|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
اسلام معاصر>اشخاص>مولانا عبدالعزیز سربازی
شماره مقاله : 618 تعداد مشاهده : 519 تاریخ افزودن مقاله : 16/6/1388
|
مولانا عبدالعزیز رحمهالله
مولانا عبدالله سربازی پدر بزرگوار مولانا عبدالعزیز یكی از علمای سرشناش و پر تحرك منطقه سرباز بوده كه در راستای ارشاد مردم به سوی دین حق و جهاد و مبارزه با گروه ذكریها، اهلبدعت و قبرپرستان آن سامان مشكلات فراوانی متحمل گردید و مبارزههای مجدانه و بیامان ایشان راه حق و حق پرستی را هموار گردانید.
مولانا عبدالعزیز در سال 1295هجری شمسی در روستای دپكور منطقه سرباز دیده به جهان گشود و پس از فراگیری دروس مقدماتی در دامان والد بزرگوارش در اوضاع و احوال ناگواری به سوی هند سفر كرده در دانشگاه مشهور شبه قاره هند دارالعلوم دیوبند ثبت نام كرد و دروس نظامی را فرا گرفت، سپس برای فراگیری مزید دروس حدیث و تفسیر به مدرسه امینیه دهلی رخت سفر بست و از محضر عالم بزرگوار دهلی مفتی كفایتالله رحمهالله استفاده كرده، از آنجا فارغالتحصیل گردید. ایشان بنا بر ذهن وقاد و نیز هوش منحصر به فردی كه داشت مورد اجلال و اكرام اساتید قرار گرفته مولانا مفتی كفایتالله، ایشان را مفتی بلوچستان لقب داد. در همان دورانی كه ایشان در دهلی به تحصیل اشتغال داشت با مولانا محمدالیاس بنیانگذار دعوت و تبلیغ نیز ملاقات نموده، از ایشان بهره گرفت. پس از آن كه در سال 1322 هجری شمسی دروس را به پایان رسانید به وطن خویش باز گشته به دعوت و ارشاد مردم كمر بست و با همتی جانانه مردم را به سوی توحید و یكتا پرستی و توجه به عبادات و اخلاق اسلامی دعوت میداد.
مولانا عبدالله سربازی پدر بزرگوار مولانا عبدالعزیز یكی از علمای سرشناش و پر تحرك منطقه سرباز بوده كه در راستای ارشاد مردم به سوی دین حق و جهاد و مبارزه با گروه ذكریها، اهلبدعت و قبرپرستان آن سامان مشكلات فراوانی متحمل گردید و مبارزههای مجدانه و بیامان ایشان راه حق و حق پرستی را هموار گردانید.
مولانا عبدالعزیز در سال 1295هجری شمسی در روستای دپكور منطقه سرباز دیده به جهان گشود و پس از فراگیری دروس مقدماتی در دامان والد بزرگوارش در اوضاع و احوال ناگواری به سوی هند سفر كرده در دانشگاه مشهور شبه قاره هند دارالعلوم دیوبند ثبت نام كرد و دروس نظامی را فرا گرفت، سپس برای فراگیری مزید دروس حدیث و تفسیر به مدرسه امینیه دهلی رخت سفر بست و از محضر عالم بزرگوار دهلی مفتی كفایتالله رحمهالله استفاده كرده، از آنجا فارغالتحصیل گردید. ایشان بنا بر ذهن وقاد و نیز هوش منحصر به فردی كه داشت مورد اجلال و اكرام اساتید قرار گرفته مولانا مفتی كفایتالله، ایشان را مفتی بلوچستان لقب داد. در همان دورانی كه ایشان در دهلی به تحصیل اشتغال داشت با مولانا محمدالیاس بنیانگذار دعوت و تبلیغ نیز ملاقات نموده، از ایشان بهره گرفت. پس از آن كه در سال 1322 هجری شمسی دروس را به پایان رسانید به وطن خویش باز گشته به دعوت و ارشاد مردم كمر بست و با همتی جانانه مردم را به سوی توحید و یكتا پرستی و توجه به عبادات و اخلاق اسلامی دعوت میداد. مولانا عبدالعزیز رحمهالله پس از این كه مدتی در منطقه بلوچستان زیر نظر پدر گرامیاش به اسلام و مسلمین خدمت كرد، به قصد ادای حج و بهرهگیری از فیوض و بركات حرمین شریفین به عربستان سفر كرد و تصمیم گرفت كه مدتی در آنجا بماند. در دوران اقامتش در مكه مكرمه وقتی مسئولین مدرسه صولتیه(1) مطلع شدند كه چنین فردی وجود دارد از وی خواستند كه از علوم و معارفش طلاب را بهرهمند سازد. مولانا حدود دو سال ضمن بهرهگیری از انوار و بركات حرم مكه، طلاب مدرسه صولتیه را فیض رسانید و مسئولین و طلاب را سخت تحت تأثیر قرار داد. تصمیم مولانا گرچه آن بود كه هنوز در مكه مكرمه بماند. اما مولانا عبدالله در طی نامهای از فرزندش خواست كه خدمت به منطقه محروم را از ماندن در حرمین شریفین ترجیح دهد. مولانا عبدالعزیز بلافاصله پس از دریافت نامه و پیام پدر بزرگوارش به سوی وطن عزیمت كرد. مولانا امر به معروف و نهی از منكر و دعوت را در دستور كار خود قرار داد و به حل و فصل دعاوی و خصومتهای مردم پرداخت و پس از مدتی در زادگاهش دپكور مدرسهای دینی تأسیس نمود و به عنوان بنیانگذار و مدیر آن مدرسه همراه برخی دیگر از علماء به تدریس اشتغال ورزید. در سال 1335 هـ ش، به مشیت و اراده خداوند به شهر زاهدان كه مركز استان سیستان و بلوچستان بود به منظور معالجه و مداوای والد بزرگوارش سفر كرد و مدت یك ماه را در این شهر گذراند. مولانا بنابر حماسه دینی، اتباع سنت و انگیزههای اصلاحگرایانهای كه داشت مردم را در این شهر به اتباع دین حق دعوت داد و هیچگاه از این مهم غفلت نورزید و در هر جا و هر محلی شیوة ایشان همین بود. افراد سرشناس و دلسوز شهر زاهدان هنگامی كه ایشان را با چنان درد و فكری والا برای امت مشاهده كردند تأثیر مثبت گرفته، دور شمع وجودش حلقه زدند و از والد بزرگوارش خواستند تا فرزند برومندش را اجازه اقامت در شهر زاهدان بدهد و با پذیرش این پیشنهاد از سوی والد بزرگوارش، برای مولانا نیز شرح صدر حاصل گردید و به عنوان مشعل فروزان علم و معرفت در دل كویر، تاریكیهای جهل و خرافه گرایی را از بین برد. دزدآب(2) قدیم¬¬¬ كه جهل و بدعت و درگیریها و بیخبریها در آن غوغا میكرد با مواعظ دردمندانه و مشفقانه حضرت مولانا عبدالعزیز با انوار دین و ایمان آشنا گشته و راه و رسم مردم تغییر پیدا كرد.
تأسیس دارالعلوم زاهدان پس از آن مولانا عبدالعزیز بطور مستقل در زاهدان سكنی گزید و كارهای اصلاحی و دینی را آغاز كرد. با توجه به كاستیهای موجود در زمینه علم و دین در اندیشه ایجاد و تأسیس مدرسهای برای فرزندان مسلمان افتاد تا بتوانند با علوم اسلامی آشنایی حاصل نمایند. سخنرانیها و تبلیغات گرم و رسای حضرت مولانا عبدالعزیز رحمهالله تأثیر بسیار خوبی بر مردم نهاده بود. مسجد جامع آن زمان (مسجد عزیزی كنونی) مسجدی كوچك بود كه روزهای جمعه پر نمیشد، در كنار مسجد تعدادی اتاق ساخته بودند بودند و مرحوم قاضی شاه محمد امامت نماز جمعه را نیز به عهده داشت، در آنجا برای تعدادی طلبه تدریس مینمود. پس از ارتحال قاضی شاه محمد، حضرت مولانا عبدالعزیز در مسجد جامع مستقر شد و با جدیت تمام به ارشاد و راهنمایی مردم همت گمارد. در همین زمان حضرت مولانا عبدالحمید حفظهالله كه تازه درسهایش را به اتمام رسانیده بود وارد زاهدان شد و بنابه دعوت مولانا عبدالعزیز رحمهالله، مولانا عبدالحمید نیز به تدریس اشتغال ورزید. پس از مدتی مولانا تصمیم گرفت كه مدرسه را به جایی دیگر منتقل كند، بعضی از مردم مایل بودند كه مدرسه را به طرف عیدگاه قدیم و بعضی خواستند تا مدرسه را به سوی غرب شهر یعنی كوه تیر اندازی منتقل كنند و پس از دعای بسیار و قرعه كشی منطقه كوه تیر اندازی برنده شد و مردم به سرعت زمینی را آماده و در اختیار مولانا عبدالعزیز قرار دادند. لذا دور زمین را دیوار كشی كردند و برای مولانا عبدالحمید حفظهالله نیز منزلی ساختند. پس از مدتی در یك روز بیاد ماندنی در سال 1350 هـ ش، طلاب از مدرسه مسجد جامع به مدرسه دارالعلوم منتقل شدند، از مسجد مكی، خیابانهای اطراف و منازل خبری نبود، مدرسه در بیابانی در بیرون شهر واقع شده بود. در جایی كه اكنون كتابخانه و كلاس حفظ وجود دارد مقداری شن ریخته و مسجدی درست كردند كه طلاب و همسایگان در آن نماز میخواندند. هنگام ظهر وقتی هوا گرم میشد، نماز داخل سالن مدرسه یا اطاق روبروی دارالافتای كنونی برپا میشد. ابتدا هزینه طلاب از طریق كمك مردم تهیه میشد، اما پس از چند ماه وضع بهتر شد، مقداری آرد تهیه و آنگاه خانواده و فرزندان حضرت مولانا عبدالحمید حفظهالله در منزل برای طلاب نان میپختند و غذا درست میكردند. در آن زمان تعداد طلاب بین 60 تا 80 نفر بود اساتید بزرگوار چون مولانا غلام محمد سربازی (رح) (پدر گرامی حافظ محمداسلام) مولانا مفتی خدا نظر(رح)، مولانا نذیراحمد سلامی، حافظ قادر بخش و حضرت مولانا عبدالحمید به طلاب درس میدادند. به روایت حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید مدظله او در حرمین شریفین و در اماكن اجابت دعا مخصوصاً در صحرای عرفات برای رشد و ترقی و قبولیت این مركز علمی به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع میكرد. بالاخره دعا، اخلاص و نیایشهای این مرد حق سبب گردید كه الله تعالی به فضل خود این حوزه را در سطح ایران ممتاز گردانید. كعبه را هر دم تجلی میفزود آن ز اخلاصات ابراهیم بود حضرت مولانا در سال 1359 هـ ش، دچار ناراحتی قلبی شد و در پی اصرار دوستان و مشوره پزشكان برای معالجه به انگلستان سفر كرد و ناراحتیاش تا حدی بهتر شد و به وطن برگشت، اما پس از یك سال و نیم بیماری ایشان مجدداً شدت گرفت و نزدیك چهار ماه در بستر بیماری افتاد. مولانا در جریان مسافرت و معالجه در انگلستان دچار ناراحتی كلیه شد و پس از مراجعت به ایران بنابر مشوره پزشكان بار دوم جهت پیوند كلیه به آمریكا سفر كرد ولی بدلیل بالا بودن سن، نظر پزشكان این بود كه پیوند كلیه در این شرایط سنی سودی ندارد و بعد از اقامت كوتاهی در كالیفرنیای آمریكا به ایران مراجعت كرد و بالاخره مولانا به منظور معالجه و دیالیز به تهران و مشهد عزیمت كرد و در روزهای پایانی عمر خویش در مشهد جهت انجام دیالیز اقامت گزید و در 21 مرداد سال 1366هـ در شهر مشهد زندگی را بدرود گفت و به جوار پروردگار شتافت. رحمهالله و اسكنه جناته.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|