|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>احضار ارواح
شماره مقاله : 453 تعداد مشاهده : 414 تاریخ افزودن مقاله : 5/6/1388
|
شكي نيست كه مردم در برابر اين نوع سوالات، سرگردان و متحير ميشوند؛ از هر كسي درباره آن چيزهایي ميشنوند كه با گفتار ديگري در تناقض است. مردم ميخواهند از طريق يک ديدگاه صحيح و صريح ديني كه حق مطلب را ادا كند، و مردم را به راه راست هدايت نمايد، خود را از اين حيرت و سرگرداني برهانند. آنچه نميتوان روي آن انگشت انكار گذاشت، اين است كه برخي چيزهاي پنهان و پوشيده وجود دارند، كه در جلسات احضار ارواح آشكار ميشوند، و شمار زيادي با چشم خود ميبينند كه آنها ظروف و اشياء و به دنبال آن قلمها را به حركت در ميآوردند، و گاه صحيح و گاه اشتباه، پاسخ سوالات احضار كنندگان را مي نويسند. انكار چنين مواردي از نظر كساني كه آن پديده را مشاهده نمودهاند، به نوعي لجبازي و يا فرار از رويارویي با مسئله تلقي ميگردد. و به همين جهت جواب ندادن به اين، مسايل مشكل را پيچيدهتر خواهد كرد. ما مومنان به اديان الهي، معتقد هستيم به اين كه در جهان هستي نيروهاي سري و عوالم غير محسوس زيادي وجود دارند، از جمله: 1-ارواح مردگان: به عقيده ما ارواح بعد از مرگ باقي هستند، و با نابودي جسد نابود نميشوند؛ متنعم يا معذب خواهند شد. قرآن درباره ارواح شهداء ميفرمايد: (أحياء عند ربهم يرزقون فرحين بما آتاهم الله من فضله)آل عمران:169. بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند.» و طبيعي است كه اين برخورداري از نعمت خداوند مربوط به ارواح آنان است؛ زيرا اجساد چه بسا پوسيده و در حال پراكنده شده باشد. از پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم روايت شده است كه مردگان صداي پاي تشييع كنندگان را وقي كه از گورستان باز ميگردند، ميشنوند. (مسلم از حديث انس روايت كرده است.) نيز آن حضرت براي امت تشريع فرمودهاند كه هرگاه بخواهند به اهل قبور سلام كنند، آنان را مورد خطاب قرار دهند و بگويند: (السلام عليكم دار قوم مؤمنين أنتم السابقون ونحن اللاحقون)(مسلم از حديث عايشه روايت كرده است.) «سلام بر شما، اي ساكنان ديار مومنان، شما در اين كاروان سابقين هستيد و ما لاحقين هستيم.» كساني اينگونه مورد خطاب قرار مي گيرند كه بشنوند و گفتهها را درک نمايند، و اگر چنين نبود، اينگونه خطاب به منزله خطاب به معدوم و جمادات تلقي ميشد؛ ابن قيم در كتاب «الروح» ميگويد: «علماي سلف» اجماع دارند بر اينكه اموات، خطاب زندگان را ميشنوند و ميفهمند و روايات زيادي در اين باره از آنان رسيده است مبني بر اينكه مردگان از اوضاع زندگان كه به زيارت آنان ميآيند آگاهي دارند و از ديدارشان خوشحال ميشوند. چنين نظريهاي دليلي است بر اينكه، بنا به مقتضاي اصول و مباني اهل سنت، روح موجودي مستقل و قائم به نفس خود ميباشد، و قرآن و سنت و اقوال سلف و عقل و فطرت، بيانگر و مويد اين مطلب ميباشند. ابن قيم رحمهالله براي اثبات اين مطلب بيش از يكصد دليل اقامه نموده است. خداوند متعال روح و نفس انسان را مورد خطاب قرار داده و به آن فرمان بازگشت و دخول و خروج داده است، و نصوص صريح شريعت دلالت دارند بر اينكه روح و نفس، صعود و تنزل و قبض و بسط و رفت و آمد دارد، و درهاي آسمان به روي آن باز ميشوند، و اينكه روح به سجده ميرود و سخن ميگويد و... ٢- ملائكه: آنان مخلوقات نوراني نامرئي هستند كه به وظايف مختلف از جمله محافظت از انسان و كتابت اعمال و قبض روح او ميپردازند: (إن كل نفس لما عليها حافظ)الطارق:40 هيچ كس نيست مگر نگاهبانی بر او گماشته شده است.» (له معقبات من بين يديه ومن خلفه يحفظونه من أمر الله)الرعد:11 «براي او فرشتگاني است كه پي در پي او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسداري ميكنند.» (وإن عليكم لحافظين كراما كاتبين)الانفطار:10-11 «و قطعا براي شما نگهباني گماشته شدهاند، و همچنين فرشتگاني بزرگوار كه نويسندگان اعمال شما هستند. » (قل يتوفاكم ملك الموت الذي وكل بكم)السجدة:11، «بگو: فرشته مرگي كه بر شما گمارده شده جانتان را ميستاند.» (الذين تتوفاهم الملائكة طيبين)النحل:32 «همان كساني كه فرشتگان جانشان را (درحالي كه پاكند) ميستانند.» (تتنزل عليهم الملائكة ألا تخافوا ولا تحزنوا)فصلت:30. «فرشتگان برآنان فرود ميآيند و ميگويند: هان، بيم مداريد و غمگين مباشيد. » عالم ملائكه عالمي است كه با اطاعت و عبادت خدا سرشته شده است و ملائكه گرايشهاي شهواني ندارند تا آنان را از طاعت و ياد خدا بازدارند: (يسبحون الليل والنهار لا يفترون)الأنبياء:20، «شبانهروز بيآنكه سستي ورزند، نيايش ميكنند. » (لا يعصون الله ما أمرهم ويفعلون ما يؤمرون)التحريم:6. «ازآنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچي نميكنند و آنچه را كه بدان مامورند انجام ميدهند.» ٣-جن: جنيان يک عالم روحاني ديگري هستند، و تفاوت آنان با ملائكه در اين است كه جنيان همانند انسان مكلف ميباشند، و به همين جهت خطاب قرآن متوجه هر دو گروه انس و جن است. (يا معشر الجن والإنس) الرحمن:33 «اي گروه جنيان و انسيان. » در قرآن يک سوره كامل درباره جنيان وارد شده است كه درآن، جنيان ارتباط با خودشان و روابطي كه با بعضي انسانها دارند، گفتگو ميكنند و بيان ميدارد كه بعضي از جنيان مسلمان و بعضي منحرفند: (فمن أسلم فأولئك تحروا رشدا وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا)الجن:14 «كساني كه به فرمانند، در جستجوي راه درستند ولي منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.» جنيان كافر عبارتند از شياطين كه ذريه ابليس و لشكريان او ميباشند. و خداوند متعال درباره آنان ميفرمايد: (إنه يراكم هو وقبيله من حيث لا ترونهم)الأعراف:27. «در حقيقت او و قبيلهاش، شما را از آنجا كه آنها را نميبينيد ميبينند.» وقتي كه اين مطالب پيرامون دنياي سهگانه فرشگان و جنيان و ارواح، براي ما روشن شد، بايد ببینیم كه اين موجودات مخفي كه ظروف و قلمها را به حركت درميآورد از كدام يک از اين سه نوع عالم ميباشند؟ نميتوانيم بگوييم آنها ارواح مردگاني هستند كه ديروز با ما بودهاند، به دليل اينكه بسياري از اين ارواح احضار شده، به مطالبي ميپردازند كه به آنها مربوط نيست، و درباره چيزهایي كه از آنها آگاهي ندارند فتوا ميدهند، و چيزهایي را كه نميدانند ميگويند، و در بسياري از موارد دروغ ميگويند، و به امور غيبي كه ويژه خداوند متعال است دست درازي ميكنند نظر ما بر اين نيست كه ارواح مردگان آنقدر بيكار باشند كه به چنين كارهاي عبث و بيهودهاي مشغول شوند. زيرا، ارواح مردگان يا در يكي از باغهاي بهشتي برخوردار از نعمت است، يا در يكي از دركات دوزخ مورد شكخه و عذاب است! شگفت اينجاست كه تاكنون شنیده نشده است روح يک انسان كافر يا ظالم از عذابي كه در قبر بدان گرفتار شده و قرآن بيان داشته است كه آنان به محض مرگ، بدان عذابها دچار خواهند شد، صادقانه مردم را باخبر نموده باشد: (ولو ترى إذ الظالمون في غمرات الموت والملائكة باسطوا أيديهم: أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على الله غير الحق)الأنعام:93، «و كاش ستمكاران را در گردابهاي مرگ ميديدي كه فرشتگان به سوي آنان ذستهايشان را گشودهاند (و نهيب ميزنند) جانهايتان را بيرون دهيد امروز به سزاي آنچه بناحق بر خدا دروغ ميبستيد به عذاب پستي پاداش داده خواهيد شد.» (ولو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم)الأنفال:50، «و اگر ببيني آنگاه كه فرشتگان جان كافران را ميستانند بر چهره و پشت آنان ميزنند.» (النار يعرضون عليها غدوا وعشيا ويوم تقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشد العذاب)غافر:46، «اينک هر صبح و شام برآتش عرضه ميشوند و روزي كه رستاخيز برپا شود فرياد ميرسد كه فرعونيان را در سختترين انواع عذاب درآوريد.» (فلولا إذا بلغت الحلقوم. وأنتم حينئذ تنظرون. ونحن أقرب إليه منكم ولكن لا تبصرون. فلولا إن كنتم غير مدينين. ترجعونها إن كنتم صادقين. فأما إن كان من المقربين. فروح وريحان وجنة نعيم، وأما إن كان من أصحاب اليمين، فسلام لك من أصحاب اليمين. وأما إن كان من المكذبين الضالين. فنزل من حميم. وتصلية جحيم، إن هذا لهو حق اليقين)الواقعة:83-95. «پس چرا آنگاه كه جان شما به گلو ميرسد. و درآن هنگام خود نظارهگريد. و ما به آن محتضر از شما نزديكتريم ولي نميبينيد. پس چرا، اگر شما بي جزا ميمانيد (و حساب و كتابي در كار نيست) اگر راست ميگوييد (روح) را بر نميگردانيد. و اما اگر (او) از مقربان باشد درآسايش و راحت بهشت پرنعمت خواهد بود و اما اگر از ياران راست باشد. از ياران راست بر تو سلام باد. و اما اگر از دروغگويان گمراه است پس با آبي جوشان پذيرایي خواهد شد. و فرجامش در افتادن به جهنم است، اين است همان حقيقت و يقين.» اينها منازل و جايگاههاي ارواح انسانها بعد از مرگ است و بنا به صراحت آيات قرآن، فرجام ارواح تكذيب كنندگان و گمراهان پس از مرگ ابتدا پذيرائي با آب جوشان و سرانجام ورود به دوزخ خواهد بود. چگونه ممكن است ارواح كافران ملحد و نافرمان، از هر قيد و بندي رها و آزاد باشند بطوري كه بتوانند هر جا بخواهند بروند، و به درخواست هر كسي جواب دهند و هيچگونه مراقب و نگهباني براي آنان نباشد؟! بخاري و مسلم در صحيح خود روايت كردهاند كه پيامبر خدا صلی الله علیه و سلم دستور داد كشتههاي مشركين را در چاهي بيافكنند؛ آنگاه، بر سر چاه تشريف آوردند و ايستادند و آن كشتگان را با نامهايشان مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: اي عتبه بن ربيعه، اي شيبه بن ربيعه، اي اميه بن خلف، اي ابوجهل، اي. .. آيا وعده پروردگار را حق يافتيد؟ من كه وعده پروردگارم را حق يافتم. عمر(رض) گفت: اي رسول خدا صلی الله علیه و سلم آيا با مردگان سخن ميگویي؟! آن حضرت فرمودند: قسم به كسي كه مرا به حق مبعوث كرده است، شما سخنان مرا بهتر از آنان نميشنويد؛ البته، اينان توانایی جواب دادن را ندارند. بنابراين، وقتي كه اين ارواح نسبت به سوالات پيامبر صلی الله علیه و سلم كه از لحاظ احساس روحاني سرآمد بشريت و از لحاظ ارتباط با عالم غيب، از همه كس تواناتر است، توان پاسخگویي نداشتند، چگونه ممكن است ساير انسانها پيام آنان را دريافت كنند؟! بعضي براي اثبات جايز بودن احضار ارواح مردگان به اين آيه استدلال نمودهاند: (ولو أن قرآنا سيرت به الجبال أو قطعت به الأرض أو كلم به الموتى)الرعد:31. «و اگر قرآني بود كه كوهها بدان روان ميشد يا زميني بدان قطعه قطعه ميگرديد يا مردگان بدان به سخن در ميآمدند، باز هم درآنان اثر نميكرد.» حقيقت اين است كه آيه فوق دلالت روشني دارد بر اينكه سخن گفتن با مردگان بهوسيله قرآن ممنوع است؛ زيرا در اسباب نزول اين آيه چنين وارد شده است كه مشركان مكه از روي لجاجت وعناد با پيامبر صلی الله علیه و سلم پيشنهاد كردند كه به وسيله قرآنش كوههاي مكه را از جاي خود بركند و روانه سازد، تا براي آنها زمين وسيع گردد و در آن باغها و بستانها پديد آورد، و چشمهها و رودها را جاري سازد، و قرآن را بر مردگانشان تلاوت نمايد، تا بدان وسيله آنان بتوانند با مردگان به گفتگو پردازند، و مردگان حقانيت پيامبري آن حضرت را به آنان خبر دهند؛ در آنگاه، اين آيه نازل شد: (ولو أن قرآنا سيرت به الجبال أو قطعت به الأرض...) «و ميدانيم كه كلمه «لو» محال بودن جواب آن را بخاطر محال بودن شرط آن، افاده مينمايد. بنابراين، وقتي كه قرار برآن شد اين اشياء مخفي و پنهان كه حاضر يا احضار ميشوند، ارواح مردگان نباشند؛ ما معقديمكه ارواح ملائكه هم نيستند؛ زيرا، همانطور كه گفتيم به دروغ ميپردازند و ضد و نقيض ميگويند، و در امور غيبي دخالت مينمايند و اسامي افراد بشر را بر خود مينهند؛ در حالي كه ملائكه چنين نيستند، بلكه آنان بندگان گرامي پروردگارند كه: (لا يسبقونه بالقول وهم بأمره يعملون)الأنبياء:27. «در سخن بر خدا پيشي نميگيرند و خود به دستور او كار ميكنند.» چارهاي نيست جز اينكه اعتراف كنيم كه اين نيروهاي مخفي از عالم جن و شياطين باشند. در انديشه و تفكر اسلامي چنين چيزي گنجايش دارد؛ زيرا، وجود جن و شياطين يک حقيقت مسلم است، و هر انساني همانطور كه فرشتگاني همراه او هستند شياطين نيز همراه او ميباشند، چنانكه در حديث آمده است: (ما من أحد إلا وله شيطان)(صحیح مسلم) «هيچ كس نيست مگر اينكه همراه او شيطاني هست.» و در قرآن ميخوانيم: (قال قرينه: ربنا ما أطغيته ولكن كان في ضلال بعيد)ق:27. «شيطان همدمش ميگويد: پروردگار ما، من او را به عصيان وانداشتم بلكه خودش در گمراهي دور و درازي است. » خوشبختانه اين نظريهاي كه ما بدان معتقد هستيم، با سخنان دبيركل سابق جمعيت روحی «الاهرام»، استاد حسن عبدالوهاب، كاملا مطابقت دارد، وي اخيرا از سمت خود استعفا كرد و اعلام توبه نمود، و ديدگاه خود را طي منشوري در ميان مردم توزيع كرد، و روزنامه «الجمهوريه» در ٢٣ رمضان سال ١٣٧٩، آن را منتشر ساخت. اينک، چكيدهاي از بيانات ايشان: «خداوند متعال در ماه رمضان پرده گمراهي را از قلبم زدود و قطعاً بر من روشن گرديد، اين شخصيتهابي كه احضار ميشوند و ما ميپنداريم كه ارواح مردگاني از خويشاوندان و بستگان هستند، توهمي بيش نيست و آنان جز ارواح شياطين و افرادي از جنيان كه امور را بر انسان مشتبه ميسازند، نيستند. اكنون من از اين اشتباه مادامالعمر خود رسما دست برميدارم، و از نو اسلام ميآورم و به عقيده صحيح خود باز ميگردم، و با دوستان عزيز خود كه از صميم قلب نسبت به آنان عطوفت و شفقت دارم، خداحافظي مينمايم. از خداوند متعال خواستارم كه چشم بصيرت آنان را با نور ايمان روشن سازد، و آنان را از گرفتاري اين عقيده فاسد، نجات دهد.» وانگهي، هدف و مقصود از احضار ارواح چيست؟ آيا مقصود پرس و جو از آنان درباره گذشته و آينده و امور غيبي است؟ چه كسي گفته است كه ارواح، خواه جن باشد يا فرشته يا غير آندو، اطلاع از غيب مطلق دارند، و آن غيب را اعلام ميدارند؟ در حالي كه خداوند متعال در ارتباط با جنيان در خدمت سليمان ميگويد: (فلما خر تبينت الجن أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين)سبأ:14، «پس چون (سليمان) فرو افتاد براي جنيان روشن گرديد كه اگر غيب ميدانستند درآن عذاب خفتآور نميافتادند.» و از زبان جنيان بازگو ميفرمايد كه: (وأنا لا ندري أشر أريد بمن في الأرض أم أراد بهم ربهم رشدًا)الجن:10 «و ما درست نميدانيم كه آيا براي كساني كه در زمينند بدي خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت خواسته است.» و نيز خداوند متعال موقعيت تمام مخلوقات را دربرابر عالم غيب اعلام ميدارد و ميفرمايد: ( قل لا يعلم من في السموات والأرض الغيب إلا الله)النمل:65، «بگو آنچه درآسمانها و زمين است، جز خدا، غيب را نميشناسد و نميداند.» (وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو)الأنعام:59 «و كليدهاي غيب تنها نزد او است جز او كسي آن را نميداند.» و خداوند از زبان خاتم پيامبران ميفرمايد: (ولو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير وما مسني السوء)الأعراف:188 «و اگر غيب ميدانستم قطعا خير بيشتري مياندوختم و هرگز به من آسيبي نميرسيد. » آيا اين غيبگويي، عبارت از همان كهانت و پيشگویيهاي كاهنان نيست كه شريعت نبوي در برابر آن اعلان جنگ نموده است؟! پيامبر خدا صلی الله علیه و سلم میفرمايد: (من أتى عرافًا أو كاهنًا فسأله فصدقه بما قال فقد كفر بما أنزل على محمد صلى الله عليه وسلم) (اين حديث را احمد بن حنبل روايت كرده، و حاكم آن را صحيح دانسته است.) «هركس نزد كف بين و طالعبين يا كاهني برود و درباره چيزي از وي پرسش نمايد و او را مورد تصديق قرار دهد، به آنچه بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده، كافر شده است. » و باز ميفرمايد: ( ليس منا من تكهن أو تكهن له) (روايت از طعراني و بزار از عمران بن حصين با سند حسن اورده است.) «از ما نيست كسي كه عمل كهانت يعني پيشگویي در امور غيبي را انجام دهد يا براي او چنين عملي را انجام دهند. » احضار ارواح همان كهانت قديمي است كه در لباس جديد و با اسلوب مدرن انجام ميگیرد. مطالبي كه اين ارواح بازگو ميكند و گاه راست از آب درميآيد، در حقيقت غيبگوبي نميباشد، بلكه نوعي غيبگویي نسبي است كه بعضي از مردم بهوسيله بعضي ديگر يا به وسيلة همنشينان خود، از جنيان و انسيان، از آنها اطلاع مييابند، و به ندرت گزارش آنها درست از آب درميآيد، چه بسيار دروغ و درهم آميختگي كه در اين پيشگوییها وجود دارد؛ امّا، مردم عادت كردهاند كه نود ونه درصد(٩٩%) موارد دروغ را بهفراموشي بسپارند، و اگر يک بار، هر چند تصادفي باشد، خبر آنان راست درآيد دهان به دهان آن را بازگو ميكنند. يا همانطور كه گفتهاند منظور از احضار ارواح معالجه امراض رواني است؟ بار ديگر، بيانات رهبر سابق جمعيت روحي را ميخوانيم تا پاسخ خود را ازآن دريافت نماييم. وي ميگويد: «امّا راجع به بدعت معالجه امراض به وسيله احضار ارواح كه جمعيت روحی «الاهرام» هر از گاهي آن را اعلام نموده، و در واقع يک تلقين موهوم و بياساس است كه من شخصاً نيمي از عمر خود را در تحقيق اين موضوع گذراندهام، درطول اين مدت، من به چندين بيماري آنچناني گرفتار بودهام كه تا به امروز مرا رها نكردهاند. من كه موسس اين جمعيت و صاحب بزرگترين كتابخانه در مباحث روحی رواني ميباشم، سزاوارتر اين بود كه اول به معالجه خود ميپرداختم و متأسفانه هرگز چنين نشد، ...» پيامبر اسلام صلی الله علیه و سلم در پيشگيري و معالجة امراض اسباب و وسايل ظاهري را بكار برده است. بخاري روايت ميكند كه ايشان ميفرمايند: (إنما الشفاء في ثلاثة: شربة عسل، أو شرطة محجم، أو كية بنار) «شفاي بيماران منحصر در سه چيز است: شربت عسل و نيشتر حجّام و داغ كردن با اين ترتيب.» پيامبر اكرم راههاي درمان را به همان مواردي كه مردم در روزگار آن حضرت مطابق سنت و عادت باز ميشناختهاند، بيان فرموده است. به ديگران نيز دستور آن را داده است و براي بعضي از اصحاب پزشكاني را فرا خوانده است. و با آويزان كردن مهره و نظر قرباني و مانند آنها مبني بر اعتقاد به اينكه يک تأثير پنهاني در بهبود و درمان بيماران دارند سخت به مبارزه پرداخته و فرموده است: (من علق تميمة فلا أتم الله له، ومن علق ودعة فلا ودع الله له) (احمد و حاكم و طبراني و حديث را از عقبه بن عامر روايت كردهاند و بنا به روايت فيض تمام رجال آن موثق هستند.) «هركه ر قرباني بياويزد، كارش سامان نگيرد و هر كه خرمهره بياويزد به مقصود رد نايل نگردد. » (من علق تميمة فقد أشرك) (روايت از احمد و حاكم و ابويعلي و همانطور فيض بيان ميدارد اسنادآن «جيد» است.) «كسي كه نظر قرباني بياويزد براي خدا شريک قائل شده است.» بنابراين، پشت پرده مسئله احضار ارواح و اشاعه آن و مشغول ساختن مردم در اين راستا چه اهداف و اغراضي را دنبال خواهد كرد، جز تشويش افكار و سست كردن اعتقادات مردم و منصرف كردن از مسايل اصولي و سرگرم كردن آنان؟! درحاليكه زندگي در اطراف ما بسيار جدي است و هرگز با لهو و لعب سر وكاري ندارد. گفتني است كه بعضي از پژوهشگران ثابت كردهاند كه دست صهيونيسم جهاني در پشت پرده اين پديده در كار است؛ تا بدين وسيله به منافع و مقاصدي كه در دنياي مردم دارند، نايل آيند. چه بسا، در دنياي غرب، مردم در اشتغال به اين گونه مسائل براي اينكه روح و روان خود را آسوده سازند و درد بيدرمان ماديگرایی خود را تخفيف دهند و عذرشان معذور باشد؛ با وجود اينكه به كشف اتم و تسخير فضا دست يافتهاند ولي ميخواهند، با احضار ارواح روان خويش را تسلي بخشند! ولي ما مسلمانان، كه با سرانگشتان خويش سنگ خارا را ميكاويم، تا گذشته خود را جبران كنيم و خود را به كاروان تمدن بشري برسانيم، بلكه اگر بتوانيم برآن سبقت جوييم. چگونه روا باشد خودمان را با اين پديدههاي پوچ و بيهوده مشغول سازيم، در حالي كه ما داراي معنويات ديني، فلسفه عقيدتي، و شكوفایي ايمان هستيم و گرايشهاي معنوي ما به خوبي ميتواند حرص، ولع، وجدان و فطرت ما را اشباع نمايد و ديده بصيرت ما را روشن سازد، و در حقيقت جهان و هستي و زندگي را براي ما تفسير و توجيه نمايد. (نک: تحقيق استاد دكتر محمد حسين «الروحیة الحدیثة دعوة هدامة» كه آن داراي حقايق و معلومات خطرناکي است و بايد بدان آشنا شد.) در عين حال، اگر در اين پديده شوم، خيري درش يافت شود، لقمه گلوگيري است كه براي ماديگران ملحد درآن وجود دارد؛ آنان كه وجود هر غيرمحسوسي را منكر ميشوند و هر چيزي را مادام كه در كارخانه و آزمايشگاه و ميكروسكوپ و.... قرار ندهند، و آن را مشاهده ننمايند بدان معتقد نيستند! آنان كه هيچ نوع اعتقادي به وجود روح و جن و ملائكه ندارند، چگونه ميتوانند با معيارهاي ماديگرايانه خودشان اين نيروهاي مخفي و مجهول را كه در جلسات احضار ارواح حاضر ميشوند، براي ما تفسير و توجیه كنند؟! هرگز نميتوانند! البته، با سكوت و عناد و انكار از آن فرار خواهند كرد! امّا، دينداران اهل ايمان چشمان دل خود را از نيروها و عوالم شگفتي كه قرآن شريف بيانگر آنهاست، فرو نميبندند: (فلا أقسم بما تبصرون وما لا تبصرون إنه لقول رسول كريم)الحاقة:38-40. «سوگند بهآنچه ميبينيد و بهآنچه كه نميبينيد، قرآن قطعاً گفتار فرستادهاي بزرگوار است.»
به نقل از: ترجمه فارسی الفتاوی المعاصرة دکتر یوسف قرضاوی، ترجمه دکتر احمد نعمتی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|