Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر اسلام صلى الله عليه و سلم فرمودند: " لوددت أن أغزو في سبيل الله ثم أقتل ثم أغزو فأقتل ثم أغزو فأقتل ثم أغزو فأقتل " (متفق عليه)
" دوست داشتم كه در راه خدا جهاد كنم و سپس كشته شوم و دوباره جهاد كنم و دوباره كشته شوم و دوباره جهاد كنم و دوباره كشته شوم ."

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ابوطالب ابن عبدالمطلب

شماره مقاله : 699              تعداد مشاهده : 281             تاریخ افزودن مقاله : 20/6/1388

ابوطالب ابن عبدالمطلب 
ابوطالب که مال و ثروت چندانی نداشت، برادرزاده‌اش را خیلی دوست می‌داشت و هرگاه بیرون می‌رفت محمّد صلی الله علیه و سلم نیز همراه‌ او بود و پس از وفات عبدالمطلب ابوطالب سرپرستی محمّد را به عهده گرفت، لذا نزد او و همدم همیشگی او بود([1]).
سپس رسول‎الله صلی الله علیه و سلم دعوتش را آشکار نمود، ابوطالب او را حمایت کرد و قاطعانه تصمیم گرفت او را یاری نماید و تنهایش نگذارد، این امر بر شدّت غم، حسادت و نیرنگ قریش افزود. آری! مردانگی و وفاداری ابوطالب نسبت به رسول‎الله صلی الله علیه و سلم شگفت انگیز است، که چگونه راهش را با بردارزاده‌اش یکی نمود! و چون بزرگ بنی‌هاشم بود، بنی‌هاشم را طی پیمانی با بنی مطلب همراه نمود، تا در مرگ و زندگی همراه همدم یکدیگر باشند. در نتیجه ‌افراد مسلمان و مشرک این دو طائفه تحت رهبری ابوطالب از رسول‎الله صلی الله علیه و سلم دفاع می‌کردند.([2])
ابوطالب به برادر زاده‌اش پناه داد تا در راه نشر عقیده‌اش هیچ تردیدی و محدودیّتی نداشته باشد و عقیده‌اش را آزادآنهابراز کند. امّا وقتی دید قومش در تلاشند که رسول‎اللهرا همراهی نکنند. قومش را به یاد گذشته و اهمیّت و احترام که محمّد در میانشان داشت انداخت و به آنها یادآور شد که محمّد در میانشان مقام و منزلتی داشته‌ است. او می‌خواست با این کارش از شدّت دشمنی آنها بکاهد و نظر آنها را نسبت به محمّد عوض کند تا شاید مثبت واقع شود و به پیامبر به دیده‌ی مهر و راستی بنگرند.([3])
به همین دلیل خطاب به قومش شعر زیر را سرود:
إذا اجتمعت‌يومًا قريش لمفخر
فعبد مناف سرها وصميمها
وإن حصلت أشراف عبد منافها
ففي‌هاشم أشرافها وقديمها
وإن فخرت‌يومًا فإن محمدًا
هو المصطفى من سرها وكريمها
تداعت قريش غثها وسمينها
علينا فلم تظفر وطاشت حلومها
وكنا قديمًا لا نقر ظلامة
إذا ما ثنوا صُعْر الخدود نقيمها
یعنی:
هرگاه قریش برای ابراز فخر و مباهات گرد آیند.
عبد مناف بنیاد و اصل افتخارشان است
اگر قبیله‌ای عبدمناف اشراف و بزرگانی دارد.
در طول تاریخ همه‌ی اشراف و بزرگانشان در بنی‌هاشم است
و اگر قرار باشد روزی بنی‌هاشم افتخار کند.
محمّد برگزیده و شریفترین کسی است که می‌توانند به آن افتخار کنند
همه‌ی قریشان اعم از ضعیف و توانایشان بر ما هجوم آورده‌اند.
امّا موفق نشدند و به آرزوهایشان نرسیدند.
ما (قریش) در گذشته ظلم و ستم را تأیید نمی‌کردیم.
و اگر جلوی ستم را نمی‌گرفتند، ترش رویی شان مانع آن می‌شد.
آن گاه که ‌ابوطالب متوجّه شد عموم عربها قصد دارند قومش را علیه رسول‎الله صلی الله علیه و سلم یاری دهند، آن قصیده‌ی معروفش را که در آن به احترام و منزلت مکّه متوسّل سرود. او در حالی که با بزرگان قومش رابطه‌ی دوستی داشت، شعرش را برای آنها خواند تا متوجّه شوند که هرگز رسول خدا صلی الله علیه و سلم را تسلیم آنها نخواهد کرد و تحت هیچ شرایطی او را تنها نمی‌گذارد، حتّی اگر در راه دفاع از او جان را هم بسپارد و در قصیده‌اش چنین می‌سراید:
ولما رأيت القوم لا ود فيهم
وقد قطعوا كل العرى والوسائل
وقد صارحونا بالعداوة والأذى
وقد طاوعوا أمر العدو المزايل
وقد حالفوا قوما علينا أظنة
يعضون غيظًا خلفنا بالأنامل
صبرت لهم نفسي بسمراء سمحة
وأبيض عضب من تراث المقاول
وأحضرت عند البيت رهطى وإخوتي
وأمسكت من أثوابه بالوصائل
یعنی:
وقتی دیدم در این قوم محبّت و دوستی وجود ندارد و تمام دستاویزها را پاره کرده و وسیله‌ها را از بین برده‌اند.
به صراحت با ما دشمنی می‌کنند و ما را آزار می‌دهند و از فرمان دشمن را پیرویمی‌کنند که قصد نابودی ما را دارند.
به پیروی از گمانهایشان با دیگر اقوام علیه ما همپیمان شدند، از خشم نسبت به ما انگشت به دهان گرفته‌اند.
با گذشت و پایداری به خود گفتم با آنها صبر و شکیبایی کنم و باید با خشمی‌که بر اساس جدایی دیرینه ‌است، آنها را تحمّل می‌کنم.
طرفداران و برادرانم را در کنار خانه‌ی کعبه جمع کردم، به سعه‌ی صدر و نرمی ‌از درگیری خودداری کردم.
در ادامه به خانه و تمام مقدّساتی که در آن وجود دارد، پناه می‌برد و سوگند می‌خورد که هرگز محمّد صلی الله علیه و سلم را هر چند جوهای خون راه‌ افتد و جنگ‌های سختی با شاخه‌های قریش شله‌ور شود، تسلیم نخواهد کرد و می‌گوید:
كذبتم وبيت الله نُبْزى محمدًا
ولما نطاعن دونه ونناضل
ونُسلمه حتى نصرع حوله
ونذهل عن أبنائنا والحلائل
وينهض قوم في الحديد إليكم
نهوض الروايا تحت ذات الصلاصل
یعنی: دروغ نگویید! سوگند به کعبه که محمّد را تسلیم نخواهیم کرد.
چرا به دفاع از او نیزه و شمشیر نزنیم؟!
این که فکر کردید، قبل از کشته شدن به خاطراو، او را تسلیم می‌کنیم، دروغ است!
ما از فرزندان و زنان مان به خاطر او، می‌گذریم!
گروهی در با لباس جنگی و زره در برابر شما خواهد ایستاد.
همچون مقاومت در اطراف آب شیرین پر جنجال!
ابوطالب همواره به حمایت از برادرزاده‌اش ادامه داد و توانست با جامعه‌ی قریش با اشعار وقصیده‌های بزرگی که هستی آنها را به لرزه در می‌آورد، مقابله کند و آن گاه که‌ اسلام در دل فرزندان برخی قبایل رسوخ کرد، مردان و بزرگان جمع شدند و پس از رایزنی به توافق رسیدند عهدنامه‌ای بنویسند که هرگز با بنی‌هاشم و بنی مطلب ازدواج وخرید و فروش نکنند، در پی این تصمیم عهدنامه را نوشتند و داخل کعبه آویزان کردند و پیمان بستند که به آن پایبند باشند، در نتیجه بنی‌هاشم و بنی مطلب به شعب ابوطالب پناه بردند([4]). در طول این مدّت جز به صورت پنهانی چیزی به آنها نمی‌رسید، تا این که موریانه پیماننامه را خورد و پیامبر صلی الله علیه و سلم ابوطالب را در جریان گذاشت و در پی آن، عهد نامه توسط خود قریش پاره ومفاد آن باطل شد([5])، ابوطالب در شوال دهم بعثت در سن هشتاد سالگی وفات یافت امّا مسلمان نشد([6]) و در همین سال خدیجه همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم از دنیا رفت و به سبب وفات این دو نفر در آن سال، سال حزن (عام الحزن) نام گرفت ([7]). 


[1] - فقه‌السیرة النبویة، منیر غضبان ص 184.
[2] - فقه‌السیرة النبویة، منیر غضبان ص 184.
[3] - السیرة النبویة صلابی (58/1).
[4] - السیرة النبویه‌ابن هشام 350351/1
[5] - السیرة النبویه‌ابن هشام 373/373/1، المرتضی و این موضوع را مفصلاً در کتاب سیره‌ام، آورده‌ام.
[6] - بلوغ الأرب /324
[7] - سیرة ابن‌هاشم 46-45/1 و المرتضی /26


به نقل از: سيره أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه و شخصيت و عصر او، تألیف: دكترعلي محمد محمد صلابی



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

ابوعبدالله نباجی رحمه الله می فرماید: «پنج خصلت هستند که عمل توسط آنها کامل ( و مقبول) می شود: ایمان به شناخت خداوند عزوجل، شناخت حق، اخلاص عمل برای خدا، انجام دادن عمل بر طبق سنت نبوی، خوردن مال حلال، هرگاه یکی از اینها نباشد عمل پذیرفته نمی شود». "جامع العلوم والحكم ".



تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 1486
دیروز : 3590
بازدید کل: 8969243

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010