|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>بریره رضی الله عنها
شماره مقاله : 3804 تعداد مشاهده : 542 تاریخ افزودن مقاله : 4/7/1389
|
بریره (رضی الله عنها) با اسلام عزت یافت بریره (رضی الله عنها) زنی عاقل و باهوش بود که به عنوان کنیز به خدمتگزاری جمعی از انصار مشغول بود. با طلوع دین مبین اسلام و با تدابیری که در این دین راستین اندیشیده شده بود عدهی زیادی از بردگان و کنیزان آزاد شدند. یکی از تدابیر نجات بخش اسلام قانون مکاتبه بود. طبق این قانون برده یا کنیز ملزم میشد در قبال آزادی خود مبلغی را به ارباب خود بپردازد و چنانچه استطاعت پرداخت آن را نداشت، باید به میزان قیمت مصوّب برای ارباب خود کار میکرد تا بالاخره به مرور زمان از بردگی نجات مییافت. بریره (رضی الله عنها) نیز که از این قانون باخبر بود، خواست به طریقی موجبات رهایی خود را از قید اسارت و بردگی فراهم کند. او نزد اربابان خود رفته، خواستهی خود را مطرح کرد. اما آنان گفتند : ما بر فلان مبلغ قرارداد می بندیم که تو را مکاتب (آزاد) کنیم اما باید همچنان اختیار و سرپرستی تو در دست ما باشد. او عازم خانهی امالمؤمنین عایشه (رضی الله عنها) شد و از او دربارهی مشکل خود یاری جست. عایشه (رضی الله عنها) فرمود : به هر قیمتی شده خودم تو را از بردگی می رهانم. بریره گفت : مشکل من فقط مشکل مالی نیست، بلکه علاوه بر این، آنها شرط کردهاند در صورتی مرا مکاتب میکنند که همچنان صاحب اختیارم باشند. عایشه (رضی الله عنها) مشکل او را نزد رسولخدا صلی الله علیه و سلم مطرح نمود و از ایشان خواست تا او را مساعدت نمایند. آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود : ای عایشه، تو او را آزاد کن و به شروط آنها توجه نکن. بگذار هر چه میخواهند شرط کنند. سپس فرمود : «الولاء لمن اعتق ولو اشترطوا مائة مرّة .» یعنی، «ولایت و سرپرستی برده ، حق همان کسی است که او را آزاد کرده است و هرگونه تبصره و قید بر این قاعدۀ کلی باطل است) و اگر صد بار هم شرط کنند، شرط آنها نافذ نیست.» بعد از این قضیه، رسولخدا صلی الله علیه و سلم بر منبر رفته، فرمود : «ما بال اقوام یشترطون شروطاً لیس فی کتاب الله، من اشترط شرطاً لیس فی کتاب الله فشرطه باطل و ان اشترط مائة مرة، فشرط الله أحق و أوثق»؛ یعنی، چه شده است گروهی را که برخلاف کتاب خداوندی (قرآن) به شرط و شروط میپردازند. (بدانید) هر شرط (یا تبصرهای) که مستند به کتاب الهی نباشد، اگر صد مرتبه هم تکرار شده باشد، باز باطل است و نافذ نیست. همانا شروط خداوندی مطمئنتر و به صواب نزدیکتر است. خلاصه این که عایشهی صدیقه (رضی الله عنها)، دختر ابوبکر صدیق رضی الله عنه ،آن بانوی بزرگوار را از بند اسارت و بردگی رهانید و بدین ترتیب، طبق قاعدهی کلی که رسولخدا صلی الله علیه و سلم مطرح کرده بود، ولایت و سرپرستی او را عهدهدار شد. بدین ترتیب، بریره (رضی الله عنها) واسطه شد تا این قاعدهی کلی «الولاء لمن اعتق» توسط رسولخدا صلی الله علیه و سلم صادر گردد. *** همسر بریره (رضی الله عنها) نیز، بردهای بود به نام مغیث که علاقهی وافری به بریره داشت و به او عشق میورزید. بالعکس بریره نه تنها به او علاقهای نداشت بلکه به شدت از او متنفربود. هنگامی که از نعمت آزادی برخوردار شد و از قید بردگی رهایی یافت، رسولخدا صلی الله علیه و سلم او را مختار کرد که یا با مغیث به ادامۀ حیات بپردازد یا اگر علاقهای به او ندارد، هم اکنون از او جدا شود و زندگی جدیدی را شروع کند. بریره (رضی الله عنها) عرض کرد : ای رسولخدا صلی الله علیه و سلم من علاقهای به ادامه زندگی با مغیث ندارم و اگر دنیا را هم به من بدهید، حاضر نخواهم شد یک لحظه با او زندگی کنم! از آن طرف مغیث، مجنونوار به دنبال بریره (رضی الله عنها) بود و حتی در کوچه پسکوچهها مخفی میشد تا فرصتی را فراهم آورد و بتواند به نحوی با او ارتباط برقرار کند. او سعی میکرد تا با سخن گفتن با بریره او را به ادامه ی زندگی با خود تشویق کند اما او سماجت به خرج میداد و حاضر نمیشد به خواستههای او تن دهد. رسولخدا صلی الله علیه و سلم که شاهد عشق وافر مغیث نسبت به بریره بود نگاهی به عموی خود عباس افکند و فرمود : ای عباس، «جای تعجب است که مغیث به کسی عشق میورزد که او کوچکترین علاقهای بدو ندارد و حتی از او نفرت دارد!» آن حضرت صلی الله علیه و سلم به بریره (رضی الله عنها) توصیه فرمود که به خواستۀ همسرش تن در دهد و زندگی را از نو با او شروع کند. اما او عرض کرد : ای رسولخدا صلی الله علیه و سلم ، آیا مرا بدین مسأله دستور میفرمایی؟ آن بزرگوار صلی الله علیه و سلم فرمود : نه، من تو را امر نمیکنم بلکه فقط وساطت میکنم تا پیوند شما از نو برقرار گردد. بریره (رضی الله عنها) گفت : اگر دستور نیست، من نیازی بدو ندارم و حاضر نیستم با او ادامه حیات دهم . بدین ترتیب، دومین مسألهای را که او واسطه شد تا مطرح شود، این بود که وقتی کنیزی آزاد شد، مختار است همسر خود را که او نیز، غلام است، ترک گوید یا به همان منوال گذشته به ادامۀ زندگی با او بپردازد. *** بریره (رضی الله عنها) در خانهی عایشه (رضی الله عنها) سکنی گزید و در همان جا به مساعدت و همکاری با امالمؤمنین پرداخت. یکی از مسلمانان مقداری گوشت به عنوان صدقه به بریره (رضی الله عنها) بخشید و آن بزرگ بانو آن را پخت و بر سفره نهاد. عایشه (رضی الله عنها) با استناد به این که بر پیغمبر و اهل وعیال ایشان خوردن صدقه جایز نیست از خوردن آن گوشت ابا ورزید. رسولخدا صلی الله علیه و سلم از راه رسید و متوجه شد که گوشتی پخته شده بر سفره گذاشته شده است، اما هیچکس ایشان را به خوردن آن تعارف نمیکند. آن حضرت صلی الله علیه و سلم قضیه را جویا شد و فهمید که این گوشت صدقهای است که برای بریره (رضی الله عنها) آوردهاند. آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود : این گوشت برای بریره (رضی الله عنها) صدقه محسوب میشود اما برای ما هدیه به حساب میآید. آنگاه مقداری از آن گوشت را میل فرمود. درواقع این سوّمین مسألهای بود که بریره (رضی الله عنها) واسطه و عاملی شد برای مطرح شدن آن . *** به مرور زمان، این بزرگ بانوی مسلمان از مقام و منزلت والایی در نزد مسلمانان برخوردار گردید و (با توجه به این که مدت مدیدی را در خانۀ رسولخدا صلی الله علیه و سلم سپری کرده بود) همواره مورد عنایت بزرگان و مسلمانان صاحب مقام بود. آنها در مجالس به بحث و گفتگو با او میپرداختند و از او کسب فیض مینمودند. او با ذکاوت و زیرکی دریافته بود که احتمالاً عبدالملک بن مروان در آینده سردمدار حکومت می گردد. به همین خاطر، تدبیری اندیشید تا به نحوی به نصیحت و ارشاد او بپردازد. به همین منظور، روزی فرصت را غنیمت شمرد و به عبدالملک گفت : در تو خصوصیات و ویژگیهایی را میبینم که نشان میدهد لیاقت این را داری که زمام حکومت را به دستگیری، اما مواظب باش که اگر چنین شد خون کسی را به ناحق نریزی! زیرا من از رسولخدا صلی الله علیه و سلم شنیدهام که فرمود : «ان الرجل لیدفع عن باب الجنة بعد ان ینظر الیه بملء محجمه من دم یریقه من مسلم بغیر حق»؛ یعنی، «کسی که حتی به مقدار ذرّهای خون مسلمان را به ناحق بریزد از بهشت خداوند محروم خواهد شد.» بریره (رضی الله عنها) با این تدبیر عبدالملک را نصیحت کرد تا از ریختن خون مسلمانان به ناحق پرهیز کند. او نسبت به دین و جامعه احساس مسؤولیت میکرد و امر به معروف را وظیفۀ خود میدانست و...
از کتاب: اسوههای راستین برای زن مسلمان، تألیف: احمد الجدع، ترجمه: عبدالصمد مرتضوی، انتشارات ایلاف مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|