|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ام المومنین ام سلمه رضی الله عنها
شماره مقاله : 3793 تعداد مشاهده : 384 تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1389
|
ام المومنین ام سلمه رضی الله عنها
پارسایی که رسول الله صلی الله علیه و سلم با او به مشورت میپردازد
معمولاً رسولخدا صلی الله علیه و سلم در سفرهای خود یکی از همسران خود را همراه خود میبرد. وقتی به همراه عدهای از یاران خود به قصد بجاآوردن عمره عازم مکه شده بود، امسلمه (رضی الله عنها) را نیز، همراه خود برده بود. نزدیک مکه (حدیبیه) که رسیدند گروهی از قبیلهی قریش سدّ راه آنان شدند و نگذاشتند به مکه وارد شوند. اما رسولخدا صلی الله علیه و سلم در این سفر قصد جنگ یا نبرد نداشت و فقط به این منظور عازم مکه شده بود که عمرهای بجا آورد. به همین خاطر وقتی با ممانعت قریش مواجه شد به زور متوسل نشد و تصمیم گرفت مشکل را از طریق گفتگو خاتمه دهد. بالاخره گفتگوی رسولخدا با قریش به صلحی به نام «صلح حدیبیه» منجر شد. ظاهراً این صلح به ضرر مسلمانان جلوه مینمود و بعضی از مسلمانان آن را برای خود ذلت و ننگآور میپنداشتند. عدهی زیادی از مسلمانان خدمت رسولخدا صلی الله علیه و سلم رفته نسبت به این صلح اعلام نارضایتی نمودند. از جمله عمر فاروق رضی الله عنه که از چهرهی او معلوم بود از قضیهی صلح، ناراحت و عصبانی است. نزد رسولخدا صلی الله علیه و سلم آمد و عرض کرد : ای رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، مگر نه این است که شما رسول و فرستادهی بر حق خدا هستید؟ رسولخدا صلی الله علیه و سلم فرمود : آری چنین است. عمر رضی الله عنه پرسید : مگر نه این است که ما بر حقیم و دشمنان ما بر باطلند؟ آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود : آری! عمر رضی الله عنه پرسید : پس چرا ما باید تن به چنین ذلتی بدهیم؟ (او صلح حدبیبه را نوعی ذلت برای مسلمانان تلقی میکرد.) رسولخدا صلی الله علیه و سلم فرمود : من رسول و فرستادۀ خدایم و از او نافرمانی نمیکنم و همانا او ناصر و یاور من است. سپس رسولخدا صلی الله علیه و سلم خطاب به اصحاب فرمود : «قوموا فانحروا ثم احلقوا»؛ یعنی، «بپاخیزید و قربانی کنید و بعد از آن سرهای خود را بتراشید.» رسولخدا صلی الله علیه و سلم سه بار این جمله را تکرار فرمود اما صحابه که از صلح با قریش ناراحت بودند، از دستور آن حضرت سرپیچی کردند و حتی یک نفر از آنها حاضر نشد قربانی کند یا سر خود را بتراشد. جبههگیری بسیار ناراحتکنندهای بود. نافرمانی از رسولخدا صلی الله علیه و سلم بسیار خطرناک و ناپسند بود اما بدون شک صحابه قصد تمرّد از رسولخدا صلی الله علیه و سلم را نداشتند، بلکه آنها در واقع تحصّن کرده بودند تا رسولخدا صلی الله علیه و سلم را به زعم خود قانع کنند تا تن به صلحی که مفاد آن برای آنان غیر قابل قبول بود، ندهد. رسولخدا صلی الله علیه و سلم از عکسالعمل یاران خود ناراحت شد و نزد همسرش امسلمه (رضی الله عنها) رفت. آن حضرت از یارانش نزد او گلایه کرد و در این باره با او مشورت کرد. امسلمه (رضی الله عنها) عرض کرد : ای رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، من یک پیشنهاد دارم که اگر آن را عملی کنی، همۀ آنها به حرفت گوش خواهند داد. رسولخدا صلی الله علیه و سلم فرمود : بگو. پیشنهادت چیست؟ امسلمه (رضی الله عنها) فرمود : هماکنون میان آنها برو و بدون این که با هیچ یک از آنها سخنی بگویی، شترت را قربانی کن و سرت را بتراش. آن وقت خواهی دید که همه به پیروی از تو این کار را خواهند کرد. رسولخدا صلی الله علیه و سلم پیشنهاد همسرش را پذیرفت و این کار را انجام داد . به محض این که اصحاب دیدند رسولخدا صلی الله علیه و سلم قربانی کرده و موهای خود را تراشیده است، بیدرنگ به تبعیت از آن حضرت پرداختند و دستورات آن حضرت را اجرا کردند. با تدبیر و پیشنهاد سازندهای که امسلمه (رضی الله عنها) مطرح کرد، بار دیگر صلح و صفا و محبت و دوستی بر دلهای پاک یاران رسولخدا صلی الله علیه و سلم حاکم شد و اوضاع بر وفق مراد رسولخدا صلی الله علیه و سلم گشت. (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین)
از کتاب: اسوههای راستین برای زن مسلمان، تألیف: احمد الجدع، ترجمه: عبدالصمد مرتضوی، انتشارات ایلاف مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|