|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>ابرش
شماره مقاله : 3962 تعداد مشاهده : 293 تاریخ افزودن مقاله : 11/7/1389
|
ابرش . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) زیوری از زیورهای اسب . رخش . چپار. (منتهی الارب ). ملمع. اسب که نقطه های خرد دارد. (مهذب الاسماء). آنکه بر پوست نقطه های سفید دارد. (دستوراللغه ٔ ادیب نطنزی ). اسب که نقطه های سپید دارد مخالف باقی رنگ . اسبی که بر اعضای او نقطه ها باشد مخالف رنگ اعضا. (منتهی الارب ). اسبی که نقطه ٔمخالف رنگ او بر او باشد. (برهان قاطع). اسب که موی سرخ و سیاه و سفید دارد. آنکه رنگ سرخ و سپید درهم آمیخته دارد. مؤنث : بَرْشاء. ج ، بُرْش || فیروزه ٔ دورنگ . (جواهرنامه ). || مکان ابرش ؛ آنجای که گیاهان رنگارنگ وبسیار دارد. - ابرش خورشید ؛ کنایه از آسمانست . || (اِخ ) لقب جذیمةبن مالک ، پادشاهی از عرب ، و او بیماری برص داشت و مردم از ابرص گفتن او ترسیدندی و ابرش گفتندی .
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|