|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>آثار>تفسیر کاشف
شماره مقاله : 3790 تعداد مشاهده : 349 تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1389
|
تفسیر کاشف کتاب تبیان نوشتهی طوسی را از همه معتدل و میانهتر یافتیم، ولی امروز شاهد بعضی از تفاسیر شیعه هستیم که از نظر میانهروی کمتر از طوسی نمیباشند و از نظر افراط نیز از او دست کمی ندارند. از جملهی آن تفسیرها تفسیر کاشف نوشتهی دانشمند جعفری اهل لبنان مشهور به: محمد جواد مغنیه، و اعتدال و میانه روی را در نکات زیر مشاهده می کنیم: اولا : در بیان و توضیح ایشان برای منهج و روش خویش در نوشتن تفسیر، که میگوید: در تفسیر آیات و بیان مراد از آن قبل از هر چیز به احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه و سلم اعتماد کردهام، زیرا پیغمبر صلی الله علیه و سلم شارح و راهی برای شناخت معانی قرآن میباشد: ﴿وَما آتَاکم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهَاکم عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ (آنچه پیامبر به شما دستور میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن نهی میکند بپرهیزید). و هر گاه حدیثی در سنت نیافتم به ظاهر و سیاق آیه اعتماد میکنم، زیرا متکلم حکیم در بیان مراد خویش به آنچه مخاطب از دلالت ظاهری آن میفهمد اعتماد میکند، چنانکه مخاطب نیز از آن ظاهر حکم را میگیرد و هر گاه آیهای در معنی آیهای دیگر و واضحتر و روشنتر باشد، آنها را با هم آوردهام تا بهتر روشن شود زیرا قرآن یک مصدر دارد و بعضی از آن تفسیر برای بعضی دیگر میباشد. و هر گاه لفظ با حکم عقل در تعارض باشد، به دلیل وجوب عمل به نقل ، لفظ را جهت هماهنگ شدن با عقل تاویل کردهام. و هر گاه لفظ با اجماع مسلمین در هر زمان و مکانی بر مسالهای فقهی در تعارض بود ظاهر لفظ را بر اجماع حمل کردهام مانند ﴿إِذَا تَدَاینتُم بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مسَمى فَاکتُبُوهُ﴾ (هر گاه به همدیگر تا مدت معینی وامی دادید، آن را بنویسید) کلمهی «فاکتبوه» در اینجا بر وجوب دلالت میکند ولی اجماع بر استحباب نوشتن قرض دلالت میکند، پس ظاهر را بر استحباب نه وجوب حمل میکنم. اما از قول مفسرین مانند حجتی قاطع و دلیلی مستقل استفاده نمیکنم، بلکه تنها مانند موید و مرجحی برای یکی از نظریات هنگامی که لفظ احتمال بیشتر از یک معنی را بدهد استفاده میکنم، حقتاً که مفسرین تلاشهای فراوانی جهت کشف معانی و اسرار و ویژگیهای قرآن کشیدهاند، و چنان توجهی به این کتاب کردهاند که به هیچ کتابی تا به حال اینگونه توجه نشده است. ثانیاً: تا حد زیادی به این منهج ملتزم میباشد: مثال آن مانند آنچه در تفسیر فاتحه بر این آیه ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم﴾ میکند، میگوید: در بعضی روایتها آمده که «مغضوب علیهم» یهود و «الضالین» نصاری هستند، ولی لفظ آیه عام است و استثناء و تخصیصی در آن به کار نرفته است، هر فرمانبرداری شامل نعمت و رحمت خداوندگار میشود، و هر گناهکاری گمراه و مغضوب علیه است. و هنگام تفسیر آیات 111 تا 113 در سورهی بقره، به این اشاره میکند که بعضی از یهود و نصاری بعضی دیگر را تکفیر میکنند، سپس عنوانی اینگونه (بعضی از مسلمانان نیز بعضی دیگر را تکفیر میکنند) را میگذارد و زیر این عنوان میگوید: و اگر یهود و نصاری در حکم یک طایفه قرار دارند، چون تورات به عیسی و انجیل به موسی اعتراف میکند، قرار گرفتن شیعه و سنی به عنوان یک طائفه حقیقت و واقعیت میباشد: زیرا کتاب آنها یکی است که قرآن است و پیامبر آنها نیز یکی است که محمدغ است، پس چگونه بعضی از این دو فرقه برادران دینی خویش را تکفیر میکنند؟ و اگر به این آیه نگاه کنیم ﴿وَقَالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیسَتِ الْیهُودُ عَلَى شَیءٍ وَهُم یتْلُونَ الْکتَابَ﴾ (یهودیان میگویند مسیحیان دارای حق و حقیقتی نبوده و بر چیزی نیستند، و مسیحیان نیز میگویند: یهودیان دارای حق و حقیقتی نبوده و بر چیزی بند نیستند) و اگر با آن معنای که بیان کردیم به این آیه نگاه شود، و تمامی مفسرین نیز بر آن اتفاق دارند، سپس کسی که برادر مسلمان خویش را کافر میداند با آن آیه مقایسه کنیم، میفهمیم که حالی بدتر از یهود و نصاری به خود گرفته است. یهود، نصاری را تکفیر و نصاری، یهود را تکفیر میکنند ﴿وَهُم یتْلُونَ الْکتَابَ﴾ در حالی که تورات و انجیل را میخوانند، مسلمان چگونه برادر مسلمان خویش را تکفیر میکند در حالی که قرآن را میخواند؟ پس باید آنها که زبان خود را با خواندن قرآن میپیچند از خدا بترسند و به معانی و مراد آن توجه بکنند. و در تفسیر آیات 72ـ 75 سورهی انفال از مهاجرین و انصار سخن میراند و میگوید: هیچ توصیفی بهتر از وصف امام زینالعابدین برای آنها ـ آنگاه که با پروردگارش مناجات میکند و طلب رحمت و رضوان را برای آنها میکند ـ نیافتم. خداوندا اصحاب محمد را رحم کن خصوصاً آنها که نیکوکار بودند و در راه یاری پیامبر سختی چشیدند و به یاری پیامبر شتافتند و به دعوت او سبقت گرفتند و جواب دادند، زیرا دلیل رسالت پیامبر را شنیده بودند و از همسران و فرزندان خویش به خاطر اظهار کلمهی حق جدا شدند و با پدران و فرزندان خویش در راه اثبات نبوت پیامبر و یاری رساندن به او جنگیدند . خداوندا آنها را فراموش مکن که به خاطر شما و در راه شما همه چیز را جا گذاشتند و همراه پیامبرت به سوی شما راه افتادند. و شیخ بعد از آوردن این دعای امام میگوید: ملاحظه شود: این مناجات در رسالهی «السجادیه» که شیعه آن را معظم میدارند آمده است، و این ردّی است برای همهی کسانی که میگویند: شیعه به مقام اصحاب بی حرمتی میکنند. و در تفسیر آیات 35ـ 38 سورهی رعد تحت عنوان «الشیعه الامامیه و الصحابه» میگوید: بعضی از جیره خواران و جاهلین به بر پا کردن فتنه و آشوب میان مسلمین جهت تفرقه افکنی عادت گرفتهاند، و از طریق افتراء و دروغ بر شیعه امامیه کار را شروع کردهاند زیرا بی حرمتی به مقام اصحاب و به خدا تلقی کردن علی (ع) و قرار گرفتن تحریف در قرآن و... را به شیعه نسبت میدهند ﴿وَالَّذِینَ آتَینَاهُم الْکتَابَ یفْرَحُونَ بِما أُنزِلَ إِلَیک﴾ (اهل کتاب به آنچه به شما داده شده خوشحال میشوند) طبرسی میگوید: مراد خداوند در این آیه اصحاب پیامبر که به او ایمان آوردند و او را تصدیق کردند و به انزال آن شاد شدند میباشد، و اگر قرار باشد به مقام اصحاب بی حرمت باشند، طبرسی شیخ آنها در تفسیر این آیه نظر دیگری را ارائه میدارد. و در تفسیر آیه چهار سورهی تحریم ﴿إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکما﴾ میگوید: یعنی اگر دل شما به حق تمایل پیدا کرد، سپس بعد از اشاره به حفصه و عائشه از امهات المومنین میگوید: اگر توبه کنند و اصلاح شوند، قلب و دل آنها به دستور خداوند و اخلاص برای خداوند تمایل پیدا کرده است، و اگر بر همکاری خویش ضد پیامبر اصرار ورزیدند بدانند که خداوند ولی و یاریرسان پیامبر خویش است، و جبرئیل و جمیع ملائکه و مومنین صالحین نیز او را یاری میدهند. و بعد از سورهی لیل میگوید: شیخ محمد عبده گفت: مفسرین در اینجا سبب نزولهایی را بیان کردهاند، و گفته شده که در مورد ابوبکر نازل گشته است، و اگر این روایت صحیح باشد هیچ مانعی از قبول آن ما را باز نمیدارد، ولی معنی این آیات برای همیشه عام هستند. و با توجه به ذکر این روایت میفهمیم که شیخ با وجود اینکه جانب اعتدال و میانهروی را پیش گرفته است ولی تفسیر ایشان از تاثیرات عقیدهی امامیه خالی نیست، به عنوان نمونه: او را میبینیم که به علی (ع) این جمله را نسبت میدهد که گفته است (این قرآن ساکت و من قرآن گویا هستم (1426) که قبلاً نیز در این مورد سخن بمیان رفت. چنانکه از عصمت اهل بیت نیز سخن میراند. و از امامیه و نظریهی عصمت، و در بیشتر از یک مورد در مورد مهدی منتظر، سخن میراند، ولی ایشان بعضی از احادیثی که از طریق اهل سنت نیز آمده است را ذکر میکند.
از کتاب: پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی(2)، (مبحث تفسیر)، تألیف: دکتر علی سالوس مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|