|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>اجرد
شماره مقاله : 5896 تعداد مشاهده : 242 تاریخ افزودن مقاله : 30/7/1389
|
اجرد. [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) شتری که بعلت جَرَد مبتلاباشد. || نره ٔ ستور، یا عام است . || پشت : رمی علی اجرَدِه ؛ ای ظهره . || بسیار سبقت کننده و درگذرنده . (منتهی الارب ). || مکان اجرد؛ زمین بی نبات . (زوزنی ). جای بی نبات . وکذلک فضاء اجرد. (منتهی الارب ). ج ، اجارِد. || رجل اجرد؛ مرد بی موی . آنکه موی بر تن ندارد. ضدّاشعر. خُردموی . (تاج المصادر) (زوزنی ). مؤنث : جَرْداء. ج ، جُرد. (منتهی الارب ). || فرس اجرد؛ اسب کوتاه و تنک موی و آن مدحی است اسب را. (منتهی الارب ). اسب بی مو. اسب [ و استر ] نرم موی . ج ، جُرد. (زمخشری ). || بی پرز (جامه ). || آزاد. کامل . تمام : یوم اجرد؛ روز تمام . (منتهی الارب ). || اجردان ؛ دو روز یا دو ماه . (منتهی الارب ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|