|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>تعزير
شماره مقاله : 440 تعداد مشاهده : 472 تاریخ افزودن مقاله : 4/6/1388
|
1- تعزير كلمه تعزيركه مصدر باب تفعيل است بمعني تعظيم و ياري آمده است مانند: ’’ لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه فتح 9 [تا با خدا و پيامبراو ايمان بياوريد و او را بزرگ داريد و به اوكمك و ياريكنيد]’’. و اينكلمه بمعني اهانت نيز آمده وگفته ميشود: عزر فلان فلاناً يعني او را مورد اهانت و خواري قرار داد تا از گناه و كرده ناشايست خويش باز گردد. مقصود از تعزير در اصطلاح شرع اسلامي تاديب وتنبيه است بر:گناهيكه شرعا مجازات وكفارهاي ندارد پس مجازات وكيفري تاديبي است كه حاكم آن را روا ميدارد بعلت ارتكاب جنايتي يا معصيتيكه شرع براي آنكيفر و مجازات تعيين نكرده باشد ياكيفر و مجازاتش را تعيين كرده ولي شرايط اجراي مجازات شرعي تحقق نپذيرفته است مانند تماس و مباشرت با زن بدون انجام عمل جنسي يا مانند دزدي چيزيكه موجب قطع يد نيست ويا مانند جنايتيكه قصاص ندارد و يا مانند سحاق و طبق زدن زنان با هم ومانند قذف بغير زنا. چون معصيتها وگناهان برسه قسم هستند. 1-گناهانيكه حد مشخص شرعي دارند وليكفاره و تاوان ندارند مانند حدودي كه قبلا ازآنها سخن رفت. ٢-گناهانيكهكفاره و تاوان شرعي دارند ولي حدي برايشان تعيين نشده است مانند نزديكي با همسر در ايام رمضان و يا در موقع احرام. ٣-گناهانيكه در شرع برايشانكفاره و حدي تعيين نشده است مانند اينگناهاني كه ازآنها سخن رفت دراينگونهگناهان تعزير بر حسب تشخيص حاكم شرع واجب ميباشد [1] . ٢-دلايل شرعي تعزير دليل اصلي مشروعيت تعزير حديثي استكه ابوداود و ترمذي و نسائي و بيهقي از بهز بن حكيم و او از پدرش و از جدش روايتكرده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم درباره اتهام زدن، حكم بزندان داد يعني متهم را زندانيكرد. حاكم راي بصحت اين خبر داده است. و اين حبسكردن براي احتياط بوده است تا اينكه حقيقت آشكارگردد. بخاري و مسلم و ابوداود از هاني بن نيار آوردهاند كه او از پيامبر صلي الله عليه و سلم شنيده است كه ميگفت: لا تجلدوا فوق عشرة أسواط، إلا في حد من حدود الله تعالى [در تعزير بيش از ده شلاق نزنيد مگردر حدي از حدود الهي باشدكه بيشتر بزنيد]". به اثبات رسيده استكه عمربن خطاب تعزير و تاًديب ميكرد با تراشيدن سر و تبعيدكردن و شلاق زدن همانگونهكه دكانهاي مي فروشان را آتش ميزد و دهي راكه در آنجا مي ميفروختند نيز آتش زد و دستور دادكه قصر وكاخ سعد بن ابي وقاص را دركوفه آتش بزنند، چون وقتيكه در آنجا مينشست ازمردم پنهان ميگرديد. او براي خويش شلاق ويژهاي - دره - ساخته بود كساني راكه استحقاق زدن داشتند، شلاق ميزد و خانهاي را بزندان اختصاص داده بود و زني راكه نوحهگري ميكرد، آنقدر زد تا اينكه مويهايش پديدارگرديد. پيشوايان سهگانه فقهي بغير از شافعيگفتهاند تعزير براي كارهائي تعزير دارند واجب است و شافعيگفته استكه تعزير واجب نيست. ٣-فلسفه مشروعيت تعزير و فرق آن با حدود شرعي اسلام بدينجهت تعزير را مقرر داشته است تا وسيله آنگناهكاران و مخالفين نظام، تنبيه و تاديبگردند، فلسفه تعزير همان فلسفه و حكمت حدود الهي است كه قبلا بيانگرديد، جز آنكه از سه جهت با حدود فرق دارد: ١ -همه مردم درحدود با هم مساوي هستند در صورتيكه تعزير نسبت باشخاص مختلف فرق ميكند. هرگاه مرد بزرگواري دچار لغزش شد ميتوان از لغزش او صرفنظركرد و او را مورد عفو قرار داد و اگر مورد مجازات وكيفر قرارگيرد، لازم است عقوبت وكيفر او از عقوبت وكيفر اشخاص پائينتر از او، كه همان لغزش را مرتكب شدهاندكمتر باشد، چون منزلت او شريفتر است. -در حدود چنين نيست - احمد و ابوداود و نسائي و بيهقي روايت كردهاند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم گفت: " أقيلوا ذوي الهيئات عثراتهم، إلا الحدود يعني هرگاهكسي معروف به شرو تباهي نيست، دچارلغزشي شد يا مرتكب گناه صغيرهايگرديد، يا مرد مطيع و نيكوكاري بود، و براي اولين بارمرتكب خطا و گناه شد او را مواخذه و مجازات نكنيد و اگر بايستي كه مجازات شود، مجازاتش خفيف باشد، مگر در حدودكه همه در حدود يكسان هستند. ٢-وقتيكه داوري حدود الهي پيش حاكم رفت، و حاكم برآن اطلاع پيداكرد شفاعت و ميانجيگري درباره آنها جايز نيست، در حاليكه براي تعازير شفاعت و وساطت براي تخفيف يا صرفنظركردن ازآن جايز است. ٣-اگركسي در تعزير بميرد، ضمانت دارد. عمر بن خطاب زني را ترسانده بود، آن زن دچارشكم درد و لاغري شد و سقط جنينكرد و بچهاي مرده بدنيا آورد او ديه بچه را قبولكرد -بعضيگفتهاند ديه را بايد از بيتالمال داد و برخي گفتهاند ديه را بايد از عاقله ولي امر گرفت. ابوحنيفه و مالك گفتهاند تعزير نيز مانند حدود است و درآن ضمانت و چيزي واجب نيست. ٤- بيان اوصاف تعزير تعزيرگاهي با قول است مانند توبيخ و زجر و پند و اندرز و گاهي عملي است بر حسب اقتضاي حال مرتكب خلاف، مانند شلاق زدن و حبس و بندكردن و تبعيد و عزل و دشنام. ابوداود روايتكرده استكه مرد مخنثي را پيش پيامبر صلي الله عليه و سلم آوردندكه دست و پايش را حنا بسته بود، پيامبر صلي الله عليه و سلم پرسيدكه حال او چيست؟. گفتند: او بزنان تشبه ميكند. پيامبر صلي الله عليه و سلم دستورداد او را به نقيع تبعيدكنندگفتند: اي رسول خدا او را بكشيم؟گفت:" إني نهيت عن قتل المصلين [براستي مرا ازكشتن نمازگزاران منع كردهاند ]". تعزير با تراشيدن ريش جايزنيست و همچنين تعزير با خرابكردن و ويران كردن خانهها و خرابكردن باغ و بستانها و از بين بردنكشت و زرع و ميوهها و درختان جايزنيست. همانگونهكه تعزيربا بريدن بيني و بريدنگوش يا بريدن لبها يا بريدن انگشتان جايز نيست چون اينگونه موارد از اصحاب روي نداده است و معروف نبوده است. ٥-تعزير بيشتر از ده شلاق و تازيانه در حديث هاني بن نيار آمده بودكه پيامبر صلي الله عليه و سلم از زدن بيش از ده شلاق نهيكرده استكه احمد و ليث و اسحاق و جماعتي از شافعيه آن حديث را مستمسك قرار دادهاند وگفتهاند: بيش از ده شلاق و تازيانهاي كه شارع مقرركرده است جايز نيست. امام مالك و شافعي و زيد بن علي وگروهي ديگرگفتهاند: تعزير بيش از ده شلاق جايزاست ولي نبايد به حداقل حدود برسد.گروهي ميگويند نبايد تعزير يك معصيت وگناه، باندازه حد آن برسد، براي مثال نبايد تعزيرنظركردن و تماس و مباشرت غير از جماع با زن، به اندازه حد زنا برسد و نبايد تعزير دزدي از غيرمحل حرز و امن به اندازه مجازات دزدي برسدكه قطع يد است و نبايد حد دشنامي غير از قذف به اندازه حد قذف برسد. برخيگفتهاندكه ولي امر و حاكم با اجتهاد و راي خويش وبرحسب جرم و با مراعات مصلحت ميزان و اندازه تعزيررا تعين ميكند. ٦-تعزير با قتل گروهي از علماء تعزير با قتل را جايز دانسته و بعضي ديگر جايز ندانستهاند. ابن عابدين به نقل ازابن تيميهگفته است: “يكي از اصول نزد حنفيه اينستكهگناهيكه مجازاتش قتل نيست اگر تكرارگردد امام و پيشواي مسلمين ميتواند مجازات آن را قتل تعيينكند مانندكشتن با سنگگران و بار سنگيني، و مانند لواط كه اگر تكرار گردد امام ميتواند دستوركشتن فاعل و انجام دهنده اينگونهكارها را ،صادركند. و همچنين امام و پيشواي مسلمين ميتواند در صورتيكه صلاح بداند ميزان حد را نيز افزايش بدهد”. ٧-تعزير با اخذ مال و جريمه مالي تعزير مالي و تنبيه و تاديب با جريمه مالي جايزاست مذهب ابويوسف و مالك چنين است. صاحب “معين الحكام“گفته است:كسيكهگفته است مجازات و تنبيه مالي نسخ شده و منسوخ گرديده است، بيگمان او در نقل و استدلال از مذاهب پيشوايان فقهي دچار اشتباه شده و دعوي منسوخ شدن آنكار آساني نيست و اينگونه اشخاص دليلي ازسنت و اجماع ندارندكه موجب صحت دعوي آنان باشد مگر اينكه بگويند: بنا بر مذهب ياران ما جايز نيست. و ابن القيمگفته است: پيامبر صلي الله عليه و سلم تعزير را با محرومكردن از سهميه استحاقي از غنايم انجام داده است و فرموده استكه مانع دادن زكات را باگرفتن نصف مالش يا قسمتي ازآن تعزيركنند - در مبحث زكات قبلاگفته شد. بروايت احمد و ابوداود و نسائي از پيامبر صلي الله عليه و سلم آمده استكه گفت:" من أعطاها مؤتجرا فله أجرها، ومن منعها فإنا آخذوها، وشطر ماله، عزمة من عزمات ربنا [هركس زكات اموال خويش را باميد اجر و پاداش از طرف خداوند پرداخت كند مزد و پاداش او را خواهد داد و هركس از پرداخت زكات مال خويش امتناع ورزد ما زكات مقرر را ازاو ميگيريم ونصف مالش يا قسمتي ازآن را بعنوان تعزيرو تنبيه و تاديب از او ميگيريم و اين تعزير دستوري است از دستورات پروردگارمان]". ٨-تعزير از جمله اختيارات و حقوق حاكم ميباشد چون حاكم مدعي العموم و بر عامه مسلمين ولايت دارد، تعزير ازاختيارات او است و بدست او است. در “سبل السلام” آمده استكه غيرازامام تنها سهكس حق تعزيردارند، يعني تعزير بدست امام و در اختيار او است و سهكس ديگر نيز بغير از او حق تعزير را دارند: 1-پدر. پدر حق دارد برسر تعليم وآموزش، فرزندكوچك خود را تعزير و تاديب كند و يا او را از اخلاق بد و نكوهيده بازدارد. بنظر ميرسد كه اگر مادر كفالت و سرپرستي كودك را بعهده داشته باشد نيز حق دارد كه اگر بچهاش در آموزش كوتاهيكند يا اخلاق نكوهيده داشته باشد او را تنبيه و تاديبكند و حق دارد او را بنماز خواندن امركند و اگرنماز نخو اند او را بزند. پدر جق ندارد فرزند بالغ خود را تعزيركند حتي سفيه نيز باشد. ٢-سيد و مالك برده وكنيز بنابر اصح اقوال مي تواند نسبت به حقوق خويش و حقوق خداوندي آنها را تعزيركند. ٣-شوهر حق دارد زن "ناشزه” و غير مطيع خويش را تعزيركند همانگونه كه بصراحت در قرآن آمده است. آيا شوهر ميتواند بجهت ترك نماز و امثال آن او را كتك بزند يا خير؟ چنان پيدا استكه اگر پند و اندرز در اين باره موثر نشد شوهر اين حق را داشته باشد، چون حق دارد باكار خلاف شر مخالفت نمايد و منكر را انكار كند و شوهر از جملهكساني استكه مكلف است نخست با دست و قدرت مانع كار بد شود و اگرآن ممكن نشد با زبان مانع شودو آنهم ممكن نشد قلبا با آن مخالفت كند و در اينجا بايد شوهر دو شيوه اولي را برگزيند. پايان مطلب سبل السلام. و معلم نيز ميتواند كودكان را تاديب كند. ٩- ضمانت در تعزير پدر هرگاه فرزند خويش را تعزير و تاديبكند و شوهر هرگاه همسر خويش را تاديب و تعزيركند و حاكم هرگاه محكوم را تاديب و تعزيركند هيچكدام ضامن خسارت وارده نيستند مشروط بر آنكه اسراف نكنند و بيش از حد لازم را انجام ندهند، چنانچه هريك از آنها اسرافكند در تاديب و تعزير متجاوز محسوب ميشود و متجاوز نسبت بچيزيكه تلفكرده است ضمانت دارد.
[1] - حاكمكسی استكه احكام اسلامی را اجراء و تنفیذ مینماید و حدود را اجرا میكند و مقید بتعالیم اسلامی است جنایت در اصطلاح قانونی به جرمهائیگفته میشودكه مجازات وكیفر آنها اعدام یا اعمال شاقه یا زندان است. مولف.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|