|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>حدود
شماره مقاله : 386 تعداد مشاهده : 673 تاریخ افزودن مقاله : 31/5/1388
|
“حدود[1] ” جمع “حد“ است كه بمعني فاصله و مانع بين دو چيز است. گويند چيزي كه چيزي را از چيزي ديگر جداكند از جمله حدود الدار و حدود الارض، يعني حريم خانه وحريم زمين يا مرزهاي خانه ومرزهاي زمين. در زبان عربي حد بمعني منع است و دراصطلاحات شرع، عقوبات وكيفرها را “حدود” ميگويند چون اغلب اين حدود،گناهكار را بعد از اجراي آنها از بازگشت مجدد بگناهيكه براي آنكيفر شده است، بازميدارد. وگاهي خودگناه و معصيت را “حد” ميگويند:" تلك حدود الله فلا تقربوها [2] [اينهاكه برشمرديم معصيت در پيشگاه خدا است بدانها نزديك مشويد]". “حد“ شرعاً عقوبت وكيفري استكه بجهت حق الله [3] اجرا ميگردد. بنابراين “تعزير“[4] داخل حدود نيست چون ميزان آن و نوع آن معين نشده و براي و نظر حاكم شرع موكول گرديده است و قصاص نيز از تعريف حدود خارج مي شود چون قصاص حق بشر است نه حق الله. جرائم الحدود: گناهانيكه حد آنها مقرر شده است كتاب خدا وسنت نبوي عقوبتها وكيفرهائي معين ومشخصي را براي جرمها و جناياتي معين، مقرر داشتهاند كه بدانان “جرائم الحدود“ گفته ميشود. كه عبارتند از “زنا، قذف، سرقت، مستي، محاربه، رده و ارتداد، و بغي“. هركس يكي از اين جرائم را مرتكب شود بايستي درباره وي عقوبت وكيفري اجرا گردد كه در شرع بيان شده است: عقوبت وكيفر جرم "زنا" برايكسيكه “محصن” نباشد تازيانه و شلاق و چوب است و برايكسيكه “محصن” باشد “رجم” است. خداوند ميفرمايد:" واللاتي يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهن أربعة منكم، فإن شهدوا فأمسكوهن في البيوت حتى يتوفاهن الموت أو يجعل الله لهن سبيلا [5] [و زناني از زنان شما مسلمانان كه كار زشت و ناشايست (زنا) انجام ميدهند بر آنان چهارگواه بگيريد، هرگاه چهارگواه بر زشتكاريشان گواهي دادند آنان را در خانههايشان زندانيكنيد تا زشتكاريشان در جامعه شيوع نيابد و اين حكم را ادامه بدهيد تا آنكه بميرند و يا خداي يكتا راهي براي ايشان قراردهد. (اين حكم درآغاز اسلام بود وبعد منسوخ شد تا اگرزن زشتكارشوي ناكرده باشد، اورا يكصد تازيانه بزنند و يك سال تبعيدكنند، اگرمحرمي با او باشد. و اگر زن زشتكارنكاحكرده و شوهريكرده بود و باز زشتي نموده باشد، او را سنگساركنند، براي مرد نيز بهمينطور رفتار ميشود. نكاح ناكرده يكصد چوب و نكاحكرده سنگساركردن]" و پيامبر صلي الله عليه و سلم ميفرمايد:" خذوا عني، خذوا عني، قد جعل الله لهن سبيلا: البكر بالبكر جلد مائةو نفي [6] سنه ،الثيب بالثيب جلد مائة، والرجم [7] [از من يادگيريد، ازمن ياد گيريد، خداوند تكليف زنان و مرداني راكه مرتكب زنا و عمل ناشايست و نامشروع جنسي ميشوند، معلوم فرموده است اگرمرد نكاح ناكرده با زن شوي ناكرده مرتكب زنا شوند، جزا وكيفرشان آنستكه هريك يكصد چوب وشلاق بخورند، و يك سال تبعيد شوند و اگر مرد نكاح كرده و زن شويكرده، مرتكب زنا شوند هردو بايد يكصد شلاق و تازيانه بخورند و سنگسارگردند]". اينك براي تكميل فائده عبارات زير را از تيسيرالوصول نقل ميكنم: ازابن عباس روايت استكه مردي ازقبيله بكر بن ليث نزد پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد و چهار بار اقرار كرد كه با زني مرتكب زنا شده است و او نكاح ناكرده بود، پيامبر صلي الله عليه و سلم دستور دادكه يكصد تازيانه به وي زدند سپس از زن سوال شد، آن زن گفت بخداي سوگند آن مرد دروغ ميگويد. پيامبر صلي الله عليه و سلم دستورداد هشتاد تازيانه را نيز بعنوان حد قذف به وي زدند. ازبريده روايت استكه ماعز پسر مالك اسلمي نزد پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت اي رسول خدا من بخويشتن ستمكردهام و مرتكب زنا شدهام و ميخواهم مرا از اين گناه پاككنيد -حد زنا درباره من اجرا شود -پيامبر صلي الله عليه و سلم به وي پاسخ رد داد. فرداي آن روز نيز بحضور پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وهمين مطلب را تكرار نمود و پيامبر صلي الله عليه و سلم باردوم نيزبه وي پاسخ رد داد وكسي را بميان قوم او فرستاد تا از آنان سوالكندكه آيا او ديوانه است؟ گفتند. ما او راكامل العقل ميدانيم و در عقل وي خللي نيست و او را از مردان درستكار خود ميدانيم و بار سوم نيز بخدمت پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد و همين تقاضا را تكرار نمود. باز هم پيامبر صلي الله عليه و سلم از قوم او تحقيقكرد،گفتند او داراي تن سالم و عقلكامل است. و چون بار چهارم اعترافكرد و تقاضاي اجراي حد زنا كرد پيامبر صلي الله عليه و سلم دستور داد برايشگوداليكندند و او را سنگسار نمودند. درروايت ديگري آمده استكه زني از قبيله غامد مشهور به “غامديه” به حضور پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت اي رسول خدا من مرتكب زنا شدهام مرا از اين گناه پاك كنيد. پيامبر صلي الله عليه و سلم به وي پاسخ رد داد، فرداي آن روز باز هم بحضور پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت:اي رسول خدا چرا به من پاسخ رد ميدهي؟ شايد با من نيز مانند “ماعز" رفتاركني، بخداي سوگند من آبستن هستم. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: حالاكه نميخواهي راز خود را بپوشاني، برو تا وقتيكه وضع حمل ميكني. چون او وضع حملكرد، بچه را در كهنهاي پيچيد و بحضور پيامبر صلي الله عليه و سلم آمد وگفت: اينك بچه را زائيدهام. پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: فعلا برو و به وي شير بده تا او را از شير ميگيري. چون دوران شيرخوارگي بچه بپايان رسيد باز او را بخدمت پيامبر صلي الله عليه و سلم آورد وگفت: اينك بچه را از شيرگرفتهام و اينك او دارد نان ميخورد. آنوقت پيامبر صلي الله عليه و سلم بچه را بيكي از مسلمانان سپرد و دستور داد برايش گودالي كندند تا سينهاش و به مردم دستور داد كه او را سنگسار كنند واو را زخمكردند. خالد بن وليد به سر او سنگي زد كه ازسرش خون جهيد و بچهره خالد اصابتكرد لذا بدان زن ناسزا گفت كه پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيد وگفت: اي خالد بس كنيد، قسم بدانكسكه جانم در دست اوست، اين زن آن چنان توبهاي كرده استكه، اگرماليات بگير رشوهخوار و ستمكار اين توبه را ميكرد خداوندگناهان او را ميپذيرفت. سپس پيامبر صلي الله عليه و سلم بر او نماز خواند و او را دفنكردند. بنقل از تيسير الوصول ج 2 6/8 مترجم. و عقوبت وكيفر جرم قذف و اتهام به زنا هشتاد تازيانه است خداوند مي فرمايد: " والذين يرمون المحصنات، ثم لم يأتوا بأربعة شهداء، فاجلدوهم ثمانين جلدة، ولا تقبلوا لهم شهادة أبدا، وأولئك هم الفاسقون [كسانيكه به زنان پاكدامن و عفيف اتهام زنا ميزنند، سپس نميتوانند چهارگواه براي اثبات اين اتهام احضاركنند، هشتاد چوب بدانان بزنيد و از اين ببعد هرگز از آنان شهادت و گواهي را نپذيريد و اينان فاسقان و تبهكارند ]". و عقوبت وكيفر جرم سرقت و دزدي بريدن دست است خداوند ميفرمايد:" والسارق والسارقة فاقطعوا أيديهما، جزاء بما كسبا نكالا من الله، والله عزيز حكيم [دست مرد دزد و زن دزد را ببريد اين بريدن دست دزد، عقوبتي است از طرف خدا به كيفر عمليكه انجام دادهاند و بعنوان مجازات الهي و براي عبرت ديگران، و خداوند توانا و حكيم است]’’. مبادا بجاي كيفر بريدن دست،كيفر ديگري بكار بريد،كه جلو دزدي نخواهد گرفت، دزدي برداشتن و تصرف در مال ديگري است به پنهاني ودزدكي و وقتي اين سرقت موجب بريدن دست است،كه دزد شريك در آن مال نباشد و شبههاي درآن نبوده و حق نفقه برصاحب مال نداشته باشد و از محل امني دزدي صورتگرفته و ارزش يك چهارم مثقال طلا داشته باشد، وقتيكه دزدي ثابت شد،كف دست راست دزد بريده ميشود. كيفر و عقوبت فساد وتباهي در روي زمينكشتن يا بدار زدن يا تبعيد يا بريدن دست و پا در جهت مخالف است خداوند ميفرمايد:" إنما جزاء الذين يحاربون الله ورسوله ويسعون في الارض فسادا أن يقتلوا، أو يصلبوا، أو تقطع أيديهم وأرجلهم من خلاف، أو ينفوا من الارض.ذلك لهم خزي في الدنيا.ولهم في الاخرة عذاب عظيم [كفر و جزاي كسانيكه با دوستان خدا و پيغمبرش يعني با مسلمانان ميجنگند وكوشش به فساد و تبهكاري درروي زمين ميكنند يعني به جنگ برميخيزند و راهزني مينمايند سزايشان اينستكه كشته شوند اگركسي راكشته بودند يا اينكه به دار آويخته شوند وكشته شوند اگر همكسي راكشتهاند و هم مال را دزديدهاند. يا اينكه دست و پايشان در جهت مخالف بريده شود يعني دست راست و پاي چپشان بريده شود اگر مال را برده وكسي را نكشتهاند. يا اينكه تبعيد شوند از محلشان اگر مردم را ترسانيده بودند بدون اينكه مال راگرفته ياكسي راكشته باشند و زندانكردن يا تنبيه بگونهايكه مايه عبرت و اندرزگرفتن ديگران باشد نيز حكم تبعيد را دارد اينكيفر و جزائيكه بيان شد مايه رسوائي و خواري است در دنيا و آخرت و در آخرت عذاب عظيم و مجازات بزرگي دارند]". وكيفر وسزاي ميخوارگي ومستي هشتاد چوب است يا چهل چوب استكه تفصيل آن درجاي خود در همين فصل بيان ميشود. وكيفر و عقوبت مرتد شدن و از دين اسلام برگشتن كشتن ا ست چون پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموده است:" من بدل دينه فاقتلوه [هركس دين خود را تغيير دهد و از دين اسلام برگردد او را بكشيد]". وكيفر و عقوبت بغي وتجاوز و عدوان نيز كشتن است زيرا خداوند ميفرمايد:" وإن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما، فإن بغت إحداهما على الاخرى، فقاتلوا التي تبغي حتى تفئ إلى أمر الله.فإن فاءت فأصلحوا بينهما بالعدل، وأقسطوا إن الله يحب المقسطين [هرگاه دوگروه از مومنان با هم به جنگ برخاستند در ميانشان اصلاح و سازشكنيد و صلح برقرار سازيد اگر يكي ازآن دو گروه تجاوز را از حد گذرانيد و بر ديگري تعدي و تجاوز نمود و بدان. ادامه داد و حاضر بصلح و سازش نشد با آن گروه تجاوزكار به جنگ برخيزيد تا اينكه به دستور خداوند برميگردد و برابر دستور خدا صلح را ميپذيرد. اگربرگشت و حاضر به صلح شد درميان آنان صلح برقرار كنيد و از راه عدالت تخطي نكنيد. در حكم خود عدالت پيشه و با انصاف باشيد براستي خداوند عدالت پيشگان را دوست ميدارد]". و پيامبر صلي الله عليه و سلم نيز ميفرمايد: إنه ستكون بعدي هنات وهنات.فمن أراد أن يفرق أمر المسلمين وهم جميع فاضربوه بالسيف كائنا من كان [براستي بعد از من درميان شما شر و فتنهها و فسادها و تباهيها بوجود ميآيد، پس هركس خواست وحدت مسلمين را بهم بزند وجمع آنان را پراكنده سازد او را با شمشيرگردن بزنيد هركس ميخواهد باشد]". اينكيفرها و عقوبتات براي اين جرائم عادلانه است با توجه باينكه اينكيفرها و عقوبات مصالح عمومي را تحقق بخشيده و حافظ و نگهدارنده امنيت عمومي مردم جامعه است عين عدالت و عاليترين شيوه آنست. چون براستي ’’زنا’’ زشتترين و ناشايستترين جرم و جنايت است و موجب تجاوز و عدوان بر اخلاق و شرافت وكرامت انسان ميباشد و نظام زندگي خانه و خانوادهها را متلاشي ميسازد و آنچنان فساد و تباهي و بدي را رواج ميدهدكه اساس هستي وكيان فرد و جامعه را درهم ميريزد و هستي امت را از ميان ميبرد. با اين حال اسلام در اثبات اين جرم وگناه بزرگ بسيار احتياطكرده و شروطي را براي آن قرارداده استكه تحقق آن تقريباً محال مينمايد، عقوبت “زنا” بيشتر براي بازداشتن و تهديد و ترس از ارتكاب آن است و پيش از آنكه عقوبت عملي آن مورد توجه باشد جنبه تهديد و ارعاب از ارتكاب آن مورد توجه است. و اتهام مردان و زنان پاك دامن به ارتكاب ’’زنا’’ كه تشكيل خانواده دادهاند از جمله جرائمي استكه روابط و پيوند استوار خانوادهها را ميگسلاند و بين زن و شوهر جدائي مياندازد و اساس و اركان خانواده را درهم ميريزد، بديهي استكه خانه نخستين سلول بناي جامعه است، هرگاه خانه و نظام آن، درست باشد، نظام جامعه و اجتماع نيز درست است و فساد و تباهي خانواده موجب فساد و تباهي جامعه است. بنابراين اگركسي بچنين جرم و جنايتي اقدامكند ونتواند چهارگواهكه اتهام او را تاييدكنند، احضار نمايد، هشتاد چوب به وي زدن، نهايت حكمت و مراعات كامل مصلحت خانه و خانواده است تا بيهودهكرامت و شرافت انساني، مخدوش نگردد و براي او بدنامي پديد نيايد. دزدي موجب تجاوز و تعدي بر اموال مردم، و به بازيگرفتن آن است و بديهي استكه اموال محبوبترين چيزها نزد مردم ميباشد، بنابراين تعيين بريدن دست براي دزد، تا ديگران از ارتكاب و اكتساب اين جرم و جنايت، خودداريكنند وگرد آن نيايند، موجب ميگرددكه هركس از مال و دارائي خويش اطمينان داشته باشد و نسبت به عزيزترين وگرانبهاترين چيزهايش، احساس آرامش خاطركند. براستي بزرگترين افتخارات شريعت اسلام استكه اينگونه بمصالح عمومي توجه دارد و نتيجه عملي اجراي اين قانون الهي، دركشورهائيكه آن را اجرا ميكنند به وضوح و آشكاري نمايان گرديده است و اموال و دارائي مردم از دست دزدان و عصيانگران قانون و بازيچه قرارگرفتن دارائي مردم، محفوظ و مصون مانده و اين امنيت ادامه دارد. در اين اواخر اتحاد جماهير شوروي متوجه گرديده بود كه كيفر زندان براي دزدان ازكثرت دزدي جلوگيري نميكند و آن را به حداقل نميرساند، لذا بناچار مجازات دزدان را سختتر كرد و براي دزدي كيفر اعدام با گلوله باران را تعيينكرد، كه سختترينكيفر ممكن است[8]. محاربانيكه در روي زمين فساد بپا ميكنند و آتش فتنه ميافروزند و امنيت عمومي را مختل ميسازند و پريشاني و هرج ومرج بوجود ميآورند و براي واژگوني نظام و نظم موجود، ميكوشند، حداقل كيفر اينگونه اشخاص آنستكه يك دست و يك پاي آنان در جهت مخالف بريده شود يا از محل تبعيدگردند. شراب و ميخوارگي موجب فقدان عقل و رشد و درك شرابخوار ميشود، هرگاه انسان عقل و رشد و درك و تمييز خود را از دست داد، هركار زشت و حماقتي را مرتكب ميگردد، چنانچه حد شرب خمر به وي زده شد ازيكطرف مانع بازگشت وي بدينكار و موجب عبرت و خودداري ديگران نيز از ارتكاب چنين جرمي ميشود.
پانوشتها: [1] - حدود شرعی عبارتند ازكیفرها و عقوبات جنایات. در شریعت بطور صریح تنها از هفت حد وكیفر سخن رفته است و درباره آنها نص وارد شده وكیفر دیگر جنایات به تشخیص قاضی موكول شدهكه این هفت عبارتند از: حد رده، حد بغی، حد زنا، حد قذف، حد سرقت، حد راهزنی، و حد میخوارگی. برخلاف شرایع پیشین، در شریعت اسلام اجرای حدود وكیفرها انتقامگرفتن از جنایتكار نیست بلكه برای بازداشتن و منع تمایلات شرورانه از ارتكاب جنایت است، لذا اسلام دایره پذیرش شبهات و بهانهها، برای عدم اجرای حدود و دفع آنها راگسترده كرده است تا جائیكه پیامبر بزرگوار اسلام میفرماید:"ادراُوا الحدود بالشبهات"، با وجود شبهات و بهانهها، حدود را رفعكنید و چنانچه شبههای باشد حدود را اجرا مكنید. قانونگذاران اسلامی میگویند: پسندیده است،كه قاضی برای دفع حدود دنبال شبهه بگردد ر.ك. فرید وجدی دایرهالمعارف القرن العشرین ج 3/378 مترجم. [2] - دیگران حدود را بمعنی مرزها معنیكردهاند. دكتر خرمدل در تفسیر این آیه - ١٨٧ بقره -گفته است: "این احكام روزه و اعتكاف حدود و مرزهای الهی است و بدانها نزدیك نشوید... و مراغی نیز میگوید این احكام مرزهای الهی است. [3] -وقتیكهگفته میشود عقوبتی است مقرر برای حق الله یعنی اینكیفر بخاطر مصالح جامعه و حمایت و حفاظت نظام عمومی است، چون هدف و قایده دین خدا اینست. بنابراین اگر عقوبت جنایت، حق الله باشد از فرد و از جماعت قابل اسقاط نیست. مولف. [4] -شرعا ًتعزیر عبارت است ازكیفر معصیتیكه حد وكفاره آن معین نشده است درباره اینكه آیا تعزیر حق الله یا حق الناس است اختلاف وجود دارد بدایرهالمعارف فرید وجدی مراجعه شود ج 6/417 مترجم. [5] -نساء 15. دكتر عبدالجلیل عیسی گوید مراد از این آیه زنا نیست بلكه "سحاق" زنان است و مراد از "یجعل الله لهن سبیلا" توبه یا ازدواج است. المصحف المیسر ص ١٠١ مترجم. [6] - در روایت دیگری "تغریب عام“ آمده است كه بهمین معنی است. [7] -از سهیل بن سعد روایت استكه مردی پیش پیامبر آمد و اعترافكردكه با فلان زن مرتكب زنا شده است پیامبر(ص) به دنبال آن زن فرستاد و از او سوال كرد كه آن زن منكر شد و گفت. او مرتكب زنا نشده است لذا پیامبر(ص) دستور داد آن مرد را حد بزنند و آن زن را رها كرد. [8] - در روزنامه اهرام 14/8/1963 چنین آمده است. در اتحاد جماهیر شوروی سه نفر را باتهام دزدی با گلوله باران اعدامكردند و روزی نمیگذردكه از این گونه رویدادها در روزنامهها منتشر نگردد. به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|