|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>ادبار
شماره مقاله : 7508 تعداد مشاهده : 253 تاریخ افزودن مقاله : 15/8/1389
|
ادبار. [ اِ ] (ع مص ) پشت بدادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پشت دادن . (منتهی الارب ). سپس رفتن . || منهزم شدن در حرب . (مؤید الفضلاء). || پشت ریش گردیدن ، چنانکه در ستور. || خداوند ستور پشت ریش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || در باد دبور درآمدن . (منتهی الارب ). در باد دبور شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بچهارشنبه سفر کردن . بسفر رفتن در روز چهارشنبه . (منتهی الارب ). || پشت ریش کردن ، چنانکه پالان . پشت ستور ریش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ). || دوتا شدن گوش ناقه بسوی پشت . (منتهی الارب ). || ریسمان چیزی چنان تابیدن که تابنده دست راست خود را بسوی بالا برد نه بسوی سینه ٔ خود. || مردن . سپری شدن . || پشت دادن دولت . (مؤید الفضلاء) (غیاث ). || (اِمص )بدبختی . عُسرت . عُسر. نحوست . قضای بد. برگشت کار. داهیه . سیه بختی . سیه روزی . تیره بختی . صدمة. بیدولتی . وبال . مقابل اقبال . مماله ٔ آن ادبیر است.|| (اصطلاح احکام نجوم ) بودن کواکب است در بیوت زائل الوتد. ادبار، نزد منجمان عبارتست از بودن ستاره در زائل وتد،چنانکه بودن ستاره را در مائل وتد توسط نامند. چنانچه در کفایةالتعلیم ذکر شده است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || «و من اللیل فسبحه و ادبارالنجوم ». (قرآن 49/52).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|