|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>تعزیر
شماره مقاله : 556 تعداد مشاهده : 329 تاریخ افزودن مقاله : 13/6/1388
|
1- تعزیر كلمه تعزیركه مصدر باب تفعیل است بمعنی تعظیم و یاری آمده است مانند: ’’ لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه فتح 9 [تا با خدا و پیامبراو ایمان بیاورید و او را بزرگ دارید و به اوكمك و یاریكنید]’’. و اینكلمه بمعنی اهانت نیز آمده وگفته میشود: عزر فلان فلاناً، یعنی او را مورد اهانت و خواری قرار داد تا ازگناه وكرده ناشایست خویش باز گردد. مقصود از تعزیر در اصطلاح شرع اسلامی تادیب و تنبیه است بر:گناهیكه شرعا مجازات وكفارهای ندارد پس مجازات وكیفری تادیبی است كه حاكم آن را روا میدارد بعلت ارتكاب جنایتی یا معصیتیكه شرع برای آنكیفر و مجازات تعیین نكرده باشد یاكیفر و مجازاتش را تعیین كرده ولی شرایط اجرای مجازات شرعی تحقق نپذیرفته است مانند تماس و مباشرت با زن بدون انجام عمل جنسی یا مانند دزدی چیزیكه موجب قطع ید نیست ویا مانند جنایتیكه قصاص ندارد و یا مانند سحاق و طبق زدن زنان با هم ومانند قذف بغیر زنا. چون معصیتها وگناهان برسه قسم هستند. 1-گناهانیكه حد مشخص شرعی دارند ولیكفاره و تاوان ندارند مانند حدودی كه قبلا از آنها سخن رفت. ٢-گناهانیكهكفاره و تاوان شرعی دارند ولی حدی برایشان تعیین نشده است مانند نزدیكی با همسر در ایام رمضان و یا در موقع احرام. ٣-گناهانیكه در شرع برایشانكفاره و حدی تعیین نشده است مانند اینگناهانی كه ازآنها سخن رفت دراینگونهگناهان تعزیر بر حسب تشخیص حاكم شرع واجب میباشد [1] .
٢-دلایل شرعی تعزیر دلیل اصلی مشروعیت تعزیر حدیثی استكه ابوداود و ترمذی و نسائی و بیهقی از بهز بن حكیم و او از پدرش و از جدش روایتكرده است كه پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره اتهام زدن، حكم بزندان داد یعنی متهم را زندانیكرد. حاكم رای بصحت این خبر داده است. و این حبسكردن برای احتیاط بوده است تا اینكه حقیقت آشكارگردد. بخاری و مسلم و ابوداود از هانی بن نیار آوردهاند كه او از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیده است كه میگفت: لا تجلدوا فوق عشرة أسواط، إلا فی حد من حدود الله تعالى [در تعزیر بیش از ده شلاق نزنید مگردر حدی از حدود الهی باشدكه بیشتر بزنید]". به اثبات رسیده استكه عمربن خطاب تعزیر و تاًدیب میكرد با تراشیدن سر و تبعیدكردن و شلاق زدن همانگونهكه دكانهای می فروشان را آتش میزد و دهی راكه در آنجا می میفروختند نیز آتش زد و دستور دادكه قصر وكاخ سعد بن ابی وقاص را دركوفه آتش بزنند، چون وقتیكه در آنجا مینشست ازمردم پنهان میگردید. او برای خویش شلاق ویژهای - دره - ساخته بود كسانی راكه استحقاق زدن داشتند، شلاق میزد و خانهای را بزندان اختصاص داده بود و زنی راكه نوحهگری میكرد، آنقدر زد تا اینكه مویهایش پدیدارگردید. پیشوایان سهگانه فقهی بغیر از شافعیگفتهاند تعزیر برای كارهائی تعزیر دارند واجب است و شافعیگفته استكه تعزیر واجب نیست.
٣-فلسفه مشروعیت تعزیر و فرق آن با حدود شرعی اسلام بدینجهت تعزیر را مقرر داشته است تا وسیله آنگناهكاران و مخالفین نظام، تنبیه و تادیبگردند، فلسفه تعزیر همان فلسفه و حكمت حدود الهی است كه قبلا بیانگردید، جز آنكه از سه جهت با حدود فرق دارد: ١ -همه مردم درحدود با هم مساوی هستند در صورتیكه تعزیر نسبت باشخاص مختلف فرق میكند. هرگاه مرد بزرگواری دچار لغزش شد میتوان از لغزش او صرفنظركرد و او را مورد عفو قرار داد و اگر مورد مجازات وكیفر قرارگیرد، لازم است عقوبت وكیفر او از عقوبت وكیفر اشخاص پائینتر از او، كه همان لغزش را مرتكب شدهاندكمتر باشد، چون منزلت او شریفتر است. -در حدود چنین نیست - احمد و ابوداود و نسائی و بیهقی روایت كردهاند كه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: " أقیلوا ذوی الهیئات عثراتهم، إلا الحدود یعنی هرگاهكسی معروف به شرو تباهی نیست، دچارلغزشی شد یا مرتكب گناه صغیرهایگردید، یا مرد مطیع و نیكوكاری بود، و برای اولین بارمرتكب خطا و گناه شد او را مواخذه و مجازات نكنید و اگر بایستی كه مجازات شود، مجازاتش خفیف باشد، مگر در حدودكه همه در حدود یكسان هستند. ٢-وقتیكه داوری حدود الهی پیش حاكم رفت، و حاكم برآن اطلاع پیداكرد شفاعت و میانجیگری درباره آنها جایز نیست، در حالیكه برای تعازیر شفاعت و وساطت برای تخفیف یا صرفنظركردن ازآن جایز است. ٣-اگركسی در تعزیر بمیرد، ضمانت دارد. عمر بن خطاب زنی را ترسانده بود، آن زن دچارشكم درد و لاغری شد و سقط جنینكرد و بچهای مرده بدنیا آورد او دیه بچه را قبولكرد -بعضیگفتهاند دیه را باید از بیتالمال داد و برخیگفتهاند دیه را باید از عاقله ولی امرگرفت. ابوحنیفه و مالك گفتهاند تعزیر نیز مانند حدود است و درآن ضمانت و چیزی واجب نیست.
٤- بیان اوصاف تعزیر تعزیرگاهی با قول است مانند توبیخ و زجر و پند و اندرز و گاهی عملی است بر حسب اقتضای حال مرتكب خلاف، مانند شلاق زدن و حبس و بندكردن و تبعید و عزل و دشنام. ابوداود روایتكرده استكه مرد مخنثی را پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آوردند كه دست و پایش را حنا بسته بود، پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسیدكه حال او چیست؟. گفتند: او بزنان تشبه میكند. پیامبر صلی الله علیه و سلم دستورداد او را به نقیع تبعیدكنندگفتند: ای رسول خدا او را بكشیم؟گفت:" إنی نهیت عن قتل المصلین [براستی مرا ازكشتن نمازگزاران منع كردهاند ]". تعزیر با تراشیدن ریش جایزنیست و همچنین تعزیر با خرابكردن و ویران كردن خانهها و خرابكردن باغ و بستانها و از بین بردنكشت و زرع و میوهها و درختان جایزنیست. همانگونهكه تعزیربا بریدن بینی و بریدنگوش یا بریدن لبها یا بریدن انگشتان جایز نیست چون اینگونه موارد از اصحاب روی نداده است و معروف نبوده است.
٥-تعزیر بیشتر از ده شلاق و تازیانه در حدیث هانی بن نیار آمده بودكه پیامبر صلی الله علیه و سلم از زدن بیش از ده شلاق نهیكرده استكه احمد و لیث و اسحاق و جماعتی از شافعیه آن حدیث را مستمسك قرار دادهاند وگفتهاند: بیش از ده شلاق و تازیانهای كه شارع مقرركرده است جایز نیست. امام مالك و شافعی و زید بن علی وگروهی دیگرگفتهاند: تعزیر بیش از ده شلاق جایزاست ولی نباید به حداقل حدود برسد.گروهی میگویند نباید تعزیر یك معصیت وگناه، باندازه حد آن برسد، برای مثال نباید تعزیرنظركردن و تماس و مباشرت غیر از جماع با زن، به اندازه حد زنا برسد و نباید تعزیر دزدی از غیرمحل حرز و امن به اندازه مجازات دزدی برسدكه قطع ید است و نباید حد دشنامی غیر از قذف به اندازه حد قذف برسد. برخیگفتهاندكه ولی امر و حاكم با اجتهاد و رای خویش وبرحسب جرم و با مراعات مصلحت میزان و اندازه تعزیررا تعین میكند.
٦-تعزیر با قتل گروهی از علماء تعزیر با قتل را جایز دانسته و بعضی دیگر جایز ندانستهاند. ابن عابدین به نقل ازابن تیمیهگفته است: “یكی از اصول نزد حنفیه اینستكهگناهیكه مجازاتش قتل نیست اگر تكرارگردد امام و پیشوای مسلمین میتواند مجازات آن را قتل تعیینكند مانندكشتن با سنگگران و بار سنگینی، و مانند لواط كه اگر تكرار گردد امام میتواند دستوركشتن فاعل و انجام دهنده اینگونهكارها را ،صادركند. و همچنین امام و پیشوای مسلمین میتواند در صورتیكه صلاح بداند میزان حد را نیز افزایش بدهد”.
٧-تعزیر با اخذ مال و جریمه مالی تعزیر مالی و تنبیه و تادیب با جریمه مالی جایزاست مذهب ابویوسف و مالك چنین است. صاحب “معین الحكام“گفته است: كسیكه گفته است مجازات و تنبیه مالی نسخ شده و منسوخ گردیده است، بیگمان او در نقل و استدلال از مذاهب پیشوایان فقهی دچار اشتباه شده و دعوی منسوخ شدن آنكار آسانی نیست و اینگونه اشخاص دلیلی ازسنت و اجماع ندارندكه موجب صحت دعوی آنان باشد مگر اینكه بگویند: بنا بر مذهب یاران ما جایز نیست. و ابن القیمگفته است: پیامبر صلی الله علیه و سلم تعزیر را با محرومكردن از سهمیه استحاقی از غنایم انجام داده است و فرموده استكه مانع دادن زكات را باگرفتن نصف مالش یا قسمتی ازآن تعزیركنند - در مبحث زكات قبلاگفته شد. بروایت احمد و ابوداود و نسائی از پیامبر صلی الله علیه و سلم آمده استكه گفت:" من أعطاها مؤتجرا فله أجرها، ومن منعها فإنا آخذوها، وشطر ماله، عزمة من عزمات ربنا [هركس زكات اموال خویش را بامید اجر و پاداش از طرف خداوند پرداخت كند مزد و پاداش او را خواهد داد و هركس از پرداخت زكات مال خویش امتناع ورزد ما زكات مقرر را ازاو میگیریم ونصف مالش یا قسمتی ازآن را بعنوان تعزیرو تنبیه و تادیب از او میگیریم و این تعزیر دستوری است از دستورات پروردگارمان]".
٨-تعزیر از جمله اختیارات و حقوق حاكم میباشد چون حاكم مدعی العموم و بر عامه مسلمین ولایت دارد، تعزیر ازاختیارات او است و بدست او است. در “سبل السلام” آمده استكه غیرازامام تنها سهكس حق تعزیردارند، یعنی تعزیر بدست امام و در اختیار او است و سهكس دیگر نیز بغیر از او حق تعزیر را دارند: 1-پدر. پدر حق دارد برسر تعلیم وآموزش، فرزندكوچك خود را تعزیر و تادیب كند و یا او را از اخلاق بد و نكوهیده بازدارد. بنظر میرسد كه اگر مادر كفالت و سرپرستی كودك را بعهده داشته باشد نیز حق دارد كه اگر بچهاش در آموزش كوتاهیكند یا اخلاق نكوهیده داشته باشد او را تنبیه و تادیبكند و حق دارد او را بنماز خواندن امركند و اگرنماز نخو اند او را بزند. پدر جق ندارد فرزند بالغ خود را تعزیركند حتی سفیه نیز باشد. ٢-سید و مالك برده وكنیز بنابر اصح اقوال می تواند نسبت به حقوق خویش و حقوق خداوندی آنها را تعزیركند. ٣-شوهر حق دارد زن "ناشزه” و غیر مطیع خویش را تعزیركند همانگونه كه بصراحت در قرآن آمده است. ایا شوهر میتواند بجهت ترك نماز و امثال آن او را كتك بزند یا خیر؟ چنان پیدا استكه اگر پند و اندرز در این باره موثر نشد شوهر این حق را داشته باشد، چون حق دارد باكار خلاف شر مخالفت نماید و منكر را انكار كند و شوهر از جملهكسانی استكه مكلف است نخست با دست و قدرت مانع كار بد شود و اگرآن ممكن نشد با زبان مانع شودو آنهم ممكن نشد قلبا با آن مخالفت كند و در اینجا باید شوهر دو شیوه اولی را برگزیند. پایان مطلب سبل السلام. و معلم نیز میتواند كودكان را تادیب كند.
٩- ضمانت در تعزیر پدر هرگاه فرزند خویش را تعزیر و تادیبكند و شوهر هرگاه همسر خویش را تادیب و تعزیركند و حاكم هرگاه محكوم را تادیب و تعزیركند هیچكدام ضامن خسارت وارده نیستند مشروط بر آنكه اسراف نكنند و بیش از حد لازم را انجام ندهند، چنانچه هریك از آنها اسرافكند در تادیب و تعزیر متجاوز محسوب میشود و متجاوز نسبت بچیزیكه تلفكرده است ضمانت دارد.
[1] - حاکـمکسی استکه احکام اسلامی را اجراء و تنفیذ مینماید و حدود را اجرا میکند و مقید بتعالیم اسلامی است جنایت در اصطلاح قانونی به جرمهائیگفته میشودکه مجازات وکیفر آنها اعدام یا اعمال شاقه یا زندان است. مولف.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|