|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>مسائل تاریخ اسلام>پیکار تور
شماره مقاله : 6561 تعداد مشاهده : 331 تاریخ افزودن مقاله : 5/8/1389
|
پیکار تور جنگ سرنوشت اسلام و مسیحیت در اروپای غربی چنانکه گفتیم عبدالرحمن غافقی سردار اسلام با سپاهیان خود در سال 114 هجری وارد فرانسه شد و درهی «رن» و شهرهای «اکوتین» را اشغال نمود. نیروهای دوک ایودیس را پراکنده ساخت و همانطور که اشاره نمودیم بعد از یک حرکت سریع، خود را به کرانهی رودخانه «لوار» رسانید. برخی از مورخانه اروپائی که کشیشان کلیسا بوده اند مینویسند: «ایودیس» از عبدالرحمن خواست به فرانسه بیاید تا به وی در جنگ با «شارل مارتل» رقیب خود کمک کند، ولی این روایت نادرست و غیر معقول است. زیرا قبلاً گفتیم که «ایودیس» دوک اکیتانیه بود که نخست در جنوب فرانسه برای جلوگیری از عبدالرحمن و عقبزدن وی برخاست، و قلمرو و پایتخت او نخستین قسمت فرانسه بود که به دست مسلمین افتاد([1]). آن روز پادشاه فرانسه تیودوریک چهارم بود. شارل مارتل محافظ قصر سلطنتی فرانسه، آنروز همه کاره بود، با کمال قدرت در دستگاه سلطنت «میروفنجی» حکومت میکرد و دفاع از کشور و ملت فرانسه را به عهده خود گرفته بود. او از همان لحظه که متوجه خطر فتوحات اسلامی شد دست به تهیه قوا زد. ولی پیش از آن که به جلوداری سربازن اسلام بیاید، عبدالرحمن غافقی در قلب فرانسه رخنه کرده بود. تواریخ اسلامی میگوید: فرانسویان به «مارتل» پادشاه خود گفتند: «چگونه ما این ننگ را تحمل کنیم که برای همیشه در اعقاب ما بماند؟ ما آوازه مسلمانان را از شرق میشنیدیم و از آنجا که آفتاب میتابد ار اندیشه آنها بودیم، ولی چندان دست روی هم نهادیم تا به مغرب رسیدند! مسلمانان با قلت نفرات خود و فقدانساز و برگ جنگی و بدون این که زرهی به تن داشته باشند آمدند اسپانیا را گرفتند و شمال آن کشور و جنوب فرانسه (باشکنس) را با آن همه نیرو و تجهیزاتی که داشت، تصرف نمودند. شمارل مارتل در جواب گفت: «به نظر من نباید مزاحم این لشکرکشی آنها شد؛ زیرا آنها هنگامی که پیش میآیند مانند سیل همه چیز را با خود میبرند. آنها نیاتی دارند که از کثرت نفرات بینیاز هستند، و دارای چنان دلهائی هستند که از پوشش زره بینیاز میباشند! بگذارید دستهای آنها از غنائم جنگ پر شود و در جائی قرار گیرند و سرگرم کشمکش ریاست طلبی و حکومت گردند و اختلاف و چند دستگی در میان آنان پدید آید، در آن موقع به آسانی میتوانید بر آنها دست یابید»([2]). *** به هرحال، موقعی که شارل مارتل خود را آمادهی جنگ با مسلمانان میساخت، عبدالرحمن غافقی سرزمین «اکوتین» و کلیه جنوب فرانسه را اشغال کرده بود. دوک نیز بعد از سقوط کشور و متلاشیشدن لشکرش از دشمن قدیمی خود شارل مارتل استمداد نمود. «مارتل» نیز سپاهیان عظیمی از فرانسویان و قبایل مختلف ژرمنیهای وحشی و دستههای مزدور که کلیه جنگجویان شمال در میان آنها موج میزد در آن سوی رود «راین» گرد آورده بود. این جنگجویان نیمه عریان، بدنهای خود را با پوست گرگ پوشانده و موهای سر را بافته بر وی شانههای لخت رها ساخته بودند! سردار فرانسوی با این سپاه انبوه برای جلوگیری از پیشروی سربازان اسلام در کوهها و درههای جنوب به حرکت درآمد. تا قبل از آن که مسلمانان آماده دفاع گردند و دشمن را عقب برانند، آنها را در مراکز خود غافلگیر کند. سپاهیان اسلام در آن موقع کلیه اراضی اکوتین را که امروز در ایالات جدید فرانسه یعنی: ژویان، پریژور، سانتونژ، و پواتو قرار دارد تصرف نموده بودند و پس از پیشروی پیروزمندانه خود بر دشتهای جنوبی رودخانه «لوار» آنجا که سه شاخه آن «گریز» و «ویسین» و «کلپن» به هم میرسد، مشرف گشت. امروز برای ما مشکل است بتوانیم محل تلاقی این دو لشکر را که تأثیر عمیقی در تاریخ شرق و غرب به جا گذاشت و سرنوشت اسلام و مسیحیت را تغییر داد، تعیین کنیم. با این وصف مسلم است که محل تلاقی دو لشکر دشت واقع در بین شهرهای «پواتو» و «تور» اطراف رودخانههای «کلن» و «وین» دو شاخه رودخانه لوار نزدیک شهر «تور» بوده است. متأسفانه در منابع اسلامی از این جنگ بزرگ درست سخن به میان نیامده است. تفصیل روایات اسلامی را در این خصوص مورخ اسپانیائی «کندی» برای ما بازگو میکند که بعداً خواهیم آورد. به عکس مورخان فرانسوی و کلیسائی به تفصیل در این باره داد سخن داده اند، ولی مسلم است که گفتار آنها را پردهای از شک و تردید پوشانده است و بررسیهای دقیق تاریخی ارزش آن را پائین میآورد. ما نخست به طور اجمال صحنه جنگ را از روی دو نقل مزبور مجسم میسازیم سپس به تفصیل در بارهی آن سخن میگوئیم. چنانکه خاطرنشان ساختیم، سپاهیان اسلام در پیشروی خود به دشت واقع در میان «پواتو» و «تور» رسیدند، و بر شهر پواتیه (پواتو) واقع در ساحل چپ رود «لوار» حمله بردند و آن را متصرف شدند. در این هنگام سپاهیان فرانسه، بدون این که مسلمانان آگاهی یابند به رود «لوار» رسیده بودند. جلوداران سپاهیان اسلام نیز از تعداد نفرات و میزان تجهیزات آنها غافل ماندند. به همین جهت هنگامی که عبدالرحمن رودخانه «لوار» را برای جنگ با دشمن در ناحیه چپ آن تصرف کرد، ناگهان «شارل مارتل» با سپاهیان انبوه خود سر رسید. در آنجا عبدالرحمن غافقی متوجه گردید که سپاه فرانکها بر او فزونی دارند و او قادر نیست بر آنها حمله برد. از این رو بار دیگر از کرانه رود «لوار» به میان دشت واقع در بین «تور» و «پواتو» مراجعت کرد. شارل مارتل نیز به طرف غرب «تور» بازگشت و در چند میلی سمت چپ لشکرگاه مسلمانان، میان دو نهر «کلن» و «وین» فرود آمد و آنجا را لشکرگاه ساخت. *** سربازان اسلام در آن هنگام در تشویش و ناراحتی به سر میبردند. زیرا آتش اختلاف میان قبایل بربر که بیشتر سربازان را تشکیل میداد، هر آن شعلهورتر میشد. آنها در صدد بودند با انبوه غنائمی که به چنگ آورده بودند، مراجعت کنند. در واقع مسلمانان در اثنای گردش فاتحانه خود، ثروت فرانسه را به غنیمت گرفته بودند، و اموال فراوان و بسیار سنگینی از ذخایر و غنائم و اسیران را با خود حمل میکردند. همین اموال سنگین و قیمتی صفوف آنها را متزلزل ساخته و نفاق و اختلاف در میان آنان پدید آورده بود. عبدالرحمن متوجه خطری که این غنائم در نظام سربازان و آمادگی جنگی آنها بوجود میآورد شده بود و از عاقبت سوءِ آز و طمع سربازانش نسبت به آنچه به دست آورده بودند، بیمناک بود، ولی از ترس این که مبادا در آن لحظات حساس از فرمان او سرپیچی کنند سختگیری نمیکرد. از سوی دیگر جنگهای چند ماهه و پی در پی فرانسه، سربازان اسلام را دچار رخوت و سستی نموده بود. به علاوه به واسطهی پراکندهساختن دستههائی از آنها در پایگاهها و شهرهائی که فتح کرده بودند، نیز نفرات آنها تقلیل یافته بود. با این وصف عبدالرحمن با عزم و اطمینان، خود را مهیای آن جنگ خطرناک ساخت. جنگ در اواخر شعبان 114 هجری مطابق دوازدهم یا سیزدهم اکتبر سال 732 میلادی آغاز گردید. مدت هفت یا هشت روز زد و خوردهای جزئی میان دو سپاه بوقوع پیوست و دو طرف همچنان مراکز خود را در دست داشتند. ولی در روز نهم از بامداد تا شامگاه جنگ عمومی با شدت و سرسختی هرچه تمامتر میان دو سپاه اسلام و فرانسه در گرفت. روز بعد نیز به همان شدت طرفین با شجاعت و از جان گذشتگی جنگیدند. آثار شکست در صفوف قوای فرانسه نمودار گشت و طلیعه پیروزی سربازان اسلام آشکار گردید. ولی، ولی درست در همین هنگام قسمتی از سربازان فرانسه راه خود را به طرف جایگاه غنائم فراوان مسلمین گشودند، و چنانکه نوشته اند گوینده ناشناسی فریاد زد: مسلمانان! چیزی نمانده است که غنائم شما به دست دشمن بیفتد!! متعاقب آن نیروی بزرگی از جنگجویان مسلمین میدان جنگ را رها ساخته و به منظور حفظ غنائم به آن سوی روی آوردند! بدینگونه صفوف سربازان اسلام دچار بینظمی شد. عبدالرحمن غافقی بیهوده میکوشید تا نظم سپاه را حفظ کند و از پراکندگی بیشتر نفرات خود جلوگیری به عمل آورد، و جنگ را در حساسترین لحظه خطر ادامه دهد. اما درست در همان هنگام که سردار دلیر به جلو صفوف سربازن خود آمد و رفت میکرد و نفرات را گرد میآورد و آماده جنگ میساخت، تیری از سوی دشمن به طرف او رها شد. تیر به آن قهرمان نامی و محبوب اصابت کرد و به حیات او خاتمه داد و همان دم از اسب به خاک افتاد! *** با مرگ فرمانده بزرگ عبدالرحمن غافقی و آن همه افتخارات و سوابق درخشان او، پراکندگی و پریشانی در سپاهیان پدید آمد. به همان نسبت نیز فرانسویان جسور شدند و بر آن قوای متزلزل و پراکنده حمله آوردند و کشتار سختی براه انداختند. تا این که پرده شب میان آنها فاصله انداخت و دو لشکر به جایگاههای خود بازگشتند. این واقعه در اوائل رمضان سال 114 هجری مطابق 11 اکتبر 732 میلادی روی داد. در این هنگام نزاع و کشمکش میان سران سپاه مسلمین بالا گرفت، و پس از اختلاف نظرها و احساس این که امید هرگونه پیروزی را از دست داده اند، تصمیم گرفتند شب هنگام همگی از آنجا کوچ کنند. همان دم مراکز خود را رها کردند و به مراکز خود در «سپتمانیه» بازگشتند، در حالی که اموال سنگین و بیشتر ساز و برگ خود را رها نمودند. با طلوع صبح شارل مارتل و همپیمان او دوک از سکوت لشکرگاه مسلمین دچار شگفتی شدند. همینکه با احتیاط و هراس جلو آمدند، دیدند لشکرگاه خالی از سربازان است و جز عدهای از مجروحین که نتوانسته بودند با لشکر حکت کنند کسی باقی نمانده است. همان دم زخمیان را از دم شمشیر گذراندند و بر کسی ابقا نکردند! شارل مارتل از بیم آن که مبادا مسلمانان نیرنگی زده و پنهانی در صدد حمله مجدد باشند، درنگ را جایز ندانست و با سپاهیان خود به طرف شمال بازگشت. این دقیقترین تصویر جنگ عبدالرحمن غافقی با نیروهای فرانسه در «سرزمین شهیدان» است که مطابق نوشتهی مورخان مختلف میباشد. اینک نخست آنچه را تواریخ کلیسای فرانسوی نوشته است آورده سپس نوشته تواریخ اسلام را بازگو میکنیم. چگونه اسلام از اروپا عقب نشست؟ نوشته مورخان فرانسه و ارباب کلیسا راجع به جنگ عبدالرحمن غافقی و (شارل مارتل) سردار فرانسوی و شکست سپاهیان اسلام در دشت تور (سرزمین شهیدان اسلام) آمیخته به مبالغه و تعصب و حقکشیهای بسیار است. کلیسای فرانسه در این باره، مصائب فرانسه و مسیحیت را از ماجرای جنگ مسلمانان در آن مملکت به صورتهای پرهیجان و غمانگیزی شرح میدهد! ولی تواریخ اسلام نوشتهی ارباب کلیسا و مورخان اروپا را با تردید کامل تلقی میکند. اکثر مورخان اسلامی در این خصوص اشارهای داشته و و یا با سکوت گذشته اند. فقط «کندی» مورخ اسپانیائی مختصری از اقوال تواریخ اسلامی اندلس (اسپانیا) راجع به جنگ فرانسه در سرزمین (تور) را به رُخ ما میکشد. ولی ما در هیچیک از مدارک اسلامی که در دست داریم چیزی از آنچه کندی اسپانیائی از منابع اسلامی نقل میکند نیافتیم، خود او نیز نامی از مآخذ خود نمیبرد. مسلّم است که وی یا بر علیه اسلام تبلیغات نموده و یا مطالب کتاب خود را از پارهای کتب خطی یا مجموعههائی که به دست ما نرسیده است نقل میکند. اگر مورخان اسلامی در باره جنگ بزرگ اسلام و فرانسه، در سرزمین (تور) سکوت کرده اند، به عکس مورخان اروپائی به تفصیل در آن باره سخن گفته و نجات مسیحیت را از خطر اسلام و قهرمانی (شارل مارتل) را بیش از حد ستوده اند. مورخان اروپائی که غالباً از کشیشان معاصر آن جنگ میباشند، در بارهی شکست مسلمانان راه اغراق پیموده از جمله نوشته اند که تعداد کشتهشدگان مسلمین در آن جنگ به سی صد و هفتاد هزار نفر رسید! در حالی که فرانکها هزار و پانصد کشته ندادند([3]). منشأ این نقل نامهای است که «دوک اکیتانیه» به پاپ گریگوری دوم نوشته و ماجرای آن جنگ را شرح داده و پیروزی در آن جنگ را به خود منسوب داشته است. سپس مورخان دیروز و امروز اروپائی هم به عنوان یک واقعیت تاریخی آن را نقل کرده اند. در حالی که همگی خرافاتی بیش نیست؛ زیرا کلیه سپاهیان اسلام از هنگام ورود به فرانسه حد اکثر از صد هزار نفر تجاوز نمیکرد([4]). ناگفته نماند که در این جنگ سهمگین خسارات جانی و مالی مسلمانان کم نبوده است. تواریخ اسلامی هم آن را پذیرفته است. ولی باید در نظر داشت تلفات لشکری که از صد هزار نفر تجاوز نمیکرد نمیتواند افزون از دهها هزار نفر باشد. دلیل که من میتوانم بر این موضوع اقامه کنم اینست که فرانسویان از تعقیب سربازان اسلام اجتناب ورزیدند و از آن بیم داشتند که مبادا کوچکردن آنها یک نیرنگ جنگی باشد! اگر سپاهیان مسلمین متلاشی شده بود، فرانسویان آنها را دنبال کرده و همه را تار و مار میکردند. در صورتی که آنها از لحاظ روحیه و کثرت نفرات در وضعی بودند که دشمن به هراس افتاد و از تعقیب آنان خودداری کرد. ادوارد گیبون مینویسد: «این افسانهخرافی را میتوان بدینگونه مردود دانست که سردار فرانسوی (شارل مارتل) از تعاقب و غافلگیری سربازان اسلام به وحشت افتاد و متحدان آلمانی خود را به اوطان خویش بازگردانید!! خودداری شخص فاتح از تعقیب دشمن نمایشگر فقدان خون و نیرو است. متلاشیساختن کامل دشمن در موقعی که صفوف آنها به هم پیوسته است عملی نیست، بلکه این موضوع فقط در صورت غافلگیر کردن لشکر و عقبنشینی آنها تحقق می یابد([5]). البته زیانهائی که به مسلمانان رسید در نوع خود بسیار شدید و مصیبتبار بود. این معنی در کشتهشدن سردار نامی اسلام عبدالرحمن غافقی که به تنهائی بزرگترین خسارت آن جنگ بود و تعداد زیادی از فرماندهان وی جلوهگر شد، بلکه باید گفت شهادت عبدالرحمن به تنهائی بزرگترین خسارت آن جنگ بود که متوجه عالم اسلام گردید. چه وی بهترین فرمانروایان اسپانیا و بزرگترین فرماندهی بود که اسلام در غرب میشناخت. عبدالرحمن غافقی تنها مردی بود که توانست با مهابت و محبوبیت خود، اتحاد اسلام را در اسپانیا حفظ کند. به همین جهت شهادت وی در آن لحظهی حساس ضربتی بود که بر پیکر اسلام وارد شد و برنامهی فتح کامل مغرب زمین را متوقف ساخت. *** بررسیهای جدید، برخورد قاطع اسلام و مسیحیت را در آن جنگ با اهمیت زیاد تلقی کرده و از اهمیت آثار آن و تأثیر عمیقی که در تغییر سرنوشت مسیحیت و ملتهای مغرب زمین و بالمآل در تغییر سرنوشت تمام جهان بخشیده سخن گفته است. اینک قسمتی از آنچه مورخان بزرگ و متفکران غربی در این باره گفته اند از نظر خوانندگان میگذرد: ادوارد گیبون مینویسد: «حوادث این جنگ گذشتگان بریتانی و همسایگان ما (گالها) را از اسارت دینی و اجتماعی قرآن نجات داد! و شکوه و جلال «رُم» را نگاه داشت و سقوط قسطنطنیه را به تأخیر انداخت. مسیحیت را حفظ کرد و تخم نفاق و پراکندگی در میان دشمنان آنها (مسلمانان) افکند». ادوارد کریزی میگوید: پیروزی بزرگی که (شارل مارتل) در سال 732 میلادی بر مسلمانان یافت حدود فتوحات مسلمین را در مغرب اروپا متوقف ساخت، و مسیحیت را از چنگ اسلام بدر آورد و بقایای قدیم و بذرهای تمدن جدید را حفظ کرد و برتری قدیمی نژاد هندو اروپائی را بر ملل سامی از میان برد([6]). رانکه مینویسد: آغاز قرن هشتم (میلادی) از مهمترین اعصار تاریخ است. در آن عصر دین محمد با تصرف ایتالیا و گال مردم اروپا را به هراس افکند و بتپرستی([7]) به ماورای رودخانه «راین» رسید! در مقابل این خطر، جوانی از قبیلهی ژرمنی به نام (شارل مارتل) قیام کرد و سازمان مسیحیت را که مشرف به نابودی بود حفظ کرد([8]). در مقابل این عده، گروهی دیگر از مورخان اروپائی تا این اندازه عقیده به نتایج و آثار این جنگ دارند که از جمله «سسموندی» و «میشلیه» میباشند. این دو نفر اهمیت چندانی برای (شارل مارتل) قائل نیستند. جرج فنلی میگوید: «نویسندگان فرانسوی پیروزی «شارل مارتل» را بر مسلمانان اسپانیا خیلی بزرگ کرده اند و آن را به صورت فتح درخشانی جلوهگر ساخته و رهائی اروپا را از چنگ مسلمانان به شجاعت فرانسویان نسبت داده اند. در صورتی که این پردهای است که بر روی شخصیت لیون سوم (امپراطور قسطنطنیه) و تصمیم او کشیده شده است؛ زیرا او بود که جلو پیشروی مسلمانان را برای رخنهکردن در اروپا گرفت([9]). ما همراه گروه نخست واقعه سرزمین شهیدان اسلام در خاک فرانسه را فوق العاده مهم میشماریم و آن را بزرگترین برخورد قاطعی میدانیم که میان اسلام و مسیحیت به وقوع پیوست. آری، در دشتهای «تور» و «پواتو» مسلمانان سیادت خود را بر جهان به کلی از دست دادند، و سرنوشت جهان قدیم به یکباره دگرگون شد و پیشروی فتوحات اسلامی از مقابل ملل شمال اروپا به عقب برگشت([10]). همانطور که چندین سال قبل از آن نیز از پشت دیوارهای قسطنطنیه عقب نشست. بدینگونه برنامهی اسلام برای فتح ملتهای مغرب زمین و خاضعنمودن مسیحیت در برابر صولت اسلام متوقف گردید، و دیگر اسلام فرصت نیافت که مانند روزی که در «سرزمین شهیدان» پیش میرفت به قلب اروپا راه یابد! چیزی نگذشت که اختلاف نظر میان سران مسلمین پدید آمد و همان اوقات که اسپانیای مسلمان سرگرم نزاعهای داخلی بود، در پشت سلسله جبال پیرنه امپراطوری بزرگ فرانسه با اتحاد کلمه تکوین مییافت و اسلام را در اروپا دچار تهدید ساخت و با سیادت و نفوذ آن به مبارزه برخاست([11]). [1]- روایت مزبور از کشیش «دنی» در مجموعه (Vol.III. P. 310) Bouquet است، و نیز رجوع کنید به مجموعه Bayle در ذیل کمله Abderame. [2]- نفح الطیب ج 1 ص 129. [3]- این موضوع ما را به یاد گزارش خبرنگاران معاصر اروپائی میاندازد که از جبههی جنگ ویتنام یا جنگ اعراب و اسرائیل گزارش میدهند. میبینید طی جنگهای شدید و بمباران هوائی یا جنگ توپخانه یا نبرد با سلاح سبک که ویتکنگها یا فدائیان دمار از روزگار حریف در میآورند مثلا مینویسند: 475 ویتکنگ کشته شد، دو سرباز امریکائی زخمی و یکی هم به قتل رسید! یا 18 چریک عرب کشته و 130 اردنی یا مصری یا سوری به قتل رسید، و 40 نفر دیگر زخمی شد، ولی از اسرائیلیها یک نفر مقتول و دو نفر هم مختصر جراحتی برداشت...!! (مترجم) [4]- این تعداد را بعضی از مورخان غربی هم پذیرفته اند که از جمله Mezerai مورخ فرانسوی را باید نام برد. (نگاه کنید به پاورقی وی، در مجموعة Bayle ذیل کلمة Abderame). [5]- انحطاط و سقوط امپراطوری روم. [6]- History of the Reformation [7]- در نظر این مورخان متعصب اسلام یعنی بتپرستی! در صورتی که اسلام بر اساس مخالفت با بتپرستی پدید آمد و مهمترین مبارزهی آن با بتپرستان بوده است. (مترجم) [8]- Decisive Battes, of the World [9]- Byzantin Empire [10]- مسلمانان بعد از این جنگ نیز حملات خود را به فرانسه از سر گرفتند و سالها در فرانسه و سویس و شمال ایتالیا بسر بردند و اینطور نبود که پس از جنگ «پواتو» به کلی از اروپا عقبنشینی کنند. ولی مسلّم است که از این نقطه جلوتر نرفتند و به پاریس نرسیدند، این هم بیشتر به خاطر اختلافات و کشمکشهای داخلی قلمرو اسلامی و نداشتن وحدت نظر و یکپارچگی سپاهیان اسلام و کادر رهبری بود. (مترجم) [11]- در مقابل تمام اظهار نظرهائی که مورخان اروپائی راجع به جنگ «تور» و نتایج آن کرده اند ما فقط مختصری از آنچه معروفترین مورخ شرقشناس فرانسوی گوستاولوبون در این خصوص گفته است میآوریم؛ زیرا واقعاً مصداق «در خانه اگر کس است یک حرف بس است» میباشد. وی مینویسد: مسلمانان بعد از فتح اندلس (اسپانیا) چندین بار به فرانسه حمله بردند، لیکن معلوم نیست که قصد آنها اقامت در آن کشور بوده است. بلکه از ظاهر چنین بر میآید که در این منطقه به واسطه این که از مناطق بارِدَه بوده مایل به توطن نبوده اند. بلکه در قطعات جنوبی فرانسه توقف آنها طول کشید برای همین بود که آب و هوای آنجا معتدل بوده است ... در آن جنگ وقت شب دستهای از سپاه فرانسه به قصد این که از پشت سر به مسلمین حمله برد از معرکه خارج شده و مسلمین برای حفظ غنائمی که با خود داشتند میدان را خالی گذاشته در نهایت بینظمی عقبنشینی کردند و از همین خطای نظامی شکست خوردند و به حالت جنگ و گریز به طرف ایالات جنوبی عقب نشسته (شارل مارتل) هم از دور آنها را تعاقب میکرد، تا این که به «ناربون» رسید و شهر را محاصره کرد، ولی نتوانست پیشرفت کند، و بعداً خود او مطابق معمول آن زمان به غارت و چپاول اطراف مشغول گردید. حتی این غارت و تاراج را به جائی رسانید که سرکردگان مسیحی برای این که از جور و ظلم او محفوظ بمانند به مسلمانان ملحق شده به «شارل» حمله بردند و او را عقب نشانیدند!! مسلمین شکستی را که از «شارل» دیده بودند در اندک زمانی ترمیم نموده اماکن و نقاطی را که ابتدا فتح کرده بودند در تصرف خود نگاه داشته و تا 200 سال توقف ایشان در خاک فرانسه طول کشید... از توقف مسلمین بعد از «شارل مارتل» تا 200 سال در خاک فرانسه به خوبی معلوم میشود که فتح (شارل) دارای چنان اهمیتی که بعضی از مورخین ما ذکر میکنند نبوده است. مینویسند که شارل مارتل لشگریان اسلام را از قطعات و نقاطی که اشغال نموده بودند نتوانست خارج سازد، بلکه از جلو آنها رو به هزیمت نهاده مسلمین را با تمام ایالاتی که در تصرف داشتند به حال خود باقی گذاشت. تأثیر این فتح همینقدر بود که در حمله به شمال فرانسه از جرئت و جسارت مسلمین کاست و البته این یک فایده بزرگ بود که حاصل گردید، ولی آن هم نه به اندازهای است که مورخین آن را با آب و تاب بیان نموده اند. مورخین که فتح «تور» را بینهایت اهمیت داده اند مینویسند که اگر مسلمانان در «تور» شکست نمیخوردند در خاک فرانسه پیشرفت نموده و بالآخره مالک اروپا میشدند و بعد چنین سؤال میکنند که اگر یک چنین اتفاقی میافتاد چه رستاخیزی برای نصاری زیر پرچم اسلام پیدا میشد؟ این مطلب که اروپا چه صورتی به خود میگرفت از دیدن اندلس (اسپانیا) میتوان آن را کشف نمود! وقتی که دیده شد اندلس در یک چنین عصری که اروپا گرفتار توحش بربریت بود تحت حکومت مسلمین اعلی درجه تمدن را حاصل نمود، البته میتوان گفت که ملل مسیحی اروپا نظر به تمدن آن عصر از تسلط و نفوذ مسلمین بهره برده و استفاده مینمودند و هیچ ضرر و نقصانی به آنها نمیرسید! (تاریخ تمدن اسلام ص 90 تا 97).
از کتاب:
صحنههای تکاندهنده در تاریخ اسلام (ترجمه فارسی مواقف حاسمه فی تاریخ الإسلام)، تألیف: محمد عبدالله عنان، ترجمه: علی دوانی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|