|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>اشخاص>مسکویه، احمد بن محمد
شماره مقاله : 454 تعداد مشاهده : 280 تاریخ افزودن مقاله : 5/6/1388
|
ابوعلی مسکویه یا مشکویه احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه . جد او یعقوب خازن ری بود. ابن ابی اصیبعه گوید: کان ابوعلی مسکویه فاضلا فی العلوم الحکمیة متمیز افیها خبیرا بصناعة الطب جیداً فی اصولها و فروعها. در بدایت عمر از پیوستگان وزیر معزالدوله دیلمی ابومحمد مهلبی و خازن کتب او بود و پس از او نزد ابن العمید و پسرش ابوالفتح ذوالکفایتین وزیر رکن الدوله ٔ بویهی تقرب و اختصاص تمام داشت . آنگاه که ابوالفتح کشته شد او به خدمت عضدالدوله مخصوص گشت و سمت منادمت و خازنی او یافت . قفطی گوید او تا 420 هَ . ق . حیات داشت و حاجی خلیفه و نیز یحیی بن منده بنقل یاقوت وفات او را در 421 هَ . ق . نوشته اند. در کتاب منتخب صوان الحکمة ابی سلیمان سجزی آمده است : ابوعلی احمدبن محمدبن مسکویه قد صحب الوزیر ابامحمد المهلبی فی ایام شبیبته ثم اتصل من بعد ذلک بخدمة الملک عضدالدولة الی ان فارق عضدالدولة الدنیا و اما تحرم [ کذا ] بصحبة الاستاذ الرئیس ابی الفضل بن العمید و ابنه ابی الفتح ذی الکفایتین و الملک صمصام الدوله و من بعد ذلک کونه فی الحضرة العالیة بالری و تخصیصه بسائر الاکابر الی وقتنا هذا فمما لایحتاج الی شرح لاشتهاره و له کتب فی جمیع الریاضیات و الطبیعیات و الالهیات و الحساب و الصنعة و الطبایخ و غیر ذلک مما ترکته و لم انقله لکثرته و کان ذلک مع البلاغة الجیدة والخط الحسن و لطف الصنعة. و ایاه قصد ابوحیان التوحیدی بمسائله التی یسمیها الهوامل فاجابه عنها بالاجوبة التی سماها الشوامل . و قصة فضائله و احواله و سیره تستدعی طولا. و سپس نبذه ای از گفته های او رضی اﷲ عنه بطورنمونه آورده است : اما الدعاء فانه تعرض للاجابة، لا لان اﷲ یفعل عند ذلک ما لایفعله قبله و لا لانه ینفعل ای یسمع بنحو من الانفعال او یرق ّ او یلحقه شی ٔ مما یلحقنا بل هو منزه عن جمیع هذا و لکن السبب فی الاجابة اننا اذا دعونا فی خلوة و خلوص سریرة عطلنا حواسنا عن وجه الانفعالات فتوفرنا علی الانفعال الذی یخص بقبول اثرالباری فحینئذ یأتی ذلک الامر الذی استعددنا له و بهذا النحو من الفعل نستخرج المسائل العویصة و نقول الشعر و نتذکر و نتفطن و ما اشبه ذلک ... فکذا یکون الدعاء والاجابة. و قال ایضا: قدبین ان الذین یزعمون بقاءالنفس هم طبیعیون بعد و جسمیون الا انهم یناقضون و یخلطون لذهاب و همهم الی ان النفس تبقی عن الجسم و هی ذات تمیز من الذات الاخری التی هی هی و اظنهم یتوهمون لها امکنة و یتصورونها کذلک و ان لم یطلقوا قولا. و قال : سبب الجزع هو کثرة نظرنا فی الجزئیات و الحسیات و ذلک الجوهر الشریف الذی فینا لانظر فیها باللذات ۞ فاذا توهمنا فقدان الحسیات و اشفقنا علیها فعرض لنا الجزع من الموت و لهذا نجد الفلاسفة یقولون : امت الارادة لان الموت الارادی هو التدرب فی هجر الحسیات و الملاذ الجسمیة و اطراح الشهوات و التصرف معالعقل و العقلیات و اذا انصرف الانسان بجمیع قواه او باکثرها الی هذاالمعنی لم یلذّ الا بها ولم یشتق الی الجزئیات و الحسیات و یکون کانه مفارق لها و ان کان متصلا بها و ملابسا لها و یکون حینئذ غیر خائف من الموت ولا هائب له و یصیر من الاَّمنین و الفائزین و فی جوار اﷲ الذی لیس فیه خوف ولا اسف . و قال فی الخواطر ایضا: ماالذی یشککنا فی دوام وجودالجوهر و انه لاضد له و الذی لاضد له لایفسد و انه غیر مکون من حیث هو جوهر و فی ان ّ النفس جوهر بجهة و عرض بجهة فاما ذاته و انیته فجوهر و اما کونه متمما فعارض عرض له و العرض یفسد لامحالة. فاما الجوهر فلاسبیل ان یتوهم له فساد فمن این تسلطالشک علی من یظن ان ذات النفس تتلاشی و تضمحل و هل یمکن ان تکون ذاته عرض (ظ: عرضاً) و هو معطی الحیوة و المتحرک من ذاته و العاقل لذاته فان هذه الثلاث الخواص هی للنفس تخصها - انتهی . و از افسانه هائی که در اطراف نام این مرد هست یکی این است که روزی شیخ الرئیس به مجلس درس او درآمد و جوزی نزد وی افکند و گفت مساحت این جوزبشعیرات تعیین کن و ابوعلی جزوی از کتاب اخلاق نزد وی انداخت و گفت تو کمی در اصلاح اخلاق خویش کوش تا من جوز را مساحت کنم و شیخ الرئیس در بعض از مصنفات خویش گوید: من این مسئله را بر سبیل محاضره با ابوعلی درمیان آوردم و او بدشواری فهم میکرد و مکرر اعاده کردم و فهم نکرد آخر وا گذاشتم . و یاقوت گوید: او در اول دین مجوسی داشت و سپس مسلمانی گرفت . بعضی گفته اندقبر ابوعلی باصفهان در محله ٔ خواجوست . مؤلفین نامه ٔ دانشوران قصه ٔ فرار ابوعلی بن سینا و ابوسهل مسیحی را بالفاظه نسبت به ابوعلی مسکویه کرده اند و با اینکه نامی هم از چهارمقاله و انتساب این حکایت به ابوسهل مسیحی برده اند ذکری از مأخذ نکرده اند و نمیدانیم مأخذشان چه بوده است . او راست : کتاب تجارب الامم و تعاقب الهمم در تاریخ تا سنه ٔ 372 هَ . ق . و این کتاب نفیسترین کتب تاریخ است و درخور آن است که یکی از فضلای عصر آن را بفارسی ترجمه کند. دیگر کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق در علم اخلاق که در وصف او گفته اند: بنفسی کتاب حاز کل فضیلة و صار لتکمیل البریة ضامنا مؤلفه قد ابرز الحق خالصا بتألیفه من بعد ما کان کامنا و وسمه باسم الطهارة قاضیا به حق معناه و لم یک مائنا لقد بذل المجهود ﷲ دره فما کان فی نصح الخلائق خائنا. و همین کتاب است که خواجه نصیرالدین طوسی بترجمه ٔ آن با تصرفی پرداخته و نام اخلاق ناصری بدان داده است . دیگر از کتب او کتاب جاویدان خرد است که بر اسلوب جاویدان خرد هوشنگ تألیف شده و کتاب آداب العرب و الفرس . کتاب ترتیب السعادة یا ترتیب العادات . کتاب السیاسة. کتاب ندیم الفرید یا انس الفرید. کتاب الفوز الاکبر. کتاب الفوز الاصغر. کتاب الجامع. کتاب مختار الاشعار. کتاب مجموعة الخواطر. کتاب المستوفی و آن مختاری از اشعار است . کتاب السیر. ورجوع بمعجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 88 شود.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|