Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (إِنَّکم سَتَحْرِصُونَ عَلَى الإِمارَةِ، وَسَتَکونُ نَدَامةً یوْم الْقِیامةِ، فَنِعْم الْمرْضِعَةُ، وَبِئسَتِ الْفَاطِمةُ) یعنی: «شما، برای رسیدن به فرمانروایی و ریاست، حرص و آز می‌ورزید، ولی روز قیامت باعث پشیمانی شما خواهد شد. ریاست، شیردهنده‌ی خوبی است (و لذات زیادی دارد)، اما (پس از مردن یا برکنار شدن از آن،) چه جدا شدن بدی دارد».[بخاري، شماره‌ي7148]

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

فقه>مفاهیم و اصطلاحات فقهی>اطعمه

شماره مقاله : 631              تعداد مشاهده : 447             تاریخ افزودن مقاله : 17/6/1388

اطعمه و مواد خوراکی 
اطعمه جمع طعام است و عبارت است از چیزهائی‌ که انسان آنها را می‌خورد و از آنها تغذیه می‌کند، خواه قوت باشند یا غیر آن‌. در قرآن آمده است‌: "  قل لا أجد فیما أوحی إلی محرما على طاعم یطعمه انعام ١٤٥ [‌بگو در آنچه ‌که بر من وحی شده است طعامی را نمی‌یابم‌ که بر خورنده آن حرام باشد مگر...]"‌. بدیهی است‌ که طعام و خوراکیهائی حلال هستند،‌که پاک باشند و نفس بدانها مایل باشدکه خداوند می‌فرماید:" یسألونک ماذا أحل لهم قل أحل لکم الطیبات   مائده ٤ [ ‌ای محمد از تو می‌پرسند که چه چیز برایشان حلال است‌، بگو همه چزهائی‌که پاک باشند و نفس بدانها مایل باشد حلال هستند]".          
و مقصود ازکلمه "‌طیب‌" دراینجا چیزهائی است‌که نفس آن را پاک می‌داند و بدانها علاقمند است‌، و مشتهی می‌باشند. مانند:" ویحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث اعراف ١٥٧ [‌خداوند خوراکیهای پاک و حلال را برایشان حلال و خوراکیهای آلوده و حرام را برایشان حرام می‌کند]"‌. مواد خوراکی بعضی جامد و بعضی حیوانی هستند، مواد خوراکی جامد همگی حلال هستند ‌مگر آلوده و نجس و یا بوسیله چیز دیگری نجس شده باشد یا مضر و مست‌کننده و یا متعلق بدیگری باشند که اینها حرام می‌باشند مواد نجس مانند خون و امثال آن و مواد آلوده مانند روغنی ‌که موش مرده درآن باشد. چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  در روایتی ‌که بخاری از میمونه نقل کرده است و از او سوال شده درباره روغنی که موش در آن افتاده باشد گفت‌:" القوها، وما حولها فاطرحوه، وکلوا سمنکم  [‌موش را و پیرامون آن را دور بریزید و بقیه روغنتان را بخورید]"‌.  
از این حدیث استنباط می‌شودکه جامد هرگاه جانور مرداری در آن افتد پیرامون آن دور ریخته می‌شود، وقتی‌ که متحقق باشدکه اجزای آن بدیگر قسمتها نرسیده است‌. 
 و اما مواد خوراکی مایع با برخورد به چیزهای نجس و آلوده‌، آلوده و نجس می شوند.[1] 
 
امّا مواد نجس ‌مضر و زیان‌آور مانند مواد سمی و فاسد شده‌ و غیر آن
 مرادسمی و زهری‌که از کژدم و مار و زنبور وگیاهان سمی‌گرفته می‌شود و مواد جماد مانند زرنیق اینها همگی حرام هستند چون خداوند می‌فرماید:" ولا تقتلوا أنفسکم إن الله کان بکم رحیما نساء ٢٩ [بدست خود خود را مکشید چون ‌خداوند با شما مهربان است‌]"‌. و " ولا تلقوا بایدیکم إلى التهلکة  [‌بدست خود خود را بهلاکت میندازید]"‌. و در روایتی‌ که ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل‌ کرده است آمده‌:" من تردى من جبل فقتل نفسه فهو فی نار جهنم یتردى فیها خالدا مخلدا فیها أبدا  [کسی که خود را از کوه پرت‌کند و خود را بکشد جاویدان خود را درآتش دوزخ انداخته و هلاک‌کرده است‌]"‌. " ومن تحسى سما فقتل نفسه فسمه فی یده یتحساه فی نار جهنم خالدا مخلدا فیها أبدا، ومن قتل نفسه بحدیدة فحدیدته فی یده یتوجأ فی نار جهنم خالدا مخلدا فیها أبدا  [هرکس با مواد سمی و زهرآلود یا با کارد و ابزار برنده خودکشی ‌کند وسیله هلاک او بدست او است و او خود خود را در آتش دوزخ جاویدان می‌کند و همیشه می‌ماند]"‌. بروایت بخاری
مواد سمّی آن مقدارش حرام است‌ که زیان‌آور و مضر باشد اما مواد غیرسمی‌ که بعلت ضرر حرام هستند مانند گل و خاک و سنگ و زغال و غیرآن‌ که خوردن آنها زیان دارد به دلیل قول پیامبر صلی الله علیه و سلم  است‌که‌گفت‌:" لا ضر ولا ضرار  [‌نباید نه بخود ضرر رساند و نه به دیگران‌]"‌.
که احمد و ابن ماجه آن را نقل‌کرده‌اند. سیگار و دخانیات نیزکه برای تندرستی زیان‌آور است و تبذیر و اسراف و اضاعه مال است نیز، داخل درآن است و حرام می باشد. 
مواد سکرآور مانند می و مواد الکلی و مخدرات دیگر همگی حرام می‏‎باشند. و موادی که حق غیر بدان تعلق داشته باشد مانند کالاهای دزدیده و غصب شده‌، بتمامی حرام می‌باشند، مواد خوراکی حیوانی هم دو قسم هستند، حیواناتی که در دریا زندگی می‌کنند، همگی حلال‌گوشت هستند، و حیوانات بری وخشکی که در خشکی زندگی می‌کنند، خواه چهارپا یا پرندگان باشند یعنی جانوران خشک‌زی‌که درخشکی زندگی را بسر می‌برند، بعضی حلال‌گوشت وبعضی حرام گوشت می‌باشند.که شریعت اسلام به تفصیل آنها را بیان ‌کرده است‌:" وقد فصل لکم ما حرم علیکم إلا ما اضطررتم إلیه  انعام119 [‌براستی خداوند به تفصیل چیزهایی ‌که برشما حرام شده است‌ مگر در وقت ضرورت و ناچاری همه را بیان کرده است‌]".
که ‌این تفصیل‌ سه چیز را و سه ‌حکم‌ را در‌بر می‌گیرد: 
اول‌ چیزهائی‌که بصراحت مباح اعلام شده‌اند دوم چیزهائی که بصراحت حرام اعلام شده و سوم چیزهایی ‌که ‌شارع از آنها سکوت‌ کرده است‌. 
 
 چیزهائی ‌که شرع بصراحت آنها را مباح اعلام‌کرده است
جانوران دریائی‌: جانوران دریائی و بحری همگی حلال ‌گوشتند مگر اینکه سم داشته باشند که آنوقت بجهت ضرر حرام هستند، این جانوان دریائی حلال گوشتند، خواه ماهی یا غیرماهی باشند و خواه شکار شوند یا مرده یافته شوند و خواه مسلمان یا غیرمسلمان وکتابی و بت پر‌ست آن را شکار کرده باشد. جانوران دریائی نیازی به ذبح سربر‌یدن ندارند بدلیل این ایه‌:" أحل لکم صید البحر وطعامه متاعا لکم وللسیارة   مائده ٩٦ [‌برای شما شکار دریا و مواد خوراکی دریائی که ذخیره شده و همه مواد خوراکی دریائی حلال شده است تا بهرهای باشد شما را و مسافران را]"‌. ابن عباس‌ گفته است‌، طعام دریا یعنی آنچه ‌که دریا آن را کنار انداخته و بیرون انداخته است‌. دارقطنی آن را روایت‌کرده است‌. باز هم از او روایت شده است‌ که طعام دریا یعنی آنچه‌که در دریا مرده است‌. چون بروایت ابوهریره مردی از پیامبر صلی الله علیه و سلم سوال‌کرد که ای رسول الله ما بمسافرت‌ دریا می‏رویم و آب اندک با خود داریم‌، اگر بدان آب وضو بگیریم تشنه می‌مانیم ایا می‌توانیم با آب دریا وضو بگیریم‌؟ رسول الله ‌گفت‌: " هو الطهور ماؤه والحل میتته  [‌دریا ‌آبش پاک و مردارش حلال ‌گوشت است‌]"‌. که پنج نفر از اصحاب صحاح آن را روایت ‌کرده‌اند. و ترمذی آن را صحیح و حسن دانسته است‌. درباره آن از محمد ابن اسماعیل بخاری سوال کرده‌ام ‌که او گفته است‌: این حدیث صحیح است‌. 
 
ماهی ‌نمک ‌سود 
بسیار پیش می‌اید که ماهی را نمک زده وخشک می‌کنند تا مدت زمان بیشتری بماند و از انواع مختلف و با اسمهای مختلف ماهی را چنین می‌کنند که همگی آنها بهر اسمی باشند پاک و حلال‌ گوشت هستند و مادام ‌که ضرر نداشته باشند خوردن آنها حلال است و اگر ضرر داشته باشند بجهت ضرر و زیان برای تندرستی حرام هستند. 
د‌ردیری از علمای مالکیه می‌گوید: آنچه که بدان باور دارم آنست که ماهی “‌فسیخ‌”‌ که تا نمیرد نمک زده نمی‌شود و نگهداری نمی‌شود پاک است و خون جاری وقتی نجس است‌ که بیرون بیاید و بعد از مرگ ماهی اگر در آن خونی باشد، حکم خونی داردکه در رگهای حیوان ذبح شده شرعی باقیمانده ‌است پس رطوبتهای خارج شده از آن بدون شک پاک می‌باشند.
علمای حنفی و حنبلی و بعضی از مالکیه نیز چنین نظری دارند.
“‌حیوان و جانورانی هستند که گاهی در خشکی وگاهی در دریا هستند”‌. 
 ابن العربی ‌گفته جانورانی‌که هم درخشکی و هم در دریا زندگی می‌کنند صحیح آنست‌که مردارشان حرام است‌.
چون دلیل حرمت و دلیل حلال بودن با هم متعارض هستند و احتیاطاً بدلیل حرمت عمل می‌شود اما غیر ابن العربی از علما می‌گویند هر چیزی ‌که عملا دردریا باشد و در دریا بمیرد مردارش حلال است اگرچه امکان زندگی در خشکی را نیز داشته باشد مگر قور‌باغه ‌که از کشتن آن نهی شده است‌.
از عبدالرحمن بن عثمان روایت شده ‌که پزشکی در‌باره قور‌باغه‌ای ‌که از آن دارو می‌گرفت از پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسش‌ کرد، پیامبر صلی الله علیه و سلم  او را از کشتن آن نهی‌کرد[2]‌. ابوداود و نسائی و احمد آن را روایت‌کرده و حاکم ابن حجر به صحیح بودن آن رای داده است.
  
جانوران حلال ‌گوشت خشکی و بری 
حیوانات حلال ‌گوشت خشکی‌ که بصراحت از آنها نام برده شده است‌، بقرار زیر می باشد: 
 
حیوانات چهارگانه‌:" والانعام خلقها لکم فیها دف ء ومنافع ومنها تأکلون "  نحل ٥ (‌خداوند چهارپایان هشتگانه‌ای که بتفصیل در سوره انعام ذکر کرده است برای مصالح شما آفریده است‌که از پشم آنها و پوست آنها خود را گرم نگاه می‌دارید و استفاده می‌کنید و از نسل آنها و سواری و دوشیدن و گوشت و پشتشان منافع دارید و از آنها می‌خورید.     
" یا ایها الذین آمنوا أوفوا بالعقود أحلت لکم بهیمة الانعام إلا ما یتلى علیکم  مائده ١ [‌ای مومنان به عهد و پیمانهای خویش وفاکنید و حیوانات چهارپا“‌انعام‌: شتر و گاو و گوسفند“ برای شما حلال است جز چندتائی ‌که بر شما خوانده می‌شود مانند: مردار، خون جاری و روان وگوشت خوک و غیر آن‌ که در این سور‌ه آمده است‌]"‌. انعام شامل شتر و گاو و گاومیش و گوسفند و بز و آهو، کوهی و اهلی و اینها، همگی می‌شودکه باجماع همه حلال‌گوشت هستند و درحدیث رخصت حلال بودن انواع مرغ و خروس و پرندگان و اسب‌[3] و گورخر و سوسمار و مارمولک و خرگوش و کفتار و ملخ و گنجشک‌ها نیز بیان شده است‌.
مسلم بروایت از ابوالزبیر و عمر خطاب آورده است‌که از جابر پرسیدم درباره سوسمار ؟ ‌که ‌گفت‌: آن را نخورید و آن را پلید شمرد. و عمر خطاب ‌گفت‌: پیامبر صلی الله علیه و سلم  آن را حرام نکرده است و خداوند به وسیله آن بعده زیادی سودمی‌رساند و بیشتر چوپانان از آن می‌خورند و اگر پیش من می‌بود، آن را می‌خوردم‌.
 ابن عباس از خالد بن الولید روایت‌ کرده است‌که او همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم  نزد خاله‌اش میمونه ام المومنین رفت و او گوشت سوسماری‌ که زن خویشاوندش از نجد آورده بود در پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  نهاد و پیامبر صلی الله علیه و سلم  عادتش این بود،‌که تا از چیزی سوال نمی‌کرد که چیست نمی‌خورد و زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم  اتفاق‌کردند بر اینکه به وی نگویند تا ببینند که مزه آن را چگونه می‌یابد و چون از آن چشید ایا آن را می‌شناسد؟ چون از آن پرسش‌ کرد و آن را دانست‌، آن را رها کرد و از آن بدش آمد، خالد از او پرسید، ایا حرام است‌؟‌گفت‌: نخیر لیکن خوراکی است‌ که در میان قوم من نیست و من می‌بینم ‌که از آن خوشم نمی‌اید. خالدگفت‌: آن را سوی خود کشیدم و از آن می‌خوردم‌، در حالیکه پیامبر صلی الله علیه و سلم بدان می‌نگریست‌.
عبدالرحمن بن عمار گفت از جابر پرسیدم ایا می‌توانم‌گوشت‌کفتار را بخورم‌؟ گفت‌: آری گفتم‌: ایا شکاری است‌؟‌ گفت‌: آری‌ گفتم تو آن را از پیامبر صلی الله علیه و سلم  شنیده‌ای ‌؟ ‌گفت‌: آری‌. ترمذی آن را با سند صحیح روایت‌ کرده است‌.
از جمله ‌کسانی‌ که خوردن‌ کفتار را جایز می‌دانند شافعی و ابویوسف و محمد و ابن حزم می‌باشند، امام شافعی درباره آن ‌گفت‌: براستی عربها از آن خوششان می‌اید و آن را می‌ستایند و همواره در بین صفا و مروه خرید و فروش می‌شد، بدون اینکه‌کسی منکر آن باشد. بعضی از علما آن را سبع و حیوان درنده دانسته و گوشتش را حرام می‌دانند. ولی حدیث حجت بر علیه رای آنان است‌، ابوداود و احمد ذکر کرده‌اند که از عبدالله ابن عمر درباره خارپشت سوال شد، این ایه را خواند:" قل لا أجد فیما أوحی إلی محرما على طاعم یطعمه ". یعنی حلال است‌. پیرمردی نزد او بود گفت‌: از ابوهریره شنیدم‌که می‌گفت‌: از آن‌، پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم نام بردند او گفت‌:" خبیثة من الخبائث  [خارپشت خبیثی است از خبیثها یعنی ناپاک است‌]‌". عبدالله‌ گفت اگر پیامبر صلی الله علیه و سلم  چنین‌گفته باشد سخن سخن او است‌. این روایت از عیسی بن نمیله است ‌که ضعیف است شوکانی ‌گفت‌: این حدیث نمی‌تواند در‌باره خارپشت نص‌، عام ایه فوق را تخصیص دهد، پس بنا بر رای شوکانی خوردنش حلال است‌. 
مالک و ابوثور گفته‌اند و از شافعی و لیث نیز حکایت شده است‌ که خوردن آن اشکال ندارد، چو‌ن عربها از آن خوششان می‌اید و حدیثش ضعیف است و علمای حنفی آن را مکروه می‌دانند و عایشه گفته است موش - ظاهراً صحرائی - حرام نیست و این ایه فوق‌: " قل لا أجد..."  را خواند و مالک می‏‎گوید خوردن حشرات زمین و کژدمها وکرمها و بچه زنبورعسل در عسل و کرم پنیر و کرم خرما و امثال آن اشکالی ندارد.                 
قرطبی گفته است ‌که حجت وی قول ابن عباس و ابوالدرداء بوده است‌: “‌آنچه‌که خداوند از حلال بودن آن نام برده حلال است و آنچه ‌که خدا حرام ‌کرده است حرام است و آنچه‌ که خداوند از آن سکوت‌کرده است مورد عفو واقع شده است"‌. 
امام احمد در‌باره باقلای ‌کرم زده گفت‌: پرهیز از آن بنزد من دوست داشتنی‌تر است و اگر کسی از آن بدش نیاید و آن را پلید نداند امیدوارم‌ که خوردن آن اشکالی داشته ‌باشد. 
وگفت‌: خرمای‌ کرم زده اشکال ندارد که ‌کرمش جستجو شود، چون از پیامبر صلی الله علیه و سلم  روایت شده است‌که خرمای ‌کهنه‌ای پیش او آوردند، شروع ‌کرد بجستجوی ‌کرم  آن و آن را تفتیش می‌کرد و کرمش را بیرون می‌انداخت‌. ابن قدامه گفته است ‌که این بهتر می‌باشد. 
بقول ابن شهاب و عروه وشافعی و علمای حنفی و بعضی از علمای مدینه خوردن حشرات و جانوران موذی مانند مار و موش صحرائی و امثال آنها که ‌کشتن آنها جایز است‌ روا نیست خلاصه هر چیزی‌ که ‌کشتنش روا باشد خوردن و سر بریدنش جایز نیست‌. 
شافعی گفته است خوردن بید استر و راسو اشکالی ندارد. در‌باره گنجشک و امثال آن پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" ما من إنسان قتل عصفورا فما فوقها بغیر حقها إلا سأله الله تعالى عنها.قیل: یا: رسول الله، وما حقها؟ قال: یذبحها فیأکلها ولا یقطع رأسها یرمی بها   [هر انسانی ‌که گنجشکی یا چیز کوچکتری از آن را بناحق بکشد خداوند او را مورد بازخواست قرار می‌دهد گفتند ای رسول الله حق آنها چیست که مراعات شود؟ فرمود آنکه آنها را سر ببرید و بخورید نه اینکه سرشان راکند و دورانداخت‌]‌”. نسائی آن را روایت‌کرده است‌. برخی از اصحاب همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم گوشت هوبره = حباری را خورده‌اند. ابوداود و ترمذی آن را روایت‌کرده‌اند.
چیزهائی‌که شارع بصراحت آنها را حرام‌ کرده است 
طعامهایی‌که درکتاب خدا از حرمت و حرام بودن آنها سخن رفته محصور است در ده چیزی‌که در این ایه آمده است‌:" حرمت علیکم المیتة  والدم  ولحم الخنزیر  وما أهل لغیر  الله به والمنخنقة والموقوذة  والمتردیة  والنطیحة  وما أکل السبع  إلا ما ذکیتم وما ذبح على النصب  وأن تستقسموا بالازلام ذلکم فسق  مائده ایه ٣ [‌بر شما حرام شده است خوردن ‌گوشت مردار و خون روان و جاری و گوشت خوک و گراز و گوشت حیواناتی‌که برای غیر خدا و بنام غیر خدا ذبح می‌شوند و گوشت حیوانی‌که خفه شده است و گوشت حیوانی‌که در اثر ضربت ‌کشته شده و ذبح نشده است و گوشت حیوانی‌که ازمکان بلندی پرت می‌شود و ذبح نشده و مرده است و گوشت حیوانی‌که در اثر شاخ زدن حیوان دیگری مرده و ذبح نشده است و گوشت حیوانی که به وسیله حیوانات درنده مجروح شده و بدون ذبح مرده باشد مگر اینکه آن را زنده دریابید و ذبح ‌کنید و گوشت حیوانی‌که برای بتها و طاغوت و بقصد تعظیم آنها ذبح شده باشد وهمچنین برشما حرام‌کرده است‌که وسیله تیرهای مخصوص طلب قسمت‌ کنید و بدانها قرعه بکشید این‌کارها و ارتکاب آنها خروج از جاده مستقیم شریعت و فسق وگناهکاری است‌]"‌. و این ایه تفصیل اجمالی است ‌که در ایه زیر آمده است‌:" قل لا أجد فیما أوحی إلی محرما على طاعم یطعمه إلا أن یکون میتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزیر فإنه رجس أو فسقا أهل لغیر الله به  انعام ١٤٥ [‌بگو در آنچه بر من وحی شده است هیچگونه طعامی را نمی‌یابم‌ که برکسی حرام باشد مگر این که مردار باشد یا خون روان یا گوشت خوک و گراز که نجس و حرام است یا طعامی‌که موجب خروج از فرمان خدا باشد یا گوشت حیوانی‌که برای غیرخدا و بنام غیر خدا و بقصد تعظیم غیر خدا ذبح شده باشد...]"‌.
که دراین ایه چهار چیز را ذکرکرده و تفصیل آن درایه ٣ سوره مائده ذکر شده است و هیچ منافاتی بین آن دو ایه نیست‌.
گوشتی ‌که از حیوان زنده بریده شده باشد نیز حرام است 
گوشتی‌ که از حیوان زنده بریده می‌شود، نیز حرام است چون ابووافد اقلیدثی گفته است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" ما قطع من البهیمة وهی حیة فهو میتة [گوشتی‌که از حیوان زنده بریده می‌شود حکم مردار دارد و حرام است‌]‌". ابوداود آن را روایت کرده است و ترمذی آن را حسن دانسته است وگفته عمل اهل علم برآن است‌. گفتیم‌که مردار حرام است و از آن چیزهای زیر استثناء می‌گردد:
الف‌:‌‌میته و مردارماهی و ملخ پاک و حلال است‌، چون ابن عمرگفت‌: پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" أحل لنا میتتان ودمان.أما المیتتان فالحوت والجراد، واما الدمان: فالکبد والطحال  [برای ما دو مردار و دو خون حلال شده است‌، مرده و مردار ماهی و ملخ و خونی که‌کبد و سپرز است‌]"‌. این حدیث را احمد و شافعی و ابن ماجه وبیهقی ودارقطنی روایت‌ کرده‌اند و این حدیث ضعیف است ولی امام احمد موقوف بودن آن را درست‌کرده است و ابوزرعه و ابوحاتم نیز چنین‌گفته‌اند. و چنین حدیثی در حکم حدیث مرفوع است‌، چون اگر صحابی ‌گوید: برما حرام شد یا برای ما حلال شد، مثل آنست‌که بگوید: به ما امر شد یا ما را نهی‌کردند وچیزی‌که این حدیث را تایید می‌کند و تاکید می‌نماید نیزگذشته است‌.
مقصود از حرام بودن مردار خوردن آنست والا استفاده‌های دیگر از آن حلال است. 
ب‌: استخوان مردار و شاخ و ناخن و موی و پر و پوست و چیزهائی‌که از این قبیل است پاک است چون اصل درهمه آنها پاکی و طهارت است و دلیل بر نجاست آنها نیست‌. زهری درباره استخوان فیل و امثال آن‌گفته است‌: ‌“‌گروهی از  علمای سلف را دریافته‌ام‌که از آن شانه و روغن دان ساخته و ازآن استفاده‌کرده و در آن اشکالی ندیده‌اند‌“‌. بخاری آن را روایت ‌کرده است‌. از بن عباس روایت شده که ‌‌گفت‌:‌گوسفندی به‌کنیز آزاد شده میمونه داده بودند که مردار شد و پیامبر صلی الله علیه و سلم  از کنار آن‌گذشت وگفت‌: " هلا أخذتم إهابها فدبغتموه فانتفعتم به؟  [‌چرا پوست آن را دباغی نکردید تا از آن استفاده‌کنید و بهره بگیرید؟‌]"‌.
گفتند: آن‌گوسفند مردار شده است‌. فرمود:" إنما حرم أکلها  [تنها خوردنش حرام است‌]‌". محدثین بزرگ اصحاب صحاح جز ابن ماجه آن را روایت‌ کرده‌اند. این حدیث از میمونه روایت شده و در بخاری و نسائی ذکری از دباغی نشده است‌. از ابن عباس روایت شده است‌که این ایه را خواند:" قل لا أجد فیما أوحی إلی محرما ..."  و گفت‌: تنهاگوشت آنها برای خوردن حرام است و اما پوست و ظروفی‌که از پوست آنها ساخته می‌شود و دندان و استخوان و موی و پشم اینها همگی حلال می‌باشندکه از آنها استفاده شود“‌.
ابن المنذر و ابن حاتم آن را روایت‌کرده‌اند.
و همچنین پنیر مایه=‌ انفحه و گردن آن نیز پاک است چون اصحاب وقتی‌که عراق را فتح‌ کردند از پنیر مجوسیان خوردند و پنیر به وسیله پنیرمایه ساخته می‌شود و حال آنکه حیوان ذبح شده مجوسیان مردار بحساب می‌اید.
ازسلمان فارسی بثبوت رسیده است‌که از او در‌باره پنیر و روغن و پوست سوال شدکه‌گفت‌: حلال آنست‌که خداوند درکتاب خویش حلال‌کرده و حرام چیزی است‌که خداوند آن را درکتاب خود حرام‌کرده است و آنچیزی‌که خداوند از آن سکوت‌کرده و نام نبرده است مورد عفو می‌باشد و بدیهی است‌که سوال از پنیر مجوس زمانی شده است‌که سلمان از طرف حضرت عمر بر مدائن حکومت می‌کرد و جانشین او در مدائن بود.
ج‌: از خون اندک عفو شده و مورد عفو می‌باشد. ابن جریح درباره “‌او دماً مسفوحا‌“ ‌گفت‌: مقصود خونی است‌که ریخته می‌شود و خونی‌که دررگهای حیوان ذبح شده می‌ماند اشکالی ندارد‌“‌. ابن المنذر آن را آورده است‌.
از ابو مجلز نقل شده است‌که‌گفته است خونی ‌که در جای ذبح حیوان باقی می‌ماند و خونی‌که بربالای دیگ می‌ماند اشکالی ندارد و تنها از خون روان و جاری نهی شده است ابن حمید و ابوالشیخ آن را بیرون آورده‌اند. از عایشه روایت شده است ‌که ‌گفت‌: ما گوشت را می‌خوردیم در حالیکه خطوط خونین روی دیگ بود. 
 
حرام بودن خر و استر 
از جمله چیزهائی‌که حرام هستند گوشت خرهای اهلی و استران می‌باشند[4] چون خداوند می‌فرماید:" والخیل والبغال والحمیر لترکبوها وزینة  نحل ٨ [خداوند اسب و قاطر و خر را آفریده است تا بر آنها سوار شوید و آراستگی و زینتی برای شما باشند... ]"‌.         
1- ابوداود و ترمذی با سند حسن از مقداد پسر معدیکرب روایت کرده‌اند که پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" ألا إنی أوتیت الکتاب ومثله معه ألا یوشک رجل شبعان على أریکته یقول علیکم بهذا القرآن فما وجدتم فیه من حلال فأحلوه وما وجدتم فیه من حرام فحرموه، ألا لا یحل لکم الحمار الاهلی ولا کل ذی ناب من السبع ولا لقطة معاهد إلا أن یستغنی عنها صاحبها، ومن نزل بقوم فعلیهم أن یقروه فإن لم یقروه فله أن یعقبهم بمثل قراه  [‌هان بدانید که بمن ‌کتاب داده شده و مثل آن همراهش می‌باشد هان بدانید که نزدیک است‌که کسی‌که سیرشده و سیر است و برتخت خود نشسته و می‌گوید برشما بادیه بدین قرآن عمل‌کنید و مواظب آن باشید هرچیزی ‌را که در آن حلال یافتید حلالش بدانید و هرچه را درآن حرام یافتید حرامش بدانید و هان بدانید که ‌گوشت خر اهلی برای شما حلال نیست و همچنین حیوانات وحشی و درنده‌ای ‌که ناب و دندان نیش دارند و لقطه ‌کافری‌که با شما پیمان دارد و در حمایت مسلمین است مگراینکه ازآن بی‌نیاز باشد اینها حرامند و هرکس بر قومی وارد شد بر آنان واجب است که از او پذیرایی کنند و کفایت زندگیشان را بدهند و اگر از او مهمانداری نکردند و کفایت زندگی را به وی ندادند او می‌تواند کفایت زندگی خود را از آنان بگیرد ولو اینکه به زور باشد]‌’‌’‌.
٢- از انس روایت شده‌که گفت‌: چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  خیبر را فتح‌کرد ما از آنجا خرهائی را به غنیمت‌گرفتیم‌ که از گوشت بعضی از آنها پختیم و غذا درست‌کردیم‌. پیامبر صلی الله علیه و سلم  ندا زد که هان بدانید بدرستی خدا و رسولش شما را از این‌کار نهی می‌کنند، چون ‌گوشت خر نجس است و این عمل از عمل شیطان است‌، پس دیگها در حالی‌که می‌جوشیدند واژگون شدند و ریخته شدند و محتوای آنها دور انداخته شد. پنج نفر از اصحاب صحاح آن را روایت‌کرده‌اند.
٣-‌از جابر روایت است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  ما را در روز جنگ خیبر از گوشت استر و خر نهی‌کرد و ما را از خوردن‌ گوشت اسب منع نکرد. و آنچه‌که از ابن عباس روایت شده است اینست‌که او گوشت خر اهلی را مباح می‌دانست ولی صحیح آنست‌که او در این باره متردد بوده و می‌گفت‌که نمی‌دانم پیامبر صلی الله علیه و سلم  از خوردن ‌گوشت خر نهی کرده است بخاطر اینکه برای مردم بار می‌برد و دوست نداشته است‌که این بار‌بر مردم از بین برود یا اینکه در روز جنگ خیبر گوشت خر اهلی را حرام ‌کرد؟ همانگونه‌که بخاری آن را روایت‌کرده است‌...
 
حرام بودن حیوانات درنده و پرندگان شکاری
از جمله چیزهائی‌ که اسلام‌گوشت آنها را حرام‌ کرده است‌، حیوانات درنده و پرندگان شکار کننده هستند، مسلم از ابن عباس روایت کرده است که گفت‌: پیامبر صلی الله علیه و سلم  از خوردن ‌گوشت حیوانات که ‌“‌ناب‌“ -‌ دندان نیش و گزنده دارند و گوشت پرندگان شکاری دارای چنگال نهی فرمود. کلمه سباع جمع سبع بمعنی حیوانات درنده و شکارکننده است و مقصود از ‌“‌ذی‌ناب‌“ حیواناتی است‌که با این دندان نیش خود بمردم و اموال مردم حمله می‌کنند مانند گرگ و شیر و سگ و پلنگ و یوزپلنگ وگربه وگربه سانان ‌که بنا بقول جمهور علما گوشت همه اینها حرام است و بنا بمذهب ابوحنیفه هر چیزی‌ که ‌گوشت بخورد سبع نامیده می‌شود و فیل و کفتار و موش صحرائی وگربه نیز از سباع محسوب و همگی حرام‌ گوشتند.
و بنا برای امام شافعی سباع حرام ‌گوشت آنهائی هستندکه بمردم حمله می‌کنند و دندان نیش و گزنده دارند مانند گرگ و شیر و پلنگ‌. و امام مالک در “‌موطاء‌‌“ از ابوهریره روایت کرده است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود:" أکل کل ذی ناب من السباع حرام  [خوردن گوشت هر حیوان که دارای دندان نیش باشد از درندگان‌، حرام است‌]‌". 
سپس مالک‌گفته است و نزد ما مدار بر این حدیث است‌. و ابن القاسم از او روایت کرده است ‌که ‌گوشت آنها مکروه است و جمهور یاران امام مالک بدان رای داده‌اند امام شافعی و یاران ابوحنیفه خوردن‌ گوشت روباه را جایز دانسته‌اند و ابن حزم گوشت فیل و رده ‌“‌سمور‌“ را جایز دانسته است‌. خوردن‌ گوشت میمون حرام است‌. ابوعمر گفته است‌: مسلمین اجماع دارند بر اینکه ‌گوشت میمون حرام است و خوردن آن جایز نیست چون پیامبر صلی الله علیه و سلم  ازخوردن آن نهی‌کرده است‌.
و مقصود از پرندگان دارای چنگال و مخلب‌ که حرام ‌گوشت هستند، آنهائی می‌باشدکه با چنگال خود شکار می‌کنند مانند باز و عقاب و شاهین وکرکس و لاش‌خور و امثال آنهاکه بقول جمهور علما همگی آنها حرام هستند و بقول امام مالک‌گوشت آنها مباح است حتی اگر حلال هم باشند یعنی از آلودگیها تغذیه‌ کنند. 
 
گوشت جلاله حرام است 
جلاله حیوانی است‌که از نجاسات و آلودگی‌ها تغذیه‌کند، بگونه‌ای‌که بوی آن تغییر کند  مانند شتر و گاو و گوسفند و مرغ و خروس و مرغابی و غیره و درحدیث از سوار شدن و خوردن‌ گوشت و شیر جلاله نهی شده است‌.
1- از ابن عباس نقل شده است‌که گفت‌: پیامبر صلی الله علیه و سلم  از نوشیدن شیر جلاله نهی کرده است‌.که پنج نفر از اصحاب صحاح بجز ابن ماجه آن را روایت‌کرده‌اند و ترمذی آن روایت را صحیح دانسته است و در روایت دیگر آمده است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  از سوار شدن جلال نهی‌کرده است‌‌“ بروایت ابوداود.
٢-‌از عمرو بن شعیب و او از پدرش و جدش روایت‌کرده است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  از خوردن‌گوشت خر اهلی و خوردن‌گوشت جلاله و سوار شدن جلاله نهی‌کرده 
است‌. بروایت احمد و نسائی و ابوداود. هرگاه به ‌“‌جلاله‌‌“ علف و دانه تمییز و پاک داده شود و مدتی بدور از نجاسات و آلودگیها نگه داشته شوند بگونه‌ای ‌که ‌گوشت آنها پاک‌ گردد و بوی بد از آن زدوده شود و نام جلاله از آنها ساقط‌ گردد گوشت آنها حلال است‌، چون علت نهی تغییری بود که درآنها پدید آمده بود و هر وقت از بین برود حلالیت بحال خود باقی است‌. 
 
تمام آلودگیها و خبائث حرام می‌باشند 
و درکنار این تفصیل‌که داده شد قرآن‌کریم یک قاعده عمومی برای همگی حرامها ذکر کرده  است که می‌گوید:" ویحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث ...اعراف ١٥٧ [‌خداوند تمام چیزهائی‌ که پاک هستند حلال ‌کرده و همه چیزهائی ‌که آلوده و نجس هستند حرام‌کرده است‌]‌".
طیبات یعنی چیزهائی‌ که نفس انسان آن را می‌پذیرد و از آن لذت می‌برد و نصی بر تحریم آن وارد نشده است‌، پس هر چیزی‌ که نفس از آن دوری می‌کند و آن را ناپاک  بداند، حرام است‌.
شافعی و حنابله می‌گویند طیبات بچیزهائی ‌گفته می‌شود که طبع عربها آن را طیب و پاک و لذت بخش بداند، نه غیر عربها و معیار ذوق عربها است‌. و مقصود از عربها ساکنان شهرها و روستاها وآبادیها است نه اعراب بیابان نشین جلف و (‌نیمه وحشی‌)‌. و درکتاب “‌الدراری المضیئه‌“ آمده است مقصود همه مردم است نه تنها عربها که می‌گوید:‌ گوشت هر حیوانی راکه مردم از آن نفرت داشته باشند و آن را خبیث و آلوده بدانند، نه بخاطر علت و بیماری و نه بخاطر عادت و اعتیاد بلکه صرفاً طبعشان از آن دوری‌ کند و خبیث بداند، حرام می‌باشد. اگر بعضی ازمردم آن را خبیث بدانند و بعضی دیگر، نه‌، آنچه‌که مورد اعتبار است اکثریت مردم است مانند حشرات و قسمتی زیادی از حیوانات که مردم از خوردن گوشت آنها خودداری می‌کنند و دلیل خاصی بر حرام بودن‌گوشت آنها نیست و غالباً بدین جهت مردم خوردن‌گوشت آنها را ترک‌کرده‌اند،‌که آنها را خبیث و نجس می‌دانند پس می‌توان‌ گفت‌که در این ایه مندرج می‌باشند" ویحرم
علیهم الخبائث   [‌خداوند خبیثها و نجسها و آلوگیها را برمردم حرام‌کرده است‌]‌". پس هرچیزی‌که مورد نفرت طبع سلیم باشد و ذوق سلیم آن را نجس بداند، داخل در “‌خبائث‌‌“ است مانند: آب دهان و خلط سینه و آب بینی و عرق و نطفه انسان و مدفوع حیوانات و جانداران و شپش وکک و امثال آنها.  
 
حرام بودن چیزهائی‌که شارع مقدس بکشتن آنها دستورداده است 
برخی ازعلما برآنندکه خوردن‌گوشت چیزهائی‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  بکشتن آنها امر کرده و چیزهائی که ازکشتن آنها نهی کرده است حرام می‌باشند. جاندارانی که پیامبر صلی الله علیه و سلم  بکشتن آنها امر کرده است پنج نوعند بدینقرار: زاغ وکلاغ‌[5]‌، عقاب و مانند آن از قبیل زغن‌، ‌کژدم‌، انواع موشها، و سگ‌ گازگیرنده و گزنده‌، بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی از عایشه روایت کرده‌اند که پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت: خمس من الدواب کلهن فواسق یقتلن فی الحرم: الغراب والحدأة والعقرب والفأر والکلب العقور [پنج جانور از فواسق هستندکه درزمین حرم نیز کشته می‌شوند: انواع زاغها، و عقابها، و کژدم و موشها و سگ گزنده‌]"‌. جاندارانی ‌که پیامبر ازکشتن آنها نهی‌کرده است عبارتند از: مورچه‌، زنبورعسل‌، هدهد یا مرغ شانه بسر، مرغ سلیمان و شیرگنجشک‌ .
ابوداود با سند صحیح از ابن عباس روایت‌کرده است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  از کشتن چهار نوع جاندار نهی فرمود: ‌“‌مورچه‌، زنبورعسل‌، مرغ سلیمان و شیرگنجشک =‌ صرد ‌“‌. شوکانی این رای را مورد مناقشه و بررسی قرار داده و نقد کرده وگفته است‌: “‌‌گفته‌اند از جمله اسباب و علل تحریم آنست‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  به‌کشتن چیزی امر کرده باشد از قبیل فاسقهای پنجگانه و وزغ ‌که نوع مخصوص قورباغه است و یا از کشتن آن نهی‌کرده باشد مانند مورچه‌، و زنبورعسل و هدهد و شیرگنجشک و انواع قور‌باغه‌ها و امثال آنها. و در شرع نیامده است‌ که امر بکشتن و نهی ازکشتن‌، مفید تحریم و حرام‌کرده است تا ما این امر و نهی را دلیل حرمت آن چیزها بدانیم و نه عقلا و نه عرفا هیچگونه ملازمت و نسبتی بین این امر و نهی با حرمت نیست‌، پس دلیلی نداریم‌که آن را یکی از اصول و دلایل حرام کردن قرار دهیم‌، بلکه این چیزهائی ‌که  بکشتن آنها امر شده یا از کشتن آنها نهی شده است‌، داخل در خبائث باشند بموجب ایه حرام هستند و اگر چنین نباشند حرام نیستند و حلالند برابر قاعده‌ای‌ که درباره حلال بودن و اصالت حلال بودن قبلا گفته‌ایم و دلایل ‌کلی بر آن اقامه کردیم‌‌“‌.
 
چیزهائی‌که شرع از آنها سکوت‌ کرده است 
چیزهائی‌که شرع ازآنها سکوت‌کرده و نصی درباره حرمت آنها نداریم حلال . هستند، برابر قاعده‌ کلی و مورد اتفاق‌که اصل درهمه چیز مباح بودن آن است تا زمانی‌که دلیلی بر حرام بودن آن اقامه نشود، و این قاعده ‌کلی اصلی است از اصول مسلمه اسلام‌. و نصوص فراوانی داریم‌که این قاعده را ثابت می‌کند، از جمله قول خداوندتعالی: 1-‌" هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا  بقره ٢٩ [او خدائی است‌که همه آنچه که در زمین است بسود شما آفریده است‌]"‌. 
٢-‌دارقطنی از ابوثعلبه روایت‌کرده است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" إن الله فرض فرائض فلا تضیعوها، وحد حدودا فلا تعتدوها، وسکت عن أشیاء رحمة لکم غیر نسیان فلا تبحثوا عنها  [بیگمان خداوند چیزهائی را بر شما فرض‌کرده است‌، آنها را انجام دهید و ضایع مگردانید و چیزهائی را حرام ‌کرده است و حدودی را مشخص نموده است از آنها تجاوز نکنید و با آنها مخالفت نورزید و از چیزهائی سکوت‌کرده است‌که بخاطر مهر و شفقت نسبت بشما است نه از روی فراموشی و نسیان‌، پس در‌باره آنها جستجو نکنید و بچون و چرا نپردازید]"‌.
 ٣-‌از سلمان فارسی روایت است‌که از پیامبر صلی الله علیه و سلم  در‌باره روغن و پنیر و پوست سوال شد پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " الحلال ما أحله الله فی کتابه، والحرام ما حرمه الله فی کتابه، وما سکت عنه فهو مما عفا لکم   [حلال آنست‌که خداوند آن را درقرآن حلال فرموده است و حرام آنست‌که خداوند آن را درکتاب خود حرام‌کرده است وآنچه راکه از آن سکوت‌کرده است ازچیزهائی است‌که بنفع شما از آن عفو کرده است‌]‌"‌. ابن ماجه و ترمذی آن را نقل‌کرده‌اند و ترمذی‌گفته است این حدیث غریب است و تنها آن را از این طریق می‌شناسیم و حاکم نیز آن را بعنوان شاهد در مستدرک آورده است‌. ٤-‌بخاری و مسلم از سعد بن وقاص روایت‌ کرده‌اندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: " إن أعظم المسلمین فی المسلمین جرما، من سأل عن شئ لم یحرم على الناس فحرم من أجل مسألته  [بیگمان بزرگترین ‌گناهکار در میان مسلمانان ‌کسی است‌که در‌باره چیزی سوال‌کند که بر مردم حرام نشده است ولی بعلت سوال او حرام شده باشد یعنی مسکوت عنه بوده و پس ازسوال او حرمت آن چیز بیان شده است‌که اگر او سوال نمی‌کرد همانطور مسکوت می‌ماند]"‌.
٥-‌از ابوالدرداء روایت شده‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" ما أحل الله فی کتابه فهو حلال، وما حرم فهو حرام وما سکت عنه فهو عفو، فاقبلوا من الله عافیته فإن الله لم یکن لینسى شیئا ".
  [‌هرآنچه راکه خداوند درکتاب خود قرآن حلال‌ کرده است حلال است و هر آنچه را که حرام‌کرده است حرام می‌باشد و هرآنچه راکه ازآن سکوت‌کرده است مورد عفو وگذشت و او غافل نیست‌]‌’‌’‌.
سپس این ایه را خواند:" وما کان ربک نسیا  ‌مریم ٦٤ [‌و خدای تو هیچ چیزی را فراموش نمی‌کند]"‌. بزار آن را با سند صحیح بیرون آورده و حاکم نیز آن را صحیح دانسته است‌.
 
گوشتهای وارداتی 
گوشتهای وارداتی از خارج ‌کشورهای اسلامی بدو شرط خوردن آنها حلال است‌: 
 1- از گوشتهائی باشدکه خداوند آنها را حلال‌کرده است‌.
٢- برابر قانون شرع اسلامی ذبح شده باشد.
هرگاه این دو شرط موجود نباشد بدینگونه ‌که ازگوشتهائی باشدکه حرام است 
مانندگوشت خوک و گراز و یا بشیوه غیر اسلامی و غیر شرعی ذبح شده باشد در اینصورت این ‌گوشت خوردنش حلال نیست‌.
و از راه وسائل اعلامی و ارتباطی که علم جدید در اختیار بشر قرار داده است‌، شناخت این دو شرط ممکن و آسان است‌. و چه بسا بر قوطی حاوی این‌گوشتها، نوع ‌گوشت و شیوه ذبح آن نوشته شده است‌، و بدین معلومات اکتفا می‌شود، چون معمولا اصل در آنها صداقت است و پیش از این زمان هم‌، علمای فقه نیز در این مورد فتوی داده‌اند: درکتاب ‌“‌اقناع‌‌“ خطیب شربینی شافعی‌گفته است‌: “‌اگر فاسقی یا یکنفر از اهل کتاب‌، خبر داد که او گوسفند را ذبح شرعی‌کرده است خوردن گوشت آن حلال است‌، چون او می‌تواند گوسفند یا حیوان حلال ‌گوشت را ذبح‌کند و ذبحش حلال است‌. اگردر شهر، مجوسیان و مسلمانانی باشند و معلوم نباشد که ذبح‌کننده حیوان مسلمان بوده است یا مجوسی‌؟ خوردن‌گوشت ذبح شده دراین حالت حلال نیست چون درذبح مباح آن‌ گوشت شک پیش آمده و اصل آنست ‌که مباح نباشد. ولی اگر اکثریت با مسلمانان باشد همانگونه‌که درکشورهای اسلامی است‌، شایسته است که گوشت ذبیحه حلال باشد و تمام کسانی که حیوان ذبح شده‌شان حلال نیست حکم مجوس را دارند“‌.
 
مباح بودن خوردن گوشت حیوانی ‌که حرام است بهنگام ضرورت
کسی‌که مضطر و ناچار باشد می‌تواند ازگوشت مردار وگوشت خوک وگراز و حیواناتی که حرام گوشتند و خداوند آنها را حرام کرده است‌[6]‌. بخورد تا بدینوسیله زندگی خویش را نجات دهد و نفس خویش را از مرگ حتمی در اثر گرسنگی مصون دارد و مقصود از مباح بودن خوردن آن‌، وجوب است یعنی با توجه بدین ایه واجب است‌که از آن بخورد: " ولا تقتلوا أنفسکم إن الله کان بکم رحیما . نساء ٢٩ 
 
حد اضطرار و ناچاری 
اضطرار انسان وقتی است ‌که‌گرسنگی او را بسرحد هلاکت یا به بیماریی برساند که منجر بمرگ شود، خواه برطاعت باشد یا عاصی و سرکش‌. چون خداوند می‌فرماید:" فمن اضطر غیر باغ  ولا عاد  فلا إثم علیه إن الله غفور رحیم[7]   بقره 173 [‌هرکس در اضطرار و ضرورت قرار گیرد بدون اینکه بر دیگران تجاوزکند و از حد ضرورت بگذرد بر او گناهی نیست‌ که از محرمات تغذیه کند و خداوند آمرزگار و  مهربان است‌]‌’‌’‌. ابوداود از فجیع عامری روایت کرده است که او پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم  رفت و گفت‌: چه اندازه برای ما حلال است ‌که ازگوشت مردار بخوریم‌؟ گفت‌: خوراک شما چقدراست‌؟ ماگفتیم‌: ما شبها می‌خوریم ومی‌نوشیم وصبحگاهان نیز می‌خوریم و می‌آشامیم‌. پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: بحق پدرم سوگند اینست‌ گرسنگی و حد گرسنگی‌. و پیامبر صلی الله علیه و سلم  خوردن مردار را بدین صفت برای ایشان حلال‌کرد که حد 
اضطرار را یک شبانه روز قرار داد.
ابن حزم‌ گفت‌:‌“ ‌حد ضرورت و اضطرار آنست‌که یک شبانه روز بدون خوراک و نوشیدنی بماند، درآنصورت اگر نگران شد،‌که چنان ضعیف و سست شودکه اگر بیشتر طول بکشد، بمرگ منتهی شود یا او را از راهش و شغلش و کارش بازدارد در آن وقت حلال است برای او آنقدر بخورد یا بیاشامد که مرگ در اثر گرسنگی و تشنگی را از خود دفع‌ کند. اما اینکه ‌گفتیم یک شبانه روز بماند بدون خوردن‌، بدان جهت است‌ که پیامبر صلی الله علیه و سلم  پیوستن روزه یک شبانه روز را حرام ‌کرده است‌. یعنی جایز ندانسته است ‌که‌کسی دو شبانه روز پشت سر هم بدون افطار روزه بگیرد. وگفتیم‌: اگر خوف مرگ داشته باشد بخورد بدین جهت است‌که او مضطر است‌“‌.
مالکیه می‌گویند اگرکسی سه شبانه روز چیزی نخورده بود می‌تواند ازچیزهائی بخورد که خداوند بر او حرام کرده و برایش مقدور شده است حتی اگر از مال دیگران نیز باشد.
 
اندازه‌ای‌که بجهت ضرورت خورده می‌شود
مضطر و درمانده از مردار آنقدر می‌خورد،‌که زندگیش را حفظ‌ کند و نیازش را برطرف سازد و می‌تواند برحسب نیازخود آنقدر بردارد و پس‌انداز کندکه ضرورت و درماندگیش را برطرف‌کند. و در روایتی از مالک و احمد آمده است‌که می‌تواند سیر از آن بخورد، چون ابوداود از جابربن سمره روایت‌کرده است‌، مردی به ‌“‌حره‌‌“ وارد شد و شتری نزد او مردار گردید، زنش به وی‌گفت‌: آن را پوست بکن تا گوشت و پیه آن را خشک و قدیدکنیم و بخوریم‌، آن مردگفت‌: بگذار از پیامبر صلی الله علیه و سلم  بپرسم و از او سوال‌کرد، او در جواب گفت‌: ایا چیزی داری که ترا از آن بی‌نیاز کند؟ گفت‌: نخیر،‌گفت‌: پس آن را بخورید. 
یاران ابوحنیفه ‌گفته‌اند نباید سیر از آن بخورد و از شافعی هر دو قول روایت شده است. 
 
کسی‌که در محلی و مکانی باشد و در آنجا طعام باشد ولو اینکه مال غیر باشد او مضطر نیست
وقتی انسان مضطر محسوب می‌شود که بهیچ وجه طعامی نیابد که بخورد ولو اینکه ملک غیر باشد، پس اگر طعامی یافت ولو اینکه مال غیرباشد مضطرنیست و حق ندارد از مردار بخورد بلکه می‌تواند از آن طعام مال غیر بخورد، اگرچه بدون اجازه او هم باشد و علما دراین باره اختلافی ندارند، بلکه در ضمانت بعهده داشتن او اختلاف دارند: 
جمهور علما برآنند که اگرکسی در اضطرار واقع شد، و درمانده ‌گردید و مالک طعام حاضر نبود بلکه غایب بود، او می‌تواند از مال غیر استفاده‌کند ولی ضمانت آن را بگردن دارد و ضامن است چون اضطرار حق غیر را باطل نمی‌کند.
امام شافعی‌گفته است در این صورت ضامن نیست‌، چون با وجود اضطرار مسوولیت از او ساقط شده است و شارع به وی این اجازه را داده است و نمی‌شود که اجازه و اذن شارع و ضمانت با هم جمع شوند، یعنی وقتی‌که اجازه باشد، ضمانت نیست‌.                        
اگر طعام موجود باشد و صاحب آن از دادن طعام امتناع‌کند، مضطر می‌تواند با زور و قوت آن را از او بگیرد، بشرط اینکه برآن قدرت داشته باشد. و مالکیه ‌گفته‌اند: 
دراین حال اگرمالک طعام ممانعت‌کرد، برای مضطر جایز است‌که با وی بجنگد و بروی او سلاح بکشد، البته بعد از انذار و اخطار به وی‌ که او مضطر است و اگرطعام به وی ندهد با او می‌جنگد. در اینصورت اگر صاحب طعام راکشت خونش هدر است‌، چون بذل طعام به مضطر در این صورت‌، واجب است و اگر صاحب طعام مضطر راکشت‌، بر او قصاص واجب است‌. 
ابن حزم گفته است‌: هرکس درمانده شده و مضطر گردید و ناچار بود که از محرمات استفاده‌کند و مال مسلمان یا ذمی را نیافت‌، او می‌تواند از آن بخورد حتی اینکه سیر می‌شود و برای خویش توشه‌ای بردارد تا اینکه طعام حلال بدست می‌آورد و چون طعام حلال یافت‌، آن حرام بحال حرام بودن خودش‌، برمی‌گردد و هرگاه مال مسلمانی یا ذمیی پیداکرد، او چیزی را یافته است‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم  دستور داده است‌ که او را از آن اطعام ‌کنند " أطعموا الجائع [بگرسنه خوراک بدهید]"‌، پس او در آن طعام دارای حق است و دیگر مضطر نیست‌،‌که از مردار بخورد و اگر او را بظلم ازآن منع‌کردند، باز هم بصورت مضطر برمی‌گردد.
 
آیا شراب و مسکرات برای مداوا و علاج مباح است‌؟
باتفاق نظر علما حرام برای مضطر و ناچار مباح می‌شود، و کسی درآن اختلاف ندارد. و در مداوای با شراب و می و مسکرات اختلاف کرده‌اند، که بعضی آن را مباح و بعضی آن را منع ‌کرده‌اند و ظاهر آنست‌که از مداوای با آن باید منع‌کرد، وآن راجح است‌، زیرا مردم در دوران جاهلیت پیش از اسلام با شراب مداوا می‌کردند و آن را برای مداوا می‌نوشیدند. چون اسلام آمد مردم را از مداوای با شراب منع‌کرد و آن را حرام نمود. چون امام احمد و مسلم و ابوداود و ترمذی از طارق بن سوید جعفی روایت کرده‌اند که او از پیامبر صلی الله علیه و سلم  در‌باره شراب سوال ‌کرد و او را ‌از آن منع فرمود، و طارق‌ گفت‌: من آن را برای مداوا و درمان می‌سازم‌، پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" إنه لیس بدواء، ولکنه داء  [براستی شراب درمان نیست و لیکن درد است‌]"‌. ابوداود از ابوالدرداء روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌:" إن الله أنزل الداء والدواء، فجعل لکل داء دواء، فتداووا ولا تتداووا بحرام   [براستی خداوند هم درد آفریده و هم درمانش‌، پس برای هر دردی درمانی هست بنابر این مداوا کنید ولی با حرام مداوا نکنید]‌’‌’‌. و پیش از اسلام مردم‌گاهی شراب می‌خوردند برای پرهیز از سردی هوا و اسلام مردم را از این عمل نیز نهی‌کرد و برحذر داشت‌.
ابوداود روایت‌کرده است‌که دیلم حمیری ازپیامبر صلی الله علیه و سلم  پرسید: ای رسول خدا ما درسرزمین سردسیری هستیم وکارهای سخت داریم و ازگندم شراب  می سازیم  و بوسیله آن خود را تقویت می‌کنیم‌، تا بتوانیم این‌کارهای سخت را انجام دهیم و با سرما نیز مقاومت‌کنیم‌، پیامبر صلی الله علیه و سلم  گفت‌: ایا مسگر است‌؟ و مستی آور؟‌گفت‌: آری‌. گفت‌: پس از آن اجتناب ‌کنید.گفت‌: مردم آن را ترک نمی‌کنند ،‌ گفت‌: اگر آن را ترک نکردند با آنان جنگ‌کنید تا آن را ترک‌کنند“‌.
و برخی از اهل علم مداوای با شراب را جایز دانسته‌اند، بشرط اینکه درمان حلالی برای آن درد نباشد،‌که جانشین آن حرام شود. و مشروط برآنکه معالجه کننده هدف لذت و شهوت را نداشته باشد و برای مستی آن را ننوشد و از اندازه مجاز پزشک تجاوز نکند. همانگونه ‌که نوشیدن شراب را در حال اضطرار جایز دانسته‌اند. برای تداوی نیز روا داشته‌اند و برای آن فقیهان مثالی ذکر کرده‌اندکه اگر کسی غذا می‌خورد و لقمه‌ای در گلویش‌ گیر کرد و نزدیک بودکه خفه شود و چیزی نیافت‌که آن را ازگلویش پایین ببرد. بجز شراب در آنصورت نوشیدنش اشکالی ندارد. 
یاکسی از شدت سرما مشرف برهلاک‌ گردد و چیزی نمی‌یافت ‌که این هلاک و سرما را از او دور کند، جز یک‌ کاسه شراب یا جرعه‌ای از آن باکسی دچار حمله قلبی‌گردد ومشرف بمرگ باشد و می‌گفتند یا پزشک به او گفت این خطر با نوشیدن مقداری شراب دفع می‌گردد، در این صورت نیز خوردن آن جایز است‌.
و این بود باب “‌الضرورات تبیح المحظورات‌“‌ که ضرورتها و ناچاریها حرامها و ممنوعات را و محرمات را مباح می‌گردانند.

پانوشت
[1] -‌زهری  و اوزاعی  و  ابن  عباس  و ابن  مسعود بروایت  بخاری  آورده‌اند که  موادخوراکی  مایع  اگر  مواد  نجـس  در آنها  بیفتد نجس  نمی‌شود  مگر اینکه  به  وسیله  آن  تغییر  یافته  باشد  و اگر  تغییری  درآن  حاصل  نشده  بود پاک‌ است‌.
[2] -‌قول  برحرمت ‌قورباغه  مورد نظر است ‌و به  تفضیل ‌در این ‌‌مبحث‌ از آن ‌سخن  خواهدرفت‌.
[3] -‌مالک  و ابوحنیفه گوشت  اسب  را  مکروه  میدانند. چون  برای  سواری  و  زینت  است.‌
[4] -‌این  ادعا  وارد  نیست ‌که  بگوئید  آیه  تحریم  از  ده  چیز  سخن‌ گفته  است  و  برای  حصر است  و  غیر  از  این  چیزها  حرام  نیست‌.  قرطبی  جواب  داده  است‌که  این  درمکه  نازل  شده  است  و  هر  چیزی‌که  پیامبر(‌ص‌)  آن  را  حرام‌کرده  است  و  آنچـیزی ‌که  در  آیات  دیگر  آمده  است  هر  دو  بدین  آیه  منضم  می‌شوند  و  حکم  اضافی  است‌که  خدا  برزبان  پیامبر(‌ص‌)  خود  بیان‌کرده  است  و  بیشتر  اهل  علم  و نظر  و  فقها  و  صاحبان  اثر  بر  این  رای  هستند  و  همچنین  نکاح  و  ازدواج  زن  با  شوهر  عمه‌اش  و  شوهر  خاله‌اش  در  مقایسه  با  آیه  “‌و  احل  لکم  ما  وراء  ذلکم‌“  و  همچنین  حکم  با  یک  شاهد  و  سوگند  خوردنش  در  برابر  “‌فان  لم  یکونا  رجلین  فرجل  و  امراتان‌“  مولف 
[5] - مالکیه  غرابها  و  زاغها  را  بنا  برای  خود  درباره  همه  پرندگان،  حلال‌ گوشت  می‌دانند  بدون  کراهت‌.  مولف‌
[6] -‌حتی  شافعیه  و  زیدیه  در  این  هنگام  ضرورت  خوردن گوشت  انسان  را  نیز  تحت  شرایط  خاصی  مباح  دانسته‌اند  و  حنفیه  و  ظاهریه  بهیچ  وجه  خوردن گوشت  انسان  را  جایز  نمی‌دانند  حتی  اگر  مرده  هم  باشد.  مولف                                                 
[7] -‌باغی‌:‌کسی‌که  بهنگام  خوردن‌ گوشت  مردار  یا  حرام  در  وقت  ضرورت  بر  غیر  تجاوز کند  و  خود  تنها  بخورد  و  دیگری  از گرسنگی  تلف  شود.
عادی‌:‌کسی‌که  از  حد  سیری  بگذرد  و  بعضی‌ گفته‌اند  یعنی‌کسی‌که  بیش  از  اندازه  سد  رمق  و  حفظ  حیات  بخورد  و  بیش  از  آن  اندازه  بخورد که  ضرر  را  از  خود  دور کند.  مولـف
 

به نقل از:
فقه السنه ، تأليف سيد سابق، مترجم محمود ابراهيمي، تهران، ناشر مردم‌سالاري، دوم 1387.





 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمر بن خطاب رضی الله عنه و تشویق برای تحصیل علم و دانش: «هیچ گاه انسان دانشمند نمی‌شود مگر آنکه به بالاتر از خود حسد نورزد، و به پايین‌تر از خود در علم بسنده نکند، و در مقابل علم خود از کسی مزدی دریافت نکند». "فرائد الکلام" (ص 135).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 8774
دیروز : 5614
بازدید کل: 8798933

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010