|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>لقیط
شماره مقاله : 628 تعداد مشاهده : 839 تاریخ افزودن مقاله : 17/6/1388
|
لقیط =طفل سر راهی یا گمشده گمنام لقیط یعنی طفل وکودک غیربالغیکه در خیابان یافته میشود یاکسیکه راه گم کرده و نسب او شناخته نیست. حکم لقیط آنستکه برداشتن و نگهداری آن فرضکفایه است، یعنی اگر یکی از آن نگهداری کرد، گناه آن از گردن همه مردم آن ناحیه میافتد والا همه مردم آن ناحیه مسوول آن هستند. همانگونهکه نگهداری از هر چیزی کهگم شده و ضایع باشد و سرپرستی نداشته باشد، فرض است زیرا رهاکردن و بحال خودگذاشتن آن، موجب تباهی و ضایع شدن آن میگردد و مادامکه لقیط درکشور و قلمرو اسلام یافتهگردد، به مسلمان بودن وی حکم میشود. چهکسی شایستهتر است برای سرپرستی از لقیط؟ کسیکه لقیط را مییابد اگر آزاده و عادل و امین و رشید و عاقل باشد او برای سرپرستی از وی شایستهتر است و بر او است کهبه تعلیم و پرورش او بپردازد و تعلیم و تربیت او واجب است، سعید بن منصور درسنن خود روایتکرده استکه سنین بن جمیله گفت: من لقیطهای (کودکی) یافتم و او را پیش عمربن خطاب بردم و معرف من به عمرخطابگفت: ای امیر مومنان سنین مرد درستکاری است. عمر گفت: ایا چنین است؟گفت: آری. لذا عمرگفت: پس اورا با خود ببر و او آزاد است نه بنده و تو سرپرستی و ولایت بر او را بعهده داری و هزینه زندگشین بعهده ما است. و در روایتی آمده استکه هزینه شیر دادن بوی بعهده ما است. اگر چنین لقیطی در دست شخص فاسق یا مبذر و باد دستی بود، از او گرفته میشود و باید حاکم کار تربیت و پرورش او را بعهده بگیرد. هزینه لقیط و نفقه او اگر همراه لقیط مالی باشد و با وی یافته شود ازآن بروی هزینه میشود واگر با وی مالی یافته نشود، هزینه او از بیتالمال میباشد، چون بیت المال برای حوایج و نیازهای مسلمین است. اگر از بیتالمال میسر نباشد، بر هرکسیکه از حال او اطلاع داشته باشد واجب استکه نفقه و هزینه اورا بدهد، چون این عمل نجات و رهائی او از هلاکت و تباهی است و او این هزینه را از بیتالمال مطالبه نخواهدکرد، مگر اینکه قاضی بدان حکمکند،که او نفقهاش را بدهدکه در اینصورت حق دارد آن را مطالبهکند و اگر حاکم بدان اجازه نداده باشد، این هزینه و نفقه او تبرع و خیریه بحساب میاید. ارث و ماترک لقیط هرگاه لقیط مرد و ارثی و ماترکی از خود گذاشت و وارثی نداشت، ارث و ماترک او ازآن بیتالمال است و اگرکشته شود خونبهای او نیز ازآن بیتالمال است.کسی که لقیط را پیداکرده وارث او نیست پس ارث ازآن او نیست. ادعای نسب لقیط هرکس لقیط را به خود نسبت دهد، خواه مرد باشد یا زن، لقیط به وی ملحق میشود مشروط براینکه پیدا شدن لقیط از او ممکن باشد، چون این عمل بسود و مصلحت لقیط است بدون اینکه بکسی ضرری برساند، در اینصورت نسب وارث او برای مدعی ثابت میشود. اگر بیش از یک نفر ادعای نسبت وی بخودکنند، اواز آنکسی استکه بر ادعای خویشگواه داشته و اقامه بینه کند و اگر هیچکدام گواه و بینه نداشته باشند یا همه آنان گواه و بینه داشته باشند، لقیط را بر قیافه شناسان عرضه میکنند که نسبت را به وسیله مشابهت تشخیص میدهند، هرگاه قیافه شناسی بدان حکم کرد و او مردی مکلف و عادل و باتجربه در قیافه شناسی بود حکم او قبول است. از حضرت عایشه روایت شده استکه یک بار پیامبر صلی الله علیه و سلم پیش من آمد در حالی که سرور و خوشحالی از خطوط چهرهاش میدرخشید و گفت: ألم تری أن مجززا المدلجی نظر آنفا إلى زید وأسامة وقد غطیا رؤوسهما وبدت أقدامهما، فقال: إن هذه الاقدام بعضها من بعض [مگر نمیبینیکه مجزز مدلجی اکنون به زید و اسامه نگریست در حالیکه روی و سر خود را پوشانده بودند و تنها پاهایشان پیدا بود وگفت: بعضی از این پاها با بعضی نسبت دارند و از همدیگرند]". بخاری و مسلم این روایت را نقلکردهاند. و اگر قیافه شناسی ممکن نشد، مدعیان بین خود قرعهکشی میکنند و قرعه بنام هرکس درآمد، لقیط ازآن او است. حنفیهگویند: درباره نسب لقیط به قیافه شناسی و قرعه عمل نمیگردد، هرگاه جماعتی در ادعای انتساب کودکی بخود با هم مساوی باشند و مشترک بین آنان باشد او از همه آنان چون یک فرزند کامل ارث میبرد و همه آنان با هم از او ارث یک پدر میگیرند. چون پدر یکی بیش نیست.
به نقل از: فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردمسالاري، دوم 1387.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|