|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>آثار>المیزان فی تفسیر القرآن
شماره مقاله : 3789 تعداد مشاهده : 314 تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1389
|
المیزان فی تفسیر القرآن از مشهورترین کتابهایی که دارای منزلت والایی نزد شیعه میباشد کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» نوشتهی حسین طباطبائی (1399ـ 446) است، آثار امامیه در آن کتاب در نکات زیر نمایان میشود. اولاً: هنگامی که از عقیدهی خود دفاع میکند و جهت انتصار آن فعالیت میکند، در برابر تحریف قرآن دیدگاهی ناپسند را ارائه میدهد، قبلاً نیز گفتیم که ایشان به این نکته اشاره میکند که احتمال دارد اصحاب آیات را در غیر جای خود قرار داده باشند، در ج 16 ص 330 میگوید: آیه از نظر نزول جزئی از آیات همسران پیامبر نمیباشد و به آن نیز مرتبط نیست بلکه یا اینکه به دستور پیامبر و یا در هنگام نوشتن آن را در آن میان قرار دادهاند. و هنگام حرف زدن در مورد دیدگاه شبر نسبت به تحریف از اضافه کردن کلمهی «أو محدث» بعد از ﴿وَما أَرْسَلْنَا من قَبْلِک من رَّسُولٍ وَلَا نَبِی﴾ که به ائمه نسبت داده است حرف میزند، و از تفسیر شبر برای کلمهی محدث به اینکه صدا را میشنود ولی فرشته را نمیبیند بحث را ادامه میدهد و نویسندهی میزان میگوید: روایات در معنی محدث از ائمهی اهل بیت بسیار هستند که در کتابهای البحائر، و الکافی و الکنز و الاختصاص و کتابهای دیگر، و همچنین در روایتهای اهل سنت نیز یافت میشود. و هر چند که نویسندهی المیزان تنها از معنی محدث سخن میراند، ولی روایاتی که به ائمه نسبت میدهد و در آن کتاب به آن اشاره میکند دربرگیرنده آن کلمه در آیه میباشد. اما روایات اهل سنت در صحیحین و... مییابیم: در کتاب بخاری آمده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: در امتهای قبل از شما کسانی بودند که به آنها الهام میشد، و اگر الهام در میان امت من موجود باشد در عمر قرار میگیرد. و در کتاب مسلم نیز آمده: عائشه از پیامبر روایت میکند که فرمود: در امتهای قبل از شما کسانی الهام شده موجود بودند، و اگر در امت من قرار باشد یک نفر الهام شده موجود باشد آن یک نفر عمر میباشد. و در ترمذی آمده که پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: در هر امتی کسانی بودهاند که به آنها الهام شده است، و اگر در امت من یک نفر الهام شده باشد آن عمر است. پس در این روایات، تحریفی به قرآن نسبت داده نمیشود و یا اینکه گمان استمرار وحی و شنیده شدن وحی برده نمیشود. و در مورد آیهی 24 سوره نساء ﴿فَما اسْتَمتَعْتُم بِهِ منْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ از ائمهی خویش روایت میکند که اینگونه نازل گشته است «فَما اسْتَمتَعْتُم بِهِ منْهُنَّ إلى أجل مسمى فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» سپس نظریهای عام راجع به این روایات و امثال این روایات بیان میدارد، که میگوید: شاید مراد از این روایات تفسیر و معنی مقصود از آیه باشد نه اینکه اینگونه نازل گشته باشد. پس ایشان به تحریف و عدم تحریف قاطع آنها اظهار نظر نمیکند، یعنی در منزلتی میان منزلت قمی و طوسی میباشد. ثالثاً: از پناه بردن طوسی و طبرسی به تاویل بعضی آیات قرآن کریم جهت استدلال برای عقیدهی امامیه توضیحاتی دادیم، و در اینجا نویسندهی میزان را در افراط و افترائی بیشتر مییابیم، مثلاً آیه ولایت که در جزء اول از آن سخن راندیم، طباطبائی آن را در بیشتر از بیست صفحه آورده است که جهت اثبات آن به تلاش و کوشش افتاده است و میگوید: هر کس با او هم عقیده نباشد گمراه است، و از مجادله علی با ابوبکر در مورد ولایت حرف میزند که ابوبکر به ولایت علی اعتراف کرده است. و در مورد آیهی 59 سوره نساء ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُواْ أَطِیعواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمرِ منکم﴾ میگوید: بر مردم واجب است که در آنچه پیامبر با استفاده از وحی و یا رای و نظریات خویش بیان میدارد، تبعیت و پیروی کنند، و اما اولوالامر ـ هر کس که باشد ـ قدرتی به دسترسی بر وحی ندارد، و تنها از رای و نظراتی که به صواب میدانند استفاده میکنند، و واجب است که همانند رسول از نظریات اولی الامر پیروی شود، و به این خاطر است که وقتی از وجوب بردن مشاجره و مجادله به خدا و رسول خدا حرف میزند از آنها نام نمیبرد. سپس میگوید: پس برای خداوند یک اطاعت و برای اولی الامر نیز یک اطاعت موجود میباشد. اعتدال و میانهروی در اختصاص دادن وحی به پیامبر خود را نمایان میکند، اما در قرار دادن رای و نظر اولو الامر همانند رای پیامبر به صورت مساوی و اینکه پیروی از آنها پیروی از پیغمبر صلی الله علیه و سلم است، میخواهد به وجوب عصمت آنها و به اینکه آنها عبارتند از ائمهی جعفریه برسد! و روایاتی جهت تایید نظریات خویش بیان میدارد، و در اینجا به آوردن یکی از آن روایتها و شرح ایشان بر آن جهت توضیح اندازهی غلو و افترائات ایشان اکتفا میکنیم، و این هم نص روایت: در تفسیر البرهان از ابن بابویه که از جابربن عبدالله انصاری روایت کرده است. وقتی که خداوند این آیه ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمرِ منکم...﴾ را بر پیامبر نازل کرد گفتم: ای رسول خدا ما همه خدا و رسولش را میشناسیم، ولی آن اولی الامر که خداوند اطاعت آنها را با طاعت شما همسان دانسته آنها چه کسانی هستند؟ گفت: ای جابر آنها جانشینان من و ائمهی مسلمانان بعد از من هستند، نخستین آنها علی بن ابی طالب، بعد حسن بن حسین، بعد محمدبن علی که در تورات به باقر معروف است، و شما ای جابر به آن میرسید و سلام مرا به او برسان، بعد صادق جعفربن محمد، بعد موسی بن جعفر، بعد علی بن موسی، بعد محمدبن علی، بعد علی بن محمد، بعد حسین بن علی، سپس هم نام و کنیهی من محمدبن حسن ابن علی که حجت خداوند بر زمین است میباشند و محمدبن حسن بن علی کسی است که خداوند شرق و غرب را بر دستان او فتح میکند و خداوند به وسیلهی غیبت او از اولیاء و شیعهی خویش دل مومنین به آن را امتحان میکند. جابر میگوید: عرض کردم: ای رسول خدا در غیبت ایشان سودی برای شیعهیانش وجود دارد؟ پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: آری! قسم به کسی که مرا به پیغمبر برگزید آنها از نور و روشنایی و از ولایت او در حین غیبت سود میبرند همانند سود مردم از نور خورشید هر چند که هوا ابری باشد، ای جابر این از اسرار پنهانی و ذخیرههای علم خداوندگار جز بر اهل خویش میباشد! و سپس طباطبائی میگوید: و از نعمانی از علی معنی همین روایت گزارش شده است و علی بن ابراهیم به سند خویش از سلیم از علی روایت کرده است و روایتهای دیگری از اهل سنت و اهل شیعه گزارش شده است، که در بعضی از آنها نام امامها ذکر شده است و هر کس میخواهد به آن دسترسی پیدا کند به کتاب (ینابیع الموده) و کتاب (غایه المرام) بحرانی و... مراجعه کند. ثالثاً: از روش خویش در تفسیر و استدلال به روایات سخن میراند و میگوید: در زیر تمامی بیانات روایتهای گوناگونی را قرار دادهام، و هر روایتی که از پیامبر صلی الله علیه و سلم و ائمهی اهل بیت (ع) نقل شده باشد، در حد توان آوردهام و اما روایاتی که از اصحاب و تابعین گزارش شده است به خاطر وجود خلط و تناقض در آن به عنوان حجت بر مسلمان حساب نمیشود. و با اطلاع بر آن بحثهای روایتی میفهمیم که با قمی و عیاشی و امثال آن دو بسیار تفاوت ندارد و بسیاری از روایتها را از آنها روایت میکند و بعضی از مثالها را به عنوان نمونه ذکر میکنیم: از جمله آن روایتها: هنگامی که خداوند به سجده بردن ملائکه و وارد کردن به بهشت از آدم اکرام گرفت، آدم گفت: آیا خداوند بشری بزرگتر از من خلق کرده است؟ خداوند وسوسهی درونی آدم را میفهمد و او را صدا زد، ای آدم سرت را بلند کن، و به دامن عرش نگاه کن، پس ایشان به دامن عرش نگاه میکند و میبیند بر آن نوشته شده: (لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی بن ابی طالب امیرالمومنین، و زوجته فاطمه سیده نساء العالمین، و الحسن و الحسین سید شباب اهل الجنه = جز الله خدایی نیست و محمد فرستاده خدا و علی امیرالمومنین و همسر ایشان فاطمه سید و بزرگ زنان دنیا و حسن و حسین سید جوانان بهشت هستند) آدم گفت: خداوندا آنها چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود: ای آدم آنها فرزندان شما هستند، و از شما و تمامی مخلوقاتم بهتر هستند، و اگر به خاطر آنها نمیبود شما و بهشت و دوزخ، و زمین و آسمان را درست نمیکردم، به هیچ وجه با چشم حسادت به آنها نگاه نکن، زیرا از کنارم بیرونت میکنم. پس آدم با چشم حسادت به آنها نگاه کرد و نگاه کرد و آرزوی منزلت آنها را کرد و شیطان بر او مسلط شد تا از درخت نهی شده چشید و بر حواء نیز مسلط گشت و به فاطمه با چشم حسادت نگاه کرد تا همانند آدم از درخت نهی شده خورد، پس خداوند آنها را از بهشت بیرون کرد و به زمین فرستاد. سپس نویسنده میزان میگوید: و همین معنی با روایتهای دیگری که بعضی طولانیتر و بعضی کوتاهتر و مختصرتر هستند گزارش شده است. و در مورد آیهی 37 سورهی بقره ﴿فَتَلَقَّى آدَم من رَّبِّهِ کلِماتٍ﴾ (آدم کلماتی از پروردگارش گرفت) دوباره از کلینی روایت میکند و میگوید: از خداوند به منزلت محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه توسل میجوید و در نهایت میگوید: صدوق و عیاشی و قمی و... نیز این معنی را روایت کردهاند. و از کافی روایت میکند: هر گاه ولایت امیرالمومنین را انکار کردند پس آنها اصحاب دوزخ هستند و برای همیشه در آن باقی میمانند. و از عیاشی که از امام صادق روایت میکند نقل میکند که گفت: آنها که مورد خشم خداوند قرار گرفتند، کسانی هستند که علی و حق ائمهی ما از اهل بیت را انکار کردند، پس مورد خشم خداوند قرار گرفتند. و در مورد آیهی 159 سورهی بقره ﴿إِنَّ الَّذِینَ یکتُمونَ ما أَنزَلْنَا منَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَى من بَعْدِ ما بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَـئِک یلعَنُهُم اللّهُ وَیلْعَنُهُم اللَّاعِنُونَ﴾ (بیگمان کسانی که پنهان میدارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب بیان روشن نمودهایم، خدا و نفرین کنندگانش او را نفرین میکنند) از امام صادق روایت میکند که فرمود: مراد ما هستیم، زیرا هر کدام از ما هر گاه امامت به او داده شد باید حتماً جانشین و امام بعد از خود را برای مردم بیان کند. و از عیاشی دوباره روایت میکند که گفته است: کسی که تقیه نداشته باشد در واقع بی دین است! و از قمی و کافی در مورد آیهی 24 سورهی انفال ﴿یا ایهَا الَّذِینَ آمنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکم لِما یحْییکم﴾ (ای مومنان! فرمان خدا را بپذیرید و دستور پیغمبر او را قبول کنید، هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی بخشد) روایت میکند که این آیه در مورد ولایت امام علی نازل گشت. و با عرضه کردن تمامی این نمونهها آثار امامیه در این تفسیر روشن میشود که بدون شک از تفسیر طوسی و بلکه طبرسی نیز افراط بیشتری کرده است و با بحثهای روایتی که از قمی و عیاشی و کلینی و... روایت میکند فرق زیادی با دیگر گمراهان باقی نمیگذارد.
از کتاب: پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی(2)، (مبحث تفسیر)، تألیف: دکتر علی سالوس مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|