستند، و اگر به خاطر آنها نمی­بود شما و بهشت و دوزخ، و زمین و آسمان را درست نمی­کردم، به هیچ وجه با چشم حسادت به آنها نگاه نکن، زیرا از کنارم بیرونت می­کنم. پس آدم با چشم حسادت به آنها نگاه کرد و نگاه کرد و آرزوی منزلت آنها را کرد و شیطان بر او مسلط شد تا از درخت نهی شده چشید و بر حواء نیز مسلط گشت و به فاطمه با چشم حسادت نگاه کرد تا همانند آدم از درخت نهی شده خورد، پس خداوند آنها را از بهشت بیرون کرد و به زمین فرستاد.
سپس نویسنده میزان می­گوید: و همین معنی با روایتهای دیگری که بعضی طولانی­تر و بعضی کوتاه­تر و مختصرتر هستند گزارش شده است.
و در مورد آیه­ی 37 سوره­ی بقره ﴿فَتَلَقَّى آدَم من رَّبِّهِ کلِماتٍ﴾ (آدم کلماتی از پروردگارش گرفت) دوباره از کلینی روایت می­کند و می­گوید: از خداوند به منزلت محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه توسل می­جوید و در نهایت می‌گوید: صدوق و عیاشی و قمی و... نیز این معنی را روایت کرده­اند.
و از کافی روایت می­کند: هر گاه ولایت امیرالمومنین را انکار کردند پس آنها اصحاب دوزخ هستند و برای همیشه در آن باقی می­مانند.
و از عیاشی که از امام صادق روایت می­کند نقل می­کند که گفت: آنها که مورد خشم خداوند قرار گرفتند، کسانی هستند که علی و حق ائمه­ی ما از اهل بیت را انکار کردند، پس مورد خشم خداوند قرار گرفتند.
و در مورد آیه­ی 159 سوره­ی بقره ﴿إِنَّ الَّذِینَ یکتُمونَ ما أَنزَلْنَا منَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَى من بَعْدِ ما بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَـئِک یلعَنُهُم اللّهُ وَیلْعَنُهُم اللَّاعِنُونَ﴾ (بیگمان کسانی که پنهان می­دارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستاده­ایم بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب بیان روشن نموده­ایم، خدا و نفرین کنندگانش او را نفرین می­کنند) از امام صادق روایت می­کند که فرمود: مراد ما هستیم، زیرا هر کدام از ما هر گاه امامت به او داده شد باید حتماً جانشین و امام بعد از خود را برای مردم بیان کند.
و از عیاشی دوباره روایت می­کند که گفته است: کسی که تقیه نداشته باشد در واقع بی دین است!
و از قمی و کافی در مورد آیه­ی 24 سوره­ی انفال ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکم لِما یحْییکم﴾ (ای مومنان! فرمان خدا را بپذیرید و دستور پیغمبر او را قبول کنید، هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی بخشد) روایت می­کند که این آیه در مورد ولایت امام علی نازل گشت.
و با عرضه کردن تمامی این نمونه­ها آثار امامیه در این تفسیر روشن می­شود که بدون شک از تفسیر طوسی و بلکه طبرسی نیز افراط بیشتری کرده است و با بحثهای روایتی که از قمی و عیاشی و کلینی و... روایت می­کند فرق زیادی با دیگر گمراهان باقی نمی­گذارد.


 از کتاب:
پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی(2)، (مبحث تفسیر)، تألیف: دکتر علی سالوس
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

قال أحمد رحمه الله : «الناس محتاجون إلى مداراة ورفق في الأمر بالمعروف بلا غلظة إلا رجل معلن بالفسق فلا حرمة له». "جامع العلوم والحكم " (ص : 342). امام احمد رحمه الله فرمودند: «مردم در هنگام امر به معروف به مدارا و نرمی نیاز دارند نه شدت و تندی، مگر برای مردی که علناً گناه و فسق می کند که دیگر حرمتی برایش نیست».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1825
دیروز : 5831
بازدید کل: 8835139

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010