|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>اجمار
شماره مقاله : 6035 تعداد مشاهده : 247 تاریخ افزودن مقاله : 1/8/1389
|
اجمار. [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن لشکر به دارالحرب و بازنگردانیدن آن : اَجمر السلطان جیشه .(منتهی الارب ). || شتافتن . (منتهی الارب ). زود رفتن . (تاج المصادر). زود برفتن . (زوزنی ). || جستن در قید. || بخور دادن . (منتهی الارب ). بخور کردن . عود و مانند آن بر آتش افکندن . (تاج المصادر): اجمر الثوب . || گرد آمدن بر کاری . (منتهی الارب ). گرد آمدن بر چیزی . (تاج المصادر).جمع کردن . گرد بکردن . (زوزنی ). || گره زدن گیسوان پس قفا. || آماده کردن آتش را: اجمر النار. (منتهی الارب ). || هموار گردیدن سپل شتر که خط میان دو سلامای آن باقی نماند: اجمر البعیر. (منتهی الارب ). || حزر کردن بار نخل وحساب و جمع خرص آن : اجمر النخل . (منتهی الارب ). || اجمرت اللیلة؛ پنهان شد در آن ماه نو. (منتهی الارب ). || شامل شدن : اجمر الامر بنی فلان ؛ شامل شد آن کار بنی فلان را. (منتهی الارب ). || ریاضت دادن اسبان و گرد آوردن آنها. (منتهی الارب ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|